۷ روند مهم مالی (۲۰۲۳-۲۰۲۶)

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

۴ خرداد ۱۴۰۲

از کریپتو تا دیفای[۱]، دنیای مالی سریعتر از همیشه در حال تغییر است و خدمات مالی (مانند بانک ها، بیمه و مدیریت پول) در تلاش هستند تا به این روند ادامه دهند. بسیاری از این روندهای جدید به پشتوانه تغییر تکنولوژی آمده اند در حالی که سایرین نتیجه تمرکز مجدد روی مشتری هستند. بیایید به تعدادی از روندهای مالی جاری و در حال توسعه که قرار است طی ۱۲ تا ۲۴ ماه آینده منفجر شوند نگاه کنیم.

۱. صنعت خدمات مالی از بلاک چین استقبال می کند

سال‌هاست که فناوری بلاک چین مترادف با ارز دیجیتال بوده است. با این حال، کارشناسان معتقدند که این فناوری اکنون با سیستم های مالی موجود یکپارچه تر خواهد شد. به عنوان مثال، استفاده از بلاک چین به بانک ها این امکان را می دهد که تراکنش های ارزان تر و کارآمدتری را انجام دهند و در عین حال امنیت بیشتری را ایجاد کنند. همچنین می‌توان از این تکنولوژی برای وام‌دهی همتا به همتا استفاده کرد، صنعتی که تا سال ۲۰۲۵ می‌تواند تا ۱۵۰ میلیارد دلار رشد داشته باشد. بانک های بیشتری در سال ۲۰۲۳ به بانکداری مبتنی بر ابر تغییر می کنند و بدون شک بلاک چین در این امر نقشی مهم ایفا خواهد کرد. علاقه به “بلاک چین” طی ۱۰ سال گذشته۲۷۰۰ درصد افزایش یافته است. HSBC و Wells Fargo در حال حاضر از فناوری بلاک چین برای تسویه معاملات فارکس استفاده می کنند. Paypal، Mastercard و JP Morgan همگی به کاربران اجازه می دهند تا با استفاده از ارزهای بلاک چین، در شبکه های خود پرداخت کنند. البته این شامل ارزهای دیجیتال بوده، اما نشان دهنده تمایل بانک ها برای پذیرش بلاک چین نیز است. این فقط بانک ها نیستند که از بلاک چین استفاده می کنند. AXA، شرکت بیمه چندملیتی فرانسوی، هنگام بیمه کردن مشتریان در برابر تاخیرهای هر پرواز، از فناوری بلاک چین استفاده می کند. سپس یک بلاک چین مانند اتریوم، قرارداد بیمه و داده های ترافیک هوایی را به هم متصل می کند. به محض اینکه پرواز بیش از دو ساعت تاخیر داشته باشد، سیستم اخطارهایی را دریافت می کند و به طور خودکار پرداخت بیمه را آغاز می کند.

۲. افراد بیشتر برنامه های مالی شخصی را دانلود می کنند.

 در طول همه‌گیری کرونا، دانلود برنامه‌های مالی شخصی تقریباً ۹۰ درصد رشد کرد. اپلیکیشن‌های مالی مانند Mint، Prism و EveryDollar دقیقاً همان چیزی را ارائه می‌کنند که مردم به دنبال آن بودند و محبوبیت آن‌ها از سقف عبور کرد. ۷.۷ میلیارد نفر گوشی هوشمند دارند و به برنامه های مالی شخصی دسترسی دارند. این برنامه ها نه تنها به مردم کمک می کنند تا پول خود را مدیریت کنند، بلکه راه هایی را برای سرمایه گذاری در سهام و ارزهای دیجیتال ارائه می دهند. این فقط توانایی مدیریت پول خود از راه دور نیست که افراد را جذب می کند.مردم به طور خاص دوست دارند که قدرت اداره دنیای مالی خود را (به معنای واقعی کلمه) در کف دست خود داشته باشند. از هر ۱۰ کاربر۶ نفر استفاده از برنامه های مالی را به وب سایت دسکتاپ ترجیح می دهند و همانطور که ایالات متحده بانکداری باز را اتخاذ می کند که برنامه های مالی را حتی ایمن تر می کند، این تعداد احتمالا افزایش خواهد یافت و کاربران شکاکی که نگرانی های امنیتی دارند ممکن است متقاعد شوند که نگاهی دوباره بیندازند. Square’s Cash App محبوب‌ترین برنامه مالی شخصی موجود باقی می‌ماند و در میان فهرست مزایای آن، سیستم پاداشی است که با آنچه در بالا در مورد برنامه‌های وفاداری مشتری بحث کردیم مرتبط است.

۳. افراد بیشتری پول خود را به صورت حرفه ای مدیریت می کنند

 یک نوع جدید از مدیر ثروت به سرعت در حال تبدیل شدن به مدیر پول واقعی برای بسیاری از مصرف کنندگان است: RIA.

مشاور سرمایه گذاری ثبت شده (RIA) شرکتی است که توسط کمیسیون بورس و اوراق بهادار تنظیم می شود و در ارائه مشاوره مالی و مدیریت سرمایه گذاری تخصص دارد. در مقایسه با دلال-فروشندگان معمولی، RIA چیزی که به عنوان یک وظیفه امانتداری در قبال مشتریان خود شناخته می شود، دارد. این بدان معناست که آنها ملزم هستند هنگام تصمیم گیری مالی، منافع مشتری خود را بر منافع خود ترجیح دهند. این نوع از مدل های لمسی بالا و مشتری محور در ایالات متحده در حال افزایش است. در پایان سال ۲۰۲۰، RIA مجموع ۱۱۰ تریلیون دلار را مدیریت کرد که توسط بیش از ۶۰ میلیون مشتری در سراسر ایالات متحده تامین شده بود، این در مقایسه با حدود ۲۰ تریلیون دلار در ابتدای قرن حاضر است. علاوه بر این، اکنون کمتر از ۱۴۰۰۰ RIA در سراسر کشور وجود دارد که نزدیک به یک میلیون نفر را استخدام می کند. حتی با این نرخ رشد، ۴۷ درصد از RIA ها هنوز معتقدند که صنعت فضای زیادی برای رشد دارد. مطالعه‌ای توسط شواب نشان داد که بیش از نیمی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند که یک امانتدار (RIA) مدیریت پول خود را در مقایسه با هر مدل دیگری داشته باشند. به طور کلی، به نظر می‌رسد که رشد صنعت RIA آمریکایی‌های بیشتری را به فکر اجازه دادن به یک  مدیرحرفه‌ای برای مدیریت پول خود می‌اندازد.

۴. برنامه های وفاداری، محرک اصلی تجارت است

 از کارت های پانچ نیمه پر که در پشت کیف شما نشسته اند تا برنامه های پاداش خاص وب سایت، ایده برنامه وفاداری چیز جدیدی نیست. با این حال، ما شاهد افزایش برنامه های وفاداری در دنیای مالی هستیم. برنامه‌های وفاداری مدت‌هاست که روشی محبوب برای بازگشت مشتریان بوده است، اما معمولاً در خرده‌فروشی و صنایع غذایی ارائه می‌شوند. اکنون، برنامه های وفاداری حتی در صنعت خدمات مالی عملاً اجباری هستند. بسیاری معتقدند که آنها فقط بزرگتر، بهتر و رقابتی تر خواهند شد. در آگوست ۲۰۲۱، یک نظرسنجی American Banker/Monigle از مشتریان بانکی نشان داد که صرف نظر از مؤسسه مالی یا محصول، «پاداش و وفاداری در تجربه مشتری بسیار مهم است». اکثر مشتریان، ۸۰ درصد از نسل هزاره و ۶۸ درصد از افراد غیر هزاره، مایلند برای یک برنامه وفاداری برتر که توسط مارک های مورد علاقه آنها ارائه می شود، ثبت نام کنند. مشتریان تکراری حداقل ۳۳ درصد بیشتر از مشتریان جدید خرج می کنند و بیش از ۸۰ درصد از هزاره ها و تقریباً ۷۵ درصد از افرادی که رشد می کنند دوست دارند صرفاً برای تعامل با مارک های مورد علاقه خود، صرف نظر از اینکه خرید کنند یا نه، جوایزی دریافت کنند. یک مثال خوب از این برنامه، برنامه پاداش “متشکرم” سیتی بانک است که به مشتریان این امکان را می دهد تا با استفاده از برنامه های تلفن همراه یا دستگاه های خودپرداز خود امتیاز کسب کنند. نظرسنجی انجام شده توسط McKinsey نشان داد که مصرف‌کنندگانی که به برنامه‌های وفاداری پولی تعلق دارند، ۶۲ درصد بیشتر احتمال دارد که پول بیشتری را برای آن برند خرج کنند. جالب اینجاست که وقتی صحبت از برنامه های وفاداری رایگان می شود، این عدد تنها ۳۰ درصد است. بانک‌ها در «جنگ‌های مناقصه» به شرکت‌هایی مانند PayPal و برنامه‌هایی مانند Buy Now, Pay Later می‌بازند. ارائه یک برنامه وفاداری خوب ممکن است یکی از معدود گزینه های باقی مانده آنها برای بازگرداندن مصرف کنندگان باشد.

۵. بانک ها سیتم های مبتنی بر(کلود) ابر را بیشتر در آغوش می گیرند

 بانک‌ها قبلاً به سمت ابر پیش از همه‌گیری کرونا جذب می‌شدند، اما همه‌گیری واقعاً همه چیز را تسریع کرد. همانطور که مردم نسبت به تماس فیزیکی محتاط تر می شوند، تقاضا برای خدمات دیجیتال افزایش می یابد، بنابراین بانک ها به راهی برای افزایش سریع نیاز دارند. ابر همین را فراهم می کند. شرکت تحقیقات بازار IDC تخمین می زند که هزینه های جهانی برای خدمات ابری تا سال ۲۰۲۵، تنها سه سال دیگر، از ۱.۳ تریلیون دلار فراتر خواهد رفت. بانک‌ها و اتحادیه‌های اعتباری بخشی از این امر خواهند بود، مهاجمان سنگینی مانند JPMorgan Chase و Arvest Bank در حال حاضر بخشی از سیستم‌های اصلی خود را به یک پلتفرم بومی ابری تبدیل کرده‌اند. جیم ماروس از The Financial Brand معتقد است که بانکداری ابری آینده صنعت مالی است و به این واقعیت اشاره می کند که IBM راه حل های ابری را به طور خاص برای صنعت مالی توسعه داده است. مایکروسافت سال گذشته پیشنهاد خود را با Microsoft Cloud برای خدمات مالی معرفی کرد. طبق گفته Genpact، مدیران ارشد فناوری بانکی ادعا کردند که به‌روزرسانی برنامه‌های کاربردی خود برای عملکرد در فضای ابری به شرکت‌هایشان کمک کرد تا در سال ۲۰۲۱ سازگار شوند. نظرسنجی دیگری که توسط Harris Poll و Google Cloud انجام شد، نشان داد که از ۱۳۰۰ رهبر خدمات مالی مورد نظرسنجی، ۸۳٪ از آنها از ابر به عنوان بخشی از زیرساخت اصلی خود استفاده می کردند.

MANTL یکی از شرکت هایی است که بر بازار بانکداری ابری تمرکز دارد.این شرکت اساساً به بانک‌های سنتی کمک می‌کند تا به بازار دیجیتال گسترش یابند. MANTL این کار را با توسعه محصولاتی انجام می‌دهد که به بانک‌ها اجازه می‌دهد تا عملکردهای دفتر پشتیبان را خودکار کنند، حضور آنلاین را راه‌اندازی کنند و مشتریان را به صورت دیجیتالی در داخل هواپیما راه‌اندازی کنند. به طور کلی، این شرکت به خود می بالد که مشتریانش می توانند انتظار داشته باشند که چهار برابر بیشتر برنامه های حساب کاربری را با یک پیشنهاد دیجیتالی که توسط MANTL ارائه می شود، دریافت کنند. هوش مصنوعی نقش مهمی در پذیرش خدمات ابری دارد. هوش مصنوعی نه تنها چت بات‌ها را ارائه می‌کند، بلکه می‌تواند تراکنش‌ها را تجزیه و تحلیل کند، فعالیت‌های مشکوک را نظارت کند و کارهای دیگر را به همان خوبی انجام دهد،حتی اگر بهتر از همتایان انسانی نباشد. سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی معمولاً بیش از آنچه بانک‌ها می‌خواهند در نظر بگیرند هزینه دارد، اما اگر هوش مصنوعی با خدمات ابری بسته‌بندی می‌شد، این یک پیشنهاد بسیار جذاب می‌شود.

 ۶. بانک ها کارمزدهای اضافه برداشت را به گذشته منتقل می کنند

 کارمزد اضافه برداشت مدت هاست که خاری در چشم مشتریان بانک ها در همه جا بوده است. آنها نه تنها به دلیل زیاده روی ، بلکه به داشتن گلوله برفی و رسیدن به مقادیر نامعمول نیز معروف هستند. بر اساس گزارش اداره حمایت از امور مالی مصرف کننده، درآمد اضافه برداشت و وجوه غیر کافی در سال ۲۰۱۹ بالغ بر ۱۵.۴۷ میلیارد دلار بوده است. البته، این بدان معنا نیست که بانک‌ها از شر آن‌ها خلاص می‌شوند (اگرچه الی فایننشال سال گذشته این کار را انجام داد و کپیتال وان در ژانویه از آن پیروی کرد)، اما چندین مؤسسه در حال پیاده‌سازی ویژگی‌های جدیدی هستند که به مشتریان کمک می‌کند تا از کارمزد خودداری کنند. تمام هزینه های بانکهای آمریکایی قابلیتی به نام Balance Connect را اضافه کرده اند که به کاربران امکان می دهد به طور خودکار پول را به حساب ها و از حساب ها انتقال دهند تا از هزینه های احتمالی اضافه برداشت جلوگیری کنند. هنوز هزینه ای ۱۲ دلاری برای هر انتقال وجود دارد، اما این کمتر از هزینه معمول اضافه برداشت است. بعلاوه، احتمال کمتری برای ترکیب آن به طور چشمگیر وجود دارد. PNC ویژگی جدیدی به نام حالت نقدی کم ارائه می دهد که به مشتریان امکان می دهد ترتیب پردازش تراکنش ها را تغییر دهند تا از اضافه برداشت جلوگیری کنند. JPMorgan Chase به مشتریان فرصت های بیشتری برای بازگرداندن موجودی اضافه برداشت قبل از دریافت هزینه می دهد. آن‌ها همچنین به مشتریان اجازه می‌دهند دو روز زودتر به چک‌های پرداختی مستقیم دسترسی داشته باشند. دو عامل عمده در بانک ها وجود دارد که به طور ناگهانی به دنبال حذف یا کاهش هزینه های اضافه برداشت هستند: یکی اینکه همه این کار را انجام می دهندو هیچ بانکی نمی خواهد آخرین کسی باشد که کارمزد اضافه برداشت را دریافت می کند. در عصری که مصرف‌کنندگان برنامه‌های وفاداری را می‌خواهند حرکت در جهت مخالف راه خوبی برای خروج از تجارت است. دوم، با انتشار گزارش CFPB ، این آژانس قصد خود را برای شروع به صفر رساندن بانک‌هایی اعلام کرد که «به کارمزد اضافه برداشت برای تغذیه مدل سود خود وابسته شده‌اند».

