چرا باید از شاخصهای کلیدی عملکرد در بخش معدن بیشتر استفاده کرد؟

دکتر کیارش مهرانی
استادیار و مدرس علوم مالی
آبانماه ۱۴۰۲

دانلود:

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2023/11/چرا-باید-از-شاخصهای-کلیدی-عملکرد-در-بخش-معدن-بیشتر-استفاده-کرد؟.pdf

شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) به طور گسترده ای به عنوان ابزاری حیاتی برای اندازه گیری عملکرد یک کسب و کار و شناسایی زمینه های بهبود شناخته می شوند. صنایع معدنی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و کنترل شاخص های کلیدی عملکرد می تواند مزایای قابل توجهی را برای شرکت هایی که در این زمینه فعالیت می کنند به همراه داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهم‌ترین مزایایی را که شرکت‌های ماینینگ می‌توانند با استفاده از این شاخصها به دست آورند و اینکه چرا آنها برای موفقیت در این صنعت رقابتی بسیار ضروری هستند، مورد بحث قرار خواهیم داد. در واقع استفاده از این شاخصها به دلیل ماهیت پرخطر و اثرات زیست محیطی و اجتماعی قابل توجه در صنعت معدن بسیار حیاتی هستند. ردیابی شاخصهای مناسب می‌تواند به شرکت‌های استخراج کمک کند تا به طور کارآمد عمل کنند، ریسک‌ها را مدیریت کنند و مسئولیت را توزیع  کنند.

الف-شاخصهای ایمنی

ایمنی در معدن بسیار مهم است، جایی که کارگران روزانه با خطرات شغلی زیادی روبرو هستند. ردیابی شاخص های ایمنی شرکت ها را قادر می سازد تا ریسک ها را شناسایی ، اقدامات کنترلی را اعمال کنند و اثربخشی آنها را رصد کنند. برخی از KPIهای ایمنی مهم عبارتند از:

  • نرخ فرکانس آسیب زمان از دست رفته (LTIFR)[۱] – میزان صدمات ناشی از زمان از دست رفته در هر میلیون ساعت کار. LTIFR کم و رو به کاهش نشان دهنده بهبود ایمنی است.
  • نرخ فرکانس حوادث ثبت شده کل (TRIFR)[۲] – میزان حوادث قابل ثبت در هر میلیون ساعت کار. صدمات قابل ثبت شامل تلفات، خسارات زمان از دست رفته، صدمات کار محدود و صدمات درمانی است. TRIFR کم و رو به کاهش یک علامت مثبت است.
  • تعداد حوادث – همه حوادث معدن باید اندازه گیری شود. هدف از این شاخص، صفر شدن مرگ و میر ایده آل است. هر گونه مرگ و میر مستلزم بررسی علت و اقدامات پیشگیری است.
  • نرخ آموزش ایمنی – درصد کارگرانی که آموزش ایمنی منظم دریافت می کنند باید به ۱۰۰٪ نزدیک شود. آموزش ناکافی یکی از دلایل اصلی آسیب های معدن است.
  • دفعات بازرسی ایمنی – بازرسی ها و ممیزی های ایمنی منظم باید انجام شود و برای شناسایی ،خطرات باید ردیابی  شود. بازرسی ها باید کل عملیات استخراج از جمله تجهیزات، فرآیندها و رفتار را پوشش دهد.
  • نرخ جلسات ایمنی – جلسات ایمنی منظم به کارگران و مدیریت اجازه می دهد تا در مورد خطرات و کنترل ها ارتباط برقرار کنند. نرخ حضور در جلسات ایمنی یک معیار تعامل مفید است.

با نظارت مستمر این شاخص‌ها و سایر KPIهای ایمنی، شرکت‌های استخراج می‌توانند مسائل ایمنی را در زمان ظهور شناسایی کرده و تصمیم‌های مبتنی بر داده‌ها را برای حذف خطرات و کاهش صدمات اتخاذ کنند. سابقه ایمنی ضعیف نیز بر شهرت و سود تأثیر می گذارد، بنابراین ردیابی KPIهای ایمنی علاوه بر محافظت از کارگران، مزایای تجاری را نیز به همراه دارد.

ب-شاخصهای بهره وری

بهینه سازی، بهره وری و کارایی یک تمرکز کلیدی در صنایع معدنی است که مشمول بر تجهیزات، نیروی کار و مواد گران قیمت میشود. معادن غیرمولد به سرعت غیر اقتصادی میشوند بنابرین فاکتور مهم اقتصادی شدن معادن برپایه بهره وری می باشد. KPIهای بهره وری برای ردیابی عبارتند از:

  • میزان استفاده از تجهیزات معدن – نگه داشتن تجهیزات در استفاده تقریباً ثابت، ضایعات را به حداقل می رساند. استفاده کم می تواند نشانه مشکلاتی مانند خرابی زیاد یا ناکافی بودن اپراتورها باشد.
  • میانگین بار کامیون های معدن – ظرفیت باطله و سوخت کامیون های کم پر شده یک عامل کلیدی در معدنکاری است. کامیون هایی که بیش از حد پر شده اند باعث ریزش و کرانش قطعات می شوند. محموله باید با ظرفیت کامیون مطابقت داشته باشد.
  • توان عملیاتی تأسیسات فرآوری – توان عملیاتی فرآوری مواد معدنی نشان می دهد که چه مقدار مواد قابل فروش تولید شده است. معیارهای کلیدی عملکرد می تواند گلوگاه ها را شناسایی کند.
  • بهره وری نیروی کار – کل تن یا اونس استخراج شده برای هر کارگر کارایی نیروی کار را نشان می دهد. مقایسه عملیات مشابه شکاف های بهره وری را برجسته می کند.
  • معیارهای هزینه هر تن/اونس – هزینه ها به ازای هر واحد کارایی را نشان می دهد و باید از طریق افزایش بهره وری، این نوع هزییه ها پایین نگه داشته شود. نیروی کار، انرژی، مواد، خدمات قراردادی و سایر هزینه ها باید پیگیری و کنترل شود.
  • نرخ جایگزینی ذخایر- با اتمام سپرده منابع معدنی، ذخایر جدید باید جایگزین شوند. نرخ تبدیل منابع به ذخایر باید از نرخ استخراج بیشتر باشد.

نظارت بر شاخص‌های بهره‌وری به مدیران ماینینگ اجازه می‌دهد تا تصمیمات مبتنی بر داده‌ها را برای بهبود کارایی اتخاذ کنند. به عنوان مثال، بار کم کامیون به ناکارآمدی بارگیری اشاره دارد که می تواند از طریق آموزش اپراتور و فرآیندهای جدید برطرف شود. سود ناشی ااز بهره وری به طور مستقیم باعث افزایش ارزش سهامداران می شود.

ج-شاخصهای مسئولیت زیست محیطی

عملیات معدنی اثرات زیست محیطی عمده ای از جمله اختلالات زمین، استفاده از منابع طبیعی و تولید زباله و انتشار عناصر آلاینده دارد. ردیابی شاخص های کلیدی محیط زیست تعهد به شیوه های معدنکاری مسئولانه را نشان می دهد. KPIهای محیطی مهم عبارتند از:

  • رعایت مجوزها – پایبندی به مجوزها و مقررات زیست محیطی باید به ۱۰۰٪ نزدیک شود. تخلفات نشان دهنده تأثیرات کنترل نشده است.
  • شدت انرژی – کل انرژی مصرف شده در هر تن / اونس محصول. شدت انرژی کمتر باعث کاهش هزینه ها و انتشار گازهای گلخانه ای می شود.
  • انتشار گازهای گلخانه ای – کل انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از فعالیت های معدنی و مصرف برق. ممیزی انتشار به ابتکارات کاهش کمک می کند.
  • مصرف آب – مقدار مصرف شده در هر تن / اونس محصول. حفظ آب به ویژه در مناطق مستعد خشکسالی حیاتی است.
  • نرخ های احیا – درصد زمین های دست خورده که با موفقیت بازسازی شده اند نشان دهنده پیشرفت بازسازی است. توانبخشی باید در اسرع وقت آغاز شود.
  • نرخ بازیافت – برای آب، سنگ های زاید، پسماندها و سایر محصولات جانبی معدن. به حداکثر رساندن بازیافت باعث کاهش مصرف و حجم دفع می شود.
  • حوادث زیست محیطی – نشت، انتشار بیش از حد مجاز و انتشار برنامه ریزی نشده باید از طریق کنترل به حداقل برسد. بدتر شدن روند حادثه نسبت به مدیریت ناکافی ریسک هشدار می دهد.

گزارش عمومی عملکرد در مورد این KPI ها نظارت محیطی را نشان می دهد. شفافیت باعث ایجاد اعتماد بین ذینفعان و ایجاد انگیزه برای بهبود مستمر می شود. عملکرد ضعیف نیاز به افزایش سرمایه گذاری و تمرکز مدیریت بر جنبه های زیست محیطی را نشان می دهد. اپراتورهای مسئول استخراج باید متوجه شوند که به حداقل رساندن تأثیرات زیست محیطی یک فرآیند مداوم است و KPI ها به عنوان راهنمای هدف هستند.

د-شاخصهای توسعه اجتماعی

علاوه بر مسائل زیست محیطی، استخراج معادن عمیقاً بر جوامع محلی تأثیر می گذارد، از جمله از طریق جابجایی، هجوم کارگران و چرخه های اقتصادی رونق و رکود. ردیابی KPIهای اجتماعی به مدیریت این تأثیرات جامعه شناسی از طریق برنامه های مسئولیت اجتماعی شرکت کمک می کند. KPIهای اجتماعی مربوطه عبارتند از:

  • نرخ اشتغال محلی – نسبت نیروی کار استخدام شده از جوامع محلی ،از مزایای اقتصادی پایدار حمایت می کند.
  • سرمایه گذاری اجتماعی – مجموع وجوه صرف شده برای بهداشت، آموزش، زیرساخت ها و سایر ابتکارات که توسعه محلی را امکان پذیر می کند.
  • نرخ اسکان مجدد – نسبت خانوارهای آواره که بر اساس طرح های بازسازی معیشت با موفقیت اسکان داده شده اند. اسکان مجدد باید در درازمدت پیگیری شود.
  • شکایات – تعداد شکایات اجتماعی ثبت شده، رسیدگی شده و حل شده نشان دهنده وضعیت رابطه شرکت و جامعه است. تسریع در  حل مسایل ایده آل است.
  • حمایت از تامین کنندگان محلی – هزینه برای کالاها و خدماتی که از کسب و کارهای محلی تامین می شود، رشد اقتصادی منطقه را تقویت می کند.
  • نظرسنجی های اعتماد اجتماعی – نظرسنجی های دوره ای ادراک محلی از عملیات معدن را در بین عواملی مانند اعتماد، رضایت و انصاف می سنجند.

