معمای قیمت و ارزش
هنور هم کتابهایی که در زمینه ارزشیابی و یا ارزشگذاری منتشر میشود تفاوتی بین این دو مفهوم قائل نیستند.تفاوت این دو واژه اهمیت زیادی ندارد و شاید بتوانیم با اندکی اغماض آنها را معادل هم ببینیم.تفاوت در قیمتگذاری و ارزشیابی(یا همان ارزشگذاری) است.البته اعتقاد دارم که ارزشیابی صحیح تر است اما نسبت به گذشته حساسیتم کمتر شده است.بگذارید با مثالی به تفاوت ارزشیابی و قمتگذاری بپردازم تا موضوع روشن شود.فرض کنید می خواهید در یک فصل گرم تابستان اقدام به خرید یک ویلای زیبا در یکی از بهترین استراحتگاه های شمال کشور نمایید. همه ما میدانیم که قیمت از اوایل بهار با اواخر زمستان تفاوت زیادی دارد.چرا؟پاسخ من خیلی ساده است. چون ارزش زمانی آن متفاوت است.بیایید جور دیگر به مسئله نگاه کنیم.چه اتفاقی در این ۲ ماه رخ میدهد که همیشه قیمت ها افزایش می یابد.آیا قیمت ها ،ارزش واقعی را نشان میدهند؟ مدتهای زیادی است که دانشمندان علم مالی در حال یافتن پاسخ به این سوال هستند که ارزش[۱] یک دارایی چیست و با قیمت[۲] دارایی چه تفاوتی دارد؟ در حقیقت شاید اطاعات مالی چندان اهمیتی برای جواب به این پرسش نداشته باشند.من پاسخ به این پرسش را معمای قیمت نامگذاری میکنم چون کسی تا کنون قادر نبوده به این سوال پاسخ دهد.پاسخ وارن بافت به این سوال آنقدر زیبا بود که در صفحه اول کتاب آنرا درج کردم و بهترین پاسخی بود که تا کنون به این معما اشاره داشته است: قیمت بهایی است که پرداخت میکنیم ولی ارزش منفعتی است که باید دریافت کنیم.
من در نمودار زیر یک سری از دلایل تفاوت قیمت و ارزش را می آورم اما صادقانه بگویم که این نمودار معمای اصلی را حل نمیکند.
پارادایم جدید[۳] یا اصول قدیمی ارزشیابی
ظهور بزرگ داده ها
در قرن گذشته مساله
دسترسی به اطلاعات در صنعت خدمات ارزشیابی مهمترین چالش بود. در واقع به دلیل
فقدان سیستمهای اطلاعات و پایگاه های داده های معتبر با انبوهی از ابهام و ناآگاهی
مواجه بودیم. در قرن ۲۱ با انقلاب اطلاعات با شکل عجیب تری از اطلاعات مواجه هستیم .مساله امروز ما
فقدان اطلاعات و پایگاههای اطلاعاتی نیست بلکه با شکل جدیدی از داده ها که بزرگ داده ها[۴]
نام دارند مواجهیم.داده های بزرگ ، مجموعه داده های با ابعاد بسیار زیادی است که ابزارهای نرم افزاری معمول توانایی تحلیل آنها را ندارد ومرتب سازی، مدیریت
و پردازش داده ها در یک زمان قابل تحمل باید توسط نرم افزارهای خاصی صورت گیرد .
فلسفه داده های بزرگ بر داده های بدون ساختار، نیمه ساختار یافته و ساختار یافته
است، با این حال تمرکز اصلی بر داده های بدون ساختار است. داده های بزرگ نیاز به
مجموعه ای از تکنیک ها و فن آوری با اشکال جدید ادغام برای نشان دادن بینشی نوین
از مجموعه داده ها که متنوع، پیچیده و مقیاس گسترده دارند می باشد.در حقیقیت سابقه
حرفه ارزشیابی را می توان به چهار دسته تقسیم کرد. همه این دسته هابر اساس نحوه استفاده از داده ها
اندازه گیری می شوند.
دوره یکم-دوران جستجوی نامنظم برای یافتن داده ها[۵]، که در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۷۰ قرار داشت، روی جمع آوری داده ها متمرکز بود. در
این دوران برای ارزیابی کنندگان “داشتن اطلاعات” مهمترین عنصر بود.