۷. افراد غیر فنی بیشتری وارد رمزارزها می شوند

 تا نوامبر سال ۲۰۲۱، کل ارزش بازار ارزهای دیجیتال به ۲.۷۹ تریلیون دلار رسید. سال گذشته شاهد علاقه بسیاری از سرمایه‌گذاران سنتی به ارزهای دیجیتال بودیم، به طوری که از هر ۱۰ نفر، ۷ نفر از آن‌ها قصد دارند در آینده این سرمایه‌گذاری را تجربه کنند. آنها تنها کسانی نیستند که علاقه نشان می دهند. شرکت‌های سرمایه‌داری خطرپذیر بیش از ۲۷ میلیارد دلار رمزارز در سال ۲۰۲۱ خریداری کردند که تقریباً پنج برابر بیشتر از هزینه‌های آنها در سال ۲۰۲۰ است. شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر در سال ۲۰۲۱ ۲۷.۴ میلیارد دلار در ارزهای دیجیتال سرمایه گذاری کردند. جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، اخیراً لایحه‌ای را امضا کرد که بر اساس آن همه صرافی‌های ارز دیجیتال باید به IRS گزارش شوند. اگر ارزهای رمزنگاری شده محبوبیت بیشتری پیدا نکنند، این نوع نظارت ضروری نخواهد بود. اولین ETF بیت کوین – صندوق قابل معامله در بورس – در ماه اکتبر به بازار بورس نیویورک آمد و به معامله گران اجازه داد به روشی متعارف سرمایه گذاری کنند. به جای خرید کریپتو، می توانند در شرکت هایی سرمایه گذاری کنند که سهم مالی در کریپتو دارند. بنابراین، آنها هنوز هم در معرض ماهیت فرار آن هستند، و فقط یک واسطه را وارد بازار کردند . علاقه جستجو به «ارز رمزنگاری» در ۵ سال گذشته به بخش خصوصی نیز محدود نمی شود. از سپتامبر ۲۰۲۱، دولت السالوادور اکنون از همه تجار محلی خود می خواهد که بیت کوین را به عنوان ارز قانونی بپذیرند. این امر باعث شد که سایر کشورهای آمریکای مرکزی مانند هندوراس و گواتمالا شروع به بررسی ارزهای دیجیتال بانک مرکزی کنند. این روی ایالات متحده نیز تأثیر داشت، جایی که ۲۷ درصد از آمریکایی‌های شرکت‌کننده در نظرسنجی به نفع پذیرش بیت کوین پاسخ دادند. در حالی که برخی از کشورها، از جمله چین، به شدت با ارزهای دیجیتال مخالف هستند، اکثریت قریب به اتفاق در حال بررسی این موضوع هستند که چگونه می توانند رمزارز را وارد بازار کنند. نتیجه همه چیز قطعا از رویه های مالی سنتی دور می شود. جای تعجب نیست که همه چیز دیجیتالی می شود. خدمات مالی به ابر و بلاک چین نگاه می کنند، مشتریان به بانکداری تلفن همراه نگاه می کنند و همه به ارزهای دیجیتال نگاه می کنند. زمان هیجان انگیزی برای حضور در صنعت خدمات مالی است.

منبع:

https://explodingtopics.com/blog/financial-trends


[۱] DeFi

ارزشهای پنهان در مولد سازی دارایی های دولتی- قسمت اول

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

۲۲ بهمن ۱۴۰۱

مولد سازی دارایی ها یکی از چالشی ترین موضوعاتی شده که امروز طیف گسترده ای از نیروهای اقتصادی و سیاسی نسبت با آن اظهار نظر میکنند. در متن زیر به گزارشی از موسسه بی سی جی که در سال ۲۰۱۴ تهیه شده است پرداخته ام تا شاید در ابتدای  این راه پر پیچ و خم بتوانیم ذره ای در مسیر آینده این استراتژی جدید حاکمیتی موثر واقع شویم. البته هنوز برای ما روشن نیست که نیت دولت در این واژه، مولد سازی داراییها (asset generation) است یا بهینه سازی(optimization) آن. به فرض اینکه هنوز برنامه دقیقی تدوین نشده و قرار نیست تجربه نامشخص خصوصی سازی تکرار شود به این مقوله می پردازیم.

بدون هیج پیش داوری و قضاوت به متن اصلی بپردازیم.

مقدمه

فشار بر دولت‌ها در سراسر جهان برای کاهش کسری بودجه و بدهی های عمومی بی‌امان بوده است. پاسخ در بسیاری از موارد کاهش هزینه های عملیاتی، افزایش مالیات و کاهش سرمایه گذاری بوده است با این حال، آثار و تبعات بالقوه منفی این حرکت ها قابل توجه است و شامل تاخیر در بهبود اقتصادی و  دامن زدن به ناآرامی های اجتماعی است. با همه این کسری ها و سو مدیریت ها، سلاح دیگری وجود دارد که در زرادخانه دولتها تا حد زیادی استفاده نشده است. دولت ها تلاشی هماهنگ و سیستماتیک برای استفاده کامل و مدیریت بهتر دارایی های تحت کنترل خود انجام نداده اند، رویکردی که به عنوان بهینه سازی دارایی[۱] شناخته می شود. بهینه‌سازی دارایی‌ها ممکن است مراحلی مانند واگذاری یا خصوصی‌سازی را به ذهن متبادر کند، اما فقط تنها بخشی از پازل را تشکیل می‌دهند. فراتر از این حرکت‌های یک‌باره، فرصت‌های عمده‌ای برای دولت‌ها وجود دارد که عملکرد و نگهداری همه چیز از جاده‌ها گرفته تا نیروگاه‌ها و موزه‌های عمومی را به‌طور تهاجمی مدیریت کنند. دلایل تمرکز بر نحوه مدیریت دارایی های دولتی متعدد و قانع کننده است. پایگاه اقتصادی دولتها و دارایی های در اختیارشان بسیار عظیم است – دارایی های بسیاری از دولت ها به تریلیون ها دلار می رسد – و متنوع است و همه چیز را از زیرساخت های فیزیکی گرفته تا داده های عمومی ارزشمند را در بر می گیرد. علاوه بر این، بر خلاف افزایش مالیات یا کاهش بودجه، بهینه سازی دارایی ها مانعی برای رشد اقتصادی نیست و آثار کاهنده سیاسی آن محدود است، به ویژه زمانی که مدیریت بهتر می تواند خدمات بهتری را برای مردم و بازدهی بهتر دلارهای عمومی سرمایه گذاری شده به همراه داشته باشد. بهینه‌سازی دارایی در سه مرحله قابل دستیابی است: اطمینان از عملکرد دارایی‌ها با حداکثر ظرفیت و کارایی، سرمایه‌گذاری در آن دارایی‌ها در تمام چرخه عمرشان برای به حداقل رساندن هزینه‌های کل، و ایجاد درآمد اضافی از آن دارایی‌ها در صورت امکان.  در حالی که حرکت موثر در هر سه جبهه مستلزم تمرکز و برنامه ریزی دقیق است، موفقیت برای اکثر دولت ها به خوبی در دسترس است. چالش برانگیزترین موانع موفقیت، عدم توجه به فرصت و عدم تعهد برای تحقق آن است.

فرصتهای استفاده نشده

مزایای بالقوه استراتژی های بهینه سازی دارایی تا حد زیادی از اندازه دارایی های تحت کنترل دولت ناشی می شود. در کشورهای بزرگ توسعه یافته، طبق آمار صندوق بین المللی پول، دارایی های غیرمالی متعلق به دولت (شامل مقامات مرکزی و محلی) می تواند از حدود ۳۵ تا بیش از ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی متغیر باشد. (به شکل ۱ مراجعه کنید.) در اروپا، این رقم حدود نیمی از تولید ناخالص داخلی است.

در واقع، این ارقام در بسیاری از موارد دامنه این فرصت را دست کم می گیرند. به عنوان مثال، زمین، حقوق معدنی، نشانهای تجاری و دارایی‌های نامشهود مانند نام‌های تجاری مرتبط با مؤسسات دولتی محبوب، یا در ترازنامه عمومی لحاظ نمی‌شوند یا با هزینه‌های تاریخی پایین یا ارزش‌های اسمی ارزش‌گذاری می‌شوند. علاوه بر این، بسیاری از دولت‌ها دارای سهام در شرکت‌های داخلی هستند و  این سهان به دولت‌ها درجاتی از نفوذ بر مجموعه دارایی‌های بزرگ‌تر می‌دهد. به عنوان مثال، دولت مرکزی فرانسه حدود ۳۰۰ میلیارد یورو (حدود ۴۱۷ میلیارد دلار) سرمایه گذاری در سهام نهادهای مختلف دارد. این نهادها، به نوبه خود، بیش از ۷۰۰ میلیارد یورو (۹۷۳ میلیارد دلار) از دارایی های ثابت، از جمله زیرساخت های اصلی انرژی و حمل و نقل، املاک و مستغلات، برندها و پتنت ها را کنترل می کنند که به دولت فرانسه بر این دارایی ها نفوذ می کند.

مزایای به دست آوردن بیشترین بازده از آن دارایی ها قابل توجه است. چنین رویکردی می‌تواند هزینه‌های عملیاتی را کاهش دهد و نیاز به هزینه‌های سرمایه‌ای عمده جدید را به تأخیر بیاندازد یا کاملاً حذف کند. علاوه بر این، پاداش های غیر مالی نیز وجود دارد. به عنوان مثال، کیفیت خدمات عمومی را می توان با اختلالات خدمات کمتر بهبود بخشید، در حالی که ردپای کلی زیست محیطی دولت کاهش می یابد و این تلاش می تواند منجر به عملیات کارآمدتر دولت شود.

با این حال، پتانسیل برای به حداکثر رساندن بازده دارایی های دولتی تا حد زیادی محقق نشده است. از لحاظ تاریخی، برنامه‌های رسمی بهینه‌سازی دارایی‌ها به خصوصی‌سازی و در تعداد معدودی از کشورها به برون‌سپاری محدود شده‌اند. اخیراً، تعدادی از کشورها طرح‌های بهینه‌سازی دارایی را راه‌اندازی کرده‌اند، اما در بیشتر موارد، تمرکز محدودی بر منطقی‌سازی پرتفوی املاک و مستغلات دولت داشته‌اند. در مقابل، شرکت های بخش خصوصی از هر ابزاری که در اختیار دارند برای به دست آوردن بیشترین سود از دارایی های خود استفاده کرده اند تا بازده سرمایه را به حداکثر برسانند. این تلاش ها در پی بحران مالی جهانی اخیر تشدید شد، زیرا کاهش دسترسی به سرمایه، انجام کارهای بیشتر با منابع مشابه یا کاهش یافته را به طور فزاینده ای حیاتی کرد.

دلایل متعددی برای عدم تمایل بخش عمومی به فشار تهاجمی در این جبهه وجود دارد. برخی از موانع ناشی از فرهنگی است که در اکثر دولت ها وجود دارد. به عنوان مثال، بهینه سازی دارایی اغلب به اشتباه به عنوان کاهش کیفیت یا دسترسی به برخی خدمات تلقی می شود. علاوه بر این، از آنجایی که چنین تلاش‌هایی نسبت به پروژه‌های سبز پرمخاطب کمتر مورد توجه عمومی قرار می‌گیرند، بسیاری از مدیران بخش عمومی زمان کمتر و منابع کمتری را برای بهینه‌سازی داراییها صرف می‌کنند. موانع منابع انسانی قابل توجهی نیز وجود دارد، از جمله کمبود تخصص داخلی مدیریت دارایی و فقدان انگیزه های قوی برای کارمندان دولتی برای تمرکز بر حداکثر کردن عملکرد دارایی های دولتی.

علاوه بر این، فرآیندها و مشوق‌های خاصی در بخش دولتی تمایل به تشویق تفکر کوتاه‌مدت – و نه بلندمدت – دارند. به عنوان مثال، محدودیت های بودجه ممکن است ثابت نگه داشتن هزینه های تعمیر و نگهداری را در کوتاه مدت دشوار کند، حتی اگر چنین سرمایه گذاری هایی باعث صرفه جویی در هزینه در طی چندین سال شود و فرآیندهای مالی و حسابداری دولت فقط این طرز فکر کوتاه مدت را تشدید می کند. حسابداری نقدی – به جای تعهدی – هنوز در اکثر دولت ها عادی است. این عمل نمی تواند تصویر دقیقی از هزینه کل دارایی ها در طول چرخه عمر آنها ارائه دهد و اساساً دولت ها را برای هزینه های نگهداری جریمه می کند. علاوه بر این، اغلب بودجه‌های جداگانه‌ای برای نگهداری و سرمایه‌گذاری وجود دارد که باز هم توانایی دولت را برای داشتن دیدی جامع از تمام هزینه‌های مرتبط با یک دارایی خاص کاهش می‌دهد.

گرفتن بیشترین ارزش از دارایی های عمومی

رهبران دولتی به مسائل مرتبط با واگذاری، خصوصی سازی و مشارکت عمومی-خصوصی به خوبی آشنا هستند اما آنها کمتر با مکانیسم های بهبود عملکرد و بازده مرتبط با دارایی های عمومی آشنا هستند. سه راه اصلی برای دستیابی به چنین بهبودهایی عبارتند از عملیات دارایی ها به گونه ای که عملکرد آنها را به حداکثر برساند، سرمایه گذاری و نگهداری دارایی ها به منظور به حداقل رساندن هزینه آن دارایی ها در طول چرخه عمر آنها، و یافتن راه هایی برای ایجاد جریان های درآمدی جدید از دارایی های موجود.

به حداکثر رساندن عملکرد دارایی ها

دارایی های کم استفاده – اعم از جاده ها، تجهیزات دفاعی یا پهنای باند اینترنت – نشان دهنده ضایعات است. به منظور کاهش بهترین عملکرد از یک دارایی، دولت ها باید مشکلات عرضه و تقاضا را که منجر به عملکرد کمتر از حد بهینه آن دارایی می شود، به صفر برسانند. در جبهه عرضه، تاکتیک های مختلفی برای دستیابی به این امر وجود دارد. پیاده‌سازی فناوری‌ها و فرآیندهای جدید می‌تواند گلوگاه‌ها را از بین ببرد و اختلالات خدمات را به حداقل برساند، و راه‌های کم‌هزینه افزایش ظرفیت را می‌توان قبل از پمپاژ سرمایه برای ایجاد ظرفیت جدید جستجو کرد. تلاش هایی را که دولت بریتانیا در سال ۲۰۱۰ برای منطقی کردن سبد املاک و مستغلات خود انجام داد، در نظر بگیرید. از طریق جابجایی کارکنان و طراحی مجدد دفتر، واحد املاک دولتی مساحت فضای اداری اشغال شده توسط خدمات دولت مرکزی را تا ۱۲ درصد در مقایسه با سال ۲۰۰۸ کاهش داد و صدها میلیون پوند صرفه جویی کرد. علاوه بر این، می توان تقاضا را برای بهبود عملکرد دارایی های دولتی مدیریت کرد. هدف: هموارسازی پیک های تقاضا و افزایش میانگین نرخ بهره برداری برای دارایی های موجود است. برای مثال، در فرانسه، زمانی که عوارض ساعات اوج مصرف در بزرگراه A1 25 درصد افزایش یافت، الگوی رانندگی تغییر کرد و ترافیک بیشتر به ساعات غیرپیک تغییر کرد.