نظارت بر این شاخص‌های کلیدی عملکرد، انگیزه مشارکت معنادار جامعه( نه فقط روابط عمومی) را فراهم می‌کند. معادنی که جوامع میزبان و مردمان منطقه، آنها را منفی می بینند با خطرات ناآرامی و بی ثباتی بیشتری روبرو هستند. سرمایه‌گذاری بر روی مردم محلی نشان‌دهنده مجوز اجتماعی روشن‌فکری برای فعالیت است که با شاخص‌های کلیدی عملکرد اجتماعی-اقتصادی اثربخشی این برنامه ها را روشن می‌کند.

ه-شاخصهای مدیریت ریسک عملیاتی

معدن‌کاری ذاتاً یک صنعت پرخطر است که سرمایه‌گذاری‌های کلان آن در معرض نوسانات بازار کالا و خطرات فنی، زیست‌محیطی و سیاسی بی‌شماری است. ردیابی KPIهای مدیریت ریسک به جلوگیری از تهدیدات برای تداوم و سودآوری کمک می کند. KPIهای ریسک بحرانی عبارتند از:

  • عملکرد بودجه پروژه – مخارج واقعی باقی مانده در بودجه نشان دهنده کنترل ریسک مالی است. مصرف بیش از ح بودجه د ممکن است به معنای خطای برآورد یا اجرای ضعیف پروژه باشد.
  • انحراف تولید نسبت به پیش بینی – تحقق اهداف سه ماهه و سالانه قابلیت اطمینان عملیاتی و سختگیری برنامه ریزی را نشان می دهد.
  • در دسترس بودن تجهیزات – توقف طولانی مدت تجهیزات، بهره وری را مختل می کند. در دسترس بودن باید بین ناوگان محک زده شود.
  • تدارک بسته شدن معدن – تخصیص کامل وجوه برای بسته شدن معادنی که عمر مفید آن ها پایان یافته، قرار گرفتن در معرض ریسک بدهی را کاهش می دهد. سطوح تامین را می توان با هزینه های مورد انتظار مقایسه کرد.
  • پایداری ژئوتکنیکی – پایداری دیوار گودال و سد باطله باید به طور مستمر پایش، اندازه‌گیری و مدل‌سازی شود تا از خرابی جلوگیری شود.
  • امنیت – حملات خشونت آمیز گروه های مسلح متأسفانه در برخی مناطق رایج است. فراوانی و شدت حوادث خطرات امنیتی را کمی سازی می کند.

ثبات سیاسی – سرمایه گذاری های معدنی در برابر اقدامات نامطلوب دولتها (بخصوص در سرمایه گذاری در کشورهای دیگر)مانند لغو قرارداد یا ملی شدن آسیب پذیر هستند. تحلیل ریسک سیاسی محتاطانه  بسیار واجب است.

ردیابی عملکرد در این KPIها، مدیریت ریسک را تقویت می کند و اجازه می دهد اقدامات اصلاحی قبل از تشدید پیامدها انجام شود. معادنی که منتظر فاجعه هستند تا به بهبود کمک کنند، اغلب آسیب های مالی، اجتماعی و اعتباری شدیدی را متحمل می شوند. فعال بودن با KPIهای ریسک، مزایای رقابتی و پایداری عمده ای را به همراه دارد.

ی-شاخصهای بهبود مستمر

آخرین مزیت ردیابی KPIها، امکان معیارسازی عملکرد بین واحدهای تجاری، رقبا و میانگین صنعت است. هیچ معدنی عملکرد کاملی ندارد، بنابراین محک زدن زمینه هایی را برای بهبود نشان می دهد. مقایسه های مفید عبارتند از:

  • معیارهای داخلی – مقایسه منابع داخلی ذخایر معدنی(دیپوسیت)، ناوگان یا امکانات مشابه در سراسر یک سازمان، عملکرد برتر را برجسته می کند.
  • محک زدن با بهترین رقبا – انجمن های صنعتی ناشناس به ماینرها اجازه می دهند بطورمحرمانه نسبت به همتایانشان خود را محک بزنند. موارد پرت باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند.
  • معیارهای بهترین روش – مدیران ارشد یاسد معیارهایی را تعیین می کنند که حداقل استانداردهای لازم برای دستیابی به آنها را به ارمغان آورد. سیستم تولید ناب تویوتا نمونه ای از برتری عملیاتی است.
  • معیارهای تاریخی – KPIهای فعلی یک عملیات باید به نحو مطلوبی با عملکرد گذشته مقایسه شود و پیشرفت را نشان دهد.
  • معیارهای نظری – مبانی فیزیک و مهندسی حداقل مصرف انرژی، زمان از کار افتادن تجهیزات و غیره را دیکته می کنند.

معیارهای منظم به تیم ها و مدیران انگیزه می دهد تا شکاف های عملکردی را از طریق خلاقیت و پذیرش فناوری ببندند. حتی دستاوردهای افزایشی اندک نیز در طول عمر یک معدن انباشته می شود. بهترین اپراتورها به طور مداوم معیارهای خود را از طریق نگرش بهبود مستمر بالاتر می برند.

و-شاخصهای ارزشیابی

ارزشیابی سهام شرکتهای معدنی برای سهامداران و جامعه اهمیت جدی دارد بخصوص در کشورهایی مثل ایران که منابع معدنی بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی و تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند.مقایسه نسبتهای ارزشیابی و شیوه های جدید ارزیابی معادن می تواند شاخصهای برای ارزیابی مقایسه ای عملکرد در بخش معدن را نشان دهد.

  • قیمت به ارزش خالص دارایی ها(P/NAV)

این نسبت مهمترین معیار ارزیابی معدن ، در دوره  زمانی معین است. “ارزش خالص  دارایی ها ” یا ارزش خالص فعلی (NPV) یا ارزش جریان نقدی تنزیل شده (DCF) کل جریان نقدی آینده دارایی معدنی منهای هرگونه بدهی به علاوه نقدینگی است. بر اساس این مدل می توان  جریانهای نقدی را تا پایان عمر معدن(LOM) پیش بینی کرد و جریانهای نقدی را تنزیل کردفرمول به شرح زیر است:

P / NAV = ارزش بازار سهم / [NPV همه دارایی های معدنی – خالص بدهیها]

  • کل هزینه تحصیل (TAC)معدن

معیار دیگری که معمولاً در صنعت معدن برای پروژه های اولیه مورد استفاده قرار می گیرد ، هزینه تحصیل کل یا TAC است. این معیارنشان دهنده هزینه به دست آوردن دارایی ، ساخت معدن و بهره برداری از معدن به صورت اونس است . فرض کنید ارزش بازار سهام یک شرکت سهامی عام ۱۰۰ میلیون دلار است و این شرکت صاحب ۱ میلیون اونس معدن است. بنابراین ، می توانیم دارایی را با ۱۰۰ دلار در هر اونس تحصیل کنیم. می دانیم که هزینه ساخت معدن بر تعداد اونس ۲۰۰ دلار در هر اونس خواهد بود. همچنین می دانیم که متوسط هزینه جانبی برای بهره برداری از معدن حدود ۹۰۰ دلار در هر اونس است. همه موارد فوق به ازای هر اونس TAC 1200 دلار ترکیب می شود.

  • نسبت ارزش شرکت به منابع معدن یا EV/SO($/اونس)

این معیار معمولاً برای پروژه های توسعه ای گرینفیلد مورد استفاده قرار می گیرد ، جایی که اطلاعات دقیق زیادی وجود ندارد (یعنی داده های لازم برای انجام تجزیه و تحلیل DCF کافی نیست). این نسبت بسیار اساسی است و هزینه سرمایه برای ساخت معدن و هزینه عملیاتی برای استخراج فلز را در نظر نمی گیرد. فرمول به شرح زیر است:

EV / منابع معدن = ارزش شرکت / مجموع اونس یا پوند منابع فلزی

  • نسبت ارزش بازار به سود قبل از بهره، استهلاک و مالیات

نسبتی است که ارزش شرکت (EV) شرکت را با درآمد قبل از بهره ، مالیات ، استهلاک و استهلاک (EBITDA) مقایسه می کند. نسبت EV/EBITDA معمولاً به عنوان معیار ارزیابی برای مقایسه ارزش نسبی مشاغل مختلف استفاده می شود. نسبت EV/EBITDA برای مقایسه کل ارزش یک کسب و کار با میزان EBITDA که به صورت سالانه به دست می آورد ، مقایسه می شود. این نسبت به سرمایه گذاران می گوید که EBITDA  چه کسری از ارزش کسب و کار است

  • هزینه های نقدی محصول مشترک و هزینه های پایدار همه جانبه (“AISC“)

استفاده از معیارهای “مجموع هزینه های پایدار(AISC)[۳]” و “مجموع هزینه ها(AIC)[۴]” به طور گسترده توسط شرکت های معدنی به عنوان بخشی از افشای گزارشگری مالی مورد استفاده قرار گرفته است. این معیارها خارج از استانداردهای حسابداری است و به افشای بهتر و بهبود درک سرمایه گذاران کمک کرده است. همه شرکت های درگیر در معادن مس و طلای جهان نیز از این معیار استفاده می  کنند. بسیاری از شرکت های معدنی ممکن است به دلیل تفاوت در اصول اساسی حسابداری و سیاست های اعمال شده و همچنین تفاوت در تعاریف مخارج سرمایه ای پایدار در مقابل توسعه، AISC را متفاوت محاسبه کنند. یادداشت راهنمای شورای جهانی طلا) (WGC شرکت ها را تشویق می کند تا معیارهای AISC و AIC را افشا کنند. معمولاً شرکتهای معدنی برای ارزیابی قیمت تمام شده هر تن کالای فروخته شده از شاخصهای نقدی یا به اصطلاح cash cost استفاده میکنند و برخی از اقلام خارج از بهای تمام شده مانند حقوق و عوارض دولتی،عوارض آلایندگی،مالیات و هزینه های مالی و تشکیلاتی را لحاظ نمیکنند. اینکه هزینه ها بصورت نقدی یا تعهدی محاسبه شود بازهم محل افتراق و بحث است اما معیارهای AISC و AIC این نواقص را جبران میکنند.

