تجربه اقتصادی بوتان:تولید ناخالص ملی(GNP)  در برابر شادی  ناخالص ملی(GNH)

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

 بهمن ماه ۱۴۰۲

کشور کوچک بوتان با ۷۸۲ هزار نفر جمعیت دارای ۲.۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی است که نمونه جالبی از تحول و توسعه را در یکی از فقیر ترین و کم درآمدترین کشورهای جهان به تصویر کشیده است.رشد جالب کشور بوتان به صورتی بود که تولید ناخالص داخلی آن در سال  ۲۰۰۵ در حدود ۸۰۰ میلیارد دلار (سرانه ۱۲۰۰ دلار) ظرف یک دوره اصلاح و تعدیل به ۲.۵ میلیارد دلار(سرانه ۳۲۰۰ دلار) رسید. ظرف ۱۷ سال اقتصاد بوتان ۳.۵ برابر شد یعنی سالانه ۷ درصد رشد اقتصادی که در نوبه خود کم نظیر است.

متوسط رشد اقتصادی سالانه ۷ درصدی بین سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۲۲ بسیار بیشتر از میانگین نرخ رشد جهانی ۳.۲ درصدی است. این رشد چشم گیر به کاهش فقر کمک کرده است.بر اساس آخرین تحلیلها،فقر مطلق در بوتان عمدتاً ریشه کن شده و از ۸ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۱.۵ درصد در سال ۲۰۱۷ بر اساس خط فقر بین المللی ۱.۹۰ دلار در روز (در برابر قدرت خرید) کاهش یافته است. البته  ناگفته نماند که با همه این إصلاحات و پیشرفتها، هنوز هم در حال حاضر درصد جمعیت فقیر بوتان حدود ۱۲ درصد(سال ۲۰۲۲) است که قابل توجه می باشد. دسترسی به خدمات اساسی مانند بهداشت، آموزش و مالکیت دارایی نیز به طور قابل توجهی بهبود یافته است. این کشور در مجموع دارای ۳۲ بیمارستان و ۲۰۸ واحد بهداشتی پایه است که در هر بیمارستان منطقه تقریباً همیشه سه پزشک وجود دارد. نرخ باسوادی کشور در حال حاضر ۷۱ درصد و نرخ باسوادی جوانان ۹۳ درصد است.

رشد اقتصادی بوتان در سال ۲۰۲۲ حدود ۴درصد و تورم آن نیز حدود ۶ درصد است این درحالی است که بیشترین مبادله بوتان با کشور هند است و ۵۹۰ میلیون دلار از ۷۵۰ میلیارد دلار صادراتش به آن کشور صورت می پذیرد.بوتان سالانه ۷۵۰ میلیون دلار صادرات  و ۱.۷ میلیارد دلار واردات دارد که نشان میدهد کسری یک میلیارد دلاری به این کشور تحمیل میشود اما با سیاستهای باز اقتصادی و تفکر استراتژیک خود توانسته است از فقر مطلق به سمت توسعه و رفاه بهتر نسبت به گذشته خود حرکت کند. در سه دهه گذشته، این باور که رفاه باید بر رشد مادی ترجیح داده شود، یک امر عجیب جهانی باقی مانده است. اکنون، در جهانی که با فروپاشی سیستم‌های مالی، نابرابری فاحش و تخریب محیط‌زیست در مقیاس وسیع احاطه شده است، رویکرد این دولت کوچک بودایی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.

بوتان با ۵۳ کشور و اتحادیه اروپا روابط دیپلماتیک دارد و در هند، بنگلادش، تایلند، کویت و بلژیک نمایندگی دارد. تنها هند، بنگلادش و کویت در بوتان دارای سفارتخانه های مقیم هستند و با سایر کشورها صرفاً تعامل دیپلماتیک غیررسمی دارد. در واقع سیاستها و استراتژیهای حاکم بوتان باعث شد تا کشوری فقیر که روزگاری مستعمره بریتانیا بود در کنار استقلال کشور و دستیابی به وحدت ملی ،به کشوری در رده ورود به کشورهای در حال توسعه قرار بگیرد.

ضریب جینی  شاخصی بین صفر و یک  است و هر قدر به سمت یک نیل کند نشانه نابرابری است. در بوتان ، ضریب جینی در حدود ۲۸.۵% است که برای شهرنشینان ۲۶% و روستاییان ۲۹ % برآورد شده است که نشان میدهد نابرابری به حداقل استانداردها در سطح جهانی رسیده است.

بوتان به دلیل انتشار کم کربن، سطح بالای جذب کربن و صادرات برق آبی، تنها کشور کربن منفی در جهان است. این کشور علیرغم رشد نسبتاً بالای گردشگری در سال‌های اخیر توانسته است به این موفقیت دست یابد، زیرا دولت آن رویکرد گردشگری پایدار را برای جلوگیری از تأثیر منفی بالقوه بر محیط زیست اتخاذ کرده است. از جنبه منفی، اقتصاد بوتان با چند خطر مانند تاخیر بیشتر در ساخت نیروگاه های آبی، کمبود درتامین مالی ، عدم قطعیت سیاست ها و رویدادهای نامطلوب آب و هوایی مواجه است. برای مدیریت این خطرات، شتاب بخشیدن به جریان اصلاحات برای تحکیم و پیشبرد توسعه بوتان کلیدی بود.

سلسه پادشاهی وانگچاک از سال ۱۹۰۷  در بوتان حکومت  کرده است و پادشاهان آن هر یک سهم به سزایی برای گذار  از حکومت استبدادی به دموکراسی داشته اند. در سال ۱۹۴۹، پادشاه دوم، جیگمه وانگچاک، معاهده دوستی با هند را امضا کرد و فضای بوتان را برای همکاری با همسایه خود باز کرد. بعدها، پادشاه سوم، جیگمه دورجی وانگچاک، بوتان را در مسیر مدرنیزه کردن با تصویب اولین برنامه پنج ساله در سال ۱۹۶۱ قرار داد.

پادشاه چهارم بوتان(جیگمه سینگیه وانگچاک) در سال ۱۹۷۴ به پادشاهی رسید و در مراسم تاجگذاری خود بر لزوم دستیابی به خوداتکایی و حفظ حاکمیت و استقلال بوتان تاکید کرد. وی در دوران حکومت خود تاکید کرد که هر اقدامی برای توسعه باید مبتنی بر همکاری کامل مردم و دولت باشد. از سال ۱۹۹۸، بوتان اصلاحاتی را در حکومت انجام داد و از آن زمان از سلطنت به دموکراسی چند حزبی تبدیل شد.این انتقال زمانی آغاز شد که جیگمه سینگیه وانگچاک، به‌رغم فقدان هرگونه تهدید داخلی یا خارجی برای اقتدارش، داوطلبانه از قدرت خود دست کشید و فرمان برگزاری انتخابات را صادر کرد.  در همین سال بود که بحران آبخیزداری کشور بوتان اتفاق افتاد. پادشاه چهارم شورای وزیران را منحل کرد و خود را از ریاست آن برکنار و به پارلمان این اختیار را داد که از طریق دو سوم رأی، شاه را برکنار کند. علاوه بر این، پادشاه به قانونگذاران اجازه داد تا اکثریت کابینه را انتخاب کنند، اگرچه او حق تخصیص منابع را برای خود محفوظ داشت. در حین ارزیابی دستاوردهای برنامه های توسعه، وی دریافت که آرامش و آسایش مردم در شاخصی بنام شادکامی و کیفیت شادی نهفته است و این شاخص نیز باید موازی با GDP مد نظر قرار گیرد. در واقع جیگمه سینگیه وانگچاک مفهوم شادی ناخالص ملی (GNH)را برای اولویت گذاری در توسعه کشور معرفی کرد. این مفهوم رفاه مادی ملت را با تغذیه منابع اجتماعی و معنوی و حفظ فرهنگ و محیط زیست بوتان پیوند داد. این نگرش باعث شد تا ۲۰ سال بعد و در ژوئیه ۲۰۲۱ در طول همه‌گیری کووید-۱۹، بوتان اولین کشور پیشرو در جهان در نقش خود در واکسینه کردن ۴۷۰۰۰۰ نفر از ۷۷۰۰۰۰ نفر با واکسن دو دوز آستارازنکا باشد.

جیگمه سینگیه وانگچاک در سال ۲۰۰۱، فرمان سلطنتی برای تدوین قانون اساسی جدید را صادر کرد و کمیته ای را برای این کار تعیین کرد. کمیته پیش نویس خود را در سال ۲۰۰۵ به پادشاه ارائه کرد، پس از آن اولین پیش نویس از طریق گفتگوهای سراسری بین شاه و شهروندان تهیه شد. در حالی که همه اینها در جریان بود، رعایای پادشاه از اعلام او در دسامبر ۲۰۰۵ مبنی بر کناره گیری از تاج و تخت خود به نفع پسرش، جیگمه خسار نامگیال وانگچوک، غافلگیر شدند.شاه کناره گیری خود را «به موقع» خواند، زیرا کشور از ثبات و صلح برخوردار بود. به دستور وی، کارمندان دولت دوباره خود را در احزاب سیاسی سازماندهی کردند و در دسامبر ۲۰۰۷، انتخابات شورای ملی برگزار شد. پس از آن، انتخابات عمومی در سال ۲۰۰۸، که در آن دو حزب برای کرسی های مجلس ملی به رقابت پرداختند، انجام شد. تینلی، در انتخابات پیروز شد. بنابراین تینلی اولین نخست وزیر بوتان شد که توسط مردم آن انتخاب شد.

قانون اساسی در ژوئیه ۲۰۰۸ توسط اولین پارلمان بوتان ارائه و به تصویب رسید. این کشور به عنوان یک “پادشاهی مشروطه دموکراتیک” نامیده می شود، که قدرت را از پادشاه به عنوان “رئیس دولت، محافظ همه ادیان، و فرمانده کل نیروهای مسلح و شبه نظامیان بازپس گرفته است. قانون اساسی تفکیک قوای مجریه، مقننه و قضائیه را پیش بینی کرده است و از تجاوز به اختیارات نهادی یکدیگر جلوگیری می کند.البته نا گفته نماند که هنوز هم پادشاه حق اخلاقی سلطنت را از طریق جداسازی حکومت (ژونگ) از دولت (گیالکام) حفظ می کند. پنجمین پادشاه، دروک گیالپو، خود را در راس امور و بعنوان TSA-WA-SUM (ترجمه کنید “ملت، میهن ،پادشاه”) قرار می دهد. شکل حکومت بوتان با مدل لیبرال دموکراسی تعریف شده توسط غرب متفاوت است. همراه با بودیسم، سلطنت استفاده خودسرانه از قدرت دولتی را محدود می کند و پیوندهای انجمنی را در جامعه بوتان پرورش می دهد.

انتقال قدرت در بوتان بدون مشکل نبوده است. منتقدان سلطنت استدلال کرده اند که پادشاه سابق نفوذ ناروا در فرآیندهای سیاسی اعمال می کند. آنها استدلال می کنند که تغییر شکل از سلطنت تنها یک ترفند برای منحرف کردن توجه جامعه بین المللی از حل مشکل پناهندگان بود. در واقع، همه احزاب سیاسی که در انتخابات مجلس ملی سال ۲۰۰۸ شرکت کردند، از جمله حزب دموکراتیک خلق‌ به رهبری سانگای ندوداپ، برادر شوهر پادشاه چهارم، جیگمه سینگه وانگچاک، وفاداری خود را به پادشاه اعلام کرده بودند. در حالی که بوتان در حال گذار سیاسی بود، نقش مهم یک اقتصاد باثبات را ایفاد نمود. هند در این زمینه از نظر کمک های بلاعوض، همکاری تجاری و همکاری در بخش برق آبی کمک کرد.

مشارکت هند در توسعه اقتصادی-اجتماعی بوتان در سال ۱۹۶۱ با تأمین مالی هند برای کل برنامه های پنج ساله اول (۱۹۶۱-۱۹۶۶) و دوم (۱۹۶۷-۱۹۷۲) بوتان آغاز شد. هند بزرگترین شریک توسعه بوتان و بالاترین دریافت کننده کمک های خارج از کشور هند است. بوتان بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۷ مجموعاً ۴.۷ میلیارد دلار کمک مالی از هند دریافت کرده است.

بوتان روابط بسیار گرمی با ژاپن دارد که کمک های توسعه قابل توجهی را از این کشور دریافت میکند. خانواده سلطنتی بوتان در طی یک سفر دولتی در سال ۲۰۱۱ میزبان خانواده امپراتوری ژاپن بودند. ژاپن همچنین با توسعه یک سیستم هشدار اولیه به بوتان کمک می کند تا با سیلاب های یخچالی مقابله کند. بوتان از روابط سیاسی و دیپلماتیک قوی با بنگلادش برخوردار است. پادشاه بوتان در جشن های چهلمین سالگرد استقلال بنگلادش مهمان افتخاری بود. بیانیه مشترک نخست وزیران هر دو کشور در سال ۲۰۱۴ همکاری در زمینه های انرژی آبی، مدیریت رودخانه ها و کاهش تغییرات آب و هوایی را اعلام کرد. بنگلادش و بوتان در سال ۲۰۲۰ توافقنامه تجارت ترجیحی را با مفاد تجارت آزاد امضا کردند.

بوتان روابط دیپلماتیک رسمی با چین ندارد، امادیدارها در سطوح مختلف بین آنها در چند وقت اخیر به طور قابل توجهی افزایش یافته است. اولین قرارداد دوجانبه بین چین و بوتان در سال ۱۹۹۸ امضا شد و بوتان همچنین کنسولگری های افتخاری را در مناطق ویژه اداری هنگ کنگ و ماکائو ایجاد کرده است. هرچند نگرانی های بوتان پس از الحاق تبت به جمهوری خلق چین تشدید شده است.  از طرفی روابط با نپال به دلیل پناهندگان بوتانی تیره باقی مانده است.

رویکردهای نوآورانه بوتان برای دستیابی به “شادی ناخالص ملی”

سابقه چشمگیر بوتان در تمایل به کشف زمینه های بالقوه خود و استفاده از رویکردهای نوآورانه برای غلبه بر چالش های ساختاری نهفته است. علاوه بر دستیابی به ۱۰۰٪ دسترسی به برق، سه رویکرد زیر به خوبی به بوتان خدمت نموده است و شایسته یادآوری به همه مردم جهان است زیرا می تواند  این الگو برای همهتکرار شوند.

۱.جایگاه یابی برای بازارها

این کشور با هدف تنوع بخشیدن به صادرات و در عین حال شناخت اندازه کوچک بازار داخلی خود، برند بوتان را ایجاد کرد. این کشور بر صادرات ویژه محصولات بوتانی با ارزش بالا و با حجم کم متمرکز است که برای بازارهای سطح بالا طراحی شده است. محصولات آنها از صنایعی مانند منابع طبیعی، گردشگری، فرهنگی، صنایع دستی و نساجی سرچشمه می گیرد. کشورهایی با محدودیت تولید در مقیاس بزرگ مشابه می‌توانند کشف کنند که چگونه محصولات محلی آنها می‌تواند برای بازارهای کوچک‌تر اما باپریمیوم مناسب طراحی شود، بنابراین کمبود صرفه‌جویی در مقیاس آنها را جبران می‌کنند.

۲. تحول دیجیتال

تحول دیجیتال می تواند به کشورهای محصور در خشکی مانند بوتان کمک کند تا بر مشکلات جغرافیایی خود غلبه کنند. از آنجایی که زیرساخت های اصلی مانند برق و اینترنت در بوتان در دسترس و مقرون به صرفه است، این منطقه پتانسیل فوق العاده ای را ارائه می دهد. راه اندازی Thimphu TechPark در سال ۲۰۱۲ که ۱۹ شرکت عمدتا خارجی و ۶۰۰ کارمند را در خود جای داده است، موفقیت کوچک اما قابل توجهی است که ارزش تکرار در جاهای دیگر را دارد. TechPark از طریق ارتقای توسعه شرکت در بخش ICT، افزایش مهارت های ICT در میان نیروی کار بوتان و بهبود دسترسی به منابع مالی، اشتغال مولد را در بوتان افزایش داد. در بخش تجارت الکترونیک، پس از تکمیل ارزیابی آمادگی تجارت الکترونیک، این کشور به سرعت چندین توصیه را از جمله توسعه سیاست تجارت الکترونیک در سال ۲۰۲۰اجرا کرده است.

۳. مالی نوآورانه

در سال ۲۰۱۵، بوتان ۱۲ میلیون دلار سرمایه گذاری تاثیرگذار را برای Mountain Hazelnuts بسیج کرد ، یک شرکت اجتماعی که برای تشویق تولید فندق با قرارداد با کشاورزان خرده پا در سراسر کشور تأسیس شد. در حالی که بازده مالی مورد انتظار کلی تک رقمی است، انتظار می‌رود این پروژه با پیوند ده‌ها هزار کشاورز به بازارها، ایجاد شغل و توسعه مهارت‌ها و افزایش مشارکت زنان در معیشت و درآمد کشاورزان خرده‌مالک، تأثیر توسعه‌ای قابل توجهی در بازار کار داشته باشد.