دوره دوم-دوره تجزیه و تحلیل بازار (۱۹۸۰s-1990s)، در دسترس
بودن اطلاعات در بخش های رقابتی بازار و استفاده از آن را به ارمغان آورد.
دوره سوم-دوران حذف اطلاعات (۱۹۹۰s-2000s)
مجموعه های داده های الکترونیکی وسیعی را فراهم کرد. همراه با اطلاعات مفید،
همچنین داده های نامناسب و بخشی از دانش “قابل دور ریختن(آشغال)” وجود
داشت.
دوره چهارم- دوره بهینه سازی داده ها (۲۰۱۰s-present) بر مجموعه های بهینه داده های بزرگ تمرکز دارد و تجزیه و تحلیل تمام داده ها میسر است- نه فقط نمونه گیری.
اکنون میتوانیم ارزشیابی سنتی را با ارزشیابی نوین بصورت خیلی ساده مقایسه کنیم.در گذشته ارزیابی کنندگان بر جمع آوری و تایید داده ها تمرکز داشتند وکسانی هم که در این راه بهترین بودند، اغلب به خوبی پاداش میگرفتند. اما امروزه اطلاعات به طور گسترده ای در دسترس است، بنابراین ارزیابان باید بر روی تجزیه و تحلیل داده ها تمرکز کنند تا ارزش خدمات خود را به ارمغان بیاورند. هرچند که مدل های ارزشیابی اتوماتیک بعید به نظر می رسد که به طور کامل جایگزین یک ارزیاب انسانی شوند، اما با این وجود همچنان به شکل گسترده ای روشهای ارزیابی که با خدمات ارزیابی سنتی رقابت می کند، در حال جایگزینی است. در جدول زیر سیر تحول داده ها در علم ارزشیابی ارائه شده است.
ویژگی های گذشته و آتی ارزش گذاری ها
ارزشیابی نوین | ارزشیابی سنتی(قدیم) |
اطلاعات بیشتر از منابع مختلف به افراد بیشتری از طریق وب امکان پذیر است – ممکن است به دنبال راه حل های آنلاین باشد. | در دسترس بودن داده ها بسیار مهم بود |
فروش اموال آنلاین از طریق وب سایت ها انجام میشود.(پایگاه داده های اطلاعاتی زیادی در دسترس است) | فروش اکثریت املاک از طریق آژانس های املاک و مستغلات انجام میشد.(پایگاه داده ها ناموجود بود) |
ارزشیابان ارزیابی را با استفاده از ابزار هوش مصنوعی (AI) و مدل های ارزشیابی خودکار کامپیوتری (AVMs) با افزودن تجربه و قضاوت خودشان انجام میدهند | ارزشیابان ارزیابی را بر مبنای تجربه و قضاوت خود انجام می دادند. |
نیاز به تجزیه و تحلیل بازار گسترده، پیش بینی ارزش دقیق و قیمت گذاری ریسک دارند. | ارزیابی واحد (یگانه) صورت میگرفظت |
ارزشیابی سبدی از داریی ها | ارزیابی انفرادی داراییها |
تمرکز بر ارزیابی برای حال حاضر و آینده (ارزش فعلی و ارزش آتی) | تمرکز بر ارزیابی برای حال حاضر(ارزش فعلی) |
ارزش یابی برایاوراق بهادار با پشتوانه اوراق رهنی نیاز به مدل های ارزیابی قوی دارد | تمرکزارزش یابی برای ارزشیابی بازارهای اولیه بود |
بازار بین المللی کانون توجه است و نیاز به دانش و توسعه استانداردها و راهنمایی های مورد توافق بین المللی دارد. | بازارو ارزشیابی ملی کانون توجه بود |
بازارها جهانی و بهم وابسته هستند. | بازارهای ملی و داخلی تسلط داشت |
انتظار می رود در آینده ارزیابی کنندگان به طور فزاینده ای تکنیک های داده های تحلیلی خیلی بزرگ را در خدمات خود ارائه کنند. در حالی که هیچ کسی گوی بلورین برای پیش بینی ندارد، اما موضوعات خاصی وجود دارد که می توانیم به طور منطقی انتظار داشته باشیم که در ماه ها و سال های آینده بر حرفه ارزشیابی تاثیر بگذارد، از جمله:
• تبدیل به کالا
سازی بیشتر ارزشیابی ها[۶]
• ترکیب در روشهای ارزشیابی به ویژه