معتقدم که AISC معیار جامع تری نسبت به هزینه نقدی به ازای هر اونس/پوند برای عملکرد عملیاتی تلفیقی شرکت با ارائه دید بیشتر، مقایسه و نمایش کل هزینه های مربوط به تولید نقره و مس از عملیات جاری آن است. هزینه‌های سرمایه‌ای پایدار را  میتوانیم این‌گونه تعریف کنیم: «هزینه‌های متحمل شده برای حفظ و نگهداری دارایی‌های موجود در ظرفیت تولیدی فعلی و سطوح برنامه‌ریزی شده ثابت خروجی تولیدی بدون افزایش عمر دارایی‌ها، درآمدهای آتی، یا بهبود در بازیابی یا درجه استخراج و بهره برداری. هزینه سرمایه ای پایدار شامل هزینه‌هایی است که برای بهبود/افزایش دارایی‌ها به حداقل استانداردها برای الزامات قابلیت اطمینان، زیست محیطی یا ایمنی لازم است. تداوم مخارج سرمایه ای شامل تمام مخارج پروژه های جدید شرکت و مخارج معینی در عملیات جاری که ماهیت انبساطی تلقی می شود را شامل نمی شود.

بعنوان مثال، ماینینگ اینتلجنس (miningintelligence.com) هزینه های کل معدن را در سال ۲۰۲۰ گزارش کرده است که در آن معدن مس چاپادا واقع در برزیل با ۱۴۱۱ دلار هزینه کل(AIC) به صرفه ترین معدنکاری مس در دنیا است.در جدول داده های هزینه تمام شده برخی از معادن در سال ۲۰۲۰ ارائه شده است.

شایسته است که شرکتهای معدنکاری بورسی ایران از این روشهای اندازه گیری و سنجش با یک رویکرد مشابه استفاده و مقایسه های مالی و اقتصادی را به سهامداران و مدیران ارشد کشور انعکاس دهند.

نتیجه گیری

این بررسی نشان می‌دهد که چرا ردیابی دقیق KPIها باید در استراتژی و عملیات هر شرکت معدنی نقشی اساسی داشته باشد – آنها نبض عملکرد شرکتهای معدنی هستند. استخراج‌کنندگان پیشرو از داشبوردهای KPI برای نظارت بر تمامی جنبه‌های کسب‌وکارشان در زمان های مناسب استفاده می‌کنند و امکان تصمیم‌گیری مبتنی بر داده‌ها و مسئولیت‌پذیری را فراهم می‌کنند. هنگامی که شاخص های کلیدی عملکرد ایمنی، بهره وری، محیط زیست، جامعه و ریسک بهینه و متعادل شوند، استخراج می تواند به طور پایدار تداوم یابد و در عین حال از کارگران، توسعه محلی و ارزش سهامداران محافظت کند. با جامعه ای که خواستار استخراج مسئولانه است، KPI ها به معیارهای جدایی ناپذیر در تعالی عملیاتی تبدیل شده اند.

منبع:

https://www.spiderstrategies.com/kpi/industry/mining/


[۱] Lost time injury frequency rate (LTIFR)

[۲] Total recordable injury frequency rate (TRIFR)

[۳] all-in sustaining costs

[۴] all-in costs

درس دوم:آشنایی با روشهای رایج ارزشیابی شرکتهای نوپا و vc

مقدمه

برای کسانی که از در شرکت های شرکت های نوپا سرمایه گذاری کرده اند، به خصوص در زمینه راه اندازی طرح های فناوری نو، ما با یک مشکل جهانی مواجه هستیم. راه های زیادی برای ارزش گذاری یک شرکت برای ارزش گذاری سرمایه گذاری وجود دارد، اما همه بر پیش بینی درآمد و سود کارآفرین به عنوان یک نقطه شروع متکی هستند.راه اندازی کسب و کار تازه بنیان[۱] شبیه یک جعبه دربسته است. یک جعبه بسیار ویژه است که در داخل آن چه  پربار شود ارزش آن افزوده میشود.

این جعبه دارای ارزش دارد هر قدر چیزهای بیشتری را  در جعبه قرار دهید ، بیشتر ارزش آن افزایش می یابد. اضافه کردن یک حق اختراع در جعبه، ارزش جعبه را افزایش می یابد. اگر هم یک تیم مدیریت حرفه ای را در جعبه اضافه کنید، ارزش آن افزایش می یابد. به همین سادگی ارزش افزایش مییابد.

جعبه نیز جادویی است. وقتی شما $ ۱ را در داخل آن قرار دهید، به شما ۲ دلار، ۳ دلار یا حتی ۱۰ دلار میرسد! حیرت آور نیست؟

مشکل این است که ساخت جعبه می تواند بسیار گران باشد. بنابراین شما باید برای رفتن و دیدن مردم پولدار – وقت بگذارید آنها را به سرمایه گذاران دعوت کنید و آنها را در شرایط معامله ای بگذارید که ارزش زیادی داشته باشد.در واقع به سرمایه گذاران می گویید:

” یک میلیون دلار برای ساخت یک جعبه بگذارید و X٪ از هر چیزی که از آن خارج می شود را دریافت کنید “

اما X چقدر باید باشد؟این بستگی به ارزش پیش پرداخت سرمایه[۲] دارد، به عنوان مثال ارزش جعبه در زمان سرمایه گذاری باید برآورد گردد . اما محاسبه ارزش پیش پرداخت سرمایه، روی حیله و تزویر است. این مقاله به شما از طریق ۹ روش مختلف ارزشیابی اجازه می دهد تا به درک درستی از چگونگی تعیین پیش پرداخت سرمایه برسید.

۱. تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار با روش Berkus

روش Berkus یک قاعده ساده و راحت برای برآورد ارزش جعبه شما ارائه میدهد. این توسط دیو برکوس، نویسنده مشهور و سرمایه گذار فرشتگان کسب و کار، طراحی شده است. نقطه شروع این است: آیا شما اعتقاد دارید که این جعبه می تواند به ۲۰ میلیون دلار درآمد در سال پنجم دست یابد؟ اگر پاسخ بله باشد، می توانید جعبه خود را در برابر ۵ معیار کلیدی برای ساخت جعبه ها ارزشیابی کنید.

if Exists: Add to Company Value up to:
Sound Idea (basic value) $۱/۲ million
Prototype (reducing  technology risk) $۱/۲ million
Quality Management Team (reducing execution risk) $۱/۲ million
Strategic relationships (reducing market risk) $۱/۲ million
Product Rollout or Sales (reducing production risk) $۱/۲ million

هیچ مشکلی وجود ندارد که ارزشیابی های راه اندازی باید به اندازه کافی پایین باشد تا بتواند ریسک شدید سرمایه گذار را جبران کند و فرصتی برای سرمایه گذاری برای دستیابی به مقدار ده برابر ارزش در طول عمر خود فراهم کند. نگامی که یک شرکت در هر دوره زمانی از درآمد کسب می کند، این روش دیگر قابل اجرا نیست، زیرا اکثریت از درآمد واقعی برای ارزش پروژه در طول زمان استفاده می کنند.

اگر هدف شما ایجاد یک ارزیابی اولیه و اغلب قبل از درآمد برای راه اندازی است که ظرف پنج سال آینده می تواند بیش از ۲۰ میلیون دلار درآمد کسب کند، باید بتوانید آن را به هر نوع کسب و کار بپذیرید.

توجه داشته باشید که این اعداد حداکثر هستند که می توانند برای ارزشیابی به کار بروند، که امکان ارزشیابی قبل از درآمد تا مبلغ ۲ میلیون دلار (یا ارزش ارسال پس از ۲.۵ میلیون دلار) را نیزفراهم می کنند، اما مطمئنا به سرمایه گذار اجازه می دهد مقدار بسیار پایین تر در هر آزمون، که در نتیجه ارزیابی ها بسیار پایین تر از این مقدار است را ایجاد کنند.

۲. تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش مجموع عوامل ریسک[۳]  

روش مجموع عوامل ریسک  یا روش RFS یک نسخه کوچکتر از روش Berkus است. اول، شما یک مقدار اولیه برای جعبه خود را تعیین می کنید. سپس ارزش خود را براساس ۱۲ فاکتور ریسک ذکر شده برای ساخت جعبه  تعدیل میکنید.

مقدار اولیه به عنوان مقدار میانگین برای یک جعبه مشابه با جعبه شما تعیین می شود و عوامل ریسک به صورت دامنه ای از ۲۵۰ هزار دلار از ۵۰۰ هزار دلار ه عنوان دامنه کم ریسک ریال، از ۵۰۰ هزار دلار به بالا دارای دامنه ریسک بسیار بالا مدل سازی می شوند. سخت ترین بخش در اینجا و در بیشتر روش های ارزشیابی، در واقع اطلاعات مربوط به یافتن جعبه های مشابه است.

روش Summation Factor Risk برای پیشگیری از پیش درآمد است.

این روش ، که توسط TechAngels در اوهایو ارائه می شود، مجموعه ای بسیار گسترده ای از عوامل را در تعیین ارزش سرمایه قبل از درآمدزایی شرکت در نظر می گیرد. این روش ممکن است به عنوان یک روش ارزشیابی مستقل برای سرمایه گذاران مفید باشد، اما به نظر می رشد که این روش باید یکی از روش های متداول برای سرمایه گذاران پیشین برای تعیین ارزش پول قبل از پول باشد،

در این روش فاکتورهای ریسک های بصورت زیر لحاظ میشوند:

  1. ریسک مدیریت
  2. ریسک مراحل کسب و کار
  3. قانون / خطر سیاسی
  4. ریسک تولید
  5. ریسک فروش و بازاریابی
  6. ریسک تامین مالی / افزایش سرمایه
  7. ریسک رقابت
  8. ریسک فناوری
  9. ریسک دادرسی
  10. ریسک بین المللی
  11. ریسک اعتباری
  12. پتانسیل خروج پر منفعت

هر ریسک (بالا) به شرح زیرقابل رتبه بندی است:

۲+ : برای شرکتی که رشد فوق العاده خیلی مثبت دارد و برنامه خروج آن نیز فوق العاده بسیار مثبت است

۱+: مثبت

صفر: خنثی

۱-: برای شرکتی که رشد فوق العاده خیلی منفی دارد و برنامه خروج آن نیز فوق العاده بسیار منفی است

۲- :بسیار منفی

به طور متوسط، قبل از پرداخت پول [۴] از شرکت های پیش درآمد در منطقه شما مثبت به ۲۵۰،۰۰۰ دلار برای هر +۱ (+ ۵۰۰K برای یک +۲) و به طور منفی به ۲۵۰،۰۰۰ دلار برای هر -۱ (- ۵۰۰K $ برای یک -۲) . برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تعیین ارزیابی های میانگین در منطقه خود، روش امتیازدهی را ببینید.

