مدیریت میان سالگی: شش پرسش کلیدی برای مسیر زندگی

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

۱۴ بهمن ۱۴۰۲

دیروز تولد ۴۶ سالگی من بود. ساعت ۶:۰۵ صبح بیدار شدم و کارهای متعارف روزانه ام را شروع کردم. درگیری با شرکتهایی که مشکلات حاد تامین مالی دارند و میخواهند رویا های مالی و جاه طلبی هایشان را به منصه ظهور برسانند و کاهش مدام قیمت سهام بر سر بحث های منطقه ای ! تقریباً تا دیر وقت در حال سر و کله زدن با گروههای مختلف و حل مسایل  و معضلات فراوان شرکتهای تابعه بودم. برای پسر ۳.۵ ساله‌ و دختر ۶.۵ ساله ام باید تا حد زیادی وقت بگذارم و شبها کنارشان قصه بگویم یا حداقل قصه ها را از طریق پادکستهای شبانه با هم گوش کنیم.از طرفی پس از یک روز پر مشغله و با انبوهی از مسایل باید در کنار همسرمان بنشینیم و برای آینده فرزندانمان فکر کنیم تا رفاه و معیشت آنها را در دنیایی که هر لحظه با  شوک های نامنتظره ای( مثل جنگها، شوکهای ارزی و تورمی ) روبرو می شوند ترسیم کنیم.   

همانطور که می ببینید، من در نقطه مقعر زمانی شادکامی( یا به اصطلاح نقطه نادری:NADIRI) از زمان هستم که جامعه شناسان آن را کف منحنی U شادی می نامند ، کاهش شدید انرژی و دور شدن از انتظارات بالای جوانی، غرق  شدن در مسئولیت های جدی شغلی و خانوادگی و اوج گیری از جوانی به میانسالی و ورود به منطقه نا امن پیری . تقریباً همه دوستان من در همین نقطه هستند. در حالیکه میدانیم در سالهای پیش رو صورتهای مان چروک و آویزان می شود چرا در این فصل از زندگی نباید غمگین باشیم؟ بدن مان طراوت و بشاش بودنش کم میشود و رو به کهولت میگذارد. بچه های ما بزرگ می شوند و می روند. بزرگان ما مریض می شوند و می میرند. آیا میانسالی باید اینقدر با بدبختی همراه باشد؟ در تحقیقات جدید و مقالات فراوان، دلایلی مطرح میشود که پاسخ به این پرسش را منفی میکند به‌ویژه برای مردانی که معمولاً می بایست هم نقش‌های حمایتی و معیشتی را بازی می‌کنند و هم با استانداردهای غیرواقعی فزاینده‌ای مواجه شوند. این آثار توصیه های فراوانی هم در مورد چگونگی بهبود شرایط ارائه می دهند. من در یک شب شاد که تیم ملی فوتبال ما موفق شد به نیمه نهایی جام ملتهای آسیا صعود کند تصمیم گرفتم  تا آنچه را که یاد گرفتم به اشتراک بگذارم.