ارزیابی های تلفیقی
• تخصص گرایی و حرفه ای شدن بصورت
بخشی؛
• ایجادمحصولات جانشین در ارزشیابی؛
• تقسیم رو به رشد بین ارزیابی داراییهای
فیزیکی و ارزیابی داراییهای مالی؛
• تغییردر اصول بنیادین ارزشیابی
ارزشیابی و استانداردهای گزارشگری مالی
یکی دیگر ازمسایلی که امروزه با آن مواجهیم تغییردر جنس اطلاعات مربوط برای تصمیم گیری و ارزشیابی است.نقص در اصول پذیرفته شده حسابداری(GAAP) به شدت سودمندی گزارشگری مالی را برای تحلیلگران مالی محدود می کند. به عنوان مثال اگرتحت GAAP، یک شرکت که مبالغ هنگفتی را برای ایجاد نام تجاری ایجاد کرد ارزش صفر برای آن سرمایه گذاری ها را بر روی ترازنامه خود نشان می دهد. در مقابل، میلیاردها دلار دارایی ممکن است پس از خرید یک شرکت که هزینه مشابهی را به دست آورد، بر روی ترازنامه یک رقیب ظاهر شود. این روش حسابداری ناسازگار، سرمایه گذاران را متقاعد می کند که به دنبال مقایسه شرکت ها برای اهداف ارزش گذاری هستند.
GAAP مستلزم صرف هزینه تحقیق و توسعه (تحقیق و توسعه) در صورت تحقق است، با این حال مطالعات نشان می دهد که سرمایه گذاران این هزینه ها را به عنوان دارایی هایی که به ارزش شرکت اضافه می کنند، در نظر می گیرند. هزینه های اجباری احتمالا هزینه های تحقیق و توسعه را(مثلاً برای شرکتهای دارویی) نیز کاهش می دهد. GAAP مفاهیم سنتی تطبیق درآمد و هزینه را نقض می کند. به عنوان مثال، شرکت های مخابراتی باید درآمد سالانه را با هزینه های خرید مشتری متمایز کند که انتظار می رود مزایای آن را سه تا چهار سال دیگر تولید کند. سود واقعی اقتصادی آنها در نتیجه کاهش مییابد.
در قرن جدید ،ارتباط بین GAAP و ارزشیابی سهام، نه تنها سست، بلکه در حال نابودی است. در طی 60 سال گذشته، در رابطه بین قیمت سهام و چنین خروجی های حسابداری کلید ی به عنوان درآمد، ارزش دفتری، فروش، هزینه فروش، دارایی ها و بدهی ها، کاهش شدید و پایدار رخ داده است. باروخ لو، استاد حسابداری و امور مالی در دانشکده استرن نیویورک و فنگ گو، استاد و رئیس بخش حسابداری دانشگاه بوفالو، این کاهش را به انتقال از یک صنعت اولیه اقتصاد به عصر اطلاعات پیوند داده اند.به اعتقاد وی،”پیشرانهای اصلی اقتصاد از دارایی، کارخانه، ماشین آلات و موجودی، به اختراعات، مارک ها، فناوری اطلاعات و منابع انسانی منتقل شدند.” GAAP، عدم سازگاری با این تغییرات را هنوز هضم نکرده است. سوال اصلی این است که اطلاعات مالی برای ارزیابی گوگل،مایکروسافت،آپ،های وب و….. چقدر اهمیت دارد؟برای رفع این مشکل، نویسندگان به طرز افراطی بازسازی بنیادین در سیستم حسابداری را پیشنهاد می کنند. تحقیقات جدید این واقعیت را مطرح می کند که براساس گزارش مالی امروز، تنها ۵٪ از اطلاعات موارد استفاده سرمایه گذاران را تامین می کند. لیو و گو در پی تکمیل گزارش های مالی سنتی با “گزارش منابع و پیامدهای استراتژیک” هستند که حاوی مواردی است که مزایای اقتصادی پایدار را ایجاد می کنند. این گزارش جزئیات بیشتری را درباره مواردی مانند اختراعات، ذخایر نفتی و فناوری اطلاعات – همه در قالب استاندارد- به جای اطلاعات مالی که قبلا توسط برخی از شرکت های دولتی ساخته شده است، ارائه می دهد تا بتوانند مقایسه درستی را در یک صنعت تسهیل کنند.