علاوه بر این، انتظار می‌رود این پروژه به بازسازی چشم‌انداز فرسایش‌شده بوتان، کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، حفظ جنگل‌ها و کاهش مهاجرت روستائیان به شهرها کمک کند. بررسی تأمین مالی نوآورانه مانند تأمین مالی ترکیبی و سرمایه‌گذاری تأثیرگذار، نه تنها به دلیل کاهش اجتناب‌ناپذیر کمک‌های توسعه رسمی(از جمله کمکهای تجارت) بلکه به‌دلیل ایجاد همزمان یک محیط تجاری پررونق، گزینه‌ای جذاب برای تأمین مالی و رشد اقتصادی برای همه کشورها است.

چالش ها ی بوتان

همه اینها به این معنی نیست که همه چیز در بوتان گل و بلبل است. این کشور همچنان با چالش های مهمی برای توسعه اقتصادی خود مواجه است. تمرکز صادرات بوتان همچنان بالاست و بر انرژی آبی، خدمات گردشگری و بخش معدن متمرکز است. سهم بخش تولید از تولید ناخالص داخلی در ۱۰ سال گذشته راکد مانده است، در حالی که بخش صنعتی عمدتاً توسط ساخت و ساز، معدن و برق هدایت می شود. علی‌رغم تلاش‌های اخیر برای تنوع‌بخشی، تمرکز بازار صادرات برای بوتان بسیار بالا است و هند بزرگترین بازار صادراتی است که بیش از ۸۰ درصد صادرات در آن مقصد است. علاوه بر این، امکان خروج بوتان از دسته کشورهای کمتر توسعه یافته(LDC)[۱] منجر به فرسایش رفتار ترجیحی می‌شود و تنوع صادرات به بازارهای بزرگ‌تری مانند اتحادیه اروپا را به چالش می‌کشد. تنوع صادرات باید همراه با امکان بالا رفتن از نردبان زنجیره ارزش باشد که به مهارت‌ها، فناوری، زیرساخت‌های کیفی مناسب، اقدامات تسهیلگرانه تجاری و تدارکات نیاز دارد. گزارشهای اخیر نشان می دهد که این عناصر در حال حاضر در بوتان کمبود دارند. وسعت بوتان همچنین مانعی برای توسعه اقتصادی آن است. اندازه کوچک بازار داخلی، پراکندگی تولید و عدم وجود صرفه جویی در مقیاس، همراه با وضعیت محصور در خشکی و هزینه های تجاری بالا به این معنی است که بوتان نمی تواند در بازار جهانی با تولید در مقیاس بزرگ قابل رقابت باشد.

در نهایت، علیرغم شاخص های اقتصادی و اجتماعی چشمگیر و داشتن بهترین شاخص حکمرانی در میان کشورهای کمتر توسعه یافته و پیشرفت های قابل توجهی که در فضای کسب و کار ایجاد شده است، موفقیت بوتان در جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) در مقایسه با سایر کشورهای LDC ( به ویژه در مقایسه با کشور مالدیو)محدود بوده است.

جمع بندی

بوتان در دو دهه گذشته پیشرفت های قابل توجهی در شاخص های زیست محیطی، اجتماعی و حکمرانی داشته است. توسعه بوتان خیلی سریع بوده است. تا دهه ۱۹۵۰، بوتان خود را از سایر نقاط جهان منزوی کرد و جمعیت روستایی پراکنده آن به کشاورزی معیشتی وابسته بود. بوتان از زمان آغاز توسعه برنامه پنج ساله اول در سال ۱۹۶۱، پیشرفت زیادی در بهبود استانداردهای زندگی مردم خود داشته است. در حال حاضر، سیاست کلی توسعه اقتصادی بر اساس فلسفه کلی شادی ناخالص ملی هدایت می شود که به خوبی در سازمان ملل متحد توضیح داده شده است. برنامه پنج ساله دوازدهم برنامه پنج ساله دوازدهم (نوامبر ۲۰۱۸ تا اکتبر ۲۰۲۳) در دست اجراست.

بر اساس شاخص های توسعه، بوتان دارای درآمد سرانه ۳۲۰۰ دلار است که یکی از بالاترین ها در جنوب آسیا است. در سه دهه گذشته، اقتصاد بوتان با سرعتی قوی و تحت تأثیر بخش برق آبی گسترش یافته است. رشد عجیب تولید ناخالص داخلی (GDP)  بسیار بحث برانگیز بوده است. محرک های رشد شامل ادامه ساخت و ساز نیروگاه های آبی و اجرای پروژه های توسعه ای است که از طریق کمک های بلاعوض تامین می شود. امید به زندگی از ۴۷ سال در سال ۱۹۸۵ به ۶۸ سال امروز افزایش یافته است. نرخ سواد عمومی ۷۱.۴ درصد است، در حالی که ثبت نام در مدارس ابتدایی به ۹۹ درصد رسیده است و دسترسی به مراقبت های بهداشتی اولیه بیش از ۹۵ درصد است.تقریباً همه این عوامل را میتوان در حکمرانی خوب بوتان و انتقال به دموکراسی تعریف کرد. همه روستاها در حال حاضر به امکانات اولیه مانند آموزش، آب لوله کشی، مراقبت های بهداشتی اولیه دسترسی دارند و از طریق جاده و برق به هم متصل هستند. حتی دورافتاده ترین روستاها به شبکه مخابراتی از جمله خدمات تلفن همراه متصل هستند. در عین حال، ۸.۲ درصد از جمعیت هنوز از فقر رها نشده اند.

بوتان یکی از آرام ترین و شادترین کشورهای دنیاست زیرا مردمش به اعمالشان آگاه هستند. آن‌ها اعتقاد دارند که هر کاری که در دنیا می‌کنند، به خودشان بر می‌گردد و اگر با مردم و طبیعت مهربان باشند، این مهربانی در زندگی‌شان تاثیر مثبتی خواهد گذاشت. وقتی آن‌ها در برابر همدیگر مهربانند، این قضیه، به طور کلی خوشحالترشان میکند. یکی از خوبی های آگاهی از محیط زیست این است که مردم بوتان در آلودگی کمتری از هر جای دیگری زندگی می کنند. بوتان کارخانه و شرکت های تولید ضایعات بسیار کمی دارد. این امر باعث می شود که در کل ،کشور آن ها بسیار تمیز باشد. اینکه طبیعت وحشی بوتان بسیار زیباست،  به این دلیل است که این طبیعت با گازهای مضر شیمیایی آلوده نشده است.

به اعتقاد جیسون هیکل ما در یک اقتصاد جهانی زندگی می کنیم که در آن باور غالب این است که همه صنایع باید همیشه به سرعت رشد کنند. در عصر فروپاشی اکولوژیک، این باور غیرمنطقی و غیرممکن است. همه این موارد ناشی از بهره برداری بیش از حد منابع است. با کاهش تولیدات صنعتی، ما فشار را از زیست بوم خود برداشته و اقتصاد را با آن به تعادل خواهیم رساند. نکته مهم این است که همه اینها می تواند در حالی انجام شود که زندگی مردم را بهبود بخشد. به ما این دروغ را فروخته اند که رفاه انسان با تولید ناخالص داخلی افزایش می یابد. در واقع، همبستگی بسیار کم است و در طول زمان به طور کامل از بین می رود. در کشورهای با درآمد بالا، تولید ناخالص داخلی اضافی ربطی به رفاه ندارد. نمونه بوتان و رویکرد آن ها به زندگی نمونه بارزی از اندیشه هایی است که پیش تر در مقاله ای تحت عنوان رشد زدایی از اقتصاد(اندیشه های جیسون هیکل) مطرح کردم.

امید است که دولتها با محور قراردادن شاخصهای کیفیت زندگی و شادی ناخالص ملی و حتی شاخص پیشرفت واقعی(GPI)در برنامه های توسعه ایشان بازنگری و محوریت را به اصول درست برنامه ریزی قرار دهند. ما می دانیم که در حال حاضر اکثریت دموکراتیکی وجود دارد که طرفدار ایده های عبور از رشد هستند. ممکن است اینطور بیان نشود، اما نظرسنجی‌ها به ما نشان می‌دهند که مردم خواهان نوع دیگری از اقتصاد هستند، اقتصادی که حول اکولوژی و رفاه سازماندهی شده باشد. بنابراین این سوال پیش می‌آید: اگر ما در یک دموکراسی زندگی می‌کنیم و اکثریت مردم خواستار تغییر هستند، چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ دلیل این است که صدای نخبگان در رسانه ها و نظامهای سیاسی جهان بسیار بیشتر از صدای مردم عادی اهمیت دارد. راه حل در واقع دموکراسی است. اگر بتوانیم یک گفتگوی دموکراتیک در مورد آلترناتیوهای پساسرمایه داری داشته باشیم، مردم این نوع رویکرد جدید را دنبال خواهند کرد.

 منابع:

Bhutan’s 20-year economic development and transition to democracy: An assessment of India’s role. Mihir Bhonsale, “,” ORF Issue Brief No. 354, April 2020, Observer Research Foundation.

What Bhutan got right about happiness – and

what other countries can learn Oct 25, 2021.·      

 

 


[۱] Least Developed Countries Category

مدیریت میان سالگی: شش پرسش کلیدی برای مسیر زندگی

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

۱۴ بهمن ۱۴۰۲

دیروز تولد ۴۶ سالگی من بود. ساعت ۶:۰۵ صبح بیدار شدم و کارهای متعارف روزانه ام را شروع کردم. درگیری با شرکتهایی که مشکلات حاد تامین مالی دارند و میخواهند رویا های مالی و جاه طلبی هایشان را به منصه ظهور برسانند و کاهش مدام قیمت سهام بر سر بحث های منطقه ای ! تقریباً تا دیر وقت در حال سر و کله زدن با گروههای مختلف و حل مسایل  و معضلات فراوان شرکتهای تابعه بودم. برای پسر ۳.۵ ساله‌ و دختر ۶.۵ ساله ام باید تا حد زیادی وقت بگذارم و شبها کنارشان قصه بگویم یا حداقل قصه ها را از طریق پادکستهای شبانه با هم گوش کنیم.از طرفی پس از یک روز پر مشغله و با انبوهی از مسایل باید در کنار همسرمان بنشینیم و برای آینده فرزندانمان فکر کنیم تا رفاه و معیشت آنها را در دنیایی که هر لحظه با  شوک های نامنتظره ای( مثل جنگها، شوکهای ارزی و تورمی ) روبرو می شوند ترسیم کنیم.   

همانطور که می ببینید، من در نقطه مقعر زمانی شادکامی( یا به اصطلاح نقطه نادری:NADIRI) از زمان هستم که جامعه شناسان آن را کف منحنی U شادی می نامند ، کاهش شدید انرژی و دور شدن از انتظارات بالای جوانی، غرق  شدن در مسئولیت های جدی شغلی و خانوادگی و اوج گیری از جوانی به میانسالی و ورود به منطقه نا امن پیری . تقریباً همه دوستان من در همین نقطه هستند. در حالیکه میدانیم در سالهای پیش رو صورتهای مان چروک و آویزان می شود چرا در این فصل از زندگی نباید غمگین باشیم؟ بدن مان طراوت و بشاش بودنش کم میشود و رو به کهولت میگذارد. بچه های ما بزرگ می شوند و می روند. بزرگان ما مریض می شوند و می میرند. آیا میانسالی باید اینقدر با بدبختی همراه باشد؟ در تحقیقات جدید و مقالات فراوان، دلایلی مطرح میشود که پاسخ به این پرسش را منفی میکند به‌ویژه برای مردانی که معمولاً می بایست هم نقش‌های حمایتی و معیشتی را بازی می‌کنند و هم با استانداردهای غیرواقعی فزاینده‌ای مواجه شوند. این آثار توصیه های فراوانی هم در مورد چگونگی بهبود شرایط ارائه می دهند. من در یک شب شاد که تیم ملی فوتبال ما موفق شد به نیمه نهایی جام ملتهای آسیا صعود کند تصمیم گرفتم  تا آنچه را که یاد گرفتم به اشتراک بگذارم.

اولین نسخه ای که خواندم مقاله ای است از هاروارد ریویو درباره تفکرات و برداشتهای چیپ کانلی(Chip Conley)، نویسنده اعجاز آفرین این رشته که بوسیله ربکا نایت (Rebecca Knight) گردآوری شده است . چیپ کانلی بنیانگذار آکادمی مدرن سالمندان است و نویسنده کتاب «یادگیری و عشق به میانسالی: ۱۲ دلیل برای اینکه زندگی با افزایش سن بهتر می شود» .  او کارآفرین صنعت هتلداری و مشاور شرکتهای توریستی است و بحران میانسالی خود را  در حالی پشت سر گذاشته  که همزمان شراکت و تجارت وی دچار آسیب شد و در کنار این موضوع، حداقل پنج نفر از دوستانش را در چهل تا پنجاه سالگی به دلیل خودکشی از دست داد. به همین دلیل او آکادمی مدرن سالمندان را تأسیس کرد موسسه ای که به مردم کمک می کند تا دوران میانسالی را بهتر بگذرانند و برای آن برنامه ریزی کنند . وی کتاب “آموزش دوست داشتن میانسالی” را  نیزنوشته است. کتاب وی مجموعه‌ای از استعاره‌های ترکیبی را ارائه می‌کند. وی در مقدمه کتاب،مساله پیری را شبیه یک کریستال میداند که در آن یک کرم ابریشم برای تبدیل شدن به پروانه قدم روی پلی از آب های خروشان میگذارد و پس از یک دوره تغییر و تبدیل، زندگی جدید و موفق اش آغاز میشود و کرم تبدیل به پروانه میگردد. کانلی بینش دقیقی ارائه می دهد. به عنوان مثال عقیده دارد که مدیریت کودکان، نوجوانان، والدین سالخورده دغدغه های اصلی و تنها مشکل ما نیستند در عوض، بیشترین مساله مربوط به خود میانسالی است و زمانی است که ما شروع به نگرانی می کنیم که زندگی ما آنطور که انتظار داشتیم پیش نمی رود.” وی استدلال می کند که برای حل مساله به یک تغییر ذهنیت نیاز داریم. ما مسیرهای خاصی را انتخاب کرده‌ایم که بیشتر تحت تاثیر محیط بر ما تحمیل شده است .ما غرق در دنیا و افکار میانسالی شده ایم، اغلب با افراد و فعالیت هایی که برای ما ارزش قائل هستند سرو کار داریم. در حالیکه توان عضلانی و بینایی ما و یادآوری جزئیات برایمان کاهش می یابد اما داریم “عاقل تر، کمتر واکنش پذیرتر و سخاوتمندتر” می شویم. تسلط ما در تشخیص الگوها” خیلی بالاتر از گذشته است و “خودآگاهی ” بسیار بیشتر شده است. ما دوستی های با کیفیت بیشتری نسبت به دوره جوانی داریم و “ظرفیت ما برای همدلی چشم گیر تر است.” او اشاره می کند که ارسطو معتقد بود بدن در ۳۵ سالگی کامل است و روح در ۴۹ سالگی.

​کارن والروند نیز مانند چیپ کانلی  یکی دیگر از جنگجویان  جنگ صلیبی مبارزه با  میانسالی و  بهبود أوضاع انسانها است. مانند کانلی، اوی معتقد است که میانسالی دوران «تکامل» است، نه «انحطاط قریب‌الوقوع». او نیز بر اهمیت ارتباط خود با جامعه تأکید می‌کند و افکار کانلی درباره حقیقت عاطفی و مزایای بلندمدت روابط معنادار را تکرار می‌کند. پیشنهاد می‌کند آینده‌ای که دوست دارید باید از همین الان با یک «مانیفست جرقه زدن» تصور و ایجاد کنید. با پذیرش همه فرصت‌ها رشد را پرورش دهید، بازی کردن هایتان وماجراجویی هایتان را از همین امروز رقم بزنید و به زمان فرصت تاخیر ندهید.». زمانی که به نقطه میانی حرفه خود می رسیم، دست و پنجه نرم کردن با احساسات و انتظارات برآورده نشده، فرصت های از دست رفته و مسیرهایی که پیموده نشده اند، معمول است. کارشناسان می گویند که رسیدن به میانسالی فرصتی عمیق برای رشد و تأمل در خود است. این فرصتی است برای ارزیابی مجدد اولویت های خویشتن، استفاده از تجربیات مان و ایجاد مسیری که با اهداف نیمه دوم زندگی حرفه ای  مان همسو باشد.

رسیدن به میانسالی – که اغلب با میانه دوران حرفه ای ما همزمان است – می تواند لحظه ای باشد که دستاوردها، جاه طلبی ها و واقعیت های ما با هم برخورد میکنند. مبارزه با احساسات و انتظارات برآورده نشده رایج است. اینکه بسیاری از رویاها و آرزوهای اولیه ممکن است تحقق نیافته باشد – مثل همیشه – هشیار کننده است. کارشناسان می گویند این دوره فرصتی عمیق برای رشد را فراهم می کند. این فرصتی است برای ارزیابی مجدد اولویت های مان، استفاده از تجربیات مان و ایجاد مسیری که باید بت اهداف آینده مان همسو گردد.

چیپ کانلی می گوید نیمه اول زندگی مربوط به «انباشته شدن» است. «این کار را بکن! این را امتحان کن! دوستان، فرزندان، رزومه کاری و وسایل خانه خود را جمع آوری کن.» او می گوید. «نیمه دوم زندگی برای ویرایش (editing)است. زمانی است که تشخیص می دهید چه چیزهایی واقعاً برای شما مهم و چه چیزهایی بی اهمیت است.»