اولین نسخه ای که خواندم مقاله ای است از هاروارد ریویو درباره تفکرات و برداشتهای چیپ کانلی(Chip Conley)، نویسنده اعجاز آفرین این رشته که بوسیله ربکا نایت (Rebecca Knight) گردآوری شده است . چیپ کانلی بنیانگذار آکادمی مدرن سالمندان است و نویسنده کتاب «یادگیری و عشق به میانسالی: ۱۲ دلیل برای اینکه زندگی با افزایش سن بهتر می شود» .  او کارآفرین صنعت هتلداری و مشاور شرکتهای توریستی است و بحران میانسالی خود را  در حالی پشت سر گذاشته  که همزمان شراکت و تجارت وی دچار آسیب شد و در کنار این موضوع، حداقل پنج نفر از دوستانش را در چهل تا پنجاه سالگی به دلیل خودکشی از دست داد. به همین دلیل او آکادمی مدرن سالمندان را تأسیس کرد موسسه ای که به مردم کمک می کند تا دوران میانسالی را بهتر بگذرانند و برای آن برنامه ریزی کنند . وی کتاب “آموزش دوست داشتن میانسالی” را  نیزنوشته است. کتاب وی مجموعه‌ای از استعاره‌های ترکیبی را ارائه می‌کند. وی در مقدمه کتاب،مساله پیری را شبیه یک کریستال میداند که در آن یک کرم ابریشم برای تبدیل شدن به پروانه قدم روی پلی از آب های خروشان میگذارد و پس از یک دوره تغییر و تبدیل، زندگی جدید و موفق اش آغاز میشود و کرم تبدیل به پروانه میگردد. کانلی بینش دقیقی ارائه می دهد. به عنوان مثال عقیده دارد که مدیریت کودکان، نوجوانان، والدین سالخورده دغدغه های اصلی و تنها مشکل ما نیستند در عوض، بیشترین مساله مربوط به خود میانسالی است و زمانی است که ما شروع به نگرانی می کنیم که زندگی ما آنطور که انتظار داشتیم پیش نمی رود.” وی استدلال می کند که برای حل مساله به یک تغییر ذهنیت نیاز داریم. ما مسیرهای خاصی را انتخاب کرده‌ایم که بیشتر تحت تاثیر محیط بر ما تحمیل شده است .ما غرق در دنیا و افکار میانسالی شده ایم، اغلب با افراد و فعالیت هایی که برای ما ارزش قائل هستند سرو کار داریم. در حالیکه توان عضلانی و بینایی ما و یادآوری جزئیات برایمان کاهش می یابد اما داریم “عاقل تر، کمتر واکنش پذیرتر و سخاوتمندتر” می شویم. تسلط ما در تشخیص الگوها” خیلی بالاتر از گذشته است و “خودآگاهی ” بسیار بیشتر شده است. ما دوستی های با کیفیت بیشتری نسبت به دوره جوانی داریم و “ظرفیت ما برای همدلی چشم گیر تر است.” او اشاره می کند که ارسطو معتقد بود بدن در ۳۵ سالگی کامل است و روح در ۴۹ سالگی.

​کارن والروند نیز مانند چیپ کانلی  یکی دیگر از جنگجویان  جنگ صلیبی مبارزه با  میانسالی و  بهبود أوضاع انسانها است. مانند کانلی، اوی معتقد است که میانسالی دوران «تکامل» است، نه «انحطاط قریب‌الوقوع». او نیز بر اهمیت ارتباط خود با جامعه تأکید می‌کند و افکار کانلی درباره حقیقت عاطفی و مزایای بلندمدت روابط معنادار را تکرار می‌کند. پیشنهاد می‌کند آینده‌ای که دوست دارید باید از همین الان با یک «مانیفست جرقه زدن» تصور و ایجاد کنید. با پذیرش همه فرصت‌ها رشد را پرورش دهید، بازی کردن هایتان وماجراجویی هایتان را از همین امروز رقم بزنید و به زمان فرصت تاخیر ندهید.». زمانی که به نقطه میانی حرفه خود می رسیم، دست و پنجه نرم کردن با احساسات و انتظارات برآورده نشده، فرصت های از دست رفته و مسیرهایی که پیموده نشده اند، معمول است. کارشناسان می گویند که رسیدن به میانسالی فرصتی عمیق برای رشد و تأمل در خود است. این فرصتی است برای ارزیابی مجدد اولویت های خویشتن، استفاده از تجربیات مان و ایجاد مسیری که با اهداف نیمه دوم زندگی حرفه ای  مان همسو باشد.