کاهش هزینه کل مالکیت

 نکته کلیدی در اینجا انجام تعمیر و نگهداری به موقع و مناسب، جلوگیری از اختلالات خدمات برنامه ریزی نشده – و همچنین هزینه های بالاتر که معمولاً با تعمیرات اضطراری مرتبط است – و افزایش عمر دارایی های خاص است. در یکی از مقامات حمل و نقل شهری ایالات متحده، تخمین زده شد که اجرای تعمیر و نگهداری پیشگیرانه سیستماتیک جاده به جای برنامه نگهداری حداقلی، منجر به کاهش ۵۰ درصدی هزینه سالانه در هر مایل می شود. این برنامه مزیت اضافی افزایش عمر جاده ها را تا ده سال کامل ارائه کرد. (شکل ۲ را ببینید.)

اضافه کردن جریان های درآمدی جدید

 همچنین این فرصت برای استفاده از دارایی ها برای ایجاد درآمدهای بسیار مورد نیاز وجود دارد. از جمله اقدامات ممکن: اخذ کارمزد کاربر، اجاره ظرفیت مازاد مستغلات، ارائه خدمات مشاوره و صدور مجوز دارایی های نامشهود. به عنوان مثال، فرودگاه‌های بزرگ و ایستگاه‌های راه‌آهن، به لطف توسعه فروشگاه‌های خرده‌فروشی، خدمات و فضای تبلیغاتی درآمدزایی می‌کنند.  در حالی که زیرساخت ها و املاک و مستغلات نامزدهای طبیعی برای این نوع استراتژی هستند (با هم بیش از ۹۰ درصد دارایی های ثابت غیرمالی دولت ها را تشکیل می دهند)، فرصت های دیگری برای درآمدزایی وجود دارد که از دارایی های مشهود مانند تجهیزات استفاده می کند (به عنوان مثال سیستم های تحقیقاتی پزشکی). به عنوان مثال، موزه لوور با مقامات ابوظبی یک قرارداد ۳۰ ساله برای مجوز برند منعقد کرد، قراردادی که درآمدی معادل ۴۰۰ میلیون یورو (۵۵۶ میلیون دلار) معادل دو سال بودجه موزه را به همراه خواهد داشت. ذخیره روزافزون داده های نگهداری شده توسط دولت ها منبع بالقوه دیگری از درآمدهای قابل توجه است.

راهکارهای عملیاتی

رهبران بخش عمومی در سطح مرکزی و منطقه‌ای – از آژانس‌های دفاعی و وزارت‌های انرژی گرفته تا بخش‌های حمل‌ونقل و زیرساخت – می‌توانند این مسئولیت را به سمت مدیریت بهتر دارایی‌های عمومی هدایت کنند. انجام این کار به خوبی در دسترس دولت ها است، اما برای تحقق آن، ابتدا باید یک استراتژی جامع ترسیم کنند. ما معتقدیم که موارد زیر شش عنصر حیاتی چنین استراتژی است.

  1. تشخیص جامع و برنامه ریزی چند ساله.

اولین قدم، انجام بررسی دقیق دارایی های تحت کنترل دولت و تعیین اینکه چگونه مدیریت آن دارایی ها را می توان بهبود بخشید. این ممکن است نیاز به سرمایه گذاری در ابزارهای سبک خاص مانند پایگاه داده موجودی داشته باشد. یک برنامه چند ساله باید ایجاد شود، با مراحل مختلف بهینه سازی دارایی از طریق تجزیه و تحلیل سناریو که خطرات و مزایای هر گزینه را ارزیابی می کند، مورد مطالعه قرار گیرد. ممکن است منطقی باشد که با تمرکز بر یک بخش از دارایی‌های دولت، آزمایش رویکردهای جدید و یادگیری از آن آزمایش‌ها شروع کنید.

  •  تیم مناسب.

نهادهای بخش دولتی باید مهارت های مالی، تجاری و فنی خود را گسترش دهند. این مهارت‌ها، که شامل مدل‌سازی بودجه بلندمدت و توسعه پیش‌بینی‌های پیچیده تقاضا و هزینه برای دارایی‌هایی مانند جاده‌ها می‌شود، می‌تواند از طریق آموزش داخلی و مشارکت با کارشناسان خارجی توسعه یابد.

  • حکمرانی روشن

 بسیاری از گروه ها در مدیریت دارایی های عمومی نقش دارند و علاقه مند هستند. بنابراین ایجاد هماهنگی بین آن گروه ها برای به حداقل رساندن تضاد و تلاش های مضاعف ضروری است. هنگامی که یک تیم برای هدایت تلاش کلی ایجاد شد، آن گروه باید یک فرآیند روشن برای اولویت‌بندی پروژه‌ها، تعیین اهداف و نقاط عطف، تعیین مسئولیت‌ها و باز نگه داشتن کانال‌های ارتباطی بین گروه‌های تحت تأثیر مانند کارمندان خدمات عمومی و مدیران دولتی تعریف کند. . همچنین در برخی موارد وضع قوانینی که انگیزه هایی برای همکاری بین گروه های مختلف ایجاد می کند منطقی است. در میان احتمالات: ایجاد مکانیزمی برای به اشتراک گذاری صرفه جویی در هزینه از یک برنامه جدید مدیریت دارایی در میان بخش ها یا وزارتخانه های مختلف درگیر مورد توجه است..

  •  فرآیند بودجه تعدیل شده

 در عین حال، فرآیند بودجه ممکن است نیاز به تعدیل داشته باشد تا اطمینان حاصل شود که برنامه ریزی و هزینه نگهداری طولانی مدت را منع نمی کند. بدون آن، مدیران بعید به نظر می‌رسند که افزایش سرمایه‌گذاری در تعمیر و نگهداری را پیشنهاد کنند، زیرا می‌ترسند که ممکن است به کاهش هزینه‌های دیگر برای تأمین مالی این هزینه‌ها نیاز داشته باشند.

  • مانیتورینگ دقیق پروژه

 هر ابتکار تحت برنامه گسترده بهینه سازی دارایی باید به طور ماهرانه مدیریت شود. پیشرفت هر ابتکار باید با جدیت پیگیری شود و KPIهای منتخب باید به طور منظم نظارت شوند. برای مثال، برای راه‌آهن، شاخص‌های کلیدی عملکرد ممکن است شامل نرخ استفاده روزانه از قطارها یا کیلومترها از خطوط راه‌آهن بازسازی‌شده باشد، و برنامه‌های نیروگاهی ممکن است بر نرخ بهره‌برداری از این تسهیلات تمرکز کنند.

  • ایجاد یک ذهنیت جدید.

مشاهده موفقیت آمیز بهینه سازی دارایی در فرهنگ سنتی بخش عمومی دشواری است، به ویژه با توجه به تصورات غلط مداوم در مورد آنچه چنین تلاشی مستلزم آن است. به همین دلیل است که دولت ها باید مدیریت واقعی تغییر را بپذیرند. در ابتدا، این شامل بسیج پرسنل حیاتی برای رهبری برنامه است و مستلزم ایجاد حمایت گسترده برای تلاش است، از جمله جلب رضایت کارکنان بخش عمومی و برقراری ارتباط با کاربران خدمات عمومی برای به حداقل رساندن مقاومت احتمالی در برابر تغییر.

 بکارگیری نوعی استراتژی که این شش عنصر را در خود جای دهد بسیار مهم است و اولین گام برای دستیابی به آن، شناخت فرصت فوق‌العاده‌ای است که در بهره‌برداری بهتر از دارایی‌های دولت وجود دارد. این فرصت واقعیتی است که رهبران بخش دولتی که با چالش های دوگانه مهار بدهی عمومی و تحریک رشد اقتصادی روبرو هستند، دیگر نمی توانند نادیده بگیرند.


[۱] asset optimization

فاجعه تورم گالوپی :چگونگی و چرایی آن؟

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

هشتم دی ماه ۱۴

مقدمه

سالهای طولانی است که اقتصادما با یک بیماری حاد بنام تورم رنج می برد و اخیراً شکل به تورم گالوپی تغییر رفتار داده است. چندین مرتبه است که دولتهای مختلف سعی در کنترل تورم و تک رقمی نمودن آن نموده اند اما این بیماری اقتصادی هرگز درمان نشده و چون بلایی مهلک در حال از بین بردن بنیان های مالی و پس اندازهای مردم شده است.

ابر تورم چیزی است که در اصطلاح عامیانه می توان آن را معادل اقتصادی روز قیامت نامید.جوامع مدرن  طی قرن گذشته،بیش از گذشته های دورتر به داشتن تورم در زندگی روزمره خود عادت کرده اند و این عادت عمدتاً از زمانی که جهان در «کنفرانس برتن وودز» از استاندارد طلا خارج شد و تقریباً همه کشورهای جهان ارزهای فیات را به عنوان اساس سیستم پولی خود پذیرفتند نهادینه شد.

دیدگاه عجیب این است که تورم محصول جانبی بی ضرر سیستم پولی نظام مدرن اقتصادی است. همان‌طور که برخی اقتصاددانان رادیکال توصیف می‌کنند، تورم، همان رشد «بی‌ضرر» استروئیدها است وچیزی نیست جز نتیجه افزایش نرخ ها برای چندین سال متوالی.

 با این حال،ابر تورم یادآور تلخ ترین شرایط است و نشان میدهد که چگونه تورم می تواند سیستم پولی یک کشور را ویران نموده و یک شبه به سقوط کامل آن منجر شود. در این مقاله نگاهی به این پدیده جالب خواهیم داشت. 

ابر تورم یا تورم گالوپین؟

تعریف اقتصادی ابر تورم بر حسب درصد و ارقام تعریف شده است. خواندن این تعریف جالب است، اما برای افراد معمولی مانند اعداد بزرگ به نظر می رسند. یک فرد معمولی قادر به درک معنای واقعی تورم نیست تا زمانی که از وی خواسته شود صحنه های زیر را تصور کنند:

  • سناریویی را تصور کنید که در آن رفتگری خیابان ها را جارو می کند  و با آشغال های روی زمین از جمله اسکناس های ارز را برخورد کند! اسکناس های دلاری و پوندی که انگار بی ارزش هستند در خیابان افتاده اند. رفتگر این اسکناس ها را نمی‌دزد و فرار نمی‌کند زیرا این اسکناسها واقعاً بی‌ارزش هستند. او بی سر و صدا خیابان ها را جارو می کند، میلیون ها دلار را در زباله ها دور می ریزد و به  تپه های زباله منتقل میکند!
  • زنی را تصور کنید که در زمستان سعی می کند خانه خود را گرم نگه دارد.. معمولا مردم برای روشن نگه داشتن آتش از چوب یا روزنامه های قدیمی استفاده می کنند. دنیایی را تصور کنید که در آن زنی از اسکناس برای روشن نگه داشتن آتش استفاده می کند. آنها آنقدر بی ارزش هستند که زن احساس می کند اگر بتواند خانه اش را با سوزاندن میلیون ها دلار گرم کند، یک معامله خوب به دست آورده است!

اکنون، یک بار دیگر جمله “نابودی کامل سیستم پولی” را بخوانید و درک کنید که وقتی این سرطان اقتصادی یعنی ابرتورم  همه جا را ویران می کند، دنیا به این شکل به نظر می رسد. چیزی به نام “زندگی عادی” در دوره تورم ابری وجود ندارد. همه چیز در مورد زندگی عجیب و غیر واقعی نگریسته می شود.

ابرتورم  که بیش از حد عادی تورم های جهان حاضر است بسیار نادر است. در سال ۲۰۲۲، ایالات متحده تورم افزایش یافته را تجربه کرد. از ماه مه ۲۰۲۲، قیمت‌های مصرف‌کننده حدود ۸ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. اگرچه این افزایش نگران‌کننده است و در واقع عواقب جدی برای بسیاری از آمریکایی‌ها داشته است، اما فاصله زیادی با  ابرتورم دارد.. بدترین حالت تورم که به عنوان تورم گالوپ شناخته می شود، قیمت ها را ۱۰ درصد یا بیشتر در سال افزایش می دهد.

انواع مختلفی از تورم وجود دارد که بر اساس شکل و رفتار و علل تورم متفاوت است.

  • تورم فرار[۱]
  • تورم انفجاری[۲]
  • تورم افراطی[۳]
  • تورم سخت[۴]
  • تورم جهشی[۵]

تورم جهشی یا گالوپ[۶]

تورم جهشی یا گالوپی (یا تورم جهنده) تورمی است که با سرعتی سریع (نرخ سالانه دو رقمی یا سه رقمی)، شاید فقط برای یک دوره کوتاه توسعه می یابد. چنین شکلی از تورم برای اقتصاد خطرناک است زیرا بیشتر طبقات متوسط و کم درآمد جمعیت را تحت تأثیر قرار می دهد. نکته مهم این است که تورم جهنده می تواند باعث رکود اقتصادی شود با این وجود، تورم تاخت و تاز همچنان می تواند با رشد واقعی اقتصادی همراه باشد.

تورم گالوپ با نرخ‌های رشد قیمت مشخص می‌شود که بالاتر از نرخ‌های تورم متوسط (خزنده) است، اما نرخ تورم جهنده کمتر از نرخ‌های ابرتورم است. به دلیل اینکه فرآیندهای تورمی در انواع مختلف سیستم های اقتصادی، خود را متفاوت نشان می دهند، هیچ پارامتر کاملاً تعریف شده ای برای تورم گالوپ وجود ندارد. به عنوان یک قاعده، تورم گالوپ به عنوان افزایش قیمت بین ۱۰-۱۰۰٪ در سال شناسایی می شود. گاهی اوقات محدودیت های دیگری وجود دارد (۱۰-۵۰٪ یا ۲۰-۱۰۰٪). پل آ. ساموئلسون تورم گالوپ را به ۲۰۰ درصد در سال محدود کرده است.

از دیدگاه اقتصاد کلان، علل این نوع تورم را می توان به مسایل پولی (نتیجه یک سیاست پولی ناکارآمد)، ساختاری (تغییر در نظام اقتصادی) و خارجی (تأثیر دولت های خارجی) تقسیم کرد.

از این عوامل میتوان به افزایش شدید عرضه پول بدون تضمین بدون افزایش متناسب در عرضه کالا و خدمات؛ نظامی کردن اقتصاد با افزایش هزینه ها برای نیروهای مسلح با انجام عملیات نظامی یا بی ثباتی عمومی وضعیت سیاسی همراه است.