آغاز این فرآیند «ویرایش» ممکن است در میان مشغله‌های میانسالی بسیار ثقیل و حتی غیرممکن به نظر برسد. خواسته های کاری، خانه و سایر تعهدات می تواند فضای کمی برای نگریسین به درونمان باقی بگذارد. آبونی جویس ( مربیگر حرفه ای های دوره میانسالی) می گوید یافتن زمان و فضای ذهنی برای نگریستن به حرفه خود و ارزیابی مجدد آن بسیار ارزشمند است. این نگرش به شما چشم اندازی می دهد تا شکل و جهت آینده خود را ترسیم کنید.”

در اینجا شش پرسش وجود دارد که کانلی و جویس پیشنهاد می‌کنند در حین بررسی وضعیت شغلی مان در میانسالی از خودمان باید بپرسیم.

۱. اکنون چه کارهایی را میتوانیم یاد بگیریم یا انجام دهیم ( و ممکن است انجام ندهیم )تا ده سال دیگر احساس گناه و پشیمانی نکنیم؟

پشیمانی ممکن است مفهوم منفی داشته باشد، اما معلم قدرتمندی برای بشریت است. مزایای پیر شدن این است که دید محیطی میدهد و می توانید آینده را بهتربینید. در میان سالی عواقب اقدامات خود را کاملاً درک می کنید. کانلی توصیه می کند که از قدرت پشیمانی پیش بینی کننده استفاده کنید، این قدرت شامل تصوری  از ناامیدی از آینده ای  است که اگر امروز اقدامات خاصی را انجام ندهید، ممکن است در آن زمان احساس گناه و پشیمانی کنید. او می گوید که این آینده نگری به شما کمک کند تا تصمیماتی را بگیرید که در آینده قدردان این تصمیمات باشید. تحقیقات نشان می دهد که حفظ کنجکاوی، یادگیری مهارت های جدید و پذیرش تجربیات جدید با زندگی طولانی تر و شادتر ارتباط دارد. به عنوان مثال، کانلی موج سواری و صحبت کردن به زبان اسپانیایی را در دوران میانسالی خود آموخت. بنابراین، موضوعاتی را که می‌خواهید درباره‌شان بیاموزید، روتین‌هایی که می‌خواهید انجام دهید، تجربیاتی که می‌خواهید در آن‌ها شیرجه بزنید و مکان‌هایی که می‌خواهید اکنون، قبل از اینکه خیلی دیر شود،  ببینید را تجربه کنید. او می‌گوید هدف این است «تصمیم‌گیری برای تحقق رضایت بلندمدت، نه رضایت فوری».

۲. چگونه به هدف هایمان دست پیدا کنیم؟

بسیاری از افراد در اوایل کار خود تحت تأثیر عوامل خارجی  از جمله فشار والدین، هنجارهای اجتماعی یا تمایل به انطباق با مفاهیم خاص موفقیت قرار می گیرند. این فشارها می تواند منجر به انتخاب های شغلی شود که انتظارات دیگران را بر خواسته ها و علایق شما ترجیح می دهد. بعداً، فداکاری برای همسر و فرزندان ممکن است جاه طلبی های شخصی را بیشتر تحت الشعاع قرار دهد. با رسیدن به نقطه میانی زندگی، زمان آن فرا رسیده است که از شغلی که توسط نیروهای خارجی و برنامه‌های دیگران شکل گرفته است به شغلی که توسط آنچه می‌خواهید و معنادار می‌یابید، تغییر مسیر دهید. این فرصتی است برای رهایی از روزمره گی و تمرکز روی رویاهایتان. تعیین اینکه یک شغل با معنا ممکن است برای ما چگونه به نظر برسد، نیاز به تأمل در خود دارد. “چه چیزی ما را هیجان زده می کند؟ چه چیزی ما را تحریک می کند؟ در مورد چه چیزی کنجکاو هستید؟ زمانی از چه فعالیت‌هایی در زندگی‌ مان لذت می‌بردیم اما از آن غفلت می‌کنیم؟» پاسخ ها می توانند به ما کمک کنند تا محورهای بالقوه حرفه خود را شناسایی کنیم، خواه حرکت به یک صنعت مجاور یا انتقال به چیزی کاملاً متفاوت باشد. “این به ما کمک می کند ببینیم گزینه های بیشتری در دسترس داریم.”

۳. چه دست آوردهایی در طول زندگی برایمان ایجاد شده است که می توانیم به دنیا هدیه دهیم؟

در میانسالی، مجموعه‌ای از تجربیات، بینش‌ها و شاید چندین شگرد کاری را که به سختی به دست آورده ایم میتوانیم در توشه راهمان قرار دهیم. کانلی می‌گوید، می‌توانید به مهارت‌ها و دانشی که به دست آورده‌اید فکر کنید و در نظر بگیرید که می‌توانید از آنها برای تأثیر مثبت بر دیگران استفاده کنید. او از دیوید ویسکوت(روانپزشک و نویسنده )این جمله را الهام گرفته است،که : “هدف زندگی کشف موهبت است. کار زندگی توسعه آن است. معنای زندگی این است که هدیه ات را به جهان تقدیم کنی.»

کانلی یک تمرین کلاسیک (شبیه آموخته های پیتر دراکر) را توصیه می کند. از شما می پرسد “در چه شغلی هستید؟” پنج بار متوالی، با هر سوال متوالی به شما کمک می کند تا پاسخ خود را اصلاح و ویرایش کنید. کانلی می‌گوید: «پاسخ نهایی غالباً منجر به ظهور بخش گمشده ما می‌شود. به این ترتیب وی متوجه شد که یک کیمیاگر اجتماعی است که مردم را گرد هم می‌آورد.» هدف این است که با درک واضح تری از نقاط قوت خود و نحوه به کارگیری آنها به شیوه هایی معنادار و سازگار به هدف شخصی خود دست یابید.

۴. می خواهیم روزهایمان را چگونه بگذرانیم؟

جویس می گوید: ما اغلب تشویق می شویم که در مورد زندگی حرفه ای خود بزرگ فکر کنیم. روسا و مشاوران شغلی از شما می خواهند که آینده خود را در پنج یا ۱۰ سال آینده یا ایده خود را از موفقیت پیش بینی یا تعریف کنید. جویس پیشنهاد می‌کند با کوچک‌تر کردن افکارتان به آینده خود تمرکز کنید. با در نظر گرفتن اینکه می‌خواهید جزییات روتین‌های روزانه‌تان چگونه باشد، به سطح خرد برسید. وی توصیه می کند به جای تمرکز بر اهداف بلندمدت، یک روز معمولی را در آینده ایده آل خود تصور کنید .در نظر بگیرید که می خواهید زمان خود را چگونه بگذرانید، با چه کسانی می خواهید تعامل داشته باشید و در خارج از محل کار چه کارهایی می خواهید انجام دهید. این آزمایش فکری به شما این امکان را می‌دهد تا در مورد نوع زندگانی و آمیزش هایی که می‌خواهید فراهم کنید شفاف شوید و اهداف خود را با جنبه‌های عملی زندگی روزمره خود هماهنگ کنید.

۵. مایل به انجام چه تعاملاتی هستیم یا دیگر مایل به انجام چه تعاملاتی نیستیم؟

طبیعی است که انتخاب های خود را مجدداً حدس بزنید و در مورد احتمالات فکر کنید. شاید اگر کارها را متفاوت انجام می دادید، پول بیشتری داشتید. شاید اگر تصمیمات دیگری می گرفتید، روابط نزدیکتر یا ازدواج قوی تری داشتید.جویس می‌گوید «شما انتخاب‌هایی انجام داده اید که در آن زمان برای نیازها و اولویت‌های شما منطقی بود». اکنون که بزرگتر شده اید و دیدگاه های بیشتری دارید، ممکن است آنها تکامل یافته باشند. شاید فرزندان شما خارج از خانه یا مستقل‌تر باشند، این به شما امکان می‌دهد بدون حواس‌پرتی ناشی از مسئولیت‌های خانه، بیشتر روی شغل خود تمرکز کنید. از طرف دیگر، ممکن است دیگر حاضر نباشید فداکاری هایی را که قبلا انجام داده اید انجام دهید. در عوض، شما می خواهید زندگی شخصی تان اولویت داشته باشد. کلید موفقیت این است که ارزش‌ها و اولویت‌های خود را با دقت در نظر بگیرید و در مورد تعاملاتی که مایل به انجام آن هستید، آگاهانه تصمیم بگیرید. او می گوید: هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد، اما باید تعمداً آنرا بپذیرید و در پس سوالات به دنبال پاسخ خود باشید.

۶. چه چیزی در زندگی مان میتواند بهتر شود؟

تضعیف حافظه، قلقلک مفاصل، گرگرفتگی، کاهش سطح انرژی ،چالش‌ها و اهانت‌های مرتبط با افزایش سن همگی دغدغه های شناخته شده ای هستند اما کانلی پیشنهاد می کند به جای اینکه روی این موضوعات تمرکز کنید طرز فکر خود را به قدردانی از مزایای میانسلی و پیری تغییر دهید: خردی که به دست آورده اید، تجربیاتی که داشته اید و رشد شخصیت و پرورش ذهنی ای را که به دست آورده اید. این تغییر در چشم انداز فقط یک خوش بینی در دنیای هپروت نیست. می تواند مزایای واقعی و ملموسی برای رفاه و طول عمر شما داشته باشد. یک مطالعه نشان داد که افرادی که تصورات مثبتی از خود نسبت به سالمندی داشتند، به طور متوسط ۷.۵ سال عمر شان بیشتر از افرادی بود که دیدگاه منفی داشتند.مساله مسن شدن هم در محیط کار و هم در جامعه وجود دارد، اما کانلی می گوید که باید با سن گرایی درونی خود نیز مقابله کنید. “اگر با کنجکاوی و تعامل پرشور ظاهر شوید، مردم متوجه انرژی شما خواهند شد، نه چین و چروک های شما.”

میانسالی انبوهی از گذارها و چالش ها را به همراه دارد: خالی شدن آشیان ، یائسگی، از دست دادن والدین، مسائل سلامتی غیرمنتظره، و تغییرات در شغل و روابط.

هیچ نقشه و راهی وجود ندارد. کانلی می‌گوید هدف این است که از خرد و تجربیاتی که در این راه به‌دست آورده‌اید، استفاده کنید و «مرحله بعدی زندگی خود را آگاهانه تر مدیریت کنید».

مروری برسومین اجلاس سالانه آینده مواد معدنی- ریاض عربستان

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

دی ماه ۱۴۰۲

چکیده مدیریتی

سومین اجلاس سالانه چشم انداز آینده  مواد معدنی  در ژانویه ۲۰۲۴در عربستان با هدف توسعه و تکمیل زنجیره تامین در مقیاس منطقه ای به ویژه آسیای مرکزی و آفریقا تحت قالب فکری اقدامات مسئولانه و انعطاف پذیری جهان برای تامین مواد اولیه برگزار شد.اینجانب به همراه مدیران ارشد سرمایه گذاری معادن و فلزات فرصت حضور در این اجلاس بزرگ و مجلل را داشتیم و این مجمع به ابتکار و پشتیبانی دولت عربستان برای تامین و ایجاد امنیت جهان برای تهیه مواد معدنی بحرانی و استراتژیک در کنار شناخت فرصتهای سرمایه گذاری و رشد در منطقه فراهم شد.

عربستان سعودی با ۳۷ میلیون نفر جمعیت ، ۱۰۶۱ میلیارد دلارGDP  به ارزش جاری و با رشد اقتصادی حدود ۸.۵۹ درصدی در سال ۲۰۲۲ همراه بوده و شاخص CPI آن طبق آمار آنکتاد ۲.۴۷ درصد است.عربستان بر اساس شاخص برابری قدرت خرید در سال ۲۰۲۳ حدود ۲۲۴۶ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشته است.سرانه تولید ناخالص داخلی بر اساس قدرت خرید ۸۲ هزار دلار و بر اساس ارزش اسمی حدود ۳۶ هزار دلار است. همچنین ضریب جینی عربستان ۴۵.۹ درصد است که نشان از نابرابری بالای توزیع درآمد دارد.عربستان ۴۱۲ میلیارد دلار صادرات تجاری در مقابل ۱۹۰ میلیارد دلار واردات تجاری است.از طرفی صادرات غیر تجاری که شامل خدمات است ۳۱ میلیارد دلار در برابر ۸۲ میلیارد دلار واردات غیرتجاری است.

ابتکارات تکنولوژیک و دیجیتالی شدن معادن برای این منطقه که قرار است هاب سرمایه گذاری بازیگران اقتصادی جهان شود در این اجلاس در کانون توجه حاضرین قرار گرفت و حاضرین در این اجلاس عمدتاً  رهبران و مدیران شرکتهایی بودند که با رویکردی بازار محور در جلسه حاضر شدند. بیش از ۲۶۰۰۰ نفر از سراسر جهان(۱۳ هزار نفر حضوری و ۱۳ هزار نفر بطور آنلاین) در ریاض عربستان سعودی گرد هم آمدند تا موضوعات کلیدی را برای  آینده  مواد معدنی جهان  به پیش ببرند. در این نشست سطح بالا ، بیش از ۱۴۵ کشور جهان با حضور بیش از ۶۰ وزیر و نمایندگان ۲۰ سازمان بین المللی، ۳۰ سازمان غیردولتی و ۱۳ انجمن تجاری ، ۲۵۰ نفر از مدیران عامل شرکتهای معظم صنایع معدنی حضور داشتند. بحث‌های کلیدی حول پتانسیل ایجاد یک ابرمنطقه غنی از مواد معدنی بزرگ(منطقه خاص آفریقا و آسیای مرکزی و مجاور با کشور عربستان)، با نمایندگان دولتها و مقامات سازمان‌های چندجانبه مانند سازمان ملل متحد و بانک جهانی، در کنار انجمن‌های تجاری و تشکل های اقتصادی به تبادل ایده‌ها و تجربیات پرداختند.

تقاضا برای کالاهایی مانند مس، فولاد و آلومینیوم به طور تصاعدی افزایش یافته بطوری که این مواد معدنی نیاز روزافزون جهان را  می طلبد تا با مدیریت صحیح آن انرژی های ضروری کره زمین را حفظ کنند. این محرک‌ها برای مصرف تنها در صورتی می‌توانند پایدار باشند که ظرفیت زنجیره‌های ارزش معدنی و فلزی و تدارکات با سرعت بالا آنها را فراهم  نماید. پذیرش «فلزات سبز» و ایجاد «هاب‌های صنعتی» در یک ابر منطقه مواد معدنی نوظهور که از آفریقا تا خاورمیانه و آسیای مرکزی و شرقی امتداد دارد، تأثیر زیادی بر توسعه زنجیره‌های تامین انعطاف‌پذیر مواد معدنی و آینده آن خواهد داشت. این کشورها دارای منابع عظیمی هستند و یک پایگاه استراتژیک را برای همه مواد معدنی که آینده جهان به حیات آنها بستگی را گره می زنند.

عربستان وکشورهای آفریقایی میخواهند با مشارکت بازیگران کلیدی عرضه منابع معدنی جهان با گرد همایی های فی مابین، سهم خود را از تولید مواد معدنی افزایش دهند و خود را به عنوان قهرمانان بین المللی در جهان معرفی کنند. عربستان میخواهد نقش اصلی و بلندمدتی را به عنوان رهبر مالی و اقتصادی حوزه معادن منطقه بازی کند و فرصت توسعه پایدار را به  غنی بخشی به معادن کشورهای آفر یقایی اعطا نماید.در واقع اصطلاح فرامنطقه ای شدن معدنی در این منطقه با ظهور عربستان تحت قالب واژه super-region   به رویکرد جغرافیایی حکومت عربستان اطلاق میشود که میخواهد اتحادی استراتژیک با محور شرکتهای آمریکایی- بریتانیایی برای توسعه معادن خود و کشورهای مسلمان آفریقا ایفا کند.به زعم عربستان،۷۹ کشوری که در این منطقه هستند ۳۳ درصد از خاک زمین را اشغال کرده اند و با ۴۵ درصد از سهم جمعیت کره زمین، مقدار ناچیزی در حدود ۱۱ درصد از تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص داده اند که با استعدادهای محیطی منطقه و امکان تامین منابع مالی لازم قادر خواهند بود تا از چرخه شوم فقر و عقب ماندگی نجات پیدا کنند. این اجلاس بر اساس ۵ محور کلی زیر برگزار شد و غولهای تجارت و تولید معادن جهان مشارکت نمودند:

  1. سرمایه گذاری در تولید و تجارت فلزات اساسی و معادن
  2. استراتژی توسعه مواد معدنی حیاتی
  3. ارتقای مسئولیت پذیری معادن
  4. توسعه مراکز تعالی
  5. توسعه زنجیره ارزش سبز

در این اجلاس بیش از ۷۵ درصد از سخنرانی ها توسط مدیران عامل و اجرایی و ۲۹ درصدتوسط مدیران سطوح بالای اجرایی(C-level management) مطرح  و سه هدف عمده را بشرح زیر دنبال کرد:

  • ارتقای سطح فرامنطقه ای در معادن
  • شکوفایی فضای ذی نفعان متنوع
  • جذاب  کردن حوزه سرمایه گذاری

بنابرین در حوزه معادن ۴ موضوع کاربردی(action areas) را نیز مد نظر قرار دادند:

  • استراتژیهای معادن حیاتی در سطح منطقه ای و جهانی
  • مراکز تعالی
  • شفافیت و استانداردها
  • مواد معدنی و فلزات سبز و تکنولوژی های مرتبط

چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی نقش بخش معدن را در اقتصاد عربستان بعنوان پایه سوم تنوع بخشی اقتصادی پس از نفت و گاز افزایش داده و آن را به عنوان سومین رکن کلیدی اقتصادو به عنوان بخشی از برنامه توسعه صنعتی و لجستیک ملی قرار داده است. تمرکز عربستان بر استخراج معادن ناشی از تمایل به تنوع بخشیدن به اقتصاد و افزایش درآمدهای غیرنفتی است زیرا وابستگی به نفت را از بین می برد. علاوه بر این، مواد معدنی ورودی‌های کلیدی در بسیاری از صنایع ضروری برای اهداف چشم‌انداز ۲۰۳۰  مانند دستیابی به یک گذار سبز، دیجیتالی کردن اقتصاد، تبدیل شدن به یک قطب جهانی برای فناوری و اتصال، تولید انرژی هسته‌ای و بومی‌سازی تدارکات نظامی هستند.