چرخه حیات و ارزشیابی
ارزش شرکت تابعی از جریانهای ورودی ایجاد شده براساس ظرفیتهای موجود است و این جریانهای ورودی همواره با عدم اطمینان همراه هستند. بطور کلی این فرض که شرکتهای سودآور ارزش بیشتری را نسبت به شرکتهایی با سودآوری کم دارند همواره مورد قبول اکثر تحلیل گران بوده اما باید توجه نمود که شرکتهایی که جوان یا تازه تاسیس اند و حتی در شرایط فعلی زیان میدهند ممکن است ارزش بالایی داشته باشند. نمیتوان برای همه شرکتها رابطه سودآوری و ارزش را یک فرض مطلق دانست. برای بررسی بیشتر این فرضیه میتوان شرکتهای جوان و تازه تاسیس را با سایر شرکتها مقایسه کرد. شرکتهای جوان و تازه تاسیس در داراییهای ثابت مانند زمین، ساختمان و تجهیزات و … سرمایهگذاریهای هنگفتی نمیکنند و بیشتر سرمایهگذاری آنها در داراییهای نامشهود است.
وجود دو عامل زیاندهی و داراییهای نامشهود باعث شده که بسیاری از تحلیل گران بکارگیری مدلهای سنتی را برای ارزشیابی شرکتهای نوپا و تازه تاسیس منطقی ندانند و تلاش دارند روش جدیدی را ابداع نمایند. برای مثال در ارزشیابی شرکتهایی که خدمات اینترنتی ارائه میدهند تعداد بازدیدکنندگان را منبعی برای درآمد شرکتهای فوق در نظر میگیرند. اگر سهم بازار شرکت را از طریق تعداد بازدیدکنندگان محاسبه کنیم و فرض نماییم که در آینده به تعداد بازدیدکنندگان فعلی افزوده میشود درآمد فروش و سودآوری آتی رشد چشم گیری خواهد داشت. دقت کنید که روش ارزشیابی میتواند همان مدلهای سنتی باشد ولی همواره باید از مفروضاتی که غیرقابل آزمایش و دستیابی است و منجر به ارزشیابیهای غیرواقع بینانه میگردد، پرهیز شود.ما معتقدیم که یافتن پارادایم تازه برای ارزشیابی این شرکتها غیرمنطقی است. مشکل ارزشیابی شرکتهای نوپا و تازه تاسیس زیان گزارش شده آنها نیست بلکه سوابق ناکافی و عدم وجود داراییهای ثابت و مشهود است که باعث پیچیدگی ارزشیابی و ابهام بیشتر در برآوردها میگردد. اگر به چرخه حیات شرکتها به درستی نگریسته شود مشکلات ارزشیابی را میتوان در مراحل اولیه چرخه حیات شرکتهای تازه تاسیس و نوپا درک کرد. در حقیقت شرکتها در یک مرحله از زمان ایجاد میشوند، رشد میکنند و به حد بلوغ میرسند و اگر نتوانند بازار خود را حفظ کنند در مرحله افول قرار میگیرند. در مراحل اولیه حیات، شرکتها باید ایدههای تجاری را به محصولات و خدمات تبدیل نمایند. مشکل ما در ارزشیابی شرکتهای تازه وارد در مرحله اولیه حیات درک و فهم مساله نیست بلکه در نحوه برآوردها است. ارزش شرکت به مجموع ارزش فعلی جریانهای مورد انتظار ورودی از طریق داراییهای موجود یا جدید اتلاق میشود اما برآورد این جریانهای ورودی برای شرکتهای نوپا و تازه تأسیس دشوار و پیچیده است.
نمودار (۱) دیدگاه کلی را از چرخه حیات شرکتها و نحوه دسترسی به اطلاعات و منابع تغییر در ارزش در طی چرخه حیات ارائه میکند.