بر خلاف تورم متوسط، مدیریت تورم گالوپینگ برای مقامات پولی به طور فزاینده ای دشوار است، زیرا این نوع تورم دائماً به شاخص بندی مناسب دستمزدها (و سایر مزایا) و اقداماتی برای مهار قیمت ها نیاز دارد. یکی از ویژگی های تورم گالوپ، ریسک های بالای مرتبط با تثبیت قراردادها به قیمت های اسمی است. در قراردادها یا باید افزایش قیمت قید شود یا با ارز خارجی ثابت تنظیم شود. به عنوان مثال، در روسیه، در طول دوره تورم گیج کننده دهه ۱۹۹۰، قیمت کالاها و خدمات اغلب به دلار آمریکا تعیین می شد.

علل تورم بیش از حد

ابر تورم دو علت عمده دارد: افزایش عرضه پول و تورم کششی تقاضا. مورد اول زمانی اتفاق می افتد که دولت یک کشور شروع به چاپ پول برای پرداخت هزینه های خود می کند. با افزایش عرضه پول، قیمت ها مانند تورم معمولی افزایش می یابد.

علت دیگر، تورم کشش تقاضا است که زمانی رخ می دهد که افزایش تقاضا از عرضه پیشی گرفته و قیمت ها را بالاتر می برد. این  اخلال می تواند به دلیل افزایش مخارج مصرف کننده و رشد اقتصاد، افزایش ناگهانی صادرات یا هزینه های بیشتر دولت اتفاق بیفتد.

این دو اغلب دست به دست هم می دهند تا تورم بصورت ناشناخته ولی کاملاً محسوس تولید شود.. به جای محدود کردن عرضه پول برای توقف تورم، دولت یا بانک مرکزی ممکن است به چاپ بیشتر پول ادامه دهند. با کاهش بیش از حد ارز در کشورها، قیمت ها نیز ممکن است سر به فلک  بکشد. هنگامی که مصرف کنندگان متوجه می شوند که چه اتفاقی می افتد، انتظار دارند تورم تداوم یابد. آنها اکنون بیشتر خرید می کنند تا بعداً قیمت بالاتری نپردازند. این تقاضای بیش از حد تورم را تشدید می کند. حتی بدتر است که اگر مصرف کنندگان کالاها را ذخیره کنند و کمبود ایجاد کنند.

عواقب ابر تورم

اکنون از آنجایی که ما کمی در مورد معنای واقعی ابر تورم می دانیم، بیایید به عواقبی که ابر تورم می تواند در زندگی روزمره ما ایجاد کند نگاه کنیم:

  • افزایش قیمت روزانه: ابر تورم محصول دوره ای است که اعتماد در آن کمبود فراوان دارد. همه می خواهند قبل از اینکه پول ارزش خود را از دست بدهد، اقلام ضروری خود را بخرند. به همین دلیل است که همه مردم به محض دریافت پول خود برای خرج کردن آن عجله می کنند و باعث افزایش شدید قیمت ها می شود. در بدترین موارد ابر تورم، قیمت ها هر چند ساعت دو برابر شده است.
  • پرداخت روزانه دستمزد: از آنجایی که قیمت کالاها روزانه در حال افزایش است، مزدبگیران برای دریافت دستمزد خود تا پایان ماه یا هفته منتظر نمی مانند. آنها می خواهند حقوقشان هر روز به آنها پرداخت شود. بسیاری از کسب‌وکارها باید تعطیل شوند، زیرا جریان نقدی لازم برای حفظ آن را ندارند و مشکل را پیچیده‌تر می‌کند!
  • خرابی سیستم پولی: در اکثر موارد سیستم پولی به طور کامل از هم پاشیده می شود. برای یک دوره موقت، ملت به استاندارد طلا متوسل می شود. بعداً معمولاً بانک جهانی یا صندوق بین المللی پول دخالت می کنند و نوعی ارز را برای تثبیت سیستم معرفی می کنند. معمولاً برای این منظور از ارزهایی مانند دلار و پوند استرلینگ استفاده می شود.
  • پس انداز از بین می رود:از آنجایی که پول مازاد زیادی ایجاد می شود، مقدار پول موجود در بانک ارزش خود را از دست می دهد. فرقی نمی کند یک میلیارد دلار یا یک دلار در یک حساب بانکی وجود داشته باشد. در صورت ابر تورم ارزش آنها یکسان است یعنی صفر!
  • ارزهای اصلی در بحران: یکی دیگر از تصورات غلط رایج این است که تورم شدید تنها بر اقتصادهایی که در حال نزول هستند یا اقتصادهایی که بد مدیریت می شوند تأثیر می گذارد. این  تمامی حقیقت نیست اولین مورد واقعی شناخته شده ابر تورم در امپراتوری روم مشاهده شد و زمانی شروع شد که امپراتوری در راس آن بود و کل سیستم را به زیر انداخت. موارد بسیار بیشتری در تاریخ ثبت شده  و وجود داشته است که در آن امپراتوری های بزرگ توسط تورم فوق العاده سقوط کرده اند.

اگر به سناریوی کنونی نگاه کنیم، تقریباً تمام ارزهای جهان یعنی دلار، پوند، ین و فرانک سوئیس به طرز خطرناکی به یک مارپیچ ابر تورمی نزدیک شده اند. حتی دور از ذهن نیست که فکر کنیم یک یا همه این ارزها به زودی با یک بحران بزرگ روبرو خواهند شد.

همانطور که هر ابرتورم “ملیت” خود را دارد، برنامه های تثبیت نیز از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. با این حال، حداقل چندین دوره اصلی تورم و تثبیت، هشت عنصر زیر را به اشتراک گذاشته است تا دردهای تورمی را درمان کرد.

  • اصلاح ارز: یک تغییر واحد پولی ساده یا تغییر کامل واحد پولی، که دومی ممکن است مقادیر معینی از اسکناس‌های قدیمی‌تر و «استفاده نشده» را حذف و به دولت کمک کند شهرت جدیدی ایجاد کند.

  • افزایش نرخ بهره: حرکتی ضروری برای ایجاد نرخ های بهره واقعی مثبت، در نتیجه بازگرداندن کار صنعت بانکداری داخلی و بازارهای مالی، و در نتیجه بهبود بیشتر شرایط برای استقراض دولت.

  • بازگرداندن قابلیت تبدیل ارز و ثبات نرخ مبادله: اقدامی مهم برای ایجاد یک لنگر باثبات برای  تقویت اعتماد عمومی به ارز و گاهی اوقات یک ارز جدید. قابلیت تبدیل که قبلاً اغلب به طلا یا نقره لنگر زده می شد، از اواسط قرن بیستم به ارز تبدیل شده است. دولت ممکن است برای حفظ قابلیت تبدیل ارز به منابع مالی قابل توجهی نیاز داشته باشد.

  • ریاضت مالی بر اساس تراز بودجه: عاملی کلیدی است که به اعتقاد بسیاری برای موفقیت  به برنامه تثبیت و خاتمه سیاست پولی انبساطی ضروری است. با این حال ممکن است باعث عقب‌گردی کوتاه‌مدت در تولید و اشتغال شود. مقاومت اجتماعی شدید در برابر ریاضت مالی همیشه ظاهر می شود. منابع مالی و اجتماعی ناکافی ممکن است باعث شکست ریاضت مالی شود.

  • ایجاد استقلال بانک مرکزی: اصلاحی نهادی که باید اعتماد عمومی را به سیاست دولت به میزان قابل توجهی افزایش دهد و انتظارات تورمی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. حرکتی که اثرات مثبت آن در بلندمدت بیشتر از کوتاه مدت است.

  • کمک بین المللی: یک عامل مهم در افزایش شانس موفقیت برنامه تثبیت است. اغلب، منابع مالی جدید با شرایطی به دست می‌آیند که ممکن است کشور دریافت‌کننده به طور کامل از آن استقبال نکند.

  • کنترل قیمت: اغلب یک معیار سیاست گذاری بحث برانگیز است که در محدوده پوشش، مدت زمان اعمال، و روش اجرا از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. لیبرال ها آن را به عنوان یک مصلحت زمانی می بینند که تمایل دارد اثرات تحریفی داشته باشد، و محافظه کاران آن را به فرصتی تبدیل می کنند که دائماً به سمت یک سیستم اقتصادی برنامه ریزی شده تغییر کند.

  • اصلاحات ساختاری: اصطلاحی مبهم که شامل تنوع زیادی از تغییرات نهادی – از اصلاحات اساسی مالیات گرفته تا آزادسازی و خصوصی سازی شرکتها – که ممکن است مکمل یا موثر بر ریاضت مالی باشد.

رابطه تورم و دولت

رابطه بین تورم و موضع دولت در قبال این موضوع مملو از ابهام و سردرگمی است . حدس و گمان های زیادی وجود دارد که می گوید دولت یار مردم در برابر تورم است و می خواهد به هر قیمتی از آن جلوگیری کند. در عین حال، حدس‌های اقتصادی متعددی وجود دارد که دقیقاً خلاف آن را بیان می‌کند، یعنی دولت اتحادی برای کنترل تورم در جهت محافظت مردم ندارد. بلکه دولت از تورمی که مردم عادی از آن رنج می برند سود می برد.

این دیدگاه های متضاد ممکن است فرد جدیدی را که سعی در مطالعه موضوع دارد سردرگم کند. از این رو، مهم است که قبل از رسیدن به نتیجه، به بحث پرداخته شود و نکات موافق و مخالف در نظر گرفته شود. این مقاله سعی خواهد کرد همین کار را انجام دهد.

افسانه: دولت در تلاش برای کنترل تورم

اگر روزنامه‌ها، کتاب‌های اقتصادی تجویز شده و رسانه‌های عمومی را باور کنیم، دولت واقعاً سخت تلاش می‌کند تا تورم را کنترل کنند. به نظر می رسد این اولویت اول دولت است و منابع عظیمی برای مهار معضل تورم هزینه می شود. در قالب یک تئوری قابل قبول در اقتصاد،  این باور وجود دارد که دولت با هماهنگی بانک مرکزی تصمیمات سیاست پولی یعنی افزایش و کاهش نرخ بهره را با هدف ارائه حداکثر سود به توده ها اتخاذ می کند. با این حال، باید نتیجه همه این تلاش ها را نیز در نظر گرفت. کشورهای سراسر جهان در قرن گذشته تورم بی سابقه ای را تجربه کرده اند. دلار آمریکا در قرن گذشته ۹۴ درصد از قدرت خرید خود را از دست داده است. سایر ارزهای اصلی مانند پوند استرلینگ، یورو، ین ژاپن و غیره همگی تحت تأثیر تورم شدید در حال چرخش هستند.

در حالی که قبلاً  در سراسر بیشتر کشورهای جهان برای یک فرد بزرگسال شاغل می‌توانست درآمد کافی برای تأمین زندگی یک خانواده تامین شود، امروزه برای زوج‌های کارگر نیز تأمین مخارج زندگی بسیار دشوار است!

اگر دولتها واقعاً تمام این منابع را برای کنترل تورم هزینه می کنند، کار بسیار ضعیفی انجام می دهند زیرا نتایج ناگوار بوده است. تورم سال به سال در حال افزایش بوده است و مردم عادی علیرغم تلاش روزافزون خود در طول اعصار فقیرتر میشوند.

واقعیت: دولت به عنوان عامل تورم

نظریه مخالف بیان می کند که دولت در واقع عامل تورم است. این مطالعه توسط اقتصاددانان بنیاد گرا یا طیف اصلی اقتصددانان پذیرفته نشده است، اما شواهد تجربی دقیقی برای اثبات این نظریه ارائه می شود. مطالعات نشان داده است که در جوامع باستانی که در آن دولت حق انحصاری ضرب سکه و تنظیم ارزش آن را نداشت، تورم وجود نداشت یا بسیار کمتر بود. با افزایش مداخله دولت در سیستم پولی، تورم نیز افزایش یافت. برای درک بهتر این موضوع، اجازه دهید مورد زیر را در نظر بگیریم:

تورم: غیرممکن بدون دخالت دولت

فرض کنید فقط ۱۰۰ دلار در اقتصاد وجود داشت و این ۱۰۰ دلار به طور مساوی صرف خرید چهار نوع کالا ی A، B،  C و D. میشود که ۲۵ دلار برای مصرف هر کالا در دسترس خواهد بود.

حال، اگر در قیمت کالای A تورم وجود داشت، فرض کنید اقتصاد باید ۳۰ دلار برای کالای A خرج کند اما کل پول در سیستم پولی ۱۰۰ دلار باقی می ماند و مردم مجبور می شوند مصرف B، C را کاهش دهند. یا کالاهای D برای جبران افزایش قیمت A شود.

این بدان معنی است که ب A بعنوان کالا برتر تورم را تجربه خواهد کرد. با این حال، سایر کالاها کاهش تورمی به همان اندازه را تجربه خواهند کرد و اقتصاد به طور کلی تحت تأثیر قرار نخواهد گرفت.

نکته ای که در اینجا به آن اشاره می شود این است که قیمت همه کالاها در اقتصاد تنها و تنها در یک شرایط، یعنی ایجاد پول بیشتر، می تواند همزمان افزایش یابد.اگر پول موجود در سیستم از ۱۰۰ دلار به ۱۲۰ دلار افزایش یابد، قیمت همه کالاها به طور همزمان افزایش می یابد. این وضعیت امروزی و همان چیزی است که ما معمولاً از آن به عنوان تورم یاد می کنیم.

علت واقعی: افزایش مقدار پول

حال، از آنجایی که متوجه شدیم که افزایش مقدار پول علت اصلی تورم است، واضح است که سؤال بعدی این است که چه کسی این مقدار خلق پول را کنترل می کند؟ پاسخ به این سوال این است که دولت  کنترل می کند!

از این رو، در حالی که در روزنامه ها و مجلات ممکن است بخوانید که دولت در تلاش برای کنترل تورم است، واقعیت این است که آنها تنها کسانی هستند که قدرت ایجاد آن را دارند. از این منظر می توان گفت که دولت خود در حال ایجاد تورم است و بعداً این توهم را ایجاد می کند که سعی در مبارزه با آن دارد. بدیهی است که این مثالها یک ساده سازی بیش از حد عوامانه اس. عوامل دیگری نیز مانند مفهوم سرعت گردش پول که توسط اقتصاددان برجسته دکتر میلتون فریدمن مطرح شده است وجود دارد که دقیقاً تحت کنترل دولت نیست. با این حال به زعم فریدمن(پدر نظریه مقداری پول و دولت به عنوان مهترین عامل تورم) در بیشتر موارد، دولت نقش بزرگی در ایجاد تورم دارد.

تعریف تورم

تعریف تورم در طول اعصار گذشته دستخوش تغییرات ظریفی شده است. اقتصاددانان قبلاً تورم را به روشی خاص تعریف می کردند، اکنون آن را کمی متفاوت تعریف می کنند. اگرچه تغییر در تعریف ممکن است بی ضرر و بی اهمیت به نظر برسد، اما در واقعیت اینطور نیست.تغییر تعریف پارادایمی را که از طریق آن به مشکل تورم رسیدگی می کنیم کاملاً تغییر داده است و بنابراین اقداماتی را که معمولاً برای کنترل آن اتخاذ می کنیم تغییر داده است. در این جا به تعریف قدیمی و تعریف جدید می پردازیم، و متوجه می شویم که چرا این تفاوت بی اهمیت نیست و چرا اهمیت دارد.