رسیدن به میانسالی – که اغلب با میانه دوران حرفه ای ما همزمان است – می تواند لحظه ای باشد که دستاوردها، جاه طلبی ها و واقعیت های ما با هم برخورد میکنند. مبارزه با احساسات و انتظارات برآورده نشده رایج است. اینکه بسیاری از رویاها و آرزوهای اولیه ممکن است تحقق نیافته باشد – مثل همیشه – هشیار کننده است. کارشناسان می گویند این دوره فرصتی عمیق برای رشد را فراهم می کند. این فرصتی است برای ارزیابی مجدد اولویت های مان، استفاده از تجربیات مان و ایجاد مسیری که باید بت اهداف آینده مان همسو گردد.

چیپ کانلی می گوید نیمه اول زندگی مربوط به «انباشته شدن» است. «این کار را بکن! این را امتحان کن! دوستان، فرزندان، رزومه کاری و وسایل خانه خود را جمع آوری کن.» او می گوید. «نیمه دوم زندگی برای ویرایش (editing)است. زمانی است که تشخیص می دهید چه چیزهایی واقعاً برای شما مهم و چه چیزهایی بی اهمیت است.»

آغاز این فرآیند «ویرایش» ممکن است در میان مشغله‌های میانسالی بسیار ثقیل و حتی غیرممکن به نظر برسد. خواسته های کاری، خانه و سایر تعهدات می تواند فضای کمی برای نگریسین به درونمان باقی بگذارد. آبونی جویس ( مربیگر حرفه ای های دوره میانسالی) می گوید یافتن زمان و فضای ذهنی برای نگریستن به حرفه خود و ارزیابی مجدد آن بسیار ارزشمند است. این نگرش به شما چشم اندازی می دهد تا شکل و جهت آینده خود را ترسیم کنید.”

در اینجا شش پرسش وجود دارد که کانلی و جویس پیشنهاد می‌کنند در حین بررسی وضعیت شغلی مان در میانسالی از خودمان باید بپرسیم.

۱. اکنون چه کارهایی را میتوانیم یاد بگیریم یا انجام دهیم ( و ممکن است انجام ندهیم )تا ده سال دیگر احساس گناه و پشیمانی نکنیم؟

پشیمانی ممکن است مفهوم منفی داشته باشد، اما معلم قدرتمندی برای بشریت است. مزایای پیر شدن این است که دید محیطی میدهد و می توانید آینده را بهتربینید. در میان سالی عواقب اقدامات خود را کاملاً درک می کنید. کانلی توصیه می کند که از قدرت پشیمانی پیش بینی کننده استفاده کنید، این قدرت شامل تصوری  از ناامیدی از آینده ای  است که اگر امروز اقدامات خاصی را انجام ندهید، ممکن است در آن زمان احساس گناه و پشیمانی کنید. او می گوید که این آینده نگری به شما کمک کند تا تصمیماتی را بگیرید که در آینده قدردان این تصمیمات باشید. تحقیقات نشان می دهد که حفظ کنجکاوی، یادگیری مهارت های جدید و پذیرش تجربیات جدید با زندگی طولانی تر و شادتر ارتباط دارد. به عنوان مثال، کانلی موج سواری و صحبت کردن به زبان اسپانیایی را در دوران میانسالی خود آموخت. بنابراین، موضوعاتی را که می‌خواهید درباره‌شان بیاموزید، روتین‌هایی که می‌خواهید انجام دهید، تجربیاتی که می‌خواهید در آن‌ها شیرجه بزنید و مکان‌هایی که می‌خواهید اکنون، قبل از اینکه خیلی دیر شود،  ببینید را تجربه کنید. او می‌گوید هدف این است «تصمیم‌گیری برای تحقق رضایت بلندمدت، نه رضایت فوری».