به عنوان مثال، فرض کنید که میانگین پیش درآمد شرکتهای پیش درآمد در منطقه شما ۲،۰ میلیون دلار است. اگر قضاوت شما از دوازده فاکتور فوق دارای پنج امتیاز خنثی (پنج صفر)، پنج + ۱، یک -۱ و یک -۲ (یک خالص از دو عدد ۱) باشد، سپس ۵۰۰،۰۰۰ دلار به ارزش میانگین ۲.۰ میلیون دلار اضافه کنید. ۲.۵ میلیون دلار ارزش پیش پرداخت.

بهترین روش برای فرشتگان سرمایه گذاری در سرمایه گذاری پیش درآمد، استفاده از روش های متعدد برای ایجاد ارزش پیش از پول برای شرکت های بذر / راه اندازی است. روش Summation Factor Risk به عنوان یکی از این روش ها مفید است. ما این مجموعه را با یک پست خلاصه روش های ارزیابی چندگانه برای ایجاد ارزش پیش از پول شرکت های بذر و راه اندازی در یک پست آیند                                        

۳. تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش کارت امتیازی[۵]

سرمایه گذاران معتبر حقیقی برای تامین مالی کردن از طریق فرشتگان مالی[۶]، سرمایه شخصی خود را در معرض خطر برای رشد آتی دارایی قرار می دهند. معمولاً سرمایه گذاران فرشته به طور کلی ۲۵هزار دلارتا ۱۰۰هزار دلار برای ۲۵۰هزار دلا تا یک میلیون دلار سرمایه گذاری می کنند. در سال ۲۰۱۱، ارزیابی شرکت های پیش از درآمد زایی، در حدود ۱ تا ۲ میلیون دلار بود و با مذاکرات میان سرمایه گذاران و فرشتگان مالی این روابط ایجاد می گردید.برای این دور از سرمایه گذاری، فرشتگان به طور کلی ۲۰-۴۰ درصد از سهام شرکت را خریداری می کنند و طی یک دوره پنج تا هشت سال بازده سرمایه گذاری ۲۰-۳۰ درصد را دنبال می کنند.

روش کارت امتیازی یک روش دقیق تر به مسئله ارزشیابی جعبه است. همانند روش RFS  شما ارزش پایه ای را برای جعبه خود را تعیین می کنید و سپس ارزش را بر اساس یک سری از معیار خاص را تعدیل می کنید. این روش هیچ چیز جدیدی تری به جز این که این معیارها خودشان بر اساس تأثیر آنها بر موفقیت کلی پروژه تاثیر دارند ارائه نمیکند.این روش همچنین می تواند تحت نام روش بیل پین[۷]، با توجه به ۶ معیار زیر قابل تعریف است: تیم مدیریتی قوی (۳۰٪)

اندازه فرصت (۲۵٪)

 محصول یا خدمات/تکنولوژی (۱۰٪)

بازاریابی، کانال های فروش و شرکای تجاری (۱۰٪)

 مرحله کسب و کار (۱۰٪)

نیاز یه سرمایه گذاری اضافی(

سایر عوامل (۱۵٪).

اولین قدم در استفاده از روش کارت امتیازی متوازن تعیین ارزش متوسط شرکتهای پیش از درآمدزایی است

اطلاعات زیر یک بررسی غیر رسمی از گروه های فرشتگان مالی  ارائه میکند که  توسط بیل پین در تابستان ۲۰۱۰ برای شرکت های پیش از درآمدزایی در مناطق مختلف آمریکای شمالی برآورد شده است:

این داده ها نشان میدهد که رقابت برای قیمت اینگونه شرکتها در دامنه کمترین ارزش حدود ۵/۱ میلیون دلار و بالاترین ارزش حدود ۷/۲ میلون دلار است.

روش ارزیابی کارت امتیازی برای قبل از درآمد زایی[۸] قابل استفاده است.

این روش شرکت هدف را با سرمایه گذاری های معمول سرمایه گذاری فرانسوی مقایسه می کند و ارزش گذاری به طور متوسط از شرکت هایی که اخیرا تأمین مالی شده اند در منطقه برای تنظیم ارزش پول پیش از هدف تعیین می کند. چنین مقایسه هایی فقط برای شرکت هایی در همان مرحله توسعه، در این مورد، ممکن است برای سرمایه گذاری های راه اندازی پیش درآمد ایجاد شود.

۴. تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش مقایسه معاملات[۹]

روش معاملاتی قابل مقایسه فقط یک قاعده ساده دارد.

بسته به نوع جعبه ای که شما در حال ارزشیابی آن هستید، می خواهید یک معیار را انتخاب کنید که یک مقدار مناسب برای ارزش جعبه شما را لحاظ کند. این معیار می تواند برای صنعت مورد نظر مشخص باشد: درآمد دوره ای ماهانه (Saas)، تعداد منابع انسانی (موقت)، تعداد دفاتر فروش (خرده فروشی)، ثبت اختراع (Medtech / Biotech)، کاربران فعال هفتگی یا (WAU).

اغلب اوقات فقط می توانید این معیارها را از  صورت سود و زیان  مانند ارقام فروش، حاشیه سود ناخالص، EBITDA، و غیره استخراج کنید.

۵. تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش ارزش دفتری

روش ارزش دفتری به ویژه برای شرکت های مبتدی اهمیتی ندارد، زیرا اکثر مبتدی ها بر روی دارایی های نامشهود تمرکز می کنند: RD (برای یک تکنولوژی زیستی، پایگاه کاربر و توسعه نرم افزار (برای راه اندازی وب) و غیره

۶.تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش ارزش دفتری

به ندرت از دیدگاه فروشنده، ارزش انحلال، همانطور که از نام آن ذکر شده است، ارزیابی شما برای شرکت در زمانی که از کسب و کار خارج می شود، اعمال می شود.چیزهایی که برای ارزیابی ارزش انحلال حساب می شود همه دارایی های مشهود هستند: املاک و مستغلات، تجهیزات، موجودی … همه چیز شما می توانید برای یک خریدار برای مدت کوتاهی پیدا کنید. ذهنیت این است: اگر من هرچه که شرکت می تواند در کمتر از دو ماه خریداری کند، چه مقدار پول آن را می سازد؟ از طرف دیگر، همه غیرمنتظره ها در فرایند انحلال در نظر گرفته می شوند (فرض اصلی این است که اگر چیزی ارزشمند باشد، در زمانی که شما در انحلال وارد می کنید، قبلا فروخته شده است): اختراعات، حق تکثیر و هرگونه مالکیت معنوی دیگر .

عملا ارزش انحلال، مجموع ارزش قراضه تمام دارایی های ملموس شرکت است.

برای یک سرمایه گذار، ارزش انحلال به عنوان یک پارامتر برای ارزیابی خطر سرمایه گذاری مفید است: ارزش بالقوه بالقوه انحلال به معنای خطر کمتر است. به عنوان مثال، تمام چیزهای دیگر برابر است، ترجیح دادن سرمایه گذاری در یک شرکت که دارای تجهیزات خود در مقایسه با آن است که آن را اجاره می دهد. اگر همه چیز اشتباه می رود و از کسب و کار بیرون می آید، حداقل شما می توانید پولی را برای فروش تجهیزات به دست آورید، در حالی که اگر شما آن را اجاره کنید، هیچ چیز نمی تواند باشد.

بنابراین، تفاوت بین ارزش کتاب و ارزش انحلال چیست؟ اگر یک راه اندازی واقعا باید دارایی های خود را در مورد ورشکستگی فروخت، ارزش آن از فروش به احتمال زیاد کمتر از ارزش دفتری آن است، به دلیل شرایط نامطلوب فروش.

۶.تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش اولیه شیکاگو

روش اولیه شیکاگو به یک وضعیت خاص پاسخ می دهد: اگر جعبه شما احتمال کمی برای تبدیل شدن به یک دارایی عظیم داشته باشد چگونه این پتانسیل را ارزیابی کنیم؟

روش اولیه شیکاگو (مرسوم به شرکت سرمایه گذاری خطر پذیر شیکاگو[۱۰])این موضوع را با سه روش ارزشیابی انجام می دهد: بدترین سناریو (جعبه کوچک)، یک سناریوی معمول (جعبه نرمال)، بهترین سناریو (جعبه بزرگ)

هر ارزیابی با روش DCF (یا اگر امکان پذیر نیست، با نرخ بازده داخلی با فرمول تک نرخی یا چند نرخی) صورت میگیرد.. پس از آن باید تصمیم بگیرید که یک درصد احتمال برای هر سناریو را ترسیم کنیم. ارزش گذاری شما براساس روش اول شیکاگو میانگین میانگین جعبه ها است.

روش اول شیکاگو برای شروع کارهای پس از درآمدزایی قابل استفاده است.

۷.تعیین ارزش راه اندازی کسب و کار را با روش VCM[۱۱]

همانطور که از نام آن مشخص است، روش سرمایه گذاری سرمایه  خطر پذیر از دیدگاه سرمایه گذار نسبت به ارزش فعالیت می پردازد نه از نگاه صاحبان کسب و کار.

سرمایه گذاران همیشه به دنبال بازده خاص سرمایه گذاری هستند، بگذارید بگوییم مثلاً ۲۰ برابر . علاوه بر این، با توجه به استانداردهای صنعت، سرمایه گذاران فکر می کنند که یک جعبه یاید بتواند برای مدت یکسال با قیمت ۱۰۰ میلیون دلار فروخته شود. بر اساس این دو عنصر، سرمایه گذار می تواند به راحتی حداکثر قیمت را تعیین کند که برای سرمایه گذاری در جعبه ای هزینه می کند که چندین برابر عایدی دارد.

بازده سرمایه گذاری برای مایکروسافت به چهار روش تقسیم می شود:

اکوسیستم: مایکروسافت با داشتن راه اندازی خوب در اکوسیستم، میتواند به مشتریان بزرگترش حتی راه حلهای نوآورانه تری نیز ارائه دهد بدون اینکه نیاز به توسعه آنها در خانه داشته باشد.

بازاریابی: مایکروسافت نشان می دهد که آنها دوست دارند راه اندازی و عمل به نفع اکوسیستم راه اندازی.