شرکت معدنی دولتی آن تحت عنوان معادن(Maaden) 9.9 درصد از سهام Ivanhoe Electric، یک گروه اکتشاف معدنی ایالات متحده را خریده است و یک قرارداد سرمایه گذاری مشترک ۵۰/۵۰ با Barrick Gold را برای معدن مس جبل سید منعقد کرده است. مانرا(Manara Minerals)، سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت دولتی معادن و صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان، صندوق ثروت دولتی این کشور، بر پوزیشن های سهام اقلیت است. در اوایل سال جاری مانرا[۱]وارد یک سرمایه گذاری مشترک برای تملک ۱۰ درصد از سهام فلزات اساسی وله [۲]یک تولید کننده پیشرو مس و نیکل شد. سرمایه و تجربه توسعه عربستان سعودی مورد استقبال دولت های آفریقایی قرار گرفته است. گفتگوهای اولیه ایالات متحده و عربستان سعودی در مورد مشارکت برای پیشبرد امنیت مواد معدنی حیاتی، احتمالاً آغاز بسیاری از ائتلاف های سعودی در ماه ها و سال های آینده است.

عربستان در تلاش است تا سهم بخش معدن در تولید ناخالص داخلی خود را از ۱۷ میلیارد دلار به ۷۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۰ افزایش دهد، و مقامات سعودی امیدوارند هزاران شغل با ارزش ایجاد کنند. انتظار می‌رود با سرمایه‌گذاری‌های معدنی در منطقه مورد نظر، واردات مواد معدنی عربستان را از ۱۹ میلیارد دلار در حال حاضر به ۱۱.۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۵ کاهش دهد و هزینه‌ها را کاهش و رقابت‌پذیری صنایع سعودی متکی به مواد معدنی را افزایش دهد.

تا به امروز، بیش از ۴۸ ماده معدنی از جمله سنگ مرمر، گرانیت، طلا، مس و آهن در این کشور شناسایی شده است. این فلزات به سرعت استخراج می شوند، به ویژه فلزات پر تقاضا مانند آلومینیوم و فولاد. عربستان سعودی دارای ثروت معدنی تخمینی ۱.۳ تریلیون دلار است و به دنبال جذب نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در بخش معدن تا سال ۲۰۳۰ است.عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹ وزارت صنعت و منابع معدنی را برای تسریع رشد صنعت معدن ایجاد کرد. برای جذب سرمایه‌گذاری بین‌المللی و داخلی، عربستان سعودی قانون جدید معادن را تنظیم کرده است که اکتشاف و استخراج مواد معدنی را برای شرکت‌ها آسان‌تر می‌کند و مشوق‌های مالی ارائه می‌دهد. عربستان سعودی همچنین فعالیت های سازمان زمین شناسی را افزایش داده و اخیرا قراردادی ۲۰۷ میلیون دلاری با سازمان زمین شناسی چین به عنوان بخشی از تلاش برای تکمیل ۵۰ درصد از بررسی سپر عربستان سعودی، منعقد کرده است.

صندوق توسعه عربستان سعودی ۵۳۳ میلیون دلار توافقنامه با کشورهای آفریقایی امضا کرد که هدف آن حمایت ازکشورهایی است که دچار مشکل بدهی هستند.

نقشه برداری از منابع معدنی عربستان سعودی از طریق پایگاه داده ملی زمین شناسی به منظور ارائه اطلاعات واضح تر در مورد فرصت های سرمایه گذاری معدنی بالقوه است.بورس معادن و فلزات عربستان سعودی به عنوان یک بازار مالی بزرگ برای شرکت های معدنی و یک پلت فرم تجارت مواد معدنی با همکاری بورس ملی استرالیا یا NSX و عربستان سعودی Ajlan، یک شرکت هلدینگ سرمایه گذاری پیشرو در عربستان تاسیس کرده است. به طور گسترده ای، ریاض معتقد است در مورد مواد معدنی یافت شده در عربستان سعودی، از جمله لیتیوم و مس و موقعیت جغرافیایی اش آن را به مقصدی جذاب برای سرمایه گذاران علاقه مند به صادرات تبدیل می کند.. عربستان قصد دارد تا سال ۲۰۲۶ سالانه بیش از ۱۵۰۰۰۰ خودروی الکتریکی تولید و صادر کند. در ماه مه سال ۲۰۲۲، عربستان سعودی یک پروژه ۶ میلیارد دلاری برای ساخت یک مجتمع کارخانه ورق فولادی برای بخش‌های کشتی‌سازی، نفت و گاز، ساخت‌وساز، و بخش‌های دفاعی و برق را اعلام کرد.

 کارخانه فلزات باتری خودرو شرکت خودروهای برقی مستقر در ایالات متحده، Lucid Group ساخت یک کارخانه خارج از کشور را در عربستان سعودی در سال ۲۰۲۲ آغاز کرد، که انتظار دارد تا سال ۲۰۲۶ افتتاح شود و در نهایت به هدف تولید ۱۵۰۰۰۰ خودروی الکتریکی در سال دست یابد. در نوامبر ۲۰۲۲، عربستان سعودی اولین شرکت ملی خودروهای الکتریکی خود را به نام Ceer Motors در تلاش برای بومی سازی تولید راه اندازی کرد.آرزوهای معدنکاری عربستان سعودی به طرح های انرژی هسته ای این کشور نیز مرتبط است.

جمع بندی

عربستان سعودی نشان داده است که مایل به تامین سرمایه در زمانها و شرایط بحرانی است . بسیاری از بازیگران بخش خصوصی در دوره رکود ، حجم سرمایه گذاری خود را کاهش می دهند اما عربستان هدف گذاری نموده تا با نقش آفرینی در زمانهای حساس تاریخی، سرمایه گذاری لازم را انجام دهد. همچنین نشان داده است که مایل است به کشورهای آفریقایی حمایت کند تا اطمینان حاصل شود که آنها از منابع خود بیشترین بهره را ببرند. جای تعجب نیست که بیش از ۲۵ دولت آفریقایی در مجمع مواد معدنی که توسط دولت عربستان سعودی در ژانویه ۲۰۲۴ در ریاض تشکیل شد، حضور یافتند.

عربستان با  این نحوه شراکت، قدرتمندترین مقابله با سلطه چین در مواد معدنی حیاتی را به ایالات متحده و متحدانش ارائه می دهد. ایالات متحده به دلیل ماهیت استعمارگر خود و تصویر نامناسبی که کشورهای هم تراز آن در قرنهای گذشته در کشورهای آفریقایی داشته اند تعامل تجاری بسیار محدودی با قاره آفریقا داشته است. قاره ای که که بیش از ۷۵ درصد منگنز، پلاتین و کروم و همچنین تقریباً نیمی از کبالت جهان و یک پنجم گرافیت جهان را  در دل خود جا د اده است. از سوی دیگر، عربستان سعودی بیش از پیش به آفریقا نزدیک شده است و میتواند نقش رهبر مالی و صنعتی را در این منطقه ایفا کند. به نظر میرسد که کشورهای غربی و حتی کشور روسیه نیز به این پذیرش رسیده اند که نقطه جدیدی در کانون اقتصادی جهان را برای تامین پایدار زنجیره مواد معدنی ایجاد کنند و این فرامنطقه جدید، ظرفیت جذب منابع بزرگ بانکهای و غولهای اقتصادی جهان را دارد.

گزارش کامل

سومین اجلاس سالانه آینده مواد معدنی- ریاض عربستان
دکتر کیارش مهرانی دی ماه ۱۴۰۲

خلاصه اطلاعات اقتصادی

عربستان سعودی با ۳۷ میلیون نفر جمعیت ، ۱۰۶۱ میلیارد دلارGDP  به ارزش جاری و با رشد اقتصادی حدود ۸.۵۹ درصدی در سال ۲۰۲۲ همراه بوده و شاخص CPI آن طبق آمار آنکتاد ۲.۴۷ درصد است.عربستان بر اساس شاخص برابری قدرت خرید در سال ۲۰۲۳ حدود ۲۲۴۶ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشته است.سرانه تولید ناخالص داخلی بر اساس قدرت خرید ۸۲ هزار دلار و بر اساس ارزش اسمی حدود ۳۶ هزار دلار است. همچنین ضریب جینی عربستان ۴۵.۹ درصد است که نشان از نابرابری بالای توزیع درآمد دارد.عربستان ۴۱۲ میلیارد دلار صادرات تجاری  در مقابل ۱۹۰ میلیارد دلار واردات تجاری است.از طرفی صادرات غیر تجاری که شامل خدمات است ۳۱ میلیارد دلار در برابر ۸۲ میلیارد دلار واردات غیرتجاری است.

مقدمه

سومین اجلاس سالانه چشم انداز آینده  مواد معدنی  درژانویه ۲۰۲۴در عربستان با هدف توسعه و تکمیل زنجیره تامین در مقیاس منطقه ای به ویژه آسیای مرکزی و آفریقا تحت قالب فکری اقدامات مسئولانه و انعطاف پذیری جهان برای تامین مواد اولیه برگزار شد.اینجانب به همراه مدیران ارشد سرمایه گذاری معادن و فلزات فرصت حضور در این اجلاس بزرگ و مجلل را داشتیم و این مجمع به ابتکار و پشتیبانی دولت عربستان برای تامین و ایجاد امنیت جهان برای تهیه مواد معدنی بحرانی و استراتژیک در کنار شناخت فرصتهای سرمایه گذاری و رشد در منطقه فراهم شد. 

ابتکارات تکنولوژیک و دیجیتالی شدن معادن برای این منطقه که قرار است هاب سرمایه گذاری بازیگران اقتصادی جهان شود در این اجلاس در کانون توجه حاضرین قرار گرفت و حاضرین در این اجلاس عمدتاً  رهبران و مدیران شرکتهایی بودند که با رویکردی بازار محور در جلسه حاضر شدند. بیش از ۲۶۰۰۰ از سراسر جهان(۱۳ هزار نفر حضوری و ۱۳ هزار نفر بطور آنلاین) در ریاض عربستان سعودی، گرد هم آمدند تا موضوعات کلیدی را برای  آینده  مواد معدنی جهان  به پیش ببرند. در این نشست سطح بالا ، بیش از ۱۴۵ کشور جهان با حضور بیش از ۶۰ وزیر و نمایندگان ۲۰ سازمان بین المللی، ۳۰ سازمان غیردولتی و ۱۳ انجمن تجاری شرکت، ۲۵۰ نفر از مدیران عامل شرکتهای معظم صنایع معدنی حضور داشتند. بحث‌های کلیدی حول پتانسیل ایجاد یک ابرمنطقه غنی از مواد معدنی بزرگ(منطقه خاص آفریقا و آسیای مرکزی و مجاور با کشور عربستان)، با نمایندگان دولتها و مقامات سازمان‌های چندجانبه مانند سازمان ملل متحد و بانک جهانی، در کنار انجمن‌های تجاری و تجاری، به تبادل ایده‌ها و تجربیات پرداختند.

تقاضا برای کالاهایی مانند مس، فولاد و آلومینیوم به طور تصاعدی افزایش یافته بطوری که این مواد معدنی نیاز روزافزون جهان را  می طلبد تا با مدیریت صحیح آن انرژی های ضروری کره زمین را حفظ کنند. این محرک‌ها برای مصرف تنها در صورتی می‌توانند پایدار باشند که ظرفیت زنجیره‌های ارزش معدنی و فلزی و تدارکات با سرعت بالا آنها را فراهم  نماید. پذیرش «فلزات سبز» و ایجاد «هاب‌های صنعتی» در یک ابر منطقه مواد معدنی نوظهور که از آفریقا تا خاورمیانه و آسیای مرکزی و شرقی امتداد دارد، تأثیر زیادی بر توسعه زنجیره‌های تامین انعطاف‌پذیر مواد معدنی و آینده آن خواهد داشت. این کشورها دارای منابع عظیمی هستند و یک پایگاه استراتژیک را برای همه مواد معدنی که آینده جهان به حیات آنها بستگی را گره می زنند.

عربستان وکشورهای آفریقایی میخواهند با مشارکت بازیگران کلیدی منابع معدنی جهان با گرد همایی های فی مابین، سهم خود را از تولید مواد معدنی افزایش دهند و خود را به عنوان قهرمانان بین المللی در جهان معرفی کنند. عربستان میخواهد نقش اصلی و بلندمدت را به عنوان رهبر مالی و اقتصادی حوزه معادن منطقه بازی کند و فرصت توسعه پایدار را به  غنی بخش به معادن کشورهای آفر یقایی اعطا نماید.در واقع اصطلاح فرامنطقه ای شدن معدنی د این منطقه با ظهور عربستان تحت قالب واژه super-region   به رویکرد جغرافیایی حکومت عربستان اطلاق میشود که میخواهد اتحادی استراتژیک با محور شرکتهای آمریکایی- بریتانیایی برای توسعه معادن خود و کشورهای مسلمان آفریقا ایفا کند.به زعم عربستان،۷۹ کشوری که در این منطقه هستند ۳۳ درصد از خاک زمین را اشغال کرده اند و با ۴۵ درصد از سهم جمعیت کره زمین، مقدار ناچیزی در حدود ۱۱ درصد از تولید ناخالص جهانی را به خود اختصاص داده اند که با استعدادهای محیطی منطقه و امکان تامین منابع مالی لازم قادر خواهند شد تا از چرخه شوم فقر و عقب ماندگی نجات پیدا کنند.این اجلاس بر اساس ۵ محور کلی زیر برگزار شد و غولهای تجارت و تولید معادن جهان مشارکت نمودند:

  1. سرمایه گذاری در تولید و تجارت فلزات اساسی و معادن
  2. استراتژی توسعه مواد معدنی حیاتی
  3. ارتقای مسئولیت پذیری معادن
  4. توسعه مراکز تعالی
  5. توسعه زنجیره ارزش سبز

در این اجلاس بیش از ۷۵ درصد از سخنرانی ها توسط مدیران عامل و اجرایی و ۲۹ درصدتوسط مدیران سطوح بالای اجرایی(C-level management) مطرح  و سه هدف عمده را بشرح زیر دنبال کرد:

  • ارتقای سطح فرامنطقه ای در معادن
  • شکوفایی فضای ذی نفعان متنوع
  • جذاب  کردن حوزه سرمایه گذاری

بنابرین در حوزه معادن ۴ موضوع کاربردی(action areas) را نیز مد نظر قرار دادند:

  • استراتژیهای معادن حیاتی در سطح منطقه ای و جهانی
  • مراکز تعالی
  • شفافیت و استانداردها
  • مواد معدنی و فلزات سبز و تلکنولوژی های مرتبط

چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی نقش بخش معدن را در اقتصاد عربستان بعنوان پایه سوم تنوع بخشی اقتصادی پس از نفت و گاز افزایش داده و آن را به عنوان سومین رکن اقتصادی کلیدی به عنوان بخشی از برنامه توسعه صنعتی و لجستیک ملی قرار داده است. تمرکز عربستان بر استخراج معادن ناشی از تمایل به تنوع بخشیدن به اقتصاد و افزایش درآمدهای غیرنفتی است زیرا وابستگی به نفت را از بین می برد. علاوه بر این، مواد معدنی ورودی‌های کلیدی در بسیاری از صنایع ضروری برای اهداف چشم‌انداز ۲۰۳۰  مانند دستیابی به یک گذار سبز، دیجیتالی کردن اقتصاد، تبدیل شدن به یک قطب جهانی برای فناوری و اتصال، تولید انرژی هسته‌ای و بومی‌سازی تدارکات نظامی هستند.