افول درآمدها سود | رشد بالغ | رشد بالا | گسترش سریع | شرکتهای تازه تأسیس و دارای ایده تجاری | درآمدها / سود (مبالغ) |
درآمدها و سود در حال کاهش است | درآمدها با رشد آهسته همراه است: سود عملیاتی هنوز در حال رشد است | درآمدها رشد بالایی دارد؛ سود عملیاتی رشد چشم گیری دارد | درآمدها در حال افزایش است؛ سود در سطح پایین یا وجود زیان | عدم وجود درآمد یا پایین بودن سطح درآمدی؛ وجود زیانهای عملیاتی | درآمدها/ عملیات جاری |
سابقه عملیاتی زیاد است | از سابقه عملیاتی میتوان در ارزشیابی استفاده نمود | سابقه عملیاتی بیشتر میشود | خیلی محدود | ندارد | سابقه عملیاتی / تولید |
تعداد شرکتهای مشابه در حال افت است و فقط شرکتهای بالغ میمانند | تعداد شرکتهای مشابه خیلی زیاد است و با مراحل دیگر متفاوت است | شرکتهای مشابه در حال افزایش است ولی مراحل فعالیت آن متفاوت است | کم است اما در حال افزایش است | ندارد | شرکت مشابه |
تماماً با داراییهای موجود | عمدتاً از طریق داراییهای موجود | بیشتر براساس داراییهای موجود: هنوز برای شرکت جای رشد وجود دارد | بیشتر از طریق داراییهای آتی | تماماً در داراییهای آتی | منابع ارزش |
نمودار ۱. چرخه حیات شرکت و منابع ارزش
- مرحله آغازین[۷]: این مرحله پیش از شروع شکل گیری فعالیتهای تجاری است. محصولات آزمایش نشده و بازاری برای فروش آنها ایجاد نشده است. عملیات جاری این شرکتها محدود بوده، سابقه عملیاتی و شرکتهای مشابه و قابل مقایسه نداریم. ارزش این شرکتها تماماً بر رشد بالقوه آتی متکی است. ارزشیابی این شرکتها همواره چالش انگیز است زیرا اطلاعات محدودی در دسترس میباشد. اطلاعات موجود برای این شرکتها ممکن است باعث افزایش خطای برآورد گردد. تخمین رشد آتی به ارزیابی مزیت مدیران موجود و ظرفیت تبدیل ایدههای جذاب به محصولات موفق تجاری وابسته است. اغلب شرکتهایی که در مرحل آغازین هستند به دنبال جذب مدیران کارآمد برای تبدیل این ایدهها به محصولات تجاری میباشند و در دنیای تجارت مدیران کارآفرین قادرند که این ایدهها را خلق کرده و باعث موفقیت سازمان شوند.
- گسترش[۸]: هنگامی که شرکت موفق شود تا مصرف کنندگان را شناسایی و تبدیل به مشتری بالفعل نماید بازار محصولات ایجاد میگردد. با ایجاد بازارها درآمد به سرعت رشد میکند ولی ممکن است هنوز سودآوری ایجاد نشده باشد. امکان دارد که عملیات جاری موفقیتهایی در بهبود قیمت گذاری و حاشیه سود و رشد مورد انتظار بهمراه داشته باشد اما حاشیه سود فعلی را نمیتوان برای سالهای آتی پیش بینی نمود. سابقه عملیات شرکت هنوز محدود است و از دورهای به دوره بعد تغییرات چشم گیری دارد. سایر شرکتهای فعال در حوزه کاری همانند یکدیگر در حال گسترش هستند و بیشتر ارزش این شرکتها در مرحله گسترش از رشد مورد انتظار ایجاد میشود. در این مرحله ارزشیابی راحت تر از مرحله آغازین است اما هنوز در اطلاعات محدودیت وجود دارد و قابلیت اتکا پایین است و ممکن است دادههای ارزشیابی با مرور زمان تغییرات اساسی نمایند.