۲. چگونه به هدف هایمان دست پیدا کنیم؟

بسیاری از افراد در اوایل کار خود تحت تأثیر عوامل خارجی  از جمله فشار والدین، هنجارهای اجتماعی یا تمایل به انطباق با مفاهیم خاص موفقیت قرار می گیرند. این فشارها می تواند منجر به انتخاب های شغلی شود که انتظارات دیگران را بر خواسته ها و علایق شما ترجیح می دهد. بعداً، فداکاری برای همسر و فرزندان ممکن است جاه طلبی های شخصی را بیشتر تحت الشعاع قرار دهد. با رسیدن به نقطه میانی زندگی، زمان آن فرا رسیده است که از شغلی که توسط نیروهای خارجی و برنامه‌های دیگران شکل گرفته است به شغلی که توسط آنچه می‌خواهید و معنادار می‌یابید، تغییر مسیر دهید. این فرصتی است برای رهایی از روزمره گی و تمرکز روی رویاهایتان. تعیین اینکه یک شغل با معنا ممکن است برای ما چگونه به نظر برسد، نیاز به تأمل در خود دارد. “چه چیزی ما را هیجان زده می کند؟ چه چیزی ما را تحریک می کند؟ در مورد چه چیزی کنجکاو هستید؟ زمانی از چه فعالیت‌هایی در زندگی‌ مان لذت می‌بردیم اما از آن غفلت می‌کنیم؟» پاسخ ها می توانند به ما کمک کنند تا محورهای بالقوه حرفه خود را شناسایی کنیم، خواه حرکت به یک صنعت مجاور یا انتقال به چیزی کاملاً متفاوت باشد. “این به ما کمک می کند ببینیم گزینه های بیشتری در دسترس داریم.”

۳. چه دست آوردهایی در طول زندگی برایمان ایجاد شده است که می توانیم به دنیا هدیه دهیم؟

در میانسالی، مجموعه‌ای از تجربیات، بینش‌ها و شاید چندین شگرد کاری را که به سختی به دست آورده ایم میتوانیم در توشه راهمان قرار دهیم. کانلی می‌گوید، می‌توانید به مهارت‌ها و دانشی که به دست آورده‌اید فکر کنید و در نظر بگیرید که می‌توانید از آنها برای تأثیر مثبت بر دیگران استفاده کنید. او از دیوید ویسکوت(روانپزشک و نویسنده )این جمله را الهام گرفته است،که : “هدف زندگی کشف موهبت است. کار زندگی توسعه آن است. معنای زندگی این است که هدیه ات را به جهان تقدیم کنی.»

کانلی یک تمرین کلاسیک (شبیه آموخته های پیتر دراکر) را توصیه می کند. از شما می پرسد “در چه شغلی هستید؟” پنج بار متوالی، با هر سوال متوالی به شما کمک می کند تا پاسخ خود را اصلاح و ویرایش کنید. کانلی می‌گوید: «پاسخ نهایی غالباً منجر به ظهور بخش گمشده ما می‌شود. به این ترتیب وی متوجه شد که یک کیمیاگر اجتماعی است که مردم را گرد هم می‌آورد.» هدف این است که با درک واضح تری از نقاط قوت خود و نحوه به کارگیری آنها به شیوه هایی معنادار و سازگار به هدف شخصی خود دست یابید.

۴. می خواهیم روزهایمان را چگونه بگذرانیم؟

جویس می گوید: ما اغلب تشویق می شویم که در مورد زندگی حرفه ای خود بزرگ فکر کنیم. روسا و مشاوران شغلی از شما می خواهند که آینده خود را در پنج یا ۱۰ سال آینده یا ایده خود را از موفقیت پیش بینی یا تعریف کنید. جویس پیشنهاد می‌کند با کوچک‌تر کردن افکارتان به آینده خود تمرکز کنید. با در نظر گرفتن اینکه می‌خواهید جزییات روتین‌های روزانه‌تان چگونه باشد، به سطح خرد برسید. وی توصیه می کند به جای تمرکز بر اهداف بلندمدت، یک روز معمولی را در آینده ایده آل خود تصور کنید .در نظر بگیرید که می خواهید زمان خود را چگونه بگذرانید، با چه کسانی می خواهید تعامل داشته باشید و در خارج از محل کار چه کارهایی می خواهید انجام دهید. این آزمایش فکری به شما این امکان را می‌دهد تا در مورد نوع زندگانی و آمیزش هایی که می‌خواهید فراهم کنید شفاف شوید و اهداف خود را با جنبه‌های عملی زندگی روزمره خود هماهنگ کنید.