در ماه سپتامبر سال ۲۰۲۴، ایالات متحده با عربستان سعودی مذاکراتی را برای ایجاد یک مشارکت و به جهت تقویت جریان عرضه مواد معدنی حیاتی از کشورهای آفریقایی آغاز کرد. عربستان سعودی اعلام کرد که در حمایت از اهداف بلندپروازانه خود از تولید، ۱۵ میلیارد دلار از سهام شرکتهای معدنی را برای تضمین مواد معدنی از کشورهایی مانند نامیبیا، گینه و جمهوری دموکراتیک کنگو خریداری خواهد کرد تا عرضه مواد معدنی حیاتی برای فرآوری و تولید داخلی خود را افزایش دهد. عربستان میخواهد تا سال ۲۰۳۰ سالانه ۵۰۰۰۰۰ وسیله نقلیه الکتریکی تولید کند. با توجه به اینکه این کشور فاقد ذخایر معدنی حیاتی است، بیشتر تلاش های عربستان برای تامین مواد معدنی حیاتی براستفاده از منابع کشورهای در حال توسعه متمرکز شده است. این یک مشارکت سودآور به ویژه برای کشورهای آفریقایی است  و عربستان سعودی سرمایه و تجربه قابل توجهی در استفاده از منابع طبیعی آنها برای تبدیل شدن به یک داستان موفقیت توسعه  رادارد و کشورهای آفریقایی هم به دلیل وفور منابع در عربستان و نقشی که در منطقه ایفا میکند تمایل مشارکت د ارند. عربستان سعودی نشان داده است که مایل به تامین سرمایه در زمانها و شرایط بحرانی است بطوری که بسیاری از بازیگران بخش خصوصی در دوره رکود ، حجم سرمایه گذاری خود را کاهش می دهند این عربستان است که با نقش آفرینی در زمانهای حساس تاریخی، سرمایه گذاری لازم را انجام میدهد. همچنین نشان داده است که مایل است به کشورهای آفریقایی حمایت کند تا اطمینان حاصل شود که آنها از منابع خود بیشترین بهره را ببرند. جای تعجب نیست که بیش از ۲۵ دولت آفریقایی در مجمع مواد معدنی که توسط دولت عربستان سعودی در ژانویه ۲۰۲۴ در ریاض تشکیل شد، حضور یافتند.

عربستان با  این نحوه شراکت، قدرتمندترین مقابله با تسلط چین در مواد معدنی حیاتی را به ایالات متحده و متحدانش ارائه می دهد. ایالات متحده به دلیل ماهیت استعمارگر خود و تصویر نامناسبی که کشورهای هم تراز آن در قرنهای گذشته در کشورهای آفریقایی داشته اند تعامل تجاری بسیار محدودی با قاره آفریقا داشته است. قاره ای که که بیش از ۷۵ درصد منگنز، پلاتین و کروم و همچنین تقریباً نیمی از کبالت جهان و یک پنجم گرافیت جهان را  در دل خود جا د اده است. از سوی دیگر، عربستان سعودی بیش از پیش به آفریقا نزدیک شده است. صندوق توسعه عربستان سعودی ۵۳۳ میلیون دلار توافقنامه با کشورهای آفریقایی امضا کرد که هدف آن حمایت ازکشورهایی است که دچار مشکل بدهی هستند. خالد الفالح، وزیر سرمایه‌گذاری عربستان سعودی اعلام کرد که این کشور از صندوق سرمایه‌گذاری مستقل خود برای سرمایه‌گذاری برای شرایطی که به عنوان «تغییر بازی» در آفریقا یاد میشود استفاده خواهد کرد. شاهزاده عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان سعودی نیز از امضای قراردادهای همکاری اولیه انرژی با نیجریه، سنگال، چاد و اتیوپی خبر داد. دو دلیل کلیدی وجود دارد که عربستان سعودی یک شریک جذاب برای کشورهای آفریقایی است. اولاً، داستان توسعه عربستان سعودی در استفاده از بخش استخراج برای رشد اقتصادی عادلانه از طریق صندوق ثروت دولتی برای کشورهای آفریقایی جذاب است. بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰، نفت نزدیک به ۹۰ درصد از درآمد عربستان سعودی را تشکیل می داد. از این درآمد برای بهبود استانداردهای زندگی در این کشور استفاده میشد. عربستان سعودی در شاخص توسعه انسانی (HDI) که اندازه گیری سه بعد کلیدی توسعه انسانی است، عملکرد قابل بهبودی داشته است: این سه شاخص عبارتند از سلامت (امید به زندگی در بدو تولد)، آموزش (میانگین سال های تحصیل و سال مورد انتظار تحصیل) و استاندارد زندگی. (درآمد ناخالص ملی سرانه). در سال ۲۰۲۱، عربستان سعودی در رتبه ۳۳ از ۱۴۳ کشور، در ۲۵ درصد از کل کشورهای جهان که دارای  HDI  بالا هستند قرار گرفته است. در مقابل، با نگاهی به ربع پایین کشورهای در رتبه بندی HDI، ۷۴ درصد آنها در آفریقا هستند. از میان کشورهای آفریقایی که در ربع پایین رتبه‌بندی جهانی HDI قرار دارند، ۷۳ درصد از آنها به عنوان منابع غنی معدنی طبقه‌بندی می‌شونداین نشان می دهد که این کشورها علیرغم داشتن ذخایر قابل توجه مواد معدنی و نفت و گاز، نتوانسته اند از آن برای توسعه اجتماعی و اقتصادی استفاده کنند.

شاخص توسعه انسانی یا HDI، معیاری است که توسط سازمان ملل متحد گردآوری شده و برای تعیین کمیت «متوسط دستاوردهای یک کشور در سه بعد اساسی توسعه انسانی: زندگی طولانی و سالم، دانش، و استاندارد زندگی مناسب» استفاده می‌شود. ” HDI برای اولین بار در سال ۱۹۹۰ راه اندازی شد و از آن زمان تاکنون هر سال منتشر شده است، به استثنای سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۲۰/۲۱ در طول زمان در سطح جهانی روند صعودی دارد، بیش از ۹۰ درصد از ۱۹۱ کشوری که برای گزارش HDI 2021/22 تجزیه و تحلیل شدند، در سال‌های ۲۰۲۰ یا ۲۰۲۱ در کل کاهش HDI یافتند. این کاهش تا حد زیادی به همه‌گیری COVID-19 نسبت داده شد. ارزش شاخص توسعه انسانی یک کشور با تجمیع امتیازات کشور در مجموعه وسیعی از شاخص‌ها از جمله امید به زندگی، نرخ باسوادی، دسترسی جمعیت روستایی به برق، سرانه تولید ناخالص داخلی، صادرات و واردات، نرخ قتل، شاخص فقر چند بعدی، نابرابری درآمد، در دسترس بودن اینترنت و بسیاری موارد دیگر تعیین می‌شود. این شاخص ها در یک عدد بین ۰ تا ۱.۰ جمع آوری شده اند که ۱.۰ بالاترین پیشرفت انسانی ممکن است. HDI به چهار سطح تقسیم می شود: توسعه انسانی بسیار بالا (۰.۸-۱.۰)، توسعه انسانی بالا (۰.۷-۰.۷۹)، توسعه انسانی متوسط (۰.۵۵-.۷۰)، و توسعه انسانی پایین (زیر ۰.۵۵).

 ۲۰۱۰۲۰۲۳رتبه
عربستان۸۱.۶%۸۷.۵%بسیار بالا
ایران۷۴.۵%۷۷.۴%بالا
جهان۶۹.۱%۷۲.۲%بالا

پیش‌بینی می‌شود که جمعیت کنونی آفریقا از ۱.۴ میلیارد نفر، تا سال ۲۰۵۰ به ۲.۴ میلیارد نفر برسد.
همچنین، عربستان سعودی به سیگنال‌های کوتاه‌مدت قیمت حساس نیست – بنابراین در حالی که اکتشافات و فعالیت‌های معدنی جهانی در سال جاری کاهش یافته است، عربستان سعودی سرمایه‌گذاری‌های خارجی خود را افزایش داده است. قیمت لیتیوم بیش از ۷۰ درصد و قیمت نیکل ۴۰ درصد در سال جاری کاهش یافته است. قیمت کبالت نسبت به اوج خود در سال ۲۰۲۲ ۵۰ درصد کاهش یافته است. شرکت ها با کاهش هزینه ها و فعالیت خود واکنش نشان داده اند. اطلاعات بازار جهانی موسسه استاندارد و پور(s&p) شاخص فعالیت خطوط لوله (PAI)[۱] را منتشر می کند، یک امتیاز واحد که فعالیت کلی در عرضه خطوط لوله در سراسر جهان را با جمع آوری و نتایج قابل توجه شامل منابع اولیه، منابع تامین مالی و نقاط عطف مثبت توسعه پروژه ها را اندازه گیری می کند. بین سپتامبر ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، PAI 35 درصد کاهش و تامین مالی شرکت های معدنی بطور متوسط ۱۱ درصد کاهش یافت که عمدتاً به دلیل کاهش تأمین مالی مواد معدنی در گروه کالاهای ویژه، به ویژه گرافیت و لیتیوم بود. در سپتامبر ۲۰۲۳، PAI به پایین ترین سطح خود از می ۲۰۲۰ در اوج همه گیری رسید. در حالی که بیشتر شرکت‌ها به سیگنال‌های قیمت پاسخ می‌دهند، عربستان سعودی به صورت ضد چرخه‌ای حرکت کرده است. شرکت معدنی دولتی آن تحت عنوان معادن(Maaden) 9.9 درصد از سهام Ivanhoe Electric، یک گروه اکتشاف معدنی ایالات متحده و یک قرارداد سرمایه گذاری مشترک ۵۰/۵۰ با Barrick Gold را برای معدن مس جبل سید منعقد کرد. Manara Minerals، سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت دولتی معادن و صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان، صندوق ثروت دولتی این کشور، بر پوزیشن های سهام اقلیت تمرکز دارد. در اوایل سال جاری مانرا[۲]وارد یک سرمایه گذاری مشترک برای تملک ۱۰ درصد از سهام فلزات اساسی وله [۳]یک تولید کننده پیشرو مس و نیکل شد. سرمایه و تجربه توسعه عربستان سعودی مورد استقبال دولت های آفریقایی قرار گرفته است. گفتگوهای اولیه ایالات متحده و عربستان سعودی در مورد مشارکت برای پیشبرد امنیت مواد معدنی حیاتی، احتمالاً آغاز بسیاری از ائتلاف های سعودی محور در ماه ها و سال های آینده است.

چشم انداز ۲۰۳۰، بخش معدن را برای دستیابی به هدف ریاض برای انتشار خالص کربن صفر تا سال ۲۰۶۰ ضروری می داند. برای مثال، عربستان سعودی امیدوار است که انتقال سبز با انرژی معدنی، سهم انرژی های تجدیدپذیر را در ترکیب کلی انرژی به ۵۰ درصد برساند. عربستان در تلاش است تا سهم بخش معدن در تولید ناخالص داخلی خود را از ۱۷ میلیارد دلار به ۷۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۰ افزایش دهد، و مقامات سعودی امیدوارند هزاران شغل با ارزش ایجاد کنند. انتظار می‌رود با سرمایه‌گذاری‌های معدنی در منطقه مورد نظر، واردات مواد معدنی عربستان را از ۱۹ میلیارد دلار در حال حاضر به ۱۱.۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۵ کاهش دهد و هزینه‌ها را کاهش و رقابت‌پذیری صنایع سعودی متکی به مواد معدنی را افزایش دهد.

تا به امروز، بیش از ۴۸ ماده معدنی از جمله سنگ مرمر، گرانیت، طلا، مس و آهن در این کشور شناسایی شده است. این فلزات به سرعت استخراج می شوند، به ویژه فلزات پر تقاضا مانند آلومینیوم و فولاد. عربستان سعودی دارای ثروت معدنی تخمینی ۱.۳ تریلیون دلار است و به دنبال جذب نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در بخش معدن تا سال ۲۰۳۰ است.عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹ وزارت صنعت و منابع معدنی را برای تسریع رشد صنعت معدن ایجاد کرد. برای جذب سرمایه‌گذاری بین‌المللی و داخلی، عربستان سعودی قانون جدید معادن را تنظیم کرد که اکتشاف و استخراج مواد معدنی را برای شرکت‌ها آسان‌تر می‌کند و مشوق‌های مالی ارائه می‌دهد. عربستان سعودی همچنین فعالیت های سازمان زمین شناسی عربستان سعودی را افزایش داد، و اخیرا قراردادی ۲۰۷ میلیون دلاری به سازمان زمین شناسی چین به عنوان بخشی از تلاش برای تکمیل ۵۰ درصد از بررسی سپر عربستان سعودی، ایجاد کرده است.

نقشه برداری از منابع معدنی عربستان سعودی از طریق پایگاه داده ملی زمین شناسی به منظور ارائه اطلاعات واضح تر در مورد فرصت های سرمایه گذاری معدنی بالقوه است.بورس معادن و فلزات عربستان سعودی به عنوان یک بازار مالی بزرگ برای شرکت های معدنی و یک پلت فرم تجارت مواد معدنی با همکاری بورس ملی استرالیا یا NSX و عربستان سعودی Ajlan، یک شرکت هلدینگ سرمایه گذاری پیشرو در عربستان تاسیس میشود. به طور گسترده ای، ریاض معتقد است در مورد مواد معدنی یافت شده در عربستان سعودی، از جمله لیتیوم و مس و موقعیت جغرافیایی اش آن را به مقصدی جذابی برای سرمایه گذاران علاقه مند به صادرات تبدیل می کند.. عربستان قصد دارد تا سال ۲۰۲۶ سالانه بیش از ۱۵۰۰۰۰ خودروی الکتریکی تولید و صادر کند. در ماه مه سال ۲۰۲۲، عربستان سعودی یک پروژه ۶ میلیارد دلاری برای ساخت یک مجتمع کارخانه ورق فولادی برای بخش‌های کشتی‌سازی، نفت و گاز، ساخت‌وساز، و بخش‌های دفاعی و برق را اعلام کرد.

 کارخانه فلزات باتری خودرو شرکت خودروهای برقی مستقر در ایالات متحده، Lucid Group ساخت یک کارخانه خارج از کشور را در عربستان سعودی در سال ۲۰۲۲ آغاز کرد، که انتظار دارد تا سال ۲۰۲۶ افتتاح شود و در نهایت به هدف تولید ۱۵۰۰۰۰ خودروی الکتریکی در سال دست یابد. در نوامبر ۲۰۲۲، عربستان سعودی اولین شرکت ملی خودروهای الکتریکی خود را به نام Ceer Motors در تلاش برای بومی سازی تولید راه اندازی کرد.آرزوهای معدنکاری عربستان سعودی به طرح های انرژی هسته ای این کشور نیز مرتبط است. این کشور به عنوان بخشی از یک توافق گسترده تر برای عادی سازی روابط با اسرائیل درگیر مذاکراتی برای راه اندازی یک برنامه هسته ای غیرنظامی با حمایت ایالات متحده شده است، اگرچه ممکن است به دلیل افزایش تنش های منطقه ای بر سر درگیری اسرائیل و حماس، احتمال آن کمتر باشد. علیرغم مخالفت اسرائیل با حمایت آمریکا از غنی سازی داخلی عربستان سعودی، عربستان سعودی می خواهد از ذخایر اورانیوم داخلی خود برای تأمین چنین برنامه ای استفاده کند. عربستان سعودی همچنین به دنبال استخراج معادن از بستر دریا برای استفاده از منابع معدنی و فلزی دریای سرخ است، اگرچه نگرانی‌های زیست‌محیطی و فقدان یک چارچوب قانونی خاص ممکن است این طرح‌ها را به تاخیر بیندازد. مشارکت و رقابت منطقه ایعربستان سعودی در حال ایجاد مشارکت های منطقه ای مرتبط با استخراج معدن در سراسر زنجیره ارزش – از طریق سرمایه گذاری، ظرفیت پردازش و کالاهای نهایی است. در ماه ژوئن، مصر و عربستان سعودی دو قرارداد همکاری در بخش‌های غیرنفتی از جمله خودروهای الکتریکی و صنایع معدنی امضا کردند. در ماه اوت، ترکیه و عربستان سعودی یک یادداشت تفاهم برای همکاری در زمینه مواد معدنی حیاتی، از جمله انتقال دانش و تحقیق در مورد مواد معدنی حیاتی مورد استفاده در صفحات خورشیدی و وسایل نقلیه الکتریکی امضا کردند. علاوه بر این، عربستان سعودی در سال ۲۰۲۲ به موریتانی ۵۱ میلیون دلار برای توسعه معادن سنگ آهن از طریق سرمایه گذاری مشترک کمک کرد.عربستان سعودی در حال رقابت با کشورهای دیگری است که همچنین در تلاش برای به دست آوردن سهم بیشتری در بازار معدنی و صنعت خودروهای برقی هستند. در ماه مارس، ایران مطرح کرد که ذخایر عظیم لیتیوم را کشف کرده است که به طور بالقوه دارای ۸.۵ میلیون تن عنصر کمیاب لازم برای ساخت باتری‌ها و تراشه‌های کامپیوتری است که دومین ذخایر بزرگ لیتیوم در جهان را به خود اختصاص می‌دهد. ایرا ن همچنین در حال برنامه ریزی ۱۵ میلیارد دلاری برای افزایش تولید مس است. در ماه اوت، الجزایر اعلام کرد که قصد دارد تا ۱۰ میلیارد دلار برای توسعه یک معدن آهن با ظرفیت تولید سالانه ۴۰ میلیون تن هزینه کند.