- مرحله رشد فوقالعاده[۹]: در حالیکه درآمدهای شرکت به سرعت در حال افزایش است امکان دارد که سود شرکت با درنگها و وقفههایی[۱۰] ایجاد شود. در این مرحله سابقه عملیاتی و کارکرد عملیات جاری دارای محتوی اطلاعاتی است و میتوان در ارزشیابی از آن استفاده کرد. تعداد شرکتهای قابل مقایسه بیشتر از شرکتهای مرحله گسترش است. این شرکتها در مرحله گسترش با تغییرات چشم گیری در آینده همراه خواهند بود. برخی از این شرکتها که رشد بیشتری دارند و کوچک هستند بزرگتر میشوند و شرکتهای کوچکتری که رشد کمتری دارند از گردونه رقابت خارج میشوند. داراییهای موجود این شرکتها از ارزش قابل اهمیتی برخوردار است اما منابع عمده ارزش منوط به رشد آتی است. اطلاعات زیادی در این مرحله در دسترس قرار دارد و برآورد ناشی از این دادهها از درستی بیشتری برخوردار است.
- رشد بالغ[۱۱]: رشد درآمدها به سمت ثبات نزدیک میشود و شرکتها در این مرحله با دو پدیده مواجه میشوند؛ سود و جریانهای ورودی بصورت مستمر و سریع افزایش مییابند و این افزایش ناشی از سرمایهگذاریهای گذشته است و نیازهای سرمایهگذاری برای پروژههای جدید کاهش مییابد. در این مرحله از لحاظ فرایند عملیات جاری میتوان چشم انداز آتی را به تصویر کشید و سابقه عملیاتی میتواند اطلاعاتی اساسی درباره نوع تحرک بازار این شرکتها بدهد. تعداد شرکتهای قابل مقایسه در این مرحله از چرخه حیات نسبت به مراحل دیگر بیشتر است. دارائیهای موجود منبع عمده ارزش و رشد مورد انتظار بوده و دادههای ارزشیابی در این مرحله احتمالاً ثابت است.
- مرحله افول[۱۲]: آخرین مرحله از چرخه حیات شرکتها مرحله افول است. در این مرحله درآمدها و سود شروع به کاهش مینماید، کسب و کار بالغ شده و رقبای جدید دیگر اندیشهای برای ورود به این حوزه کاری ندارند. احتمالاً سرمایهگذاریهای موجود باعث استمرار جریانهای ورودی به شرکت میشوند اما روند روبه کاهش دارند و این بنگاهها نیاز کمی به سرمایهگذاریهای جدید احساس میکنند، بنابراین ارزش این شرکتها تماماً به داراییهای موجود بستگی دارد. در این مرحله تعداد رقبا و شرکتهای قابل مقایسه در حال کاهش است و احتمال میرود که شرکت به بلوغ کامل رسیده باشد و رو به افول نماید. در این مرحله ارزشیابی شرکت بسیار سادهتر از مراحل دیگر است.
آیا اصول ارزشیابی برای مراحل مختلف چرخه حیات متفاوت است؟ خیر، واضح است که ارزشیابی در مراحل اولیه چرخه حیات چالش انگیزتر از مراحل بعدی است و برآورد ارزش ممکن است به دلیل خطای اطلاعاتی در مراحل آغازین و رشد فوقالعاده با چالشهایی مواجه باشد اما اصول ارزشیابی این شرکتها با همان شرکتهای مرحله بعدی برابر است. به دو دلیل باید این شرکتها را مورد توجه قرار داد:
اولین دلیل این است که به دلیل عدم وجود اطلاعات قابل اتکا بسیاری از تحلیلگران از ارزشیابی چنین شرکتهایی هراس دارند و از روشهای تحلیلی دیگر و برآوردهای نامتعارف استفاده میکنند. بدون چنین هراسی، ارزشیابی را میتوان با دادههای شرکتهای در مراحل گسترش و افول انجام داد و به تصمیمگیری در انجام معامله کمک نمود. دوم آنکه این شرکتها به زودی وارد بازار خواهند شد و جنبه عمومی پیدا میکنند و برای عام شدن و پذیره نویسی سهام جدید نیاز به برآورد ارزش دارند بنابراین مدلهای سنتی ارزشیابی در این زمینه بکار گرفته میشوند.