نوآوری باز: کارکنان مایکروسافت با نوآوران در دنیای واقعی آشنا و یاد می گیرند

اکتساب: Microsoft Accelerator می تواند جریان معاملات را برای بخش M & A مایکروسافت Corp یا برای صندوق ضمانت اولیه مایکروسافت Ventures

فروش: مایکروسافت شتاب دهنده ۵۰۰ هزار دلار از مایکروسافت ابر و نرم افزار را به تمام راه اندازی های شتاب دهنده ارائه می دهد. بعضی از آنها پس از آن تبدیل به مشتریان بلند مدت خواهند شد.

راستی آزمایی[۱۲]

راستی آزمایی معمولا در سه مرحله انجام می شود:

۱. مرحله اولیه شامل بازدید از امکانات و مصاحبه با صاحبان و شاید پرسنل کلیدی است.

۲. مرحله جمع آوری و تجزیه و تحلیل شامل جمع آوری و ارزیابی گزارشهای شرکت، آمار تجاری و اقتصاد ملی  و شاخص های مالی است

۳. مرحله پایانی نیاز به بازدید نهایی در این مرکز و بازبینی رویدادهایی دارد که ممکن است پس از مرحله تجزیه و تحلیل رخ داده باشد.

مرحله راستی آ‍زمایی اولیه[۱۳]

گر چه به طور ایده آل علاقه داریم تا تمام صورتهای مالی و گزارش های داخلی را قبل از بازدید از کسب و کار بدست آورم لکن صاحبان کسب و کار کوچک به خاطر محافظت از اطلاعات مالی و عملیاتی و ترس از بیگانه ها ، معتقدند که آنقدر اطلاعات آنها انحصاری است که حتی اطلاعات حاشیه ای را نیز  به گونه ای ارزیابی می کنند گه ممکن است موقعیت تجاری شان را به خطر اندازند. درخواست ارائه داده های مالی با توجه به این فرض که درخواست کننده از اطلاعات برای آسیب رساندن به شرکت یا صاحبان آن استفاده می کند، بارها و بارها عنوان شده است.

به طور کاربردی، تنها راه برای بدست آوردن اطلاعات مورد نیاز برای شروع یک ارزیابی، برقراری رابطه با صاحبان و مدیران کلیدی دیگر است و این تقریبا همیشه باید در محل انجام شود، نه از طریق تلفن و یا نامه. میزان کارهای محتوایی بستگی به بسیاری از موارد، از جمله هدف ارزیابی، ماهیت عملیات شرکت، و اندازه و پیچیدگی کسب و کار دارد.

علاوه بر ایجاد ارتباط با صاحبان کسب و کار و مدیران کلیدی، ارزشیاب باید در طی بازدید اولیه تلاش هایی را برای دستیابی به چهار هدف زیر انجام دهد:

۱. به دست آوردن چشم انداز کلی از کسب و کار

۲. بهره وری عمومی عملیات

۳. دریافت اطلاعات برای تهیه چارت سازمانی پرسنل

۴. صورتهای مالی سالانه حداقل سه سال و آخرین اظهارات حسابرس و بازرس شرکت  

جمع آوری داده ها برای تحقیقات مقدماتی

داده های تصمیم گیری

۱. فهرست محصولات یا خدمات ارائه شده برای فروش

۲. آدرس های شعب

۳. فروش برای سه سال قبل

۴. سود قبل از مالیات برای سه سال

۵. املاک متعلق به شرکت یا اجاره نامه ها

۶. املاک استیجاری، اجاره ماهانه و شرایط اجاره نامه

۷. تعداد کارکنان

۸. مجموع حقوق و دستمزد ماهانه یا میانگین ساعات کار و تعداد کارمندان

۹. موقعیت شرکت در بازار (i.e.، سهم بازار)

۱۰. فهرست دارایی ها، موجودی ها، ماشین آلات و تجهیزات، املاک و مستغلات، و غیره

۱۱. تاریخچه شرکت

۱۲. ساختار مالکیت شرکت

۱۳. ویژگی های منحصر به فرد شرکت

۵۷

داده اضافی

۱. صورتهای مالی سه ساله، که در صورت امکان حسابرسی شده باشد

۲. بازپرداخت مالیات برای سه سال

۳. نمودار سازمانی رسمی

۴. رزومه شخصی کارمندان کلیدی

۵. هر گونه دعوی یا دعوی برجسته

۷. پیش بینی های مالی شرکت برای مدت پنج سال

۸. برنامه استراتژیک

۹. شرح کانال های توزیع

۱۰. فهرست رقبا

۱۱. اندازه بازار

۱۲. شرح برنامه صادرات

سوالات راستی آزمایی برای مصاحبه مدیران مالی

الف- مالی

  • مکانیزم کنترل های داخلی بر روی پول نقد چیست؟
  • جمع آوری مطالبات از کدام مشتریان دشوار است و چرا؟
  • آیا اختلاف حساب های دیگری وجود دارد؟
  • میانگین روزهای موجود در پرداخت بدهی ها چه مدت است ؟.چهل و پنج روز یا بیشتر؟ چرا؟
  • سال گذشته کمترین موجودی ثبت شده چقدر بود؟
  • موجودی راکد یا غیر قابل استفاده دارید؟
  • آیا بودجه بازنشستگی فعلی کافی است؟
  • روابط بانکی چقدر خوب است؟

ب-سیستم ها

  • چه نوع سیستم هایی در حال استفاده هستند؟ رایانه های بزرگ یا رایانه های شخصی؛ نرم افزار خریداری شده یا سفارشی؟
  • سیستم های یکپارچه یا مستقل دارید؟
  • استعداد برنامه نویسی در شرکت چیست؟ قابلیت پردازش داده ها توسط کارکنان چگونه است؟
  • عملکرد گزارشگری کار و تولید، نحوه ورود،کنترل موجودی، کنترل تولید و سیستم های حسابداری،کنترل داخلی داخلی در سیستم چیست؟

ج-اداری

  • برنامه های بیمه کارمند چگونه است؟
  • مکانیزم  بودجه بازنشستگی چگونه است؟ چه کسی نماینده کارکنان و بازنشستگان است؟
  • برنامه به اشتراک گذاشتن پاداش یا سود چیست؟
  • چه کسی مسئول استخدام، اخراج و ارزیابی کارکنان است؟
  • آیا یک راهنمای سیاستهای کلی شرکت وجود دارد؟

[۱] startup

[۲]  Pre-Money Valuation

[۳] Summation Factor Risk

[۴] pre-money valuation

[۵] scorecard

[۶] angel

[۷]  Bill Payne Method

[۸] pre-revenue startups

[۹] the Comparable Transactions Method

[۱۰] First Chicago Corporation Venture Capital

[۱۱] the Venture Capital Method

[۱۲] Due diligence

[۱۳] Initial Due Diligence

درس اول:چالشهای ارزشیابی شرکتهای استارت آپ

معمای قیمت و ارزش

هنور هم کتابهایی که در زمینه ارزشیابی و یا ارزشگذاری منتشر میشود تفاوتی بین این دو مفهوم قائل نیستند.تفاوت این دو واژه اهمیت زیادی ندارد و شاید بتوانیم با اندکی اغماض آنها را معادل هم ببینیم.تفاوت در قیمتگذاری و ارزشیابی(یا همان ارزشگذاری) است.البته اعتقاد دارم که ارزشیابی صحیح تر است اما نسبت به گذشته حساسیتم کمتر شده است.بگذارید با مثالی به تفاوت ارزشیابی و قمتگذاری بپردازم تا موضوع روشن شود.فرض کنید می خواهید در یک فصل گرم تابستان اقدام به خرید یک ویلای زیبا در یکی از بهترین استراحتگاه های شمال کشور نمایید. همه ما میدانیم که قیمت از اوایل بهار با اواخر زمستان تفاوت زیادی دارد.چرا؟پاسخ من خیلی ساده است. چون ارزش زمانی آن متفاوت است.بیایید جور دیگر به مسئله نگاه کنیم.چه اتفاقی در این ۲ ماه رخ میدهد که همیشه قیمت ها افزایش می یابد.آیا قیمت ها ،ارزش واقعی را نشان میدهند؟ مدتهای زیادی است که دانشمندان علم مالی در حال یافتن پاسخ به این سوال هستند که ارزش[۱] یک دارایی چیست و با قیمت[۲] دارایی چه تفاوتی دارد؟ در حقیقت شاید اطاعات مالی چندان اهمیتی برای جواب به این پرسش نداشته باشند.من پاسخ به این پرسش را معمای قیمت نامگذاری میکنم چون کسی تا کنون قادر نبوده به این سوال پاسخ دهد.پاسخ وارن بافت به این سوال آنقدر زیبا بود که در صفحه اول کتاب آنرا درج کردم و بهترین پاسخی بود که تا کنون به این معما اشاره داشته است: قیمت بهایی است که پرداخت میکنیم ولی ارزش منفعتی است که باید دریافت کنیم.

من در نمودار زیر یک سری از دلایل تفاوت قیمت و ارزش را می آورم اما صادقانه بگویم که این نمودار معمای اصلی را حل نمیکند.

پارادایم جدید[۳]  یا اصول قدیمی ارزشیابی

ظهور بزرگ داده ها

در قرن گذشته مساله دسترسی به اطلاعات در صنعت خدمات ارزشیابی مهمترین چالش بود. در واقع به دلیل فقدان سیستمهای اطلاعات و پایگاه های داده های معتبر با انبوهی از ابهام و ناآگاهی مواجه بودیم. در قرن ۲۱ با انقلاب اطلاعات با شکل عجیب تری از اطلاعات مواجه هستیم .مساله امروز ما فقدان اطلاعات و پایگاههای اطلاعاتی نیست بلکه با شکل جدیدی از داده ها که  بزرگ داده ها[۴] نام دارند مواجهیم.داده های بزرگ ، مجموعه داده های با ابعاد بسیار زیادی است  که ابزارهای نرم افزاری معمول  توانایی تحلیل آنها را ندارد ومرتب سازی، مدیریت و پردازش داده ها در یک زمان قابل تحمل باید توسط نرم افزارهای خاصی صورت گیرد . فلسفه داده های بزرگ بر داده های بدون ساختار، نیمه ساختار یافته و ساختار یافته است، با این حال تمرکز اصلی بر داده های بدون ساختار است. داده های بزرگ نیاز به مجموعه ای از تکنیک ها و فن آوری با اشکال جدید ادغام برای نشان دادن بینشی نوین از مجموعه داده ها که متنوع، پیچیده و مقیاس گسترده دارند می باشد.در حقیقیت سابقه حرفه ارزشیابی را می توان به چهار دسته تقسیم کرد. همه  این دسته هابر اساس نحوه استفاده از داده ها اندازه گیری می شوند.
دوره یکم-دوران جستجوی نامنظم برای یافتن داده ها[۵]، که در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۷۰ قرار داشت، روی جمع آوری داده ها متمرکز بود. در این دوران برای ارزیابی کنندگان “داشتن اطلاعات” مهمترین عنصر بود.
دوره دوم-دوره تجزیه و تحلیل بازار (۱۹۸۰s-1990s)، در دسترس بودن اطلاعات در بخش های رقابتی بازار و استفاده از آن را به ارمغان آورد.
دوره سوم-دوران حذف اطلاعات (۱۹۹۰s-2000s) مجموعه های داده های الکترونیکی وسیعی را فراهم کرد. همراه با اطلاعات مفید، همچنین داده های نامناسب و بخشی از دانش “قابل دور ریختن(آشغال)” وجود داشت.