توسعه معادن آینده ایران و الجزایر می‌تواند پایه‌ای برای همکاری با عربستان سعودی باشد، اما همچنین نشان می‌دهد که چگونه رقابت منطقه‌ای برای جایگاهی در زنجیره تامین مواد معدنی جهانی در حال تشدید است. حتی در بازار خودروهای الکتریکی، رقابت منطقه‌ای ممکن است مانع اجرای برنامه‌های عربستان شود. مصر، امارات متحده عربی، اردن و بحرین در ماه مارس در مورد توسعه اولین خودروی برقی عربی که مشترکاً تولید شده است، گفتگو کردند. Togg، اولین تولیدکننده بزرگ ملی خودروهای برقی ترکیه، قصد دارد سالانه ۱۷۵۰۰۰ خودرو تولید کند.در همین حال، بزرگ‌ترین خودروساز ایران، IKCO، اولین خودروی برقی خود را در سال ۲۰۲۲ رونمایی کرد. ایران به دنبال رقابت در بازار خودروهای برقی با پذیرایی از کشورهایی مانند عراق، سوریه و لبنان در کنار بازار داخلی خود است. به طور کلی، رقابت منطقه ای آتی برای سهم بازار ممکن است اقتصاد مقیاس مورد نیاز برای حمایت از ورودی صنعت معدن عربستان در بازار خودروهای الکتریکی داخلی را تضعیف کند

 مشارکت ها و تعاملات بین المللی

عربستان سعودی علاوه بر ابتکارات داخلی و منطقه ای خود، به دنبال ایجاد مشارکت های بین المللی و جذب سرمایه گذاری خارجی است. در ماه جولای، شرکت دولتی معادن(Maaden)10 درصد از سهام شرکت فلزات اساسی برزیل وله(Vale)را از طریق مشارکت مانرا(Manara)خرید. سرمایه گذاری مانرا در وله به توسعه تولید مس و نیکل کمک می کند. شرکت معادن همچنین ۹.۹ درصد از سهام شرکت اکتشاف و توسعه مواد معدنی Ivanhoe Electric را خریداری کرد و یک سرمایه گذاری مشترک برای اکتشاف مس، طلا، نقره و سایر فلزات در عربستان سعودی تأسیس کرد.

گروه منابع اوراسیا مستقر در لوکزامبورگ قصد سرمایه گذاری ۵۰ میلیون دلاری در بازار عربستان سعودی برای اکتشافات اولیه در مقیاس بزرگ و فناوری برای مواد معدنی انتقال باتری را اعلام کرده است. در ماه اوت، Royal Road Minerals Limited مستقر در جرسی و عربستان سعودی MSB Holdings Limited یک سرمایه گذاری مشترک برای اکتشاف مس، طلا و سایر فلزات در عربستان سعودی ایجاد کردند. سرمایه‌گذار محلی عربستانی Ajlan & Bros، با مشارکت Moxico Resources مستقر در بریتانیا، قصد دارد تا سال ح۲۰۳۰ حدود ۱۴ میلیارد دلار در توسعه معادن و تأسیسات پردازش سرمایه‌گذاری کند.

با وجود چنین ابتکاراتی، برخی کارشناسان  با تکیه برچالش های معدنی عربستان سعودی نسبت به پتانسیل بخش معدن عربستان ابراز تردید کرده اند. یکی از تحلیلگران ذخایر اورانیوم عربستان سعودی را «به شدت غیراقتصادی» خواند، زیرا انتظار می‌رود ذخایر سنگ مسی که در آن ذخایر یافت می‌شود، تنها در مناطق کوچک یا متوسط یافت شوند، که باعث می‌شود شرکت‌های بزرگ معدنی جهانی برای استخراج از آن جذابیت کمتری داشته باشند. ذخایر معدنی همچنین نگرانی هایی در مورد محدودیت منابع آب در بیابان و کمبود زیرساخت وجود دارد. علاوه بر این، بررسی های بین المللی در مورد تأثیر محیطی، اجتماعی و حاکمیتی صنعت معدن ممکن است اشتهای سرمایه گذاران بین المللی را برای گسترش سرمایه گذاری در این بخش و مشارکت در خارج از کشور محدود کند.

راه حل های نوآورانه برای تجهیزات در انجمن مواد معدنی آینده ۲۰۲۴

مجمع مواد معدنی آینده عربستان، که سومین دوره آن این هفته در ریاض برگزار شد، عمدتاً یک کنفرانس و رویداد اشتراک دانش بوده است. با این حال، نمایشگاه بزرگ و گسترده ای نیز داشت و  آخرین قسمت این رویداد در سال ۲۰۲۴ ارائه تجهیزات بیشتری نسبت به سال های گذشته بود. قبلاً ربات نمونه‌بردار خاکبرداری از راه دور(باختصار ر NOMAD ) را که به طور خاص برای بهره گیری در زمین‌های چالش‌برانگیز، مانند آنچه در عربستان سعودی یافت می‌شود ارائه شد و این رباط برای کمک به اقتصاد هوشمندتر، سبزتر و پایدارتر طراحی شده است. NOMAD مبتنی بر فناوری مریخ نورد است و توسط ERG Technology Intelligence، یک بخش از گروه معدن ERG توسعه یافته است. شرکت رباتیک مستقر در شیلی، Godelius، در توسعه NOMAD شریک شده است، این واحد دارای پلت فرم چند حسگر BoxScan Geotek است که شامل یک حسگر فلورسانس اشعه ایکس BoxScan (XRF) برای تجزیه و تحلیل شیمی، یک حسگر فراطیفی برای ارزیابی کانی‌شناسی، پروفایلر لیزری حساسیت مغناطیسی برای تجزیه و تحلیل خواص مغناطیسی، و یک راه حل تصویری اسکن خطی با وضوح بالا برای داده های بصری دقیق  است.

NOMAD شامل سه عنصر اصلی است که در زمینه های اکتشافی مناسب می کند:

  • یک سیستم ناوبری نیمه خودمختار از راه دور و تمام چرخ محرک، کلیدی برای پیمایش در زمین های چالش برانگیز عربستان؛
  • گنجاندن یک پلت فرم چند سنسوری که امکان اسکن کارآمد و فوری نمونه ها(، نمونه برداری کارآمد، ایمن و روشمند) را فراهم می کند و
  • یک مته خاکی کوبه ای داخلی که ۸۰۰ میلی متر در سطح زمین سوراخ می کند تا نمونه برداری سریع و انتقال به سینی های اسکن انجام شود.

این ویژگی‌ها با گرفتن بیش از ۱۲۰ نمونه در روز، کارایی را افزایش می‌دهند، که به گفته این شرکت، پیشرفت بزرگی نسبت به حداکثر ۳۰ نمونه است که می‌توان به صورت دستی به دست آورد.

کامیون‌های ماینینگ

کامیون‌های ماینینگ دارای بدنه بزرگ پتانسیل زیادی در بازار عربستان سعودی دارند و هزینه نسبتاً پایین در مقایسه با کامیون‌های سفت و سخت و همچنین سهولت تعمیر و نگهداری در شرایط سخت معدن کاری بیابانی  دارند. XCMG چینی کلاس ۶۰ تی XG90H خود را در خارج از سالن اصلی به نمایش گذاشت که دارای موتور سفارشی مخصوص معدن XCMG با قدرت بالا و گیربکس ویژه، مخزن سوخت بسیار بزرگ ۷۰۰ لیتری است که نیاز مصرف روزانه دیزل را برآورده می کند. مناطق معدنی معمولی؛ به علاوه یک سیستم اگزوز بهینه و کالیبراسیون دقیق رادیاتور، که می گوید مصرف سوخت خودرو را تا ۸ درصد کاهش می دهد. XCMG همچنین امسال یک بیل مکانیکی و گریدر هیدرولیک در ریاض به نمایش گذاشته است. همچنین خارج از کشور، معدن Boretech ترکیه، که یک دفتر نمایندگی در جده دارد، یک دکل حفاری اکتشافی بزرگ و قدرتمند بنام BT 2500 به نمایش گذاشته است  این دکل دارای مته با ظرفیت عمق BQ 3,000 m/NQ 2,500 m/HQ 1,800 m/PQ است.

در داخل سالن‌ها، تجهیزات شامل Taurob Gasfinder است، یک ابزار روباتیک قابل اعتماد و سریع برای شناسایی حتی کوچک‌ترین نشت‌های گاز – که عمدتاً در صنعت نفت و گاز و همچنین با پتانسیل کاربرد در معدن در کارخانه‌های فرآوری و متمرکزکننده بزرگ است. با استقرار Taurob Gasfinder، اپراتورها می توانند نشت گاز را زودتر شناسایی و نظارت کنند و اقدامات اصلاحی و تلاش های تعمیر و نگهداری را برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای اعمال کنند. Taurob یک شرکت Dietsmann Group است و مقر آن در وین، اتریش است. Ivanhoe Electric سیستم نقشه برداری ژئوفیزیک قدرتمند Typhoon™ خود را در این رویداد به نمایش گذاشته است. رئیس اجرایی آن، رابرت فریدلند و رئیس و مدیر اجرایی تیلور ملوین همچنین نتایج بررسی اولیه تایفون انجام شده در عربستان سعودی توسط شرکت سرمایه گذاری مشترک ۵۰/۵۰ که بین Ivanhoe Electric و شرکت معدنی عربستان سعودی Ma’aden ایجاد شده است، اعلام کردند. Maaden و Ivanhoe Electric جوینت ونچر را تأسیس کردند تا پتانسیل معدنی قابل توجهی را در پادشاهی عربستان سعودی باز کنند. جوینت ونچر دارای دسترسی انحصاری برای اکتشاف تقریباً ۴۸۵۰۰ کیلومتر مربع از زمین های اکتشاف نشده در سپر عربستان است که معادن آن را در اختیار جوینت ونچر قرار خواهد داد. سه ناهنجاری آینده نگر برای آزمایش مته بعدی در آینده‌نگرترین مناطق بررسی، که در جنوب معدن طلا-مس-روی المعادن معادن است، شناسایی شد.

تایفون نام تجاری فرستنده نقشه برداری ژئوفیزیک الکتریکی اختصاصی ایوانهو الکتریک است که می تواند وجود مواد معدنی سولفیدی حاوی مس، نیکل، طلا و نقره را بررسی کند. تایفون نتایج خود را از طریق مشخصات منحصر به فرد خود به دست می آورد که شامل جریان خروجی تا ۲۰۰ آمپر و ولتاژ خروجی تا ۱۰۰۰۰ ولت است. فرستنده از سوئیچ ها و سیستم های خازنی استفاده می کند که سیگنال ارسالی بسیار خالص و پایداری را تولید می کند و در نتیجه نسبت سیگنال به نویز بسیار بالایی دارد.

ذخیره ساز تلسکوپی

ذخیره ساز تلسکوپی شعاعی سیار MTS140 EDGE Innovate مقرون به صرفه ترین راه حل حمل و نقل مواد فله در بازار را به اپراتورها ارائه می دهد. نوار نقاله تلسکوپی MTS140 به اپراتورها این امکان را می دهد تا با استفاده از یک راه حل ذخیره سازی قوی و کاملا خودکار به حداکثر ذخیره سازی دست یابند. MTS140 به طور قابل توجهی هزینه های عملیاتی را با کاهش دو برابری هزینه جابجایی مواد کاهش می دهد و اپراتورها را قادر می سازد تا انبارهای شعاعی بزرگی از محصول را با حذف تراکم، تخریب، جداسازی و آلودگی مواد ایجاد کنند. سری MTS با داشتن مجموعه ای از ویژگی های طراحی، ۱۴۰ فوت (۴۲ متر) عظیم را پوشش می دهد و شامل دو نوار نقاله، سیستم کنترل ذخیره سازی خودکار، ارتفاع تخلیه متغیر و گزینه منابع برق مستقیم یا دیزل ژنراتور است. MTS140 از یک صفحه کنترل HMI با استفاده آسان برای انتخاب برنامه های ذخیره سازی متعدد استفاده می کند و به اپراتورها هنگام ایجاد انبارهای دقیق، برای بارگیری مواد برای حمل کشتی ها، بارج ها یا کشتی ها کنترل کامل را می دهد. ذخیره‌ساز تلسکوپی EDGE MTS140 به اپراتورها اجازه می‌دهد تا انبارهایی با ارتفاع حداکثر ۱۴.۳ متر (۴۷’۱ اینچ) با نرخ تا ۱۰۰۰TPH را بسته به مواد خوراک ایجاد کنند.

نوار نقاله تلسکوپی متحرک EDGE MTS140 به گونه ای طراحی شده است که به راحتی در چهار کانتینر برای صادرات جهانی قرار می گیرد، MTS140 را می توان به سرعت و با حداقل نیاز غیرنظامی جمع آوری کرد. خواه این باشد؛ اپراتورهای گودال شن و ماسه، تولیدکنندگان سنگدانه، پایانه های داخلی یا بندری؛ سری EDGE MTS راه حل مناسبی برای ذخیره سازی موبایل برای اپراتورهایی است که به دنبال راه حل انتقال مواد با ظرفیت بالا هستند.

روش‌های ژئوفیزیک

روش‌های ژئوفیزیک پتانسیل زیادی برای حل مسائل مختلف مربوط به معدن دارند. به دلیل ماهیت غیر مخرب و کاربرد سریع آنها، استفاده از این روش ها باعث صرفه جویی زیادی در زمان و هزینه می شود. ذخایر جدید عمیق تر هستند و کاوش در آنهایی که از ابزارهای متعارف حفاری استفاده می کنند گران و زمان بر می شود. روش های ژئوفیزیک نیز به طور معمول به عنوان یک ابزار شناسایی برای تعیین سریع پتانسیل یک سایت جدید قبل از عقد قراردادهای اجاره استفاده می شود.

جدای از کاربرد معمولی اکتشاف مواد معدنی، از تکنیک های مدرن نیز می توان برای ایمن تر کردن عملیات معادن استفاده کرد. می توان از طریق مطالعات ژئوفیزیکی پی خاک، پارامترهایی را فراهم کرد که نصب زیرساخت را تسهیل می کند (جاده های دسترسی، کارخانه های فرآوری و غیره) و امکان برنامه ریزی انفجار برای حداکثر بازده و خروجی را فراهم می کند. جنبه‌های مهم پایداری شیب و ارزیابی پارگی‌پذیری نیز از طریق تکنیک‌های ژئوفیزیکی بررسی می‌شوند.

تحقیقات ژئوفیزیک زیرسطحی پیشرفته برای به حداقل رساندن دخالت روش‌های اکتشاف مستقیم مرسوم، کمک به توسعه سریع و اقتصادی پروژه‌های معدنی مفید است.

کاربرد یکپارچه تکنیک های مختلف ژئوفیزیک به تعیین ویژگی های مختلف زیرسطحی مانند وسعت بدنه سنگ معدن، عمق، شکل و غیره کمک می کند. مقاله حاضر رویکرد ژئوفیزیک یکپارچه برای کاربردهای معدن را با مطالعات موردی مورد بحث قرار می دهد.

تصویربرداری زیرسطحی با استفاده از بررسی ژئوفیزیکی ابزاری قدرتمند برای ارزیابی و نقشه برداری مکان است که در طول تاریخ در سراسر جهان کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. بهبود مستمر در عملکرد تجهیزات پیمایش و اتوماسیون، بررسی های منطقه وسیعی را با تراکم نمونه داده های بالا امکان پذیر کرده است. پیشرفت‌ها در نرم‌افزارهای پردازش و تصویربرداری، تشخیص، نمایش و تفسیر ویژگی‌های زمین‌شناسی کوچک را با دقت زیادی ممکن کرده است.

برخی از مزایای منحصر به فرد بررسی ژئوفیزیک:

  • روش های ژئوفیزیکی سریع به کار می روند و از نظر زمان و هزینه صرفه جویی می کنند.
  • تجهیزات سبک و قابل حمل امکان دسترسی به از راه دورترین سایت ها را فراهم می کند.
  • اطلاعاتی در مورد ویژگی های زمین شناسی حیاتی مانند گسل ها / شکستگی ها / مناطق ضعیف / مناطق برشی ارائه می دهد که از اطلاعات سطح قابل مشاهده نیست.
  • مناطق بزرگ به سرعت و ارزان نقشه برداری می شوند
  • محققان می‌توانند شرایط سایت را ارزیابی کنند و با حفاری، مکان‌های خاصی را برای بررسی‌های دقیق مورد هدف قرار دهند، در حالی که از دیگران اجتناب می‌کنند.
  • روش‌های ژئوفیزیکی می‌توانند به سرعت زمین‌شناسی زیرسطحی را تولید کنند و از تأخیر در هنگام اجرا به دلیل مواجهه با موارد غیرمنتظره جلوگیری کنند.
  • پروفیل های موج برشی را می توان به سرعت برای تعیین پتانسیل روانگرایی و پاسخ زلزله به دست آورد.
  • تجهیزات مدفون، لوله‌ها و کابل‌ها را می‌توان قبل از حفاری/حفاری شناسایی کرد و از آسیب به تاسیسات و حوادث پرهزینه جلوگیری کرد.
  • سازه های بتنی را می توان به سرعت اسکن کرد تا از یکپارچگی اطمینان حاصل شود و عیوب مانند حفره ها، لانه زنبوری و غیره را تشخیص دهد.

یک طرح نظرسنجی دقیق با مشورت مشتری برای رسیدگی به مسائل مهم طراحی می شود. ترکیب مناسبی از ابزارهای مختلف موجود باید انتخاب شود تا مشکل را به روشی منحصر به فرد حل کند.