محدودیتهای اطلاعات[۱۳]
معمولاً برای ارزشیابی شرکت از سه منبع اطلاعاتی استفاده میشود. اولین منبع اطلاعاتی، صورتهای مالی شرکت میباشد که در تعیین نحوه ایجاد سود از محل سرمایهگذاریهای موجود و سرمایهگذاریهای جدیدی که بازده آنها در دورههای بعد محقق میگردد نقش دارد. اطلاعات مربوط به نوع سرمایهگذاریها و منابع تامین مالی راههای رشد جریانهای ورودی به شرکت را نشان میدهد. در بسیاری از تحلیلها بیشترین دادههای ارزشیابی از صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای توضیحی آن استخراج میگردد.دومین منبع اطلاعاتی مربوط به روند سودآوری و اثر آن در ارزش بازار شرکت میباشد. سابقه درآمدزایی و کسب سودآوری شرکت میتواند مبنایی را فراهم سازد تا با روند فعالیتهای تجاری آشنایی بیشتری حاصل شود.
این گونه سوابق تصویری از شرکت را به نمایش گذاشته و باعث سهولت قضاوت درباره نحوه رشد آتی براساس شناخت بیشتر چرخه فعالیت میشود و با بررسی رفتار قیمت سهام شرکت در بازار میتوان مبنایی برای ارزیابی ریسک فراهم نمود. سومین منبع اطلاعاتی برای ارزشیابی منابعی است که باعث شناخت بیشتر ماهیت رقابت میگردد. با نگاهی به رقبای شرکت و گروههایی که فعالیت مشابه دارند دادههای کلیدی ارزشیابی مانند ریسک، رشد و جریانهای ورودی را میتوان تعیین نمود.
شرکتهای زیادی وجود دارند که در حوزههای جدید اقتصادی فعالیت میکنند. شناخت شرکتهای جدید ما را با محدودیتهای جدی اطلاعاتی مواجه میسازد. مشکل اول این است که معمولاً این شرکتها تازه وارد بوده و بیش از یک یا دو سال از عمر آنها نگذشته است. دومین مشکل اساسی مربوط به صورتهای مالی این شرکتهاست. در صورتهای مالی این شرکتها داراییها مبلغ کمی است و رشد مورد انتظار آنها در صورتهای مالی بسیار نازل است. سومین مشکل این است که معمولاً این شرکتها به عنوان اولین شرکت فعال در صنعت مورد نظر هستند. در خیلی از موارد هیچگونه رقیبی وجود ندارد و گروههای قابل مقایسهای که بتوان براساس آن برآوردهایی را فراهم کرد بسیار محدود است. هنگام ارزشیابی شرکتهای تازه تاسیس و جوان با سه محدودیت اطلاعاتی، عدم سوابق کافی در بازار، عدم ارائه صورتهای مالی و محدود بودن رقبا و شرکت مشابه مواجه هستیم. با توجه به این محدودیتهای اطلاعاتی واکنش سرمایهگذاران برای شناخت این شرکتها چگونه است؟ بسیاری از سرمایهگذاران معتقدند که این شرکتها بی ارزش بوده و نبایستی در سبد سرمایهگذاری نگهداری شوند. خیلی از سرمایهگذاران نیز براین نظریه تاکید دارند که با مدلهای سنتی ارزشیابی نمیتوانیم این شرکتها را ارزشیابی نماییم زیرا مدلهای سنتی برای ارزشیابی شرکتهای تازه تاسیس که جریانهای ورودی آن با عدم اطمینان فراوان همراه است کاربرد ندارد. این گروه معتقدند که بایستی با ابداع روشهای جدید و براساس اطلاعات محدودی که در دسترس است ارزش شرکت بهدست آید. در این فصل تلاش میکنیم که نشان دهیم با مدلهای ارزشیابی سنتی (مدل تنزیل جریانهای ورودی) میتوان چنین شرکتهایی را ارزشیابی نمود.