دوره چهارم- دوره بهینه سازی داده ها (۲۰۱۰s-present) بر مجموعه های بهینه داده های بزرگ تمرکز  دارد و تجزیه و تحلیل تمام داده ها  میسر است- نه فقط نمونه گیری.

اکنون میتوانیم ارزشیابی سنتی را با ارزشیابی نوین بصورت خیلی ساده مقایسه کنیم.در گذشته ارزیابی کنندگان بر جمع آوری و تایید داده ها تمرکز داشتند وکسانی هم که در این راه  بهترین بودند، اغلب به خوبی پاداش میگرفتند. اما امروزه اطلاعات به طور گسترده ای در دسترس است، بنابراین ارزیابان باید بر روی تجزیه و تحلیل داده ها تمرکز کنند تا ارزش خدمات خود را به ارمغان بیاورند. هرچند که مدل های ارزشیابی اتوماتیک بعید به نظر می رسد که به طور کامل جایگزین یک ارزیاب انسانی شوند، اما با این وجود همچنان به شکل گسترده ای روشهای ارزیابی که با خدمات ارزیابی سنتی رقابت می کند، در حال جایگزینی است. در جدول زیر سیر تحول داده ها در علم ارزشیابی ارائه شده است.

ویژگی های گذشته و آتی ارزش گذاری ها

ارزشیابی نوین ارزشیابی سنتی(قدیم)
اطلاعات بیشتر از منابع مختلف به افراد بیشتری از طریق وب امکان پذیر است – ممکن است به دنبال راه حل های آنلاین باشد. در دسترس بودن داده ها بسیار مهم بود
فروش اموال آنلاین از طریق وب سایت ها انجام میشود.(پایگاه داده های اطلاعاتی زیادی در دسترس است) فروش اکثریت املاک از طریق آژانس های املاک و مستغلات انجام میشد.(پایگاه داده ها ناموجود بود)
ارزشیابان ارزیابی را با استفاده از ابزار هوش مصنوعی (AI) و مدل های ارزشیابی خودکار کامپیوتری (AVMs)  با افزودن تجربه و قضاوت خودشان انجام میدهند ارزشیابان ارزیابی را بر مبنای تجربه و قضاوت خود انجام می دادند.
نیاز به تجزیه و تحلیل بازار گسترده، پیش بینی ارزش دقیق و قیمت گذاری ریسک دارند. ارزیابی واحد (یگانه) صورت میگرفظت
ارزشیابی سبدی از داریی ها ارزیابی انفرادی داراییها
تمرکز بر ارزیابی برای حال حاضر و آینده (ارزش فعلی و ارزش آتی) تمرکز بر ارزیابی برای حال حاضر(ارزش فعلی)
ارزش یابی  برایاوراق بهادار با پشتوانه اوراق رهنی نیاز به مدل های ارزیابی قوی دارد تمرکزارزش یابی برای ارزشیابی بازارهای اولیه  بود
بازار بین المللی کانون توجه است و نیاز به دانش و توسعه استانداردها و راهنمایی های مورد توافق بین المللی دارد. بازارو ارزشیابی ملی کانون توجه بود
بازارها جهانی و بهم وابسته هستند. بازارهای ملی و داخلی تسلط داشت

انتظار می رود در آینده ارزیابی کنندگان به طور فزاینده ای تکنیک های داده های تحلیلی خیلی بزرگ را در خدمات خود ارائه کنند. در حالی که هیچ کسی گوی بلورین برای پیش بینی ندارد، اما موضوعات خاصی وجود دارد که می توانیم به طور منطقی انتظار داشته باشیم که در ماه ها و سال های آینده بر حرفه ارزشیابی تاثیر بگذارد، از جمله:

• تبدیل به  کالا سازی بیشتر ارزشیابی ها[۶]
• ترکیب در روشهای ارزشیابی به ویژه ارزیابی های تلفیقی
• تخصص گرایی و حرفه ای شدن بصورت بخشی؛
• ایجادمحصولات  جانشین در ارزشیابی؛
• تقسیم رو به رشد بین ارزیابی داراییهای فیزیکی و ارزیابی داراییهای مالی؛
• تغییردر اصول بنیادین ارزشیابی

 ارزشیابی و استانداردهای گزارشگری مالی

یکی دیگر ازمسایلی که امروزه با آن مواجهیم تغییردر جنس اطلاعات مربوط برای تصمیم گیری و ارزشیابی است.نقص در اصول پذیرفته شده حسابداری(GAAP) به شدت سودمندی گزارشگری مالی را برای تحلیلگران مالی محدود می کند. به عنوان مثال اگرتحت GAAP، یک شرکت که مبالغ هنگفتی را برای ایجاد نام تجاری ایجاد کرد ارزش صفر برای آن سرمایه گذاری ها را بر روی ترازنامه خود نشان می دهد. در مقابل، میلیاردها دلار دارایی ممکن است پس از خرید یک شرکت که هزینه مشابهی را به دست آورد، بر روی ترازنامه یک رقیب ظاهر شود. این روش حسابداری ناسازگار، سرمایه گذاران را متقاعد می کند که به دنبال مقایسه شرکت ها برای اهداف ارزش گذاری هستند.

GAAP مستلزم صرف هزینه تحقیق و توسعه (تحقیق و توسعه) در صورت تحقق است، با این حال مطالعات نشان می دهد که سرمایه گذاران این هزینه ها را به عنوان دارایی هایی که به ارزش شرکت اضافه می کنند، در نظر می گیرند. هزینه های اجباری احتمالا هزینه های تحقیق و توسعه را(مثلاً برای شرکتهای دارویی) نیز کاهش می دهد. GAAP مفاهیم سنتی تطبیق درآمد و هزینه را نقض می کند. به عنوان مثال، شرکت های مخابراتی  باید درآمد سالانه را با هزینه های خرید مشتری متمایز کند که انتظار می رود مزایای آن را سه تا چهار سال دیگر تولید کند. سود واقعی اقتصادی آنها در نتیجه کاهش مییابد.

در قرن جدید ،ارتباط بین GAAP  و ارزشیابی سهام، نه تنها سست، بلکه  در حال نابودی است. در طی  60 سال گذشته، در رابطه بین قیمت سهام و چنین خروجی های حسابداری کلید ی به عنوان درآمد، ارزش دفتری، فروش، هزینه فروش، دارایی ها و بدهی ها، کاهش شدید و پایدار رخ داده است. باروخ لو، استاد حسابداری و امور مالی در دانشکده استرن  نیویورک و فنگ گو، استاد و رئیس بخش حسابداری  دانشگاه بوفالو، این کاهش را به انتقال از یک صنعت اولیه اقتصاد به عصر اطلاعات پیوند داده اند.به اعتقاد وی،”پیشرانهای اصلی اقتصاد  از دارایی، کارخانه، ماشین آلات و موجودی، به اختراعات، مارک ها، فناوری اطلاعات و منابع انسانی منتقل شدند.” GAAP، عدم سازگاری با این تغییرات را هنوز هضم نکرده است. سوال  اصلی این است که اطلاعات مالی برای ارزیابی گوگل،مایکروسافت،آپ،های وب و….. چقدر اهمیت دارد؟برای رفع این مشکل، نویسندگان به طرز افراطی بازسازی بنیادین در سیستم حسابداری را پیشنهاد می کنند. تحقیقات جدید این واقعیت را مطرح می کند که براساس گزارش مالی امروز، تنها ۵٪ از اطلاعات موارد استفاده سرمایه گذاران را تامین می کند. لیو و گو در پی تکمیل گزارش های مالی سنتی با “گزارش منابع و پیامدهای استراتژیک” هستند که حاوی مواردی است که مزایای اقتصادی پایدار را ایجاد می کنند. این گزارش جزئیات بیشتری را درباره مواردی مانند اختراعات، ذخایر نفتی و فناوری اطلاعات – همه در قالب استاندارد- به جای اطلاعات مالی که قبلا توسط برخی از شرکت های دولتی ساخته شده است، ارائه می دهد تا بتوانند مقایسه درستی را در یک صنعت تسهیل کنند.

چرخه حیات و ارزشیابی

ارزش شرکت تابعی از جریان‌های ورودی ایجاد شده براساس ظرفیت‌های موجود است و این جریان‌های ورودی همواره با عدم اطمینان همراه هستند. بطور کلی این فرض که شرکت‌های سودآور ارزش بیشتری را نسبت به شرکت‌هایی با سودآوری کم دارند همواره مورد قبول اکثر تحلیل گران بوده اما باید توجه نمود که شرکت‌هایی که جوان یا تازه تاسیس اند و حتی در شرایط فعلی زیان می‌دهند ممکن است ارزش بالایی داشته باشند. نمی‌توان برای همه شرکت‌ها رابطه سودآوری و ارزش را یک فرض مطلق دانست. برای بررسی بیشتر این فرضیه می‌توان شرکت‌های جوان و تازه تاسیس را با سایر شرکت‌ها مقایسه کرد. شرکت‌های جوان و تازه تاسیس در دارایی‌های ثابت مانند زمین، ساختمان و تجهیزات و … سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی نمی‌کنند و بیشتر سرمایه‌گذاری‌ آنها در دارایی‌های نامشهود است.