نظرسنجی هایی که هم موفقیت آمیز و هم مقرون به صرفه هستند باید تعدادی از الزامات اساسی را برآورده کنند. آنها باید با استفاده از تجهیزات نقشه برداری مناسب و پیکربندی مناسب اجرا شوند. استراتژی و تراکم نمونه‌گیری داده‌ها باید با وضوح مکانی و الزامات آماری بررسی مطابقت داشته باشد. نظارت بر کیفیت داده ها در حین حضور در میدان اجباری است و پردازش داده های پس از نظرسنجی باید هم مناسب و هم از نظر ریاضی درست باشد.

 تکنیک های ژئوفیزیکی مختلفی برای رفع مشکلات مختلف در بخش معدن وجود دارد:

بررسی انکسار لرزه ای و بررسی امواج برشی شامل:

  • برای ارزیابی شیارپذیری(Rippability)
  • تعیین چینه شناسی سنگ های معدنی(stratigraphy)
  • مطالعات پایداری شیب
  • بررسی انعکاس لرزه ای
  • بررسی زغال سنگ
  • بررسی های گرانشی و مغناطیسی
  • برای اکتشاف مواد معدنی
  • تصویربرداری الکتریکی
  • نقشه برداری بدنه سنگ معدن
  • نقشه برداری سطح آب
  • برای مطالعات زیست محیطی
  • رادار نفوذ به زمین
  • برای نقشه برداری محیطی

تفاهم با چهار کشور آفریقایی در اجلاس

وزارت صنعت و منابع معدنی عربستان سعودی با امضای یادداشت‌های تفاهم با چهار کشور در سومین میزگرد بین‌المللی وزرای بین‌المللی، همکاری‌های خود را در بخش معدن رسمیت داد. این تفاهم نامه ها شامل توافق نامه هایی برای همکاری در زمینه ثروت معدنی با وزارت نفت و منابع معدنی مصر، وزارت انتقال انرژی و توسعه پایدار مراکش و وزارت معادن جمهوری دموکراتیک کنگو است. علاوه بر این، تفاهم نامه جداگانه ای برای همکاری در زمینه زمین شناسی و ثروت معدنی با وزارت منابع طبیعی و محیط زیست روسیه امضا شد.

گفتمان وزیران ارشد عربی درباره آینده معادن

بندر الخرایف، وزیر صنعت و منابع معدنی عربستان، از اعلام برخی ابتکارات مهم، با برنامه تشویقی اکتشاف با همکاری وزارت سرمایه گذاری، با بودجه بیش از ۱۸۲ میلیون دلار، در این رویداد ابراز خوشحالی کرد. این برنامه ریسک سرمایه‌گذاری در تأمین امنیت اکتشاف عربستان را برای فعال کردن منابع جدید، پروژه‌های گرین‌فیلد و معدنچیان جوان کاهش می‌دهد. علاوه بر این و برای پیشبرد آینده موجود بخش اکتشاف، عربستان در حال اعلام دور پنجم و ششم برنامه های صدور مجوزهای اکتشافی است که امکان دسترسی به ۳۳ سایت اکتشافی را در سال جاری فراهم می کند. الخورایف یک ابتکار پیشگامانه را در سال جاری اعلام کرد – ارائه مکان های اکتشافی در اندازه کشور، که با ۴۰۰۰ کیلومتر مربع کمربند معدنی جبل سید شروع می شود. وی از کشف عناصر کمیاب خاکی و افزایش حجم فسفات، طلا، روی و مس و همچنین ارزیابی مجدد آنها ابراز خوشحالی کرد.

وی افزود: «این تنها بر اساس ۳۰ درصد اکتشاف سرزمین عربستان است که نشان می‌دهد باید بیشتر اکتشاف صورت پذیر و به وضوح نشان می‌دهد که با سرمایه‌گذاری بیشتر در اکتشاف، می‌توان پتانسیل مغفول مانده را به حداکثر رساند».

پارک شتاب نوآوری مواد معدنی در میزگرد وزیران اعلام شد

طرح‌ ایجاد یک پارک جدید شتاب‌دهنده نوآوری معدنی در عربستان سعودی در نشست سیاست‌گذاران جهانی در ریاض، که به عنوان بخشی از یک رویداد سه روزه با تمرکز بر صنعت برگزار شد، فاش شد. وزیر صنایع عربستان در طی سخنان افتتاحیه میزگرد وزیران مجمع مواد معدنی آینده گفت که این پروژه نشان دهنده قصد عربستان سعودی برای عمل به تعهدات خود برای ارائه انرژی پایدار است. وی افزود: این گام ملموس در ایجاد شبکه منطقه ای مراکز تعالی نشان دهنده تعهد ما برای تحقق اهداف است. ما از شما دعوت می کنیم تا در نظر بگیرید که چگونه کشورهای شما می توانند به این تلاش کمک کنند. در پیشبرد سایر ابتکارات، اکنون باید روی اجرا تمرکز کنیم.»

وی سپس بر فرصت کنونی برای پیشبرد بر اجماع چهار ابتکار که در مجمع سال گذشته مورد توافق قرار گرفت، تاکید کرد

عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان

عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان نیز سخنرانی کرد و گفت که PIF یک سال پیش بازار داوطلبانه کربن را راه اندازی کرده است. وی افزود که عربستان سعودی همچنین در حال راه اندازی مکانیسم اعتبار و جبران گازهای گلخانه ای بوده و در مرحله آزمایشی است و در چند سال آینده، آن را توسعه خواهد داد .وی متذکر شد که اطمینان حاصل خواهیم کرد که مطابق با مقررات UNFCCC (کنوانسیون چارچوب سازمان ملل در مورد تغییرات آب و هوا) موضوع را پیگیری میکند تا مطمئن شوند که می توانند به یک بازار منطقه ای با تاکید بر ایفای تعهدات یاد شده تبدیل شوند.

وی خاطرنشان کرد که عربستان سعودی فعالانه در حال دور شدن از سوخت‌های فسیلی به ویژه در داخل کشور است که در نتیجه یک میلیون بشکه صرفه‌جویی می‌شود. تفاوت این است که عربستان تولید آن  یک میلیون را متوقف نخواهد کرد، بلکه آن را به نحوی صادر خواهدکرد که از آن به نحو مناسبی استفاده شود.

وزیر عربستان سعودی به بازگشت به منطقه آسایش آنها مبنی بر استفاده از ظرفیت انرژی های تجدیدپذیر در سطح جهان اشاره کرد که در آینده حدوداً سه برابر می شود.

خالد الفالح، وزیر سرمایه گذاری عربستان سعودی

خالد الفالح، وزیر سرمایه گذاری عربستان سعودی تاکید کرد که پرداختن به چالش تاریخی دستیابی به مواد معدنی حیاتی برای انتقال انرژی از طریق منابع و همکاری بین کشورها، مناطق جغرافیایی، شرکت ها، مردم، فناوری ها و بخش های مختلف پشتیبانی می شود. تقاضا برای مواد (مواد معدنی حیاتی) چند برابر آنچه امروز است خواهد بود. بسیاری از تأسیسات تولیدی موجود یا به دلیل تهی شدن منابع کاهش می یابند یا به دلیل اینکه از نظر پایداری و زیست محیطی قابل قبول نیستند. وی بیان کرد که تقاضای فزاینده، سرمایه‌گذاری، فناوری‌ها و تلاش‌ها برای رسیدگی به چالش اجتناب‌ناپذیر تامین نیازهای معدنی حیاتی، صراحتاً در طول عمر وی بی‌سابقه است. الفالح خاطرنشان کرد که ابرمنطقه ای که از آسیای مرکزی تا خاورمیانه تا آفریقا را در بر می گیرد حداقل یک سوم منابع جهانی را در اختیار دارد.

وی میگوید که جهان در چند دهه آینده به تریلیون ها دلار نیاز دارد تا با تغییر شکل زنجیره تامین جهانی در صنعت مواجه شود و من معتقد است که عربستان سعودی در قلب این امر قرار خواهد گرفت، و در منطقه رهبری مواد معدنی را خواهد گرفت.

یاسر الرمیان، رئیس صندوق سرمایه گذاری عمومی

یاسر الرمیان، رییس صندوق سرمایه گذاری عمومی در سخنانی در همین مراسم اظهار داشت که عربستان سعودی تمام تلاش خود را می کند، اما ما انواع مواد معدنی را که برای ابتکارات آینده خود و وارد کردن نیاز داریم، نداریم. بنابرین به دلیل این کمبود باید امنیت زنجیره تامین را ایجاد کنیم. او توضیح داد که آنها در شرکت دولتی معادن، یک سرمایه گذاری مشترک با PIF را با ۵۰ درصد تاسیس کردند که به عنوان Manara Minerals شناخته می شود. الرمیان خاطرنشان کرد که مناره مینرالز به دستیابی به مواد معدنی غیرقابل دسترس در عربستان اختصاص دارد. وی به سرمایه گذاری موجود آنها در واله اشاره کرد و برنامه های آنها را برای سرمایه گذاری بین ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار در حوزه های عمومی مختلف طی دهه آینده تشریح کرد. وی گفت: اکنون با همکاری معادن، وزارت صنعت و منابع معدنی و دانشگاه نفت و مواد معدنی ملک فهد، برنامه جدیدی برای اولین دوره کارشناسی در رشته علوم و مهندسی معدن آغاز شده است.

الرومیان اظهار داشت: این برنامه شامل هوش مصنوعی به عنوان بخشی از برنامه درسی خود است و کاربردهای هوش مصنوعی در علوم و مهندسی فلزات را در بر می گیرد. وی میگوید: ما فکر می کنیم که استخراج واقعا یک فرصت بزرگ برای تمام جامعه سرمایه گذاری است. خودروهای الکتریکی شش برابر بیشتر از موتور احتراق داخلی یا خودروهای معمولی به مواد معدنی و ورودی نیاز دارد. اما من فکر می کنم اگر بخواهیم به سمت انتشار خالص کربن صفر حرکت کنیم، تقاضا در آنجا حتی بیشتر خواهد شد، اما مانند یک چرخه معیوب است.

وی از فرصت ایجاد PIF ابراز تمایل کرد و گفت شرکت های نفت و گاز از طرح های اجرا شده در آرامکو الگوبرداری کنند. به همین دلیل است که ما اولین ابتکار خود و Maaden را برای دریافت انرژی و نیروی مورد نیاز خود از طریق انرژی های تجدیدپذیر آغاز کردیم. الرمیان گفت: ما اکنون با شرکت هایی مانند ACWA Power صحبت می کنیم تا ببینیم چگونه می توانیم تلاش های خود را در راستای انرژی صفر خالص هماهنگ کنیم.

گروه هلدینگ Ajlan & Bros

گروه هلدینگ Ajlan & Bros در ابتدا به عنوان یک تجارت نساجی در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد. امروزه بیش از ۱۰۰۰۰ نفر در ۱۰ کشور در ۷۰ شرکت استخدام می کند. این شرکت که به خاطر لباس‌های سنتی مردانه عربستانی معروف است، سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات در عربستان سعودی، اروپا، آسیا، ایالات متحده و چین نیز دارد. این شرکت یکی از بزرگترین صاحبان املاک و مستغلات در عربستان سعودی است و در بازار سهام در ۲۵ کشور سرمایه گذاری می کند. در سال ۲۰۱۹، این شرکت تفاهم نامه ای را با گروه برق نازک فیلم هانرجی برای راه اندازی یک پارک صنعتی لایه نازک در عربستان سعودی امضا کرد. عجلان العجلان همچنین رئیس شورای اتاق های عربستان است که در آنجا نماینده اتاق بازرگانی ریاض است. این هلدینگ یک پرتفوی سرمایه گذاری متنوع با ۱۵ میلیارد دلار پرتفوی متنوع معدنی و درآمد ۲ میلیارد دلار  در بیش از ۷۵ کشور دنیا سرمایه گذاری کرده است.

  • گروه Ajlan & Bros در تبدیل بخش معدن و فلز به ستون سوم صنعت در عربستان سعودی کمک می کند. بر اساس چشم انداز ۲۰۳۰، سرمایه گذاری ها تأثیر مثبتی بر جامعه عربستان سعودی و سهم مثبتی در اقتصاد دارد.
  • این گروه طی ده سال آینده ۱۳ میلیارد دلار با برنامه توسعه صنعتی و لجستیک ملی (NIDLP) سرمایه گذاری خواهد کرد و قرارداد همکاری با حمایت و حضور وزیر صنعت و منابع معدنی H.E امضا نمود. هلدینگ قبلاً چندین قرارداد مشترک با بازیگران برجسته جهان در بخش‌های معدن و فلزات امضا کرده است و به جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ادامه می‌دهد. این هلدینگ قصد دارد نقشی کلیدی در بازار جهانی فلزات اساسی ایفا کند و قصد سرمایه گذاری در پروژه های زیر را دارد:
  • پروژه روی خنایگویه یک پروژه پیشرفته روی و مس است که در ۱۷۰ کیلومتری غرب ریاض واقع شده است. پیشنهاد کنسرسیوم Ajlan-Moxico به مبلغ ۷۳ میلیون دلار، در اولین مزایده مرحله ای برای مجوز معدن عربستان سعودی، اخیراً به عنوان برنده برای خنایگویه اعلام شده است. این کنسرسیوم در حال اجرای پروژه و تعامل با مردم منطقه و آغاز ساخت و توسعه عملیات معدنی است.
  • شرکت Valcambi and Ajlan & Bros Mining در حال ساخت یک مرکز تصفیه پیشرفته در عربستان سعودی برای فلزات گرانبها و فلزات گروه پلاتین (پلاتین، پالادیوم، رودیوم و ایریدیم) با ظرفیت ۲۵۰ تن در سال است. Valcambi گروهی از سرمایه گذاران خصوصی سوئیسی بودند که بیش از ۵۰ سال است که به تجارت فلزات گرانبها علاقه داشتند. امروزه Valcambi به طور کامل متعلق به Global Gold Refineries Ltd (GGR) است که در سوئیس ثبت شده است.
  • همکاری معدنی و چیفینگ جلونگ: Ajlan Mining و Chiefing Jelong کاوش برای طلا و مواد معدنی مرتبط با چندین مجوز در داخل پادشاهی و همچنین در نظر گرفتن کاربردهای معدنی اضافی را آغاز کرده اند.

ساخت اولین معدن دیجیتال در عربستان با مشارکت شرکت دولتی معادن با هگزاگون (Hexagon)

اولین معدن دیجیتال خاورمیانه با همکاری شرکت معادن عربستان سعودی با شرکت هگزاگون، در این کشور توسعه خواهد یافت. این شرکت ها یادداشت تفاهمی امضا کردند که منجر به عملیات کارآمدتر و در عین حال به حداقل رساندن ضایعات و اثرات زیست محیطی می شود. عربستان قصد دارد ستون سوم صنعتی را با تمرکز بر استخراج معادن با ذخایر بالقوه ۲.۵ تریلیون دلار ایجاد کند.

در ۱۱ ژانویه، Ma’aden با گواهی تولید ۶۱۴۰۰۰ تن آمونیاک با کربن فوق العاده کم، که بزرگترین مقدار تایید شده در سطح جهانی است، به رسمیت شناخته شد. بعلاوه، تاییدیه شرکت نروژی Det Norske Veritas نشان دهنده گامی اساسی در برنامه های شرکت معادن برای گسترش و تغییر فعالیت های خود همراه و آرزو دارد که به یک الگوی زیست محیطی، اجتماعی و حکومتی در عربستان تبدیل شود.

رابرت ویلت، مدیر عامل شرکت Maaden، در مجمع مواد معدنی آینده گفت که شرکت او اکنون در “صفحه اول” عرضه سوخت کمتر کربن به جهان است که پتانسیل پشتیبانی انتقال انرژی جهانی را دارد. وی افزود: این شرکت دارای ۱۸ جریان کاری است و در حال برنامه ریزی سرمایه گذاری راهگشا در فاز سوم تولید فسفات است که قرار است ظرفیت را ۵۰ درصد افزایش دهد. یکی دیگر از زمینه های توسعه معدن در عربستان سعودی، معرفی مرکز تجزیه و تحلیل داده های علوم زمین است که قرار است اولین در نوع خود در جهان باشد. این مرکز از یک پلتفرم هوش مصنوعی که قادر به انجام تجزیه و تحلیل برای شناسایی اهداف استخراج با پتانسیل بالا است استفاده خواهد کرد.