تعریف قدیمی

اقتصاددانان قدیمی تورم را افزایش مصنوعی در عرضه پول در یک اقتصاد تعریف میکردند.در واقع اصطلاح تورم از استعاره بادکنک باد شده ای گرفته شده است که بزرگ به نظر می رسد اما هیچ ماده ای در آن وجود ندارد. بنابراین تورم صرفاً یک پدیده پولی بود.اقتصاددانان قدیمی اشاره  میکردند که افزایش قیمت ها نشانه و اثر تورم است. به تفاوت توجه کنید، افزایش قیمت ها اثر بود و نه روشی که تورم را تعریف میکرد.

تعریف جدید

اقتصاددانان عصر جدید تورم را به عنوان “افزایش مداوم سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات” در سراسر اقتصاد تعریف می کنند. برای یک فرد معمولی، ممکن است به نظر برسد که این دقیقا همان چیزی است که در بالا نوشته شده است. با این حال، یک تفاوت بزرگ وجود دارد. به تغییر ماهیت آن توجه کنید. افزایش مصنوعی عرضه پول به وضعیت افزایش قیمت ها.  منجر میشد ولی اقتصاددانان عصر جدید به افزایش عرضه پول با اصطلاح دیگری به نام تورم پولی اشاره می‌کنند، در حالی که وقتی از کلمه تورم در اصطلاح رایج استفاده می‌کنند، معمولاً از آن به معنای تورم قیمتی یاد میشود. بنابراین تغییر در تعریف در جایی ظریف یا بی اهمیت نیست. در عوض، پیامدهای این تغییر تعریف بر نظریه تورم بسیار زیاد است.

هدف از یک تعریف مناسب

هدف از تعریف این است که به خواننده کمک کند تا یک وضعیت معین را به طور واضح شناسایی کند. تعریف تغییر یافته از تورم نتوانست این هدف را برآورده کند .اگر تورم را افزایش قیمت ها تعریف کنیم، قیمت ها در واقع به دلیل تعدادی از عوامل افزایش می یابد. برخی از این عوامل ممکن است مشروع باشند در حالی که بقیه ممکن است مشروع نباشند. به عنوان مثال، اگر افزایش قیمت ها به دلیل انسداد طرف عرضه و سایر مسائل لجستیکی باشد، بانک مرکزی نمی تواند برای کاهش این افزایش قیمت اقدامی انجام دهد.

علت در مقابل معلول

همچنین، تعریف باید در مورد علت و معلول پدیده مشاهده شده روشن باشد.

  • یک اثر یا علامت چیزی است که به کاربر کمک می کند وجود پدیده را شناسایی کند، یعنی در تعریف مشکل کمک می کند.
  • از سوی دیگر یک علت آن چیزی است که باید اصلاح شود تا مشکل ریشه کن شود، یعنی به ایجاد راه حل کمک کند. پایداری معلول بستگی به این دارد که چگونه به طور دائمی علت مزاحم از بین رفته باشد.

تعریف تورم این دو را با هم مخلوط می کند. بر اساس تعریف جدید، افزایش قیمت ها علت و همچنین اثر تورم است.تعریف تورم به این گونه، علت واقعی را مبهم می کند. به همین دلیل است که هر مطالعه ای در مورد تورم امروزی باید ابتدا با رفع این سردرگمی ناشی از تعریف آغاز شود.

مثال تاریخی

تورم به عنوان یک پدیده دائمی وجود داشته است. قبلاً از آن به عنوان افول نیز یاد می شد و صرفاً به این معنا بود که دولت با حذف طلای خالص و افزودن فلزات ارزان‌تری مانند برنز و مس به جای آن، ارزش سکه‌ها را کاهش می‌دهد. از آنجایی که محتوای طلای سکه ها کاهش یافت، در روزهای بعد نیاز به چنین سکه هایی برای خرید بیشتر و بیشتر شد. در اینجا نیز تورم مصنوعی عرضه پول علت و افزایش قیمت ها صرفاً اثر این سیاست بود. بنابراین در این صورت اگر علت را افول دولت تعریف کنیم، می‌توانیم برای پیشگیری از علت و در نتیجه به طور کامل از مشکل پیشگیری کنیم. از سوی دیگر، اگر افزایش قیمت ها را به عنوان یک علت تعریف کنیم، در یک حلقه بن بست گیر کرده ایم. علت به نظر می رسد معلول و معلول به نظر می رسد علت است. در پایان به نظر می‌رسد که این یک پیش‌گویی پیچیده خود تحقق‌بخش است، در حالی که در واقعیت فقط یک رابطه علت و معلولی ساده است.

خطرات تورم بیش از هر زمان دیگری در سراسر جهان ظاهر شده است. زیرا برای اولین بار در تاریخ جهان، همه کشورها دارای ارز فیات هستند. این به این معنی است که آنها این قدرت را دارند که به طور همزمان بدون کنترل مانند بادکنک باد شوند تا زمانی که کل سیستم از کار بیفتد.

تثبیت قیمت: یک رویکرد معیوب

تعریف نادرست از تورم، آسیب های زیادی را به کشورهای امروزی و همچنین اقتصاد آنها وارد کرده است. با این حال، یکی از بزرگترین مشکلات ایجاد شده توسط این اطلاعات غلط، سیاست تثبیت قیمت است. تثبیت قیمت ها یک سیاست معیوب و شکست خورده است که باعث شده است مالیات دهندگان میلیاردها دلار ضرر کنند و دچار آشفتگی های عظیم شوند، زیرا دولت های بسیاری در سراسر جهان بارها و بارها تلاش کردند این سیاست را اجرا کنند.مطلقاً همه پیاده‌سازی‌ها با شکست‌های غم‌انگیزی همراه بوده‌اند.دلیل این امر نسبتاً ساده است، یعنی این سیاست دارای مبانی اقتصادی نامناسبی است. چرا؟ توضیح میدهیم.

تثبیت قیمت چیست؟ از آنجایی که تورم بر حسب افزایش قیمت ها تعریف می شود، بسیاری از دولت ها در سراسر جهان با ایده ای مبتکرانه آمدند. به سادگی می خواستند تورم را غیرقانونی  اعلام کنند! این دولت ها بر این باور بودند که می توانند واقعیت های بازار را از  طریق مجلس و ایجاد قوانین تعیین کنند. فرض کنید اگر برای یک سال مشخص، دولت قیمت یک کالای خاص را ۱۰۰ دلار تعیین کرد، فروش کالا به هر قیمتی بیش از ۱۰۰ دلار غیرقانونی خواهد بود. از نظر تئوری این باید تضمین می کرد که قیمت محصولات هرگز افزایش  نیابد . بنابراین دولت می تواند ادعا کند که تورم را تحت کنترل دارد. این سیاست ها به طور گسترده ای در بسیاری از کشورهای کمونیستی اجرا شده است. اعتقاد بر این بود که اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ جهانی دوم به طور گسترده از این سیاست تعیین قیمت استفاده کرده است.

مشکل تثبیت قیمت: بازار سیاه

تثبیت قیمت ممکن است در تئوری مشکل تورم را حل کند.اما هرگز در عمل حل نکرده است از طرفی در واقعیت، کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی زمانی که تثبیت قیمت‌ها اجرا می‌شد، تورم شدیدی را تجربه کردند. برعکس، تثبیت قیمت باعث ایجاد اختلال در زنجیره تامین عادی شد. بازارهای سیاه، کمبود مصنوعی و فساد ایجاد کرد. از این رو، اکثر دولت هایی که تثبیت قیمت را اجرا کردند، با مشکلات بیشتری نسبت به وهله اول مواجه شدند.

دلیل این امر نسبتاً ساده است. از نظر تئوری، اگر کنترل قیمت اعمال شود، یک فرد ممکن است برنج ۱۰۰ دلاری را به قیمت ۱۰۲ دلار خریداری نکند. با این حال، در زندگی واقعی، یک فرد گرسنه تصمیم می گیرد قانون کنترل قیمت ۱۰۰ دلاری را زیر پا بگذارد و کالاها را با هر نرخی که فکر می کند منصفانه است خریداری کند. از آنجایی که این معاملات در بازار سیاه اتفاق می افتد، گفته می شود که تثبیت قیمت، بازارهای سیاه زیادی را ایجاد می کند. همچنین، فروشندگان با این فرض که ممکن است در تاریخ بعدی قیمت بالاتری دریافت کنند، سعی می کنند حداکثر محصول را به بازار سیاه بریزند و در بازار عادی که قوانین کنترل قیمت در آن اعمال می شود، کمبودهایی ایجاد کنند.مثال معروفی که برای نشان دادن اثر تثبیت قیمت ارائه شد، مربوط به مخزن پر از آب است. هدف جلوگیری از سرریز شدن آب است. روش معمولی این است که شیر آب را که آب مخزن را تامین می کند، ببندید.از آنجایی که دیگر آب انباشته نخواهد شد، دیگر سرریز نخواهد شد. این رویکرد عقل سلیم است و معمولا استفاده می شود. با این حال، تثبیت قیمت به روشی متفاوت عمل می کند. تثبیت قیمت شیر ​​را نمی بندد. در عوض تحت این سیاست از کلاهک آهنی برای پوشش مخزن استفاده می کنید. شما معتقدید که از آنجایی که پوشش از آهن تشکیل شده است، از جریان آب جلوگیری می کند. این فرض بدیهی است که اشتباه است. دلیلش این است که وقتی مخزن پر شود و آب همچنان به جریان خود ادامه دهد، باعث می شود که روکش آهنی ترکیده و به هر حال بیرون بیاید!

علت باید اصلاح شود یا معلول؟

به طور کلی، تورم در ریشه خود ناشی از افزایش عرضه پول است. تا زمانی که عرضه پول در کشور رو به افزایش باشد، کنترل قیمت ها کارساز نخواهد بود. مثل این خواهد بود که همه پول را در جیب مردم بگذاریم و بعد از آنها بخواهیم آن را خرج نکنند.به جای حل علائم صرف تورم، تنها در صورتی می توان به راه حل واقعی دست یافت که مشکل از ریشه آن در نظر گرفته شود و علت آن غیرفعال شود.

بازار بر اساس قوانین اقتصادی اداره می شود. قوانین اقتصادی بر اساس بهترین اقدامی است که یک فرد در شرایط خاص می تواند انجام دهد.غیرقانونی کردن برخی رفتارها و خدف کردن آنها غیرممکن است. انجام این کار تنها به تولید ابزارهای دولتی بیشتر برای اجرای ممنوعیت و سایر اختلالات بازار منجر می شود که به هیچ وجه به رفاه اقتصاد نمی افزاید.

تورم: مالیات پنهان

اقتصاددانان ممکن است در مورد خیلی چیزها بحث کنند. با این حال، همه آنها در یک چیز اتفاق نظر دارند، یعنی بزرگترین دشمن اقتصادی ممکن که انسان عادی دارد تورم است. بسیاری از اقتصاددانان آن را خطرناک خوانده اند. قبلاً اعتقاد بر این نبود که تورم نوعی مالیات است. با این حال، در قرن بیستم، بر اساس بحث‌های میان اقتصاددانان، کم و بیش بر این موضوع توافق شد که تورم نوعی مالیات پنهان است . پنهان است زیرا ما نمی‌بینیم که جریان خروجی از جیب ما خارج می‌شود. با این حال، اگرچه ممکن است پول از جیب ما خارج نشده باشد، اما روح آن یعنی قدرت خرید قبلاً رفته است. بیایید از طریق این مقاله این مفهوم را با جزئیات بیشتری درک کنیم.

اجازه دهید با نقل قولی از یک اقتصاددان برجسته شروع کنیم. میلتون فریدمن، برنده جایزه نوبل، زمانی گفته بود:

تورم تنها شکل مالیاتی است که می‌توان بدون هیچ قانونی وضع کرد.

یعنی اگر  بخواهند از عوام هر نوع مالیات دیگری گرفته شود باید در مجلس مطرح شود و درباره اعتبار مالیات و اینکه آیا به درستی اخذ می شود، بحث شود. اما در مورد تورم اینطور نیست. تورم به هر دولتی این قدرت را می دهد که بدون اینکه کسی حتی یک سوال از آنها بپرسد، قدرت خرید پول شما را بگیرد. به دلایل واضح، این نوع قدرت در دست یک دولت فاسد مطلوب نیست. بیایید مکانیسمی را که با آن تورم برای بیرون کشیدن پول از جیب ما استفاده می شود، درک کنیم.

بیشتر دولت ها بیش از درآمد خود هزینه می کنند

دولت ها به با اخذ مالیات از ما پول می گیرند. دولت ها همچنین برخی از مشاغل مانند راه آهن را کنترل می کنند و از آن نیز درآمد کسب می کنند. بیشتر دولت‌های دنیا عادت دارند بیشتر از آنچه در می‌آورند پول خرج کنند. اکثر دولت‌ها در سراسر جهان برای چندین دهه با کسری بودجه مواجه هستند. در بسیاری از کشورها مانند ژاپن و کشورهای اروپایی، این کسری از تناسب خارج شده است. بنابراین، اگر یک دولت بیشتر از آنچه به دست می آورد، پول خرج کند، چگونه زنده می ماند.در اینجا گام های متداولی است که معمولاً می توان انجام داد.

گزینه شماره ۱: افزایش مالیات

گزینه اول نسبتاً ساده است. دولت بیش از آنچه که می کند هزینه کرده است. حال، برای پوشش کسری، باید دقیقا برعکس عمل کند، یعنی بیشتر از آن که خرج می کند، به دست بیاورد. این امر با افزایش مالیات قابل انجام است. اشکال متداول انجام این کار شامل آوردن کالاها و خدمات بیشتر در حوزه مالیات و همچنین افزایش نرخ جمع آوری کالاها و خدمات در حال حاضر تحت نظارت است. این گزینه به دلایل واضح بسیار محبوب نیست. عموم مردم دوست ندارند مالیات بدهند. هر دلاری که مالیات می پردازند، دلاری است که برای مصرف شخصی ندارند. نیازی به گفتن نیست که اگر دولتی اغلب از این جایگزین استفاده کند، برای مدت طولانی در قدرت نخواهد بود.

گزینه شماره ۲: ریاضت[۷]

برعکس این نیز صادق است. دولت می تواند به جای کسب درآمد بیشتر، میزان هزینه هایی را که در حال حاضر انجام می دهد کاهش دهد.به این نوع اقدام، اقدامات ریاضتی گفته می شود و این همان چیزی است که صندوق بین المللی پول در سنوات گذشته در تلاش برای مذاکره با دولت یونان بوده است. با کاهش هزینه ها، دولت ها می توانند بخشی از درآمد خود را پس انداز کرده و مالیات را بپردازند.

از آنجایی که پول زیادی از دولت صرف طرح های پوپولیستی مانند رفاه اجتماعی، سلامت و غیره می شود، کاهش این هزینه ها نیز اقدامی بسیار نامطلوب است و باعث می شود که دولت خیلی زود از قدرت خارج شود. اکنون، هر دو معیار عقل سلیم غیرقابل اجرا به نظر می رسند.این زمانی است که دولت گزینه سوم یعنی تورم را ابداع می کند.