عدم اطمینان و ارزشیابی
اگرچه عدم قطعیت(عدم اطمینان) را نمیتوان بصورت واقعی اندازه گیری نمود، اما امکان پذیر است که وجه تمایز بیشتری را بین انواع ناطمینانی ها تقسیم بندی کنیم.بطور کلی دو نوع عدم قطعیت وجود دارد:
- عدم اطمینان طبیعی
- عدم اطمینان غیر طبیعی
عدم اطمینان طبیعی در رابطه با ارزشیابی یعنی این که ” ارزش در ذهن ارزشیاب بصورتی تحلیل ممیشود تا پتانسیل های ارزش را از طریق متغیرهای حایز اهمیت از دیدگاه خریداران مفروض تعیین کنند.بدین معنی که عدم اطمینان طبیعی به عنوان یک ارزشیابی دارای اطمینان طبیعی(نرمال)از اطلاعات بازار خواهد بود.در مقوله ارزشیابی با این رویکرد،عدم قطعیت طبیعی به متغیرهای زیر بستگی دارد:
درجه نقدینگی بازار (فرکانس معاملات)؛
• عمق بازار (تعداد خریداران بالقوه)؛
• در دسترس بودن شواهد بازار (از لحاظ نوع، ماهیت و مکان)؛
• عدم اطمینان نسبت به داراییهای فیزیکی (خصوصیات قانونی، فیزیکی و جغرافیایی)؛
فرضیه های بازار(که میتواند به کاهش عدم قطعیت بیانجامد)
• وضعیت سیکل بازار (افزایش، ثبات و یا سقوط )
• مفروضات (می تواند عدم قطعیت را کاهش دهد)؛ و
• انتخاب ارزشیاب (قضاوت حرفه ای از ارزش نقطه ای) و وضعیت ارزندگی(مهارت، تجربه و منافع احتمالی بالقوه).
در اینجا مهم است که توجه داشته باشیم که عدم اطمینان طبیعی به حالتی ازعدم اطمینان درونی تعبیر میشود.یعنی فرایند ارزیابی دارای یک عدم قطعیت طبیعی و نرمال است نه اینکه بین ارزش محاسباتی ارزیابان انحرافی داشته باشیم.بنابرین اشتباه نشود که این فرایند در درون خود عدم قطعیتی طبیعی دارد.عدم قطعیت غیر طبیعی توسط IVSC (استانداردهای بین المللی ارزشیابی) به سه گروه زیر طبقه بندی شده است:
· عدم قطعیت به دلیل اختلالات بازار
· عدم قطعیت دسترسی به ورودی های مدل
· عدم قطعیت خود مدل یا روش انتخابی
در نوع اول ، اختلال در بازار هنگامی بوجود می آید که بازار در زمان ارزیابی با رویدادهای کنونی یا اخیر اختلال ایجاد کند. اختلال می تواند در اقتصاد کلان باشد (مثلا بحران مالی یا بحران اقتصادی) یا تغییر در سطح اقتصادی (به عنوان مثال معرفی قوانین جدید یا فاجعه های طبیعی). عدم اطمینان دوم ناشی از آن است که ورودی های موجود در بازار قبل از وقوع با یک یا چند وقفه رخ دهند و برای وضعیت موجود داده ای در دسترس نداشته باشیم.
سومین عدم قطعیت زمانی بوجود می آید که بیش از یک روش یا
مدل ارزیشابی برای تعیین ارزش استفاده
شود. هنگامی که دو یا چند روش یا مدل تولید نتایج متفاوتی را به دست می آورند، عدم
اطمینان قطعیت در انتخاب مناسب ترین روش یا مدل مطرح می شود. نتایج حاصل از نتیجه
باید تحلیل و سازگار شود. اگر نتایج حاصله با یگدیگر سازگار باشد عدم اطمینان ارزیابی از بین می رود،
با این حال، اگر نتواند سازگار شود، عدم اطمینان باقی می ماند و باید به ذی نفعان گزارش شود. روند سازگاری، ماهیت اکتشافی
است و باید این سازگاری بصورت متقابل باشد. اگر نتایج ناسازگار باشد باید نشان داد
که چرا این روش ها یا مدل ها نتایج متفاوتی را ارائه می دهند و کدامیک از دو (یا بیشتر)
در زمینه خاص ارزشیابی، مورد اعتماد ترین هستند. عدم اطمینان انتخاب یک مدل می
تواند بصورت کمی و قابل مقایسه ارائه شود. در دامنه زیر به مقایسه شکلهای عدم
قطعیت و مولفه های هر یک می پردازیم:
[۱] value
[۲] price
[۳]. New Paradims
[۴] big data
[۵] Rummage Data
[۶] More commoditization
[۷]. Start-up
[۸]. Expansion
[۹]. High-gorwth-Stage
[۱۰]. Lag
[۱۱]. Mature growth
[۱۲]. Decline
[۱۳]. Information Constraints