وجود دو عامل زیاندهی و دارایی‌های نامشهود باعث شده که بسیاری از تحلیل گران بکارگیری مدل‌های سنتی را برای ارزشیابی شرکت‌های نوپا و تازه تاسیس منطقی ندانند و تلاش دارند روش جدیدی را ابداع نمایند. برای مثال در ارزشیابی شرکت‌هایی که خدمات اینترنتی ارائه می‌دهند تعداد بازدیدکنندگان را منبعی برای درآمد شرکت‌های فوق در نظر می‌گیرند. اگر سهم بازار شرکت را از طریق تعداد بازدیدکنندگان محاسبه کنیم و فرض نماییم که در آینده به تعداد بازدیدکنندگان فعلی افزوده می‌شود درآمد فروش و سودآوری آتی رشد چشم گیری خواهد داشت. دقت کنید که روش ارزشیابی می‌تواند همان مدل‌های سنتی باشد ولی همواره باید از مفروضاتی که غیرقابل آزمایش و دستیابی است و منجر به ارزشیابی‌های غیرواقع بینانه می‌گردد، پرهیز شود.ما معتقدیم که یافتن پارادایم تازه برای ارزشیابی این شرکت‌ها غیرمنطقی است. مشکل ارزشیابی شرکت‌های نوپا و تازه تاسیس زیان‌ گزارش شده آنها نیست بلکه سوابق ناکافی و عدم وجود دارایی‌های ثابت و مشهود است که باعث پیچیدگی ارزشیابی و ابهام بیشتر در برآوردها می‌گردد. اگر به چرخه حیات شرکت‌ها به درستی نگریسته شود مشکلات ارزشیابی را می‌توان در مراحل اولیه چرخه حیات  شرکت‌های تازه تاسیس و نوپا درک کرد. در حقیقت شرکت‌ها در یک مرحله از زمان ایجاد می‌شوند، رشد می‌کنند و به حد بلوغ می‌رسند و اگر نتوانند بازار خود را حفظ کنند در مرحله افول قرار می‌گیرند. در مراحل اولیه حیات، شرکت‌ها باید ایده‌های تجاری را به محصولات و خدمات تبدیل نمایند. مشکل ما در ارزشیابی شرکت‌های تازه وارد در مرحله اولیه حیات درک و فهم مساله نیست بلکه در نحوه برآوردها است. ارزش شرکت به مجموع ارزش فعلی جریان‌های مورد انتظار ورودی از طریق دارایی‌های موجود یا جدید اتلاق می‌شود اما برآورد این جریان‌های ورودی برای شرکت‌های نوپا و تازه تأسیس دشوار و پیچیده است.

نمودار (۱) دیدگاه کلی را از چرخه حیات شرکت‌ها و نحوه دسترسی به اطلاعات و منابع تغییر در ارزش در طی چرخه حیات ارائه می‌کند.

افول   درآمدها سود   رشد بالغ رشد بالا گسترش سریع شرکت‌های تازه تأسیس و دارای ایده تجاری درآمدها / سود (مبالغ)
درآمدها و سود در حال کاهش است درآمدها با رشد آهسته همراه است: سود عملیاتی هنوز در حال رشد است درآمدها رشد بالایی دارد؛ سود عملیاتی رشد چشم گیری دارد درآمدها در حال افزایش است؛ سود در سطح پایین یا وجود زیان عدم وجود درآمد یا پایین بودن سطح درآمدی؛ وجود زیان‌های عملیاتی درآمدها/ عملیات جاری
سابقه عملیاتی زیاد است از سابقه عملیاتی می‌توان در ارزشیابی استفاده نمود سابقه عملیاتی بیشتر می‌شود خیلی محدود ندارد سابقه عملیاتی / تولید
تعداد شرکت‌های مشابه در حال افت است و فقط شرکت‌های بالغ می‌مانند تعداد شرکت‌های مشابه خیلی زیاد است و با مراحل دیگر متفاوت است شرکت‌های مشابه در حال افزایش است ولی مراحل فعالیت آن متفاوت است کم است اما در حال افزایش است ندارد شرکت مشابه
تماماً با دارایی‌های موجود عمدتاً از طریق دارایی‌های موجود بیشتر براساس دارایی‌های موجود: هنوز برای شرکت جای رشد وجود دارد بیشتر از طریق دارایی‌های آتی تماماً‌ در دارایی‌های آتی منابع ارزش

نمودار ۱. چرخه حیات شرکت و منابع ارزش

  1. مرحله آغازین[۷]: این مرحله پیش از شروع شکل گیری فعالیت‌های تجاری است. محصولات آزمایش نشده و بازاری برای فروش آنها ایجاد نشده است. عملیات جاری این شرکت‌ها محدود بوده، سابقه عملیاتی و شرکت‌های مشابه و قابل مقایسه نداریم. ارزش این شرکت‌ها تماماً بر رشد بالقوه آتی متکی است. ارزشیابی این شرکت‌ها همواره چالش انگیز است زیرا اطلاعات محدودی در دسترس می‌باشد. اطلاعات موجود برای این شرکت‌ها ممکن است باعث افزایش خطای برآورد گردد. تخمین رشد آتی به ارزیابی مزیت‌ مدیران موجود و ظرفیت تبدیل ایده‌های جذاب به محصولات موفق تجاری وابسته است. اغلب شرکت‌هایی که در مرحل آغازین هستند به دنبال جذب مدیران کارآمد برای تبدیل این ایده‌ها به محصولات تجاری می‌باشند و در دنیای تجارت مدیران کارآفرین قادرند که این ایده‌ها را خلق کرده و  باعث موفقیت سازمان شوند.
  2. گسترش[۸]: هنگامی که شرکت موفق شود تا مصرف  کنندگان را شناسایی و تبدیل به مشتری بالفعل نماید بازار محصولات ایجاد می‌گردد. با ایجاد بازارها درآمد به سرعت رشد می‌کند ولی ممکن است هنوز سودآوری ایجاد نشده باشد. امکان دارد که عملیات جاری موفقیت‌هایی در بهبود قیمت گذاری و حاشیه سود و رشد مورد انتظار بهمراه داشته باشد اما حاشیه سود فعلی را نمیتوان برای سال‌های آتی پیش بینی نمود. سابقه عملیات شرکت هنوز محدود است و از دوره‌ای به دوره بعد تغییرات چشم گیری دارد. سایر شرکت‌های فعال در حوزه کاری همانند یکدیگر در حال گسترش هستند و بیشتر ارزش این شرکت‌ها در مرحله گسترش از رشد مورد انتظار ایجاد می‌شود. در این مرحله ارزشیابی راحت تر از مرحله آغازین است اما هنوز در اطلاعات محدودیت وجود دارد و قابلیت اتکا پایین است و ممکن است داده‌های ارزشیابی با مرور زمان تغییرات اساسی نمایند.
  3. مرحله رشد فوق‌العاده[۹]: در حالیکه درآمدهای شرکت به سرعت در حال افزایش است امکان دارد که سود شرکت با درنگ‌ها و وقفه‌هایی[۱۰] ایجاد شود. در این مرحله سابقه عملیاتی و کارکرد عملیات  جاری دارای محتوی اطلاعاتی است و می‌توان در ارزشیابی از آن استفاده کرد. تعداد شرکت‌های قابل مقایسه بیشتر از شرکت‌های مرحله گسترش است. این شرکت‌ها در مرحله گسترش با تغییرات چشم گیری در آینده همراه خواهند بود. برخی از این شرکت‌ها که رشد بیشتری دارند و کوچک هستند بزرگتر می‌شوند و شرکت‌های کوچکتری که رشد کمتری دارند از گردونه رقابت خارج می‌شوند. دارایی‌های موجود این شرکت‌ها از ارزش قابل اهمیتی برخوردار است اما منابع عمده ارزش منوط به رشد آتی است. اطلاعات زیادی در این مرحله در دسترس قرار دارد و برآورد ناشی از این داده‌ها از درستی بیشتری برخوردار است.
  4. رشد بالغ[۱۱]: رشد درآمدها به سمت ثبات نزدیک می‌شود و شرکت‌ها در این مرحله با دو پدیده مواجه می‌شوند؛ سود و جریان‌های ورودی بصورت مستمر و سریع افزایش می‌یابند و این افزایش ناشی از سرمایه‌گذاری‌های گذشته است و نیازهای سرمایه‌گذاری برای پروژه‌های جدید کاهش می‌یابد. در این مرحله از لحاظ فرایند عملیات جاری می‌توان چشم انداز آتی را به تصویر کشید و سابقه عملیاتی می‌تواند اطلاعاتی اساسی درباره نوع تحرک بازار این شرکت‌ها بدهد. تعداد شرکت‌های قابل مقایسه در این مرحله از چرخه حیات نسبت به مراحل دیگر بیشتر است. دارائیهای موجود منبع عمده ارزش و رشد مورد انتظار بوده و داده‌های ارزشیابی در این مرحله احتمالاً ثابت است.
  5. مرحله افول[۱۲]: آخرین مرحله از چرخه حیات شرکت‌ها مرحله افول است. در این مرحله درآمدها و سود شروع به کاهش می‌نماید، کسب و کار بالغ شده و رقبای جدید دیگر اندیشه‌ای برای ورود به این حوزه کاری ندارند. احتمالاً سرمایه‌گذاری‌های موجود باعث استمرار جریان‌های ورودی به شرکت می‌شوند اما روند روبه‌ کاهش دارند و این بنگاهها نیاز کمی به سرمایه‌گذاری‌های جدید احساس می‌کنند، بنابراین ارزش این شرکت‌ها تماماً به دارایی‌های موجود بستگی دارد. در این مرحله تعداد رقبا و شرکت‌های قابل مقایسه در حال کاهش است و احتمال میرود که شرکت به بلوغ کامل رسیده باشد و رو به افول نماید. در این مرحله ارزشیابی شرکت بسیار ساده‌تر از مراحل دیگر است.

آیا اصول ارزشیابی برای مراحل مختلف چرخه حیات متفاوت است؟ خیر، واضح است که ارزشیابی در مراحل اولیه چرخه حیات چالش انگیزتر از مراحل بعدی است و برآورد ارزش ممکن است به دلیل خطای اطلاعاتی در مراحل آغازین و رشد فوق‌العاده با چالش‌هایی مواجه باشد اما اصول ارزشیابی این شرکت‌ها با همان شرکت‌های مرحله بعدی برابر است. به دو دلیل باید این شرکت‌ها را مورد توجه قرار داد:

اولین دلیل این است که به دلیل عدم وجود اطلاعات قابل اتکا بسیاری از تحلیل‌گران از ارزشیابی چنین شرکت‌هایی هراس دارند و از روش‌های تحلیلی دیگر  و برآوردهای نامتعارف استفاده می‌کنند. بدون چنین هراسی، ارزشیابی را می‌توان با داده‌های شرکت‌های در مراحل گسترش و افول انجام داد و به تصمیمگیری در انجام معامله کمک نمود. دوم آن‌که این شرکت‌ها به زودی وارد  بازار خواهند شد و جنبه عمومی پیدا می‌کنند و برای عام شدن و پذیره نویسی سهام جدید نیاز به برآورد ارزش دارند بنابراین مدل‌های سنتی ارزشیابی در این زمینه بکار گرفته می‌شوند.