گزینه شماره ۳: مالیات پنهان از طریق تورم

طبق گزینه سوم، دولت به طور موقت پول مورد نیاز برای تامین کسری مالی را از بازارهای استقراضی(مانند اوراق قرضه، اوراق خزانه ) می گیرد. بعداً وقتی سود و اصل بازپرداخت می شود، دولت این پول را چاپ می کند و آن را پرداخت می کند.این امر باعث رقیق شدن یعنی افزایش عرضه پول و کاهش ارزش پول در اختیار افراد دیگر می شود. اما بدهی دولت را بازپرداخت می کند!

وقتی پول بیشتری خلق می شود چه اتفاقی می افتد؟

پول جدید خلق شده ارزش خود را از پول قدیمی که در آن زمان در گردش بود، می گیرد بنابراین هر اسکناسی که چاپ می شود باعث کاهش ارزش سایر اسکناس های  قدیمی در سراسر جهان می شود. دولت در واقع پول را از جیب مردم بیرون آورده و بدهی خود را پرداخت کرده است. اثر آن کاملاً مشابه مالیات است اما رویه ایجاد آن کاملاً پنهان حواهد بود. هیچ گونه مالیات مستقیمی از سوی مردم به دولت پرداخت نمی شود در عوض، دولت ارزش پول در اختیار شهروندانش را پایین آورده است. این روش توسط توده های مردم خیلی قابل درک نیست بنابراین بحث زیادی در این زمینه وجود ندارد. این شیوه از خلق پول، به دولت ها اختیار می دهد که بدون کنترل هزینه ها راه را ادامه دهند و بعداً از طریق تورم برای جبران آن استفاده کنند!

در اینجا، مکانیسمی را مورد بحث قرار دادیم که با آن دولت‌ها در سراسر جهان می‌توانند از تورم به عنوان مالیات پنهان علیه مردم خود استفاده کنند. اکنون،  باید یک موضوع دیگر نیز درک شود، یعنی برای اینکه تورم رخ دهد، دولت طبق تعریف باید بیش از درآمدی که در مالیات دارد، پول خرج کند. این سیستم تنها در صورتی کار می کند که دولت کسری مالی داشته باشد، زیرا این بدهی انباشته است که می تواند با چاپ پول درآمدزایی کند. در صورت عدم وجود کسری مالی، چیزی برای کسب درآمد وجود نخواهد داشت.

در اینجا، برخی از برنامه‌هایی را که دولت‌ها در سراسر جهان انجام می‌دهند، فهرست کرده‌ایم. این برنامه ها به ندرت به اهداف مورد نظر خود می رسند. با این حال، آنها در نهایت باعث ایجاد بدهی هنگفتی می شوند که بعداً به تورم تبدیل می شود.

طرح های رفاهی

طرح‌های رفاهی مانند تأمین اجتماعی، مزایای بیکاری و طرح های سلامت در اکثر کشورهایی که این طرح‌ها را ارائه می‌دهند ورشکسته هستند. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که پولی برای پرداخت تعهداتی که با وعده طرح های رفاهی به شهروندان خود ایجاد کرده است، داشته باشد. از این رو، اکنون هر زمان که مزایای این طرح‌های رفاهی سررسید شود، بسیاری از دولت‌ها صرفاً این پول را در کوتاه‌مدت وام می‌گیرند و در بلندمدت از این بدهی پولی می‌گیرند، یعنی با ایجاد پول جدید، آن را پرداخت می‌کنند. با توجه به این واقعیت که طرح‌های رفاهی در اکثر کشورهای توسعه‌یافته دارای بودجه‌های هنگفتی هستند، به راحتی می‌توان فهمید که چرا این امر می‌تواند عامل تورم عظیم در آینده نزدیک باشد!

مشاغل غیرمولد

مشاغل غیرمولد مانند طرح‌های رفاهی باعث تخلیه منابع عمومی می‌شوند. در کشورهایی مانند یونان، نیمی از جمعیت در سن کار در مشاغل دولتی مشغول بودند و بسیاری از این مشاغل کاملاً غیرمولد بودند. دلیل وجود این مشاغل این بود که دولت در روزهای قبل از انتخابات در قبال اخذ رای قول وجود این مشاغل را داده بود. ناگفته نماند که که این مشاغل ارزش افزوده ای ندارند، اما باید دستمزدها پرداخت شود و این پرداختها، دیر یا زود به انباشته شدن انبوه بدهی ها منجر می شود و دیر یا زود به تورم کمک می کند.

کمک های مالی

کمک های مالی یک پدیده نسبتاً جدید است. زمانی که دولت ایالات متحده به بانکداران و سایر شرکت ها ۷۰۰ میلیارد دلار پرداخت کرد تا از کسب و کارشان محافظت کنند، آنها در کانون توجه قرار گرفتند. این پول به عنوان وام از سوی دولت داده شد و انتظار می رفت بازپرداخت شود.

اکنون، از این اخبار ممکن است به نظر برسد که دولت ایالات متحده از پول نقد مازاد بر پول خود پر شده و ۷۰۰ میلیارد دلار به این شرکت ها پرداخت کرده است. در واقعیت اینطور نیست! در واقع، خود دولت آمریکا باید روزانه ۲ میلیارد دلار وام بگیرد، در غیر این صورت وجود نخواهد داشت. از این رو تمام پولی که به شرکت ها پرداخت می شود بیشتر به کسری مالی اضافه می کند و وقتی پولی شود منجر به تورم می شود.

پروژه های زیرساختی

در بسیاری از کشورها، استقراض بیش از حد به نام پروژه های زیربنایی توجیه می شود. یک بار دیگر مورد یونان را در نظر بگیرید. خطوط ریلی مترو ساخته شده در پایتخت یونان، آتن، یک پروژه زیرساختی غیر مولد بود با این حال، پول زیادی قرض گرفته شد و به پروژه پمپاژ شد. چند سال بعد، پروژه نتوانست بدهی خود را با درآمد حاصل از خود پروژه پرداخت کند. این امر باعث ایجاد بدهی هایی شد که به گفته کارشناسان دیر یا زود با پولی شدن این بدهی ها جبران خواهد شد.دلیل طولانی شدن این درآمدزایی این است که یونان کنترل کاملی بر سیاست پولی یورو ندارد. بنابراین، نتیجه این است که، در حالی که برخی از پروژه‌های زیرساختی ممکن است برای اقتصاد خوب باشند، همیشه اینطور نیست. کشورها باید از گرفتن بدهی های هنگفت خودداری کنند، مگر اینکه از دوام اقتصادی هر پروژه مطمئن باشند.

رویدادهای ملی

در نهایت، رویدادهای ملی مانند جام جهانی، المپیک و بازی‌های مشترک المنافع منجر به هزینه‌های بیش از حد و گسترده در این اقتصادها می‌شود. کشورها معمولاً مبلغ هنگفتی را برای تأمین مالی زیرساخت‌های ورزشی وام می‌گیرند که ممکن است در اولویت توسعه کشور نباشد. به نام سربلندی و ترویج گردشگری، بدون توجه به نحوه بازپرداخت آن، مبالغ هنگفتی هزینه می شود.

فهرست بالا علل رایجی را نشان می دهد که می توان در پس تورمی که امروزه توسط اکثر کشورها متحمل می شود، ردیابی کرد. در شرایط ایده آل، رای دهندگان باید نسبت به اعلام چنین پروژه ای از سوی دولت محتاط باشند. با این حال، در واقعیت چنین نیست. در اکثر مواقع با وجود شواهد مکرر مبنی بر اینکه برخی از این پروژه‌ها مستقیماً به شرایط تورمی در اقتصاد منجر شده‌اند، از این پروژه‌ها استقبال می‌شود. هدف این است که دولت را با بودجه متوازن ارتقا دهیم. دولتی که بیش از آنچه درآمد تولید می کند خرج نمی کند، دولتی است که نیازی به ایجاد ارز بیشتر احساس نخواهد کرد. بنابراین این دولتی است که باعث تورم نمی شود.

افسانه: تورم و کمبود

تغییر در تعریف تورم ابهامات زیادی ایجاد کرده است. نمونه بارز این سردرگمی زمانی است که دانشجویان اقتصاد مدرن تمایل دارند دو پدیده مختلف اقتصادی را به عنوان یکسان اشتباه بگیرند. این دو پدیده تورم و کمبود هستند و به گفته اقتصاددانان سنتی یکسان نیستند.

✓مورد تورم را در نظر بگیرید. تورم ناشی از افزایش مقدار پول در سیستم است. تورم ربطی به خود کالاهای فیزیکی ندارد، به پول زیاد مربوط می شود. اثر تورم افزایش قیمت است

✓کمیابی، از سوی دیگر، یک پدیده اقتصادی متفاوت است. کمبود ناشی از مسائل مربوط به کالاها و خدمات واقعی است. کمبود با افزایش عرضه پول ارتباطی ندارد. با این حال، کمبود نیز همان اثر یعنی افزایش قیمت ها را نشان می دهد.

اکنون، از آنجایی که هم تورم و هم کمیابی نتیجه یکسانی را ایجاد می کنند، مردم تمایل دارند آنها را به عنوان یک چیز گیج کننده بفهمند. همانطور که از تعاریف می بینیم، آنها ناشی از یک علت نیستند. با این حال، آنها همان اثر را دارند.

تا حد زیادی ایجاد این سردرگمی عمدی بوده است این به افرادی که باعث تورم شده اند کمک می کند تا توجه را از خودشان به سمت جاهای دیگر منحرف کنند. به عنوان مثال، دولتی که بدهی های زیادی را پولی کرده و ارز زیادی ایجاد کرده ، می تواند موضوع را از خودش منحرف و بگوید که افزایش قیمت ها ناشی از احتکار عرضه کنندگان است.این اتفاق در بسیاری از نقاط جهان رخ داده است بیایید به یک مثال از هند نگاه کنیم.

تورم مواد غذایی در هند برای دهه ها در مسیر بالایی قرار داشت. دولت هند معمولاً واسطه های فاسد را به خاطر ایجاد تورم مقصر می دانست اما این استدلال کاملاً بی اساس بود. همانطور که پیش تر بحث کردیم، واسطه ها کنترلی بر عرضه پول ندارند و به همین دلیل است که نمی توانند به تنهایی باعث تورم شوند. حتی اگر کمبودهای مصنوعی در بازار ایجاد شود و قیمت ها را بالا ببرد، مصرف کنندگان برای خریدهای واقعی، پول خود را تمام می کنند.در حقیقت به این سادگی  که مردم عادی فکر میکنند پول کافی در سیستم وجود نخواهد داشت تورم تولید کند. ممکن است بصورت مقطعی قیمت یک یا چند کالا افزایش یابد با این حال، بدون اینکه دولت پول بیشتری برای تسهیل معاملات صادر کند، قیمت همه کالاها به طور همزمان افزایش نمی یابد.

موضوع دیگر در اقتصاد هند به کارتل ها و نه کمبود اشاره می نمود. کاملاً واضح است که کار انجام شده توسط کارتل ها به عنوان تورم رد می شود. هند قوانینی دارد که کشاورزان را از معامله مستقیم با مصرف کنندگان یا خرده فروشان منع می کند.این قوانین قانون کمیته محصولات بازاریابی کشاورزی نامیده می شوند و در سطح ایالتی تصمیم گیری می شود.در بسیاری از ایالت های هند، تا به امروز، این عمل ایجاب می کند که کشاورزان محصول خود را فقط و فقط به یک واسطه (کارتل) مجاز دولتی بفروشند. فروش محصولات آنها به غیر از  این واسطه ها غیرقانونی تلقی می شود و در نتیجه ممکن است دستگیر شوند! اکنون، به وضوح تولید کل یک ملت توسط چند واسطه کنترل می شود. این کارتلها بدون توجه به اینکه چگونه بر کیفیت زندگی مردم عادی تأثیر می گذارد، قیمت ها را افزایش می دهد. این به وضوح مصداق کمبود مصنوعی و کارتل‌سازی است، بحث کمیابی استدلالی جعلی است که توسط ذینفعان ساخته شده تا توجه را از خود منحرف کنند.

واقعیت دیگری که با استدلال کمیابی در تضاد است این است که کمیابی به این معنی است که موجودی کالا در طول دوره زمانی کوچکتر می شود.با این حال، اگر مورد محصولات کشاورزی در هند را در نظر بگیریم، در نتیجه انقلاب سبز، بهره وری چندین برابر بالا رفته است تولید سرانه غلات در هند امروز بالاتر از آنچه احتمالاً همیشه بوده است می باشد.علیرغم افزایش بهره وری در این سال ها، قیمت ها نیز به شدت افزایش یافته است.دولتها واقعیتهایی رابرای خودشان بیان می کنند،که به نظر نمی رسد عامل آن مورد کمیابی باشد!

نکته ای که در اینجا مطرح می شود بسیار ساده است. کمیابی و تورم هر دو اثر یکسانی دارند. از این رو گیج شدن در میان آنها آسان است. با این حال، مهم است که ما گیج نشویم زیرا ماهیت مشکلات اساسی در هر یک از این موارد بسیار متفاوت است.

تورم و بازتوزیع ثروت

ما قبلاً متوجه شدیم که تورم یک مالیات پنهان است. این قدرت اختیاری است که دولت ها در اختیار دارند تا از مردم بدون رضایت آنها مالیات بگیرند. با این حال، این چیزی نیست که تورم را از نظر اقتصادی دشمن شماره ۱ عمومی می کند. تورم نه تنها مالیاتی است که ناعادلانه اعمال می شود، بلکه وقتی مهلک میشود که ببینیم که چه کسانی بیشترین تأثیر را از آن خواهند برد ، تصویر وحشتناکی از واقعیتهایی که شروع به نمایان شدن می کند. مالیات ها معمولاً تصاعدی هستند، یعنی هر چه درآمد بیشتر باشد، مالیات بیشتری باید پرداخته شود.از طرفی انتظار می رود افرادی که درآمد پایین تری دارند مالیات  کمتری  داشته باشند.اما ماهیت تورم به گونه ای است که تبدیل به مالیات قهقرایی می شود.  یعنی اثر معکوس بر مردم دارد و  هزینه کم درآمدها بیشتر و برای پردرآمدها اثر کمتری دارد. این یک مفهوم  نسبتاً پیچیده است که شامل چندین مرحله است. این جا سعی خواهم کردتوضیح دهم که چگونه تورم باعث توزیع مجدد ثروت می شود.

پول و منابع

برای شروع، ما باید دیدگاهی داشته باشیم که واقعاً پول (یعنی اسکناس) چیست.به عبارت ساده، ادعامیشود که پول  روش دستیابی به منابع است. بیایید بگوییم اگر به نحوی توانستیم تمام پول جهان را جمع آوری کنیم، به این معنی است که مالکیت همه منابع جهان را داریم.

حالا نکته کلیدی اینجاست که هم مقدار پول و هم منابعی که در دنیا برای استفاده در دسترس است ثابت نیست. این بدان معنی است که مقدار آنها مدام تغییر می کند.فرض کنید به دلیل یک پیشرفت تکنولوژیکی، اکنون می‌توانیم با همان مقدار ورودی، ۱۰ درصد بیشتر تولید کنیم، در این حالت منابع ۱۰ درصد افزایش یافته‌اند، اما مقدار پول بدون تغییر باقی می‌ماند.