۵. مایل به انجام چه تعاملاتی هستیم یا دیگر مایل به انجام چه تعاملاتی نیستیم؟

طبیعی است که انتخاب های خود را مجدداً حدس بزنید و در مورد احتمالات فکر کنید. شاید اگر کارها را متفاوت انجام می دادید، پول بیشتری داشتید. شاید اگر تصمیمات دیگری می گرفتید، روابط نزدیکتر یا ازدواج قوی تری داشتید.جویس می‌گوید «شما انتخاب‌هایی انجام داده اید که در آن زمان برای نیازها و اولویت‌های شما منطقی بود». اکنون که بزرگتر شده اید و دیدگاه های بیشتری دارید، ممکن است آنها تکامل یافته باشند. شاید فرزندان شما خارج از خانه یا مستقل‌تر باشند، این به شما امکان می‌دهد بدون حواس‌پرتی ناشی از مسئولیت‌های خانه، بیشتر روی شغل خود تمرکز کنید. از طرف دیگر، ممکن است دیگر حاضر نباشید فداکاری هایی را که قبلا انجام داده اید انجام دهید. در عوض، شما می خواهید زندگی شخصی تان اولویت داشته باشد. کلید موفقیت این است که ارزش‌ها و اولویت‌های خود را با دقت در نظر بگیرید و در مورد تعاملاتی که مایل به انجام آن هستید، آگاهانه تصمیم بگیرید. او می گوید: هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد، اما باید تعمداً آنرا بپذیرید و در پس سوالات به دنبال پاسخ خود باشید.

۶. چه چیزی در زندگی مان میتواند بهتر شود؟

تضعیف حافظه، قلقلک مفاصل، گرگرفتگی، کاهش سطح انرژی ،چالش‌ها و اهانت‌های مرتبط با افزایش سن همگی دغدغه های شناخته شده ای هستند اما کانلی پیشنهاد می کند به جای اینکه روی این موضوعات تمرکز کنید طرز فکر خود را به قدردانی از مزایای میانسلی و پیری تغییر دهید: خردی که به دست آورده اید، تجربیاتی که داشته اید و رشد شخصیت و پرورش ذهنی ای را که به دست آورده اید. این تغییر در چشم انداز فقط یک خوش بینی در دنیای هپروت نیست. می تواند مزایای واقعی و ملموسی برای رفاه و طول عمر شما داشته باشد. یک مطالعه نشان داد که افرادی که تصورات مثبتی از خود نسبت به سالمندی داشتند، به طور متوسط ۷.۵ سال عمر شان بیشتر از افرادی بود که دیدگاه منفی داشتند.مساله مسن شدن هم در محیط کار و هم در جامعه وجود دارد، اما کانلی می گوید که باید با سن گرایی درونی خود نیز مقابله کنید. “اگر با کنجکاوی و تعامل پرشور ظاهر شوید، مردم متوجه انرژی شما خواهند شد، نه چین و چروک های شما.”

میانسالی انبوهی از گذارها و چالش ها را به همراه دارد: خالی شدن آشیان ، یائسگی، از دست دادن والدین، مسائل سلامتی غیرمنتظره، و تغییرات در شغل و روابط.

هیچ نقشه و راهی وجود ندارد. کانلی می‌گوید هدف این است که از خرد و تجربیاتی که در این راه به‌دست آورده‌اید، استفاده کنید و «مرحله بعدی زندگی خود را آگاهانه تر مدیریت کنید».