محدودیت‌های اطلاعات[۱۳]

معمولاً برای ارزشیابی شرکت از سه منبع اطلاعاتی استفاده می‌شود. اولین منبع اطلاعاتی، صورتهای مالی شرکت می‌باشد که در تعیین نحوه ایجاد سود  از محل سرمایه‌گذاری‌های موجود و سرمایه‌گذاری‌های جدیدی که بازده آنها در دوره‌های بعد محقق می‌گردد نقش دارد. اطلاعات مربوط به نوع سرمایه‌گذاری‌ها و منابع تامین مالی راه‌های رشد جریان‌های ورودی به شرکت را نشان می‌دهد. در بسیاری از تحلیل‌ها بیشترین داده‌های ارزشیابی از صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای توضیحی آن استخراج می‌گردد.دومین منبع اطلاعاتی مربوط به روند سودآوری و اثر آن در ارزش بازار شرکت می‌باشد. سابقه درآمدزایی و کسب سودآوری شرکت می‌تواند مبنایی را فراهم سازد تا با روند فعالیت‌های تجاری آشنایی بیشتری حاصل شود.

این گونه سوابق تصویری از شرکت را به نمایش گذاشته و باعث سهولت قضاوت درباره نحوه رشد آتی براساس شناخت بیشتر چرخه فعالیت می‌شود و با بررسی رفتار قیمت سهام شرکت در بازار می‌توان مبنایی برای ارزیابی ریسک فراهم نمود. سومین منبع اطلاعاتی برای ارزشیابی منابعی است که باعث شناخت بیشتر ماهیت رقابت می‌گردد. با نگاهی به رقبای شرکت و گروههایی که فعالیت مشابه دارند داده‌های کلیدی ارزشیابی مانند ریسک، رشد و جریان‌های ورودی را می‌توان تعیین نمود.

شرکت‌های زیادی وجود دارند که در حوزه‌های جدید اقتصادی فعالیت می‌کنند. شناخت شرکت‌های جدید ما را با محدودیتهای جدی اطلاعاتی مواجه می‌سازد. مشکل اول این است که معمولاً این شرکت‌ها تازه وارد بوده و بیش از یک یا دو سال از عمر آنها نگذشته است. دومین مشکل اساسی مربوط به صورتهای مالی این شرکت‌هاست. در صورتهای مالی این شرکت‌ها دارایی‌ها مبلغ کمی است و رشد مورد انتظار آنها در صورتهای مالی بسیار نازل است. سومین مشکل این است که معمولاً این شرکت‌ها به عنوان اولین شرکت فعال در صنعت مورد نظر هستند. در خیلی از موارد هیچگونه رقیبی وجود ندارد و گروههای قابل مقایسه‌ای که بتوان براساس آن برآوردهایی را فراهم کرد بسیار محدود است. هنگام ارزشیابی شرکت‌های تازه تاسیس و جوان با سه محدودیت اطلاعاتی، عدم سوابق کافی در بازار، عدم ارائه صورتهای مالی و محدود بودن رقبا و شرکت مشابه مواجه هستیم. با توجه به این محدودیت‌های اطلاعاتی واکنش سرمایه‌گذاران برای شناخت این شرکت‌ها چگونه است؟ بسیاری از سرمایه‌گذاران معتقدند که این شرکت‌ها بی ارزش بوده و نبایستی در سبد سرمایه‌گذاری نگهداری شوند. خیلی از سرمایه‌گذاران نیز براین نظریه تاکید دارند که با مدل‌های سنتی ارزشیابی نمی‌توانیم این شرکت‌ها را ارزشیابی نماییم زیرا مدل‌های سنتی برای ارزشیابی شرکت‌های تازه تاسیس که جریان‌های ورودی آن با عدم اطمینان فراوان همراه است کاربرد ندارد. این گروه معتقدند که بایستی با ابداع روش‌های جدید و براساس اطلاعات محدودی که در دسترس است ارزش شرکت به‌دست آید. در این فصل تلاش می‌کنیم که نشان دهیم با مدل‌های ارزشیابی سنتی (مدل تنزیل جریان‌های ورودی) می‌توان چنین شرکت‌هایی را ارزشیابی نمود.

عدم اطمینان و ارزشیابی

اگرچه عدم قطعیت(عدم اطمینان) را نمیتوان بصورت واقعی اندازه گیری نمود، اما امکان پذیر است که وجه تمایز بیشتری را بین انواع ناطمینانی ها تقسیم بندی کنیم.بطور کلی دو نوع عدم قطعیت وجود دارد:

  1. عدم اطمینان طبیعی
  2. عدم اطمینان غیر طبیعی

عدم اطمینان طبیعی در رابطه با ارزشیابی یعنی این که ” ارزش در ذهن ارزشیاب بصورتی تحلیل ممیشود  تا پتانسیل های ارزش را از طریق متغیرهای حایز اهمیت از دیدگاه خریداران مفروض  تعیین کنند.بدین معنی که عدم اطمینان طبیعی به عنوان یک ارزشیابی دارای اطمینان طبیعی(نرمال)از اطلاعات بازار خواهد بود.در مقوله ارزشیابی با این رویکرد،عدم قطعیت طبیعی به متغیرهای زیر بستگی دارد:

درجه نقدینگی بازار (فرکانس معاملات)؛

• عمق بازار (تعداد خریداران بالقوه)؛

• در دسترس بودن شواهد بازار (از لحاظ نوع، ماهیت و مکان)؛

• عدم اطمینان نسبت به داراییهای فیزیکی (خصوصیات قانونی، فیزیکی و جغرافیایی)؛

فرضیه های بازار(که میتواند به کاهش عدم قطعیت بیانجامد)

• وضعیت سیکل بازار (افزایش، ثبات و یا سقوط )

• مفروضات (می تواند عدم قطعیت را کاهش دهد)؛ و

• انتخاب ارزشیاب (قضاوت حرفه ای از ارزش نقطه ای) و وضعیت ارزندگی(مهارت، تجربه و منافع احتمالی بالقوه).

در اینجا مهم است که توجه داشته باشیم که عدم اطمینان طبیعی به حالتی ازعدم اطمینان درونی تعبیر میشود.یعنی فرایند ارزیابی دارای یک عدم قطعیت طبیعی و نرمال است نه اینکه بین ارزش محاسباتی ارزیابان انحرافی داشته باشیم.بنابرین اشتباه نشود که این فرایند در درون خود عدم قطعیتی طبیعی دارد.عدم قطعیت غیر طبیعی توسط IVSC (استانداردهای بین المللی ارزشیابی) به سه گروه زیر طبقه بندی شده است:

·        عدم قطعیت به دلیل اختلالات بازار

·        عدم قطعیت دسترسی به ورودی های مدل

·        عدم قطعیت خود مدل یا روش انتخابی

در نوع اول ، اختلال در بازار هنگامی بوجود می آید که بازار در زمان ارزیابی با رویدادهای کنونی یا اخیر اختلال ایجاد کند. اختلال می تواند در اقتصاد کلان باشد (مثلا بحران مالی یا بحران اقتصادی) یا تغییر در سطح اقتصادی (به عنوان مثال معرفی قوانین جدید یا فاجعه های طبیعی). عدم اطمینان دوم ناشی از آن است که ورودی های موجود در بازار قبل از وقوع با یک یا چند وقفه رخ دهند و برای وضعیت موجود داده ای در دسترس نداشته باشیم.

سومین عدم قطعیت زمانی بوجود می آید که بیش از یک روش یا مدل ارزیشابی برای تعیین ارزش  استفاده شود. هنگامی که دو یا چند روش یا مدل تولید نتایج متفاوتی را به دست می آورند، عدم اطمینان قطعیت در انتخاب مناسب ترین روش یا مدل مطرح می شود. نتایج حاصل از نتیجه باید تحلیل و سازگار شود. اگر نتایج حاصله با یگدیگر  سازگار باشد عدم اطمینان ارزیابی از بین می رود، با این حال، اگر نتواند سازگار شود، عدم اطمینان باقی می ماند و باید به  ذی نفعان گزارش شود. روند سازگاری، ماهیت اکتشافی است و باید این سازگاری بصورت متقابل باشد. اگر نتایج ناسازگار باشد باید نشان داد که چرا این روش ها یا مدل ها نتایج متفاوتی را ارائه می دهند و کدامیک از دو (یا بیشتر) در زمینه خاص ارزشیابی، مورد اعتماد ترین هستند. عدم اطمینان انتخاب یک مدل می تواند بصورت کمی و قابل مقایسه ارائه شود. در دامنه زیر به مقایسه شکلهای عدم قطعیت و مولفه های هر یک می پردازیم:


[۱] value

[۲] price

[۳]. New Paradims

[۴] big data

[۵] Rummage Data

[۶] More commoditization

[۷]. Start-up

[۸]. Expansion

[۹]. High-gorwth-Stage

[۱۰]. Lag

[۱۱]. Mature growth

[۱۲]. Decline

[۱۳]. Information Constraints

ارزشیابی سهام (مقدماتی)

 

ارزشیابی سهام

برای دانلود مطالب روی هر جلسه کلیک کنید.

جلسه اول مقدمه ای بر آشنایی با تحلیل بنیادی
(استراتژی تحلیلگری بازار)
جلسه دوم تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
جلسه سوم تجزیه و تحلیل تاریخی و استراتژیک شرکت و صنعت
جلسه چهارم ارزشیابی مقایسه ای((P/E,P/B,P/S, PEG و
ارزشیابی شرکتهای سرمایه گذاری(NAV))
جلسه پنجم کالبد شکافی تحلیل بنیادی:
کاربرد روشهای بنیادی، مالی  رفتاری (Behavioral finance)
و تجربه های بازار سهام
مطالب مرتبط:
مدل های ارزشیابی
Free cash Flow
مورد کاوی: آشنایی با صورتهای مالی شرکت فولاد مبارکه
کارگاه آموزشی تحلیل بنیادی 
کارگاه آموزشی ارزشیابی بانک سینا
 مدل سود باقیمانده و کاربرد آن در ارزشیابی حقوق صاحبان سهام  ( Residual Income Model )
ارزش گذاری اوراق بهادار تأمین مالی