بر اساس اصل بازار آزاد، دیر یا زود این تعدیل واقعاً انجام می شود و قیمت ها به گونه ای تغییر می کنند که میزان پول موجود در سیستم را منعکس کند.با این حال، تغییر آنی نیست.مدتی طول می کشد تا پول تازه ایجاد شده در سیستم شروع به گردش کند. فقط زمانی که پول در گردش باشد، قیمت ها شروع به افزایش می کنند.

از این رو از دوره زمانی ایجاد پول تا دوره زمانی که قیمت ها افزایش خواهند یافت، فاصله زمانی وجود دارد. تفاوت بین این دوره های زمانی را می توان پنجره فرصت [۸]نامید. اگر کسی در این زمان پول تازه ایجاد شده را به دست آورد،  با پول مازاد در هنگام افزایش قیمتها منتفع میشود. به عبارت ساده، قدرت خرید به کسی منتقل می شود که اول پول را به دست می آورد. هنگامی که معاملات بیشتری با آن پول انجام می شود، قدرت خرید دائما از بین می رود.

لایه اول

برای در نظر گرفتن این مثال، اجازه دهید مورد دولت را در نظر بگیریم. اکنون دولت است که پول ایجاد می کند. سپس از این پول برای پرداخت بدهی های خود استفاده می کنند.تا زمانی که دولت واقعاً بدهی های خود را پرداخت نکرده است، این پول از نظر فنی اصلاً در سیستم نیست! از این رو، این پول تا آن زمان باعث تورم نشده است. هنگامی که دولت پرداخت را انجام می دهد، با عرضه پول وارد گردش می شود و در واقع مقداری از ارزش آن شروع به  از بین رفتن میکند.بنابراین دولت معمولاً کسی است که پول را با قدرت خرید کامل خرج می کند.

لایه دوم

لایه دوم را افرادی تشکیل می دهند که دولت این پرداخت ها را به آنها انجام داده است. آنها اکنون این پول تازه ایجاد شده را در اختیار دارند که به طور کامل در اقتصاد گردش نکرده است. در نتیجه افزایش قیمت ها با تاخیر زمانی مواجه می شود.در این مرحله قیمت ها باید کمی(البته نه تا حد زیادی) افزایش یافته باشد،به همین دلیل است که افرادی که در این مرحله پول خرج می کنند، قدرت خرید کمتری نسبت به دولت دارند اما همچنان در مقایسه با لایه های پایین تر، قدرت خرید بیشتری دارند.

لایه آخر

در نهایت، پول تازه ایجاد شده در چندین تراکنش استفاده می شود. بارها و بارها در اقتصاد جابجا شده و ارزش آن تا حد زیادی جذب شده است.در نتیجه پول های تازه ایجاد شده، قیمت ها اکنون افزایش یافته و مردم آخرین لایه بدترین معامله را از نظر قدرت خرید انجام می دهندزیرا آنها باید پس از افزایش قیمت ها خرید خود را انجام دهند.

این زمانی است که فقیرترین ها حقوق می گیرند. لایه آخر معمولاً شامل حقوق بگیران روزانه، حقوق بگیران  کارمزدی و دیگران است. این افراد متوجه می شوند که زمانی که پول به دست آنها رسیده، قیمت ها قبلاً افزایش یافته است.بنابراین تورم روشی برای انتقال سیستماتیک قدرت خرید از فقیر به ثروتمند است. افراد بالاتر در سلسله مراتب به سختی اثرات تورم را احساس می کنند. اثرات آن بر عهده توده های فقیر است!

اختلال درشکاف ثروت چیست و چرا اهمیت دارد؟

اگر کارل مارکس (اقتصاددان) امروز زنده بود، به طور معروف اعلام می کرد که ادعای او درست است. او یک بار اظهار داشت که چیزهایی مانند مذهب و نژاد اهمیتی ندارند. جهان اساساً با یک نبرد مواجه است، یعنی نبرد بین دارا و ندار. همه چیزهای دیگر صرفاً برای پنهان کردن نداشتن ها و منحرف کردن توجه آنها از تنها موضوعات مهم است.

کل جهان از جمله کشورهای توسعه یافته مانند ایالات متحده با شکاف ثروت نگران کننده ای روبرو هستند. این منجر به جنبش‌های سیاسی بحث‌انگیز مانند جنبش «تسخیر یا اشغال »[۹] شده است که در آن معترضان به زور مکان‌هایی مانند وال استریت را اشغال می‌کردند، که آنها آن را نمادی از این نابرابری می‌دانند.

در حالی که ممکن است جنبش اشغال تا حد زیادی به اشتباه هدایت شده باشد، اما در واقع جوهره ای در بحث اساسی وجود دارد. ثروت جهان واقعاً در دست افراد معدودی متمرکز است

شکاف ثروت چیست؟

شکاف ثروت وضعیتی است که در آن اقلیت کوچکی از مردم کنترل یا مالک اکثریت عظیمی از ثروت جهان را در اختیار خود میگبرند.این شکاف ثروت هم در توزیع دارایی ها و هم در توزیع درآمد منعکس می شود.در این جا، دارایی ها شامل دارایی های منقول مانند اتومبیل و هم دارایی های غیرمنقول می شود. اساساً قوانین طبیعت از توزیع برابر ثروت حمایت نمی کنند.برخی افراد به طور طبیعی در مقایسه با دیگران با استعدادتر و سخت کوش تر هستند  بنابراین ثروت بیشتری خواهند داشت.این فقط یک هنجار پذیرفته شده است با این حال، فارغ از این دسته افراد که استعداد ذاتی دارند شکاف ثروت به  نوعی به یک فساد سیستماتیک و عموی اشاره دارد که شانس را به نفع افراد ثروتمند جمع می کند این بدان معنی است که قوانین یکسان برای همه اعمال نمی شود وثروتمندان با مجموعه ای از قوانین متفاوت از فقرا بازی می کنند ، در نتیجه بسیار بعید است که افرادی که ثروتمند متولد می شوند فقیر شوند و برعکس. درست است که افراد زیادی میلیونر و میلیاردر خودساخته هستند با این حال، احتمالات این افراد در جامعه ثروتمند کمتر از سایرین هستند توزیع احتمال ثروت در اکثر تحقیقات بیان می کند که بیشتر مردم در همان طبقه اقتصادی که در آن متولد شده اند می میرند.

اصل پیچیده پارتو

یک اقتصاددان معروف ایتالیایی به نام پارتو زمانی قانون ۸۰/۲۰ را ابداع کرد. او گفت که این قانون در مورد خیلی چیزها صدق می کند و یکی از آن موارد نابرابری درآمدی است وی تصریح کرد: ۸۰ درصد از ثروت جهان همیشه در دست ۲۰ درصد جمعیت آن بوده است. این امر باعث شد که مردم عادی متحیر و عصبانی شوند زیرا آنها فکر می کردند که چنین توزیعی ناعادلانه است.

اگر مردم  پیشین آمار امروز را می دیدند، قطعا دست به شورش می زدند. این واقعیت را در نظر بگیرید که آن ۱ درصد از جمعیت جهان صاحب بیش از ۵۰ درصد منابع هستند این مانند اصل پارتو است اما در مورد استروئیدها. همچنین همین ۱ درصد نزدیک به ۲۵ درصد از درآمد دنیا را تشکیل می دهد. ارقام بسیارحیرت انگیز هستند.

اگر ۱۰ درصد بالا در نظر گرفته شود، آنها ۱۶ برابر بیشتر از ۱۰ درصد پایین درآمد به دست می آورند. این آمار متعلق به کشورهایی مانند ایالات متحده است که سیستم حقوقی بسیار پیشرفته ای دارند. در کشورهای جهان سوم توزیع ثروت بسیار بدتر است. در چنین کشورهایی، یک اقلیت اندک از مردم همه چیز را کنترل می کنند و بقیه برای آنها کار می کنند.

ادعای جنگ طبقاتی

سیاستمداران تمایلی به بحث در مورد موضوع شکاف ثروت ندارند، زیرا آنها معمولاً متهم به تن دادن به جنگ طبقاتی هستند. اتهام مطرح شده این است که سیاستمداران دارند ثروتمندان را با مردم فقیر درگیر می کنند. این ریشه در اصول بنیادین اقتصادی سرمایه داری ندارد و سیاستمداران برای جلب رضایت اکثریت، چنین اقدامات پوپولیستی را اجرا می کنند. گاهی اوقات ادعا می شود که این اقدامات ناقض حقوق ثروتمندان است.

به عنوان مثال، دونالد ترامپ پیشنهاد می کند که یک بار مالیات از هر کسی که دارایی خالص بیش از ۲۵۰ میلیون دلار است، وضع شود. می خواهد از یک سوم ثروت این افراد مالیات بگیرد! چنین مالیاتی بدهی ملی ایالات متحده را از بین می برد. با این حال، اگر این موضوع را در نظر بگیرید، چنین ادعایی مضحک است. چرا ثروتمندان باید بدهی‌هایی را بپردازند که عمدتاً برای سیاست‌های پوپولیستی مانند مدیکر و تامین اجتماعی که هدف فقرا بود جمع‌آوری شده بود؟

آیا جهانی بدون تورم ممکن است

در بسیاری از مقالات ، ما در مورد مفاهیم مختلف تورم بسیار بحث میکنیم. ما با جزییات زیادی متوجه میشویم که اوضاع چگونه است با این حال، وقتی نوبت به تورم می‌رسد، روش ایده‌آلی که همه چیز را باید بطور شفاف بیان کند هم نداریم و این موضوع نیز بسیار مهم است.تنها راه رسیدن به یک راه حل بشر دوستانه داشتن یک هدف شفاف است.هنگام تدوین اهداف مرتبط با تورم، اغلب با این سوال مواجه می‌شویم که آیا میتوانیم در عالم امکان جهانی بدون تورم داشته باشیم؟

برخلاف تصور رایج، جهانی بدون تورم اصلاً فرض مضحکی نیست. این رسانه های امروزی هستند که ما را به این باور رسانده اند که تورم را فقط می توان کنترل کرد و هرگز نمیتوان ریشه کن نمود . این گزاره یک حقیقت نیست.نگاهی گذرا به تاریخچه پول برای آشکار شدن حقیقت کافی است.برای قرن‌ها قبل از نظام پولی فعلی، جهان هرگز چنین تورمی را تجربه نکرده بود. استاندارد طلا پایه محکمی برای ایجاد یک سیستم پولی بود و در نتیجه ارزش ارزهای اصلی مانند دلار و پوند استرلینگ در این دوره به سختی در نوسان بود. از این رو، برای بازگشت به این دنیای ایده آل بدون تورم، ضروری است که بدانیم از آن زمان چه چیزی تغییر کرده است.

فیات مانی: [۱۰]مهمترین تغییری که پس از جنگ جهانی دوم رخ داده است این است که کل جهان از استاندارد طلا خارج شده است. همه کشورهای جهان در حال حاضر سیستم خود را از پول فیات دارند که در آن دولت ها می توانند با استفاده از قدرتی که در اختیارشان است پول ایجاد کنند. این یک پیشرفت بی سابقه است و هرگز قبلاً اتفاق نیفتاده است. این از اهمیتی حیاتی برخوردار است زیرا سیستم‌های ارز فیات به دولت‌ها اجازه می‌دهند تا عرضه پول خود را یک شبه بدون کنترل افزایش دهند. این سیستم در طول تاریخ مستعد تحقیر بوده است. دنیای بدون تورم دنیایی است که در آن دخالت دولت در سیستم پولی به حداقل می رسد. در حالی که ممکن است به نظر برسد که دولت به نفع عموم مردم کار می کندبا این حال، شواهد تجربی خلاف این را نشان داده است. برای جزئیات بیشتر به کتاب «دولت با پول ما چه کرده است؟» مراجعه کنید(منتشر شده توسط مدرسه اقتصاد اتریش)

بانکداری با ذخایر کسری: دومین تحول مهم برای جهان عاری از تورم، لغو سیستم بانکداری ذخیره کسری است. بانکداری ذخیره کسری فرآیندی است که در آن بانکداران پولی را که ندارند به امانت می دهند! مانند دولت ها، این بانک ها نیز وقتی پول می دهند، پول ایجاد می کنند! از این رو، بانکداری ذخیره کسری منجر به کاهش عرضه پول یا افزایش سریع عرضه پول می شود، همه ما می دانیم که علت اصلی تورم همین سیستم است. اقدامات پیشنهادی فوق رادیکال هستند و با توجه به شرایط ژئوپلیتیک کنونی دستیابی به آنها تقریبا غیرممکن است. با این حال، اگر تاریخ اقتصادی مورد مطالعه قرار گیرد، هیچ دوره ای از شکوفایی پایدار با وجود بانکداری با ارز فیات یا ذخیره کسری امکان پذیر نبوده است.

عرضه پول باید با همان نرخ تولید رشد کند!

برای ثبات قیمت ها، رشد تولید فیزیکی جهان باید با رشد پول در جهان مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال اگر تولید ناخالص داخلی جهان ۵ درصد و عرضه پول ۵ درصد در همان دوره رشد کند، تورمی وجود نخواهد داشت. استاندارد طلا دوره‌ای بدون تورم سرسام‌آور بود، زیرا از نظر تجربی، موجودی طلای جدیدی که کشف می‌شد و به عرضه پول اضافه می‌شد، تقریباً با همان نرخی که اقتصاد داشت، افزایش و کاهش می‌یافت. بنابراین، مانند ارز کاغذی، نمی توان آن را به راحتی کاهش داد یا یک شبه در مقادیر انبوه چاپ کرد تا باعث تورم شدید شود. در واقع ابرتورم یک سناریوی عجیب و غیرممکن تحت استاندارد طلا است.

تغییر انتظارات در مورد حقوق و دستمزد

نکته مهم دیگری که باید در نظر گرفت این است که انتظارات ما در مورد رشد یا کاهش دستمزد در آینده بر اساس نیازهای سیستم پولی فیات مشروط است. به عنوان مثال استاندارد طلا را در نظر بگیرید. با توجه به اینکه کل موجودی پول تنها بین ۳ تا ۵ درصد رشد می کند، افزایش ۱۰ درصدی دستمزد برای همه غیرممکن است. با این حال، از آنجایی که قیمت ها ثابت می ماند یا در برخی موارد کاهش می یابد، پول ، قدرت خرید خود را از دست نمی دهد و مصرف کنندگان می توانند از استاندارد زندگی بهتری برخوردار شوند. عدم رشد حقوق برای سال های پیش رو ممکن است بسیار ناخوشایند به نظر برسد. با این حال، این مورد همیشه تحت استاندارد طلا بود.

ابر تورم در وایمار آلمان

 شناخته شده ترین نمونه ابر تورم در دوران جمهوری وایمار در آلمان در دهه ۱۹۲۰ بود. در طول جنگ جهانی اول، تعداد مارک های کاغذی آلمان چهار برابر افزایش یافت. تا پایان سال ۱۹۲۳، میلیاردها برابر افزایش یافت. از آغاز جنگ تا نوامبر ۱۹۲۳، بانک آلمانی رایشزبانک ۹۲.۸ کوئینتیلیون مارک کاغذ منتشر کرد. در آن دوره، ارزش مارک از حدود چهار به دلار به یک تریلیون دلار کاهش یافت. در ابتدا این محرک مالی باعث کاهش هزینه صادرات و افزایش رشد اقتصادی شد. با پایان یافتن جنگ، متفقین ۱۳۲ میلیارد مارک دیگر غرامت جنگی را به آلمان تحمیل کردند. تولید سقوط کرد و منجر به کمبود کالا، به ویژه مواد غذایی شد. از آنجایی که پول نقد مازاد در گردش بود و کالاهای کمی وجود داشت، قیمت اقلام روزمره هر ۳.۷ روز دو برابر می شد. نرخ تورم ۲۰.۹ درصد در روز بود. کشاورزان و سایرین که کالا تولید می کردند عملکرد خوبی داشتند، اما اکثر مردم یا در فقر زندگی می کردند یا کشور را ترک کردند.

ابر تورم در ونزوئلا

جدیدترین نمونه ابر تورم در ونزوئلا است. قیمت‌ها در سال ۲۰۱۳، ۴۱ درصد افزایش یافت و تا سال ۲۰۱۸ تورم به ۶۵۰۰۰  درصد رسید. در سال ۲۰۱۷، دولت عرضه پول را ۱۴ درصد افزایش داد.

دولت ارز دیجیتال جدیدی را به نام «پترو» معرفی و به طور گسترده ای تبلیغ کرد، زیرا بولیوار تقریباً تمام ارزش خود را در برابر دلار آمریکا از دست داده بود. بیکاری به بیش از ۲۰ درصد افزایش یافت، و مشابه نرخ ایالات متحده در دوران رکود بزرگ کشوری بیکار با ابر تورم را به جامعه تحمیل کرد.

چگونه ونزوئلا در چنین آشفتگی قرار گرفت؟ رئیس جمهور سابق هوگو چاوز کنترل قیمت مواد غذایی و دارو را اعمال کرده بود اما قیمت های دستوری آنقدر پایین بود که شرکت های داخلی را مجبور به خروج از این تجارت کرد. در پاسخ، دولت هزینه واردات را پرداخت کرد. در سال ۲۰۱۴، قیمت نفت به شدت کاهش یافت و درآمد شرکت‌های نفتی دولتی به شدت افت کرد. وقتی پول نقد دولت تمام شد، شروع به چاپ بیشتر پول  کرد. تا سال ۲۰۱۶، بدهی خارجی ونزوئلا حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بود. نرخ تورم سالانه برای قیمت های مصرف کننده در اوایل سال ۲۰۲۰ برابر با ۲۳۰۰ درصد بود. تا اواخر سال ۲۰۲۱، ونزوئلا همچنان از تورم شدید رنج می برد.

ابر تورم در زیمبابوه

در ۱۸ آوریل ۱۹۸۰، جمهوری زیمبابوه از جمهوری سابق رودزیا متولد شد. دلار رودزیا با دلار زیمبابوه به ارزش اسمی جایگزین شد. زمانی که زیمبابوه استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد، دلار تازه معرفی شده زیمبابوه در ابتدا ارزش بیشتری نسبت به دلار ایالات متحده ( نرخ ارز رسمی کشور) داشت. با این حال، این  نرخ واقعی نبود زیرا، از نظر قدرت خرید در بازارهای آزاد و سیاه، ارزش کمتری داشت که در درجه اول به دلیل تورم بالاتر در زیمبابوه بود. زیمبابوه در سالهای اولیه خود رشد و توسعه بالایی را تجربه کرد. تولید گندم برای سالهای بدون خشکسالی نسبتاً بیشتر از گذشته بود و صنعت تنباکو در حال رونق بود. شاخص های اقتصادی برای کشور رشدی بود. از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶، رابرت موگابه، رئیس جمهور زیمبابوه، برنامه تعدیل ساختاری اقتصادی (ESAP) را آغاز کرد که اثرات منفی جدی بر اقتصاد زیمبابوه داشت. در اواخر دهه ۱۹۹۰، دولت اصلاحات ارضی را با هدف بیرون راندن مالکان سفیدپوست و واگذاری دارایی های آنها به کشاورزان سیاه پوست را انجام داد. با این حال، بسیاری از کشاورزان جدید هیچ تجربه یا آموزشی در زمینه کشاورزی نداشتند. بسیاری از مزارع به سادگی از بین رفتند یا در اختیار وفاداران موگابه قرار گرفتند. از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹، این کشور افت شدیدی را در تولید مواد غذایی و در تمام بخش‌های دیگر تجربه کرد. بخش بانکی نیز سقوط کرد و کشاورزان قادر به دریافت وام برای تامین سرمایه خود نبودند. تولید مواد غذایی ۴۵ درصد کاهش یافت و تولیدات محصولات صنعتی ۲۹ درصد در سال ۲۰۰۵، ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۶ و ۲۸ درصد در سال ۲۰۰۷ کاهش یافت. بیکاری به ۸۰ درصد افزایش یافت. امید به زندگی کاهش یافت.سفیدپوستان به طور دسته جمعی از کشور گریختند و بخش عمده ای از سرمایه ملی را خارج کردند. بانک مرکزی زیمبابوه تورم شدیدی را به دلیل تحریم های اقتصادی اعمال شده توسط ایالات متحده آمریکا، صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا تجربه کرد. این تحریم‌ها بر دولت زیمبابوه تأثیر گذاشت،  مسدود شدن دارایی‌ها و عدم صدور ویزا به مردم زیمبابوه و بطور اخص نزدیکان به رژیم موگابه موجب تلاطم بازارها شد. همچنین محدودیت‌هایی بر تجارت با زیمبابوه، هم از سوی کسب‌وکارهای فردی و هم از سوی اداره کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده اعمال شد.

دیدگاه مکاتب پولی این است که افزایش عمومی در قیمت کالاها، کمتر به معنای تفسیر ارزش آن ها است تا ارزش پول. این دارای مولفه های عینی و ذهنی است:

  • به طور عینی، این پول هیچ مبنای محکمی برای ارزش بخشیدن به آن ندارد.
  • از نظر ذهنی، افرادی که پول را در اختیار دارند، به توانایی آن برای حفظ ارزش آن اعتماد ندارند.

برای هر دو مؤلفه، نظم و انضباط بر ایجاد پول اضافی بسیار مهم است. دولت موگابه برای تأمین مالی مشارکت نظامی در جمهوری دموکراتیک کنگو و در سال ۲۰۰۰ در جنگ دوم کنگو، از جمله حقوق بالاتر برای مقامات ارتش و دولت، پول چاپ می کرد. زیمبابوه هزینه های جنگی خود را به میزان ۲۳ میلیون دلار در ماه کمتر گزارش می کرد یکی دیگر از انگیزه‌های خلق پول بیش از حد، خودفروشی بوده است. سازمان شفافیت بین‌الملل، دولت زیمبابوه را در رتبه ۱۵۷ از ۱۷۷  از نظر فساد نهادینه شده قرار می‌دهد.عدم اعتماد به دولت در نتیجه اعتماد به آینده ، اطمینان  به پول ملی را تضعیف می کند. اقدامات نادرست اقتصادی دولت می تواند کمبود ایجاد کند و مردم را به جای بهره وری با راه حل ها مشغول کند. اگرچه این به اقتصاد آسیب می زند، اما لزوماً ارزش پول را تضعیف نمی کند، اما ممکن است به اعتماد نسبی به آینده آسیب برساند. فقر و خشونت گسترده، از جمله خشونت دولت برای سرکوب مخالفان سیاسی، اعتماد به آینده را نیز تضعیف می کند. اصلاحات ارضی تولید کشاورزی را کاهش داد، به ویژه در تنباکو، که یک سوم درآمد ارز خارجی زیمبابوه را تشکیل می داد. تولید صنایع و معدن نیز کاهش یافت. دلیل اصلی این بود که مزارع به دست افراد بی تجربه سپرده شد. و به طور ذهنی، این حرکت امنیت اموال را تضعیف کرد.

بی ثباتی دولت و ناآرامی های مدنی در مناطق دیگر مشهود بود.سربازان زیمبابوه که توسط سربازان کره شمالی آموزش دیده بودند، در دهه ۱۹۸۰ قتل عام را در استان های جنوبی ماتابلند و میدلندز انجام دادند، اگرچه دولت موگابه به حملات چریک ها به اهداف غیرنظامی و دولتی اشاره می کند. درگیری بین اقلیت قومی اندبله و اکثریت مردم شونای موگابه منجر به درگیری‌های زیادی شده است و ناآرامی بین سیاه‌پوستان و سفیدپوستان که اصلاحات ارضی یکی از عوامل آن بود به شدت جامعه را متزلزل کرد. جنبه ای از این اصلاحات که به دنبال تبعیض خاص علیه سفیدپوستان است و بسیاری از آنها توسط رژیم مجبور شدند تا بیش از ۵۱ درصد از تجارت خود را به اکثریت سیاه پوستان امضا کنند.

بانک مرکزی زیمبابوه با  چاپ مکرر اسکناس‌های بیشتر، به کاهش ارزش دلار پاسخ داد، که اغلب با هزینه‌های زیادی از سوی تامین‌کنندگان خارج از کشور انجام می‌شد. زیمبابوه بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ تورم شدیدی را تجربه کرد. دولت برای پرداخت هزینه‌های جنگ در کنگو پول چاپ کرد. همچنین، خشکسالی و مصادره مزارع، عرضه مواد غذایی و سایر کالاهای تولید محلی را محدود کرد. در نتیجه، ابر تورم آن بدتر ازآیمار آلمان بود. نرخ تورم ۹۸ درصد در روز بود و قیمت ها هر ۲۴ ساعت دو برابر می شد. سرانجام زمانی که کشور پول رایج خود را کنار گذاشت کرد سیستمی را جایگزین آن کرد که از چندین ارز خارجی، که  عمدتاً از دلار آمریکا استفاده می کرد، تغییر داد. در ژوئن ۲۰۱۹، دولت زیمبابوه اعلام کرد که دلار  قابل تسویه ناخالص واقعی در واحد زمان (RTGS)[۱۱] را که به سادگی به عنوان “دلار زیمبابوه” شناخته می شود، مجدداً معرفی کرد و تمام ارزهای خارجی دیگر را غیر قانونی اعلام کرد. تا اواسط ژوئیه ۲۰۱۹، تورم به ۱۷۵ درصد افزایش یافت و این نگرانی را ایجاد کرد که کشور وارد دوره دیگری از تورم شدید شده است. در مارس ۲۰۲۰، با تورم بالای ۵۰۰ درصد در سال، یک کارگروه جدید برای ارزیابی مشکلات ارزی ایجاد شد. تا جولای ۲۰۲۰، تورم سالانه ۷۳۷ درصد برآورد شد.


[۱] runaway inflation

[۲] explosive inflation

[۳] extreme inflation

[۴] severe inflation

[۵] Galloping inflation

[۶] Galloping inflation

[۷] Austerity

[۸] window of opportunity

[۹] Occupy

[۱۰] Fiat Money:

[۱۱] Real Time Gross Settlement dollar

مدیریت مالی برای مدیران غیر مالی

 

مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی (برای دانلود مطالب روی هر جلسه کلیک نمایید.)
فصل اول: مدیریت مالی ( مفاهیم اولیه)
فصل دوم: صورت های مالی ( از تهیه و تنظیم تا تجزیه و تحلیل)
فصل سوم: نقطه سر به سر و تحلیل اهرمهای مالی
فصل چهارم: ارزیابی مالی طرحهای اقتصادی

 

مدیریت سرمایه گذاری پیشرفته

 

مدیریت سرمایه گذاری پیشرفته (برای دانلود مطالب روی هر جلسه کلیک نمایید.)
مبحث اول: آشنایی با فرایند مدیریت سرمایه گذاری.
مبحث دوم: آشنایی با اوراق بهادار ونحوه معامله آنها
مبحث سوم: آشنایی با ریسک
مبحث چهارم:مدل بازار سرمایه
مبحث پنجم:مدل قیمت گذاری دارایهای سرمایه ای
مبحث ششم:مدل قیمت‌گذاری آربیتراژ و مدل های عاملی
مبحث هفتم:ارزیابی عملکرد پرتفوی
مبحث هشتم: کارایی بازار
مبحث نهم:فلسفه سرمایه گذاری و ارزشیابی سهام
مبحث دهم:عوامل موثر در ارزشیابی(محرکه های ارزش)
مبحث یازدم:مدلهای ارزشیابی سهام
مبحث دوازدهم:ارزشیابی براساس مدل تنزیل سود نقدی
مبحث سیزدهم:ارزشیابی براساس روشهای مقایسه ای
مبحث چهاردهم: شاخص های بازار

 

سیستم های اطلاعات حسابداری

 

دانلود درس

سیستم های اطلاعات حسابداری

هفته عنوان درس
هفته اول آشنایی با AIS
هفته دوم سلسله مراتب داده ها ودر سیستم های اطلاعاتی
هفته سوم چرخه حیات توسعه سیستمهای اطلاعاتی
هفته چهارم طراحی سیستمهای اطلاعاتی حسابداری
هفته پنجم طراحی سیستمهای اطلاعاتی حسابداری
هفته ششم مستندسازی سیستمهای اطلاعاتی
هفته هفتم مستندسازی سیستمهای اطلاعاتی
هفته هشتم مدیریت شبکه
هفته نهم آشنایی با سیستمهای تجارت الکترونیک
هفته دهم فرایندهای حسابداری در سیستم اطلاعاتی
هفته یازدهم زبانXBRL
هفته دوازدهم مدیریت دانش در تصمیم گیری
هفته سیزدهم مدیریت دانش در تصمیم گیری
هفته چهاردهم کارعملی
هفته پانزدهم کارعملی
هفته شانزدهم کارعملی

مدیریت مالی ۲

 

دانلود درس مدیریت مالی ۲

مدیریت مالی ۲

هفته عنوان درس
هفته اول  ارزیابی ریسک و بازده اوراق بهادار
هفته دوم  ارزیابی ریسک و بازده اوراق بهادار
هفته سوم  ارزیابی ریسک و بازده اوراق بهادار
هفته چهارم  ارزشیابی سهام عادی
هفته پنجم  ارزشیابی سهام عادی
هفته ششم  ارزشیابی سهام ممتاز و اوراق بدهی
هفته هفتم  میانگین موزون هزینه سرمایه
هفته هشتم  ساختار سرمایه و نظریه های آن
هفته نهم  ساختار سرمایه و نظریه های آن
هفته دهم نظریه های تقسیم سود 
هفته یازدهم  سهام عادی و برگزاری مجامع عمومی
هفته دوازدهم عادی و ارشیابی آن حق تقدم سهام
هفته سیزدهم  اهرم مالی و بازده سرمایه گذاری
هفته چهاردهم ورشکستگی و تصفیه شرکت 
هفته پانزدهم ادغام و تحصیل در امور مالی 
هفته شانزدهم  حل تمرین