عربستان سعودی با قراردادهای جدید صنعتی شدن را تقویت می کند

عربستان برنامه ای تحت عنوان طرح ملی توسعه صنعتی و برنامه لجستیک (NIDLP)  دارد. برنامه توسعه صنعتی و لجستیک ملی که در سال ۲۰۱۹ راه اندازی شد، این کشور را به یک بازیگر پیشرو جهانی در بخش های انرژی، معدن، لجستیک و صنعت تبدیل می کند. این بخش‌های با رشد بالا، اقتصاد عربستان سعودی را متنوع می‌کنند، مشاغل باکیفیت ایجاد می‌کنند و رشد پایدار را برای نسل‌های آینده تضمین می‌کنند. به عنوان یک تامین کننده انرژی قابل اعتماد و مسئول برای جهان، عربستان در حال ورود به عصر سبز جدیدی است. این برنامه با سرمایه‌گذاری هنگفت در راه‌حل‌های انرژی‌های تجدیدپذیر مانند باد و خورشید، انرژی پاک و آینده‌ای با کربن کم را ترویج می‌کند و از هدف عربستان سعودی برای تولید گازهای گلخانه‌ای صفر تا سال ۲۰۶۰ حمایت می‌کند. پیمان NIDLP با شرکت Newlab به دنبال تقویت بخش های انرژی، معدن، صنعتی و لجستیک است. دولت عربستان سعودی با یک شرکت فناوری پیشرو برای تقویت بخش های انرژی، معدن، صنعت و لجستیک خود با سرمایه گذاری های جدید و حمایت از کارآفرینان، توافق نامه ای امضا کرده است. نمایندگان برنامه توسعه صنعتی و لجستیک ملی عربستان این پیمان را با نیولاب، شرکت تدارکات فناوری، در مجمع بین المللی مواد معدنی آینده ۲۰۲۴ در ریاض امضا کردند. این توافق باعث می شود که شرکت Newlab KSA دفتر مرکزی در عربستان ایجاد کند. Newlab در حال حاضر به استارتاپ‌ها کمک می‌کند تا «از حالت مفهومی به تأثیرگذاری سریع‌تر تبدیل شوند، در حالیکه رهبران صنعت، دولت‌ها و سرمایه‌گذاران را نیز بسیج می‌کند تا پیشرفت ملموس در برابر فوری‌ترین چالش‌ها در زمینه‌های مختلف را تسریع بخشند». نیولاب همچنین با وزارت صنعت و منابع معدنی، وزارت سرمایه گذاری، آرامکو عربستان، شرکت معدنی عربستان سعودی، شهر ملک عبدالعزیز برای علم و فناوری، پژوهش، توسعه و نوآوری، و برنامه توسعه فناوری ملی، قراردادهایی امضا کرده است.. این توافق‌ها بخشی از یک ابتکار جامع برای تحریک یک اکوسیستم نوآوری فن‌آوری یکپارچه در عربستان سعودی و خاورمیانه است که تنوع اقتصادی مبتنی بر اقلیم را تسریع می‌کند. هدف آنها ایجاد یک پلت فرم منطقه ای جدید برای پروژه های عمیق فناوری، ادغام قابلیت های نوآورانه، تعالی عملیاتی و دارایی های زیرساختی برای پیشبرد اهداف و نتایج پلت فرم منطقه ای است.

برنامه جامع بخش معدن: سومین پایه اقتصاد صنعتی عربستان

  • عربستان صعودی یک کشور پیشرو در گروه G20 است که به طور مستمر رشد اقتصادی قوی دارد.
  • رتبه اول رشد جمعیت طی ۵ سال آینده در گروه G20
  • دومین درآمد سرانه بالا (PPP)  در گروه G20
  • Ÿ  18 امین اقتصاد دنیا
  • Ÿ  25.88% میزان سهم سرمایه گذاری ها از تولید ناخالص داخلی (۶ امین در گروه G20)
  • نرخ رشد ۴% تولید ناخالص داخلی(GDP) طی ۱۰ سال گذشته
  • Ÿ  48% اقتصاد شورای همکاری خلیج فارس(GCC)
  • رتبه دوم بالاترین اتصال جاده بعد از آمریکا
  • دستاوردهای حاصل  شده از چشم انداز ۲۰۳۰ تاکنون
  • جامعه پر جنب و جوش:
  • نرخ بیکاری ۱۰.۱% در فصل اول ۲۰۲۲(کاهش یافته از ۱۲%)
  • نسبت ۲.۳% سرمایه گذاری خارجی ازGDP (بالاتر از ۱.۳%)
  • Ÿ  60% از جامعه صاحب خانه اند(از پایه ۴۷%)
  • اقتصاد پر رونق:
  • Ÿ  57.1 میلیارد دلار درآمدهای غیر نفتی در نیمه اول سال ۲۰۲۲(بالاتر از ۴۳ میلیارد دلار قبلی)
  • میزان مشارکت زنان عربستانی در نیروی کار در فصل اول ۲۰۲۲ برابر با ۳۳.۶%(سطح قبلی ۲%)
  • یک ملت جاه طلب:
  • دارایی های تحت مدیریت صندوق های سرمایه گذاری عمومی در پایان فصل اول ۲۰۲۲ برابر با ۶۲۰ میلیارد دلار می باشد(بالاتر از ۱۶۰ میلیارد دلار قبلی)
  • Ÿ  409 هزار نفر داوطلب نیروی کار(از سطح ۱۱ هزار نفر قبلی)
  • بخش معدن در عربستان صعودی
  • تکیه بر ۳ منبع مزیت رقابتی، فرصت های گسترده ای را در بسیاری از صنایع ایجاد می کند.
  • ساختار زمین شناسی: ارزش ۱.۳ تریلیون دلاری ذخایر معدنی
  • مزیت هزینه­ای: برای مثال انرژی، گاز طبیعی، آب و زیر ساخت
  • تقاضای داخلی: ۱۱ مگا پروژه با بیش از ۱ تریلیون دلار هزینه های سرمایه گذاری
  • تقاضای داخلی
  • عربستان تقاضای در حال رشد سریع و قابل توجهی دارد که با رشد استثنایی طرف عرضه تطابق دارد.
  • مرور روند های تقاضا در عربستان صعودی:
  • تقاضای بالا: عربستان تقاضای بالایی برای محصولات معدنی دارد بطویکه  در زیر رتبه مصرف مواد معدنی در عربستان نشان داده شده است:
  • دوم: فلزات گرانبها
  • سوم: مس
  • پنجم: کاشی های سرامیکی
  • دوازده: کربنات سدیم
  • پانزده: فولاد و آلومینیوم
  • شکاف عرضه
  • بیشتر بودن تقاضا از عرضه موجب مقدار زیادی منابع وارداتی می شود که می تواند چندین میلیارد دلار فرصتهای سرمایه گذاری و ادغام زنجیره ارزش را ایجاد کند.
  • رشد پیش بینی شده در تقاضا
  • تقاضا در بسیاری از زنجیره های ارزش بواسطه رشد اقتصادی و صنعتی در حال افزایش است و بواسطه مگا و گیگا پروژه ها حمایت می شود.
  • مزیت هزینه های تولید
  • پادشاه برای جذب سرمایه گذاری های بخش معدن مشوق های اضافی و حمایتی  را ارائه می دهد.
  • تا ۷۵% مشارکت در تامین مالی CAPEX
  • Ÿ       5 سال معاف از پرداخت حق الامتیاز
  • Ÿ       30% تخفیف برای هر فرآیند پایین دست(افزایش تا ۹۰%)
  • Ÿ       20% مالیات بر درآمد
  • اجازه ۱۰۰% مالکیت مستقیم خارجی ها
  • حمایت های اضافی
  • صندوق توسعه منابع انسانی(HDRF) 30 تا ۵۰% حقوق ماهیانه کارگران عربستانی را برای ۲ سال پوشش می دهد(برای زنان ۱۰% بیشتر)
  • معافیت گمرکی ماشین آلات، تجهیزات، مواد اولیه و قطعات یدکی وارداتی در صورتی که برای مصارف صنعتی باشد.
  • IKTVA برنامه ای است که توسط سعودی آرامکو برای حمایت از افزایش سطح بوم سازی ایجاد شده است.
  • Nusan توسط SABIC برنامه ای است که بخش دولتی و خصوصی را گرد هم می آورد و به شرکت های کوچک و متوسط ​​(SMES) کمک می کند تا شروع به کار کنند و در عین حال به شرکت های با سابقه بیشتر، امکان رشد بیشتر می دهد.
  • دسترسی به زیرساخت های صنعت در سطح جهانی
  • بیش از ۴۰ نقطه در سراسر عربستان با قیمت های رقابتی زمین و یوتیلیتی وجود دارند:
نرخ هایوتیلیتیسازمان متولی
شروع از ۰.۳ دلار به ازای هر مترمربعاجاره زمین
آب آشامیدنی:۱ -۳ دلار در هر مترمکعبآب
آب فاضلاب: ۰.۷-۱ دلار در در هر متر مکعب
آب بازچرخانیده شده: ۰.۵-۰.۹ در هر مترکعب
۱.۲ دلار در هر متر مربع(۱۵-۳۰ سال)اجاره زمین
خنک کننده آب دریا: ۱۶.۸ دلار در هر ۱۰۰۰ متر مکعبآّب
آب فرآیند(Yanbu):۲ دلار در هر متر مکعب
فاضلاب بهداشتی(SWW): ۰.۸ دلار در هر متر مکعب
صنایع متعارف: ۰.۰۴۸ دلار به ازای هر کیلو واتبرق
صنایع خاص(انرژی بر):۰.۰۳۲ دلار به ازای هر کیلو وات
  • معدن در چشم انداز ۲۰۳۰: بخش معدن قرار است تا سال ۲۰۳۰ به سومین پایه اقتصاد عربستان تبدیل شود.
  • برنامه جاه طلبانه
  • ابتکارات عمده
  • پلتفرم معدن
  • قانون معادن
  • فرصت های اکتشاف مواد معدنی
  • اهداف و راهبردهای بخش معدن عربستان
بخش اصلی اهدافاهداف کلان ۲۰۳۰سناریو پتانسیل کامل
ایجاد موتورهای رشد فراتر از نفت و گازافزایش تاثیر بخش معدن بر تولید ناخالص داخلی به میزان ۱۷۶ میلیارد ریال سعودی
بهبود تراز پرداخت ها(BOP)کاهش واردات خالص کل به ۳۲ میلیارد ریال سعودی
تنوع سازی درآمدهای دولتافزایش درآمد سالانه دولت به میزان ۸.۹ میلیارد ریال سعودی
ایجاد مشاغل با ارزش برای اتباع سعودیایجاد ۲۱۹،۰۰۰ شغل جدید
  • جاه طلبی عربستان دستیابی به رشد فوق العاده است:

تبدیل شدن به یک بازیگر پیشرو در چندین زنجیره ارزش معدنی در سطح جهان

صنعتهدفتوضیح
کودهاجزء ۳ تای اولافزایش تولید به بیش از ۷.۵ میلیون تن(بر اساس P2O5) برای تبدیل شده به ۳ تولیدکننده برتر جهانی فسفات
آلومینیومجزء ۱۰ تای اول
مس۳ برابر شدن خروجی استخراجایجاد زنجیره ارزش کامل
طلا۳ برابر شدن خروجی استخراج
تیتانیومجزء ۳ تای اول
آهنتولید ۲ برابریبرای پاسخگویی به تقاضای بلندمدت و خودکفایی ۸۰% در محصولات تخت
سرامیکجزء ۱۰ تای اولخودکفایی در صنعت سرامیک
شیشهتولید ۲ برابریحفظ موقعیت خالص صادرات فعلی در شیشه فلوت و شیشه کانتینر و در عین حال دستیابی به خودکفایی در الیاف شیشه
ترکیبات غیرآلیپیشگام در نوآوریتبدیل شده به یک مبتکر در تولید مواد شیمایی معدنی
سایرزنجیره ارزش جدیدگسترش زنجیره های ارزش جدید(اورانیوم، عناصر خاکی کمیاب، مواد معدنی انتقال انرژی(لیتیوم، کبالت و غیره)، نیوبیم، تانتالیم، الیاف بازالت، کتالیزورهای مبتنی بر مواد معدنی)
  • عربستان صعودی در حال حاضر یک تولید کننده عمده کالاهای فلزی است: با این حال، پتانسیل برای توسعه بیشتر و ادغام زنجیره‌های ارزش وجود دارد.
صنعتبالادستمیانیپایین دست
وضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلیوضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلیوضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلی
آهنبدون تولید در بخش معادن فعلی۰تولید فولاد خام بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون تن در سالبیش از ۵۰%تولید محلی بر روی میلگرد متمرکز است در حالی بیش از ۵۰% از محصولات فولادی تخت وارداتی است.بیش از ۷۵%
آلومینیومتولید فعلی زنجیره ارزش آلومینیوم کاملا یکپارچه است.۱۰۰% یا صادراتییک پلنت یکپارچه با ظرفیت تولید ۱ میلیون تن در سال(آلومینا و آلومینیوم اولیه)بیش از ۵۰%-تمرکز تولید داخلی بر روی تولیدات اکسترودد و ورق قوطی
-تقاضای بالقوه بالای آینده برای خودرو و سایر محصولات با تخصص بالا
بیش از ۵۰%
مس/روی-تولید ۱۰۰ هزار تن در سال -منابع عظیم دست نخوردهکمتر از ۲۵%بدون پالایش و ذوب روی/ مس۰-تولید قابل توجه سیم و کابل -تولید محدود محصولات تخت و سایر محصولات بلندبیش از ۵۰%
تیتانیوممنابع بالقوه ایلمنیت با برآورد اولیه ۱۹۱ میلیون تن۰-پنجمین تولید کننده اسفنج تیتانیوم در سطح جهان۱۰۰% یا صادراتیصنعت رنگدانه ها بزرگ موجود۰
فلزات گرانبها(طلا)-منابع عظیم دست نخورده -تولید در دسترس ۵۰۰ هزار اونس در سالکمتر از ۲۵%هیچ واحد فرآوری شمش طلا وجود ندارد۰واردات سهم زیادی از طلا برای تامین تقاضای داخلیبیش از ۵۰%
  • همچنین عربستان سعودی نقش مهمی را در منطقه و جهان در حوزه کامودیتی‌های غیرفلزی با پتانسیل رشد بالا ایفا می کند:
صنعتبالادستمیانیپایین دست
وضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلیوضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلیوضعیتدرصد تولید از تقاضای داخلی
کود شیمیاییمنابع بیش از ۲.۳ میلیارد تن فسفات۱۰۰% یا صادراتی-۶ میلیون تن تولید کود فسفاته در سال -پادشاهی عربستان چهارمین تولیدکننده بزرگ جهان استبیش از ۵۰%
سیمانمنابع فراوان سنگ آهک، رس و گچ۱۰۰% یا صادراتیبیش از ۵۵ میلیون تن تولید سیمان (هشتمین تولیدکننده بزرگ جهانی) و بیش از ۳۵۰ میلیون تن ظرفیت کل بیش از تقاضای داخلی است.۱۰۰% یا صادراتیتولید بتن / سنگدانه به طور کامل تقاضای محلی را پوشش می دهد۱۰۰% یا صادراتی
شیشهمنابع فراوان ماسه سیلیس(silica sand)۱۰۰% یا صادراتیصادرکننده عمده شیشه های تخت و کانتینریبیش از ۷۵%واردکننده فایبرگلاس با افزایش تقاضای بالقوه برای خدمت به اهداف بومی سازی انرژی های تجدید پذیربیش از ۷۵%
سرامیکمنابع بالقوه بزرگ مواد خام (کائولن و خاک رس)بیش از ۵۰%در میان ده مصرف کننده برتر کاشی و سرامیک با تولید داخلی‌ای که تنها ۳۵ درصد تقاضای داخلی را پوشش می دهد، تولید لوازم بهداشتی ۵۰ درصد تقاضا را پوشش می‌دهد در حالی که سایر بخش ها (آجر) تقاضای کامل را پوشش می دهند.۱۰۰% یا صادراتی
ترکیبات غیرآلیبیش از ۲ میلیون تن تولید نمکبیش از ۵۰%صادرکننده ترکیبات مربوط به صنایع پتروشیمی (به عنوان مثال اتیلن دی کلراید) و واردکننده برخی از ترکیبات معدنی (مانند کربنات کلسیم خالص)بیش از ۵۰%
  • نظام معدنی معرفی شده‌ی جدید، با بنچمارک‌های جهانی در جهت تولید نتایج ملموس، هماهنگ شده است:
  • مشارکت کنندگان در تدوین قانون جدید معادن:
پایداری در سطح جهانیجذابیت سرمایه گذاریحاکمیت و شفافیت
ارائه امنیت برای هزینه های توانبخشی – انعطاف پذیری بر اساس اعتبار (مانند تضمین والدین در مقابل سپرده گذاری)امنیت تصدی را برای سرمایه گذاران تضمین می کنداجازه مالکیت ۱۰۰% خارجی را می دهد
طرح اجباری برای مشارکت جامعه و مردم محلیمجوز رهن معدن را می دهدمسیر سرمایه گذار را بهبود می بخشد و از فناوری ها برای افزایش کارایی استفاده می کند
ساده سازی الزامات گزارش زیست محیطی و اجتماعیتمدید مدت مجوز اکتشافدستورالعمل های فنی و فرآیند صدور مجوز را شفاف می کند
 یک نظام تشویقی معدنی رقابتی را ارائه می دهد 
  • ارائه یک پرتال آنلاین بخش معدن که همه چیز را در یک مکان گرد هم می آورد.
  • بیش از ۸۰ سال داده های زمین شناسی و ژئو شیمایی سپر عربی(Arabian Shield)
  • بیش از ۹۹% صدور لایسنس ها در این پورتال بر اساس ترتیب ورود خواهد بود.
  • برنامه تشویقی اکتشاف: این برنامه در آوریل ۲۰۲۴ شروع می شود.
  • وزارت صنعت و منابع معدنی (MIM) با همکاری وزارت سرمایه گذاری (MISA) با ترویج نقش محوری اکتشافات معدنی در تقویت رشد اقتصادی و تحقق تعهد خود به اهداف چشم انداز عربستان سعودی ۲۰۳۰، از یک ابتکار تحول آفرین رونمایی کرد که نام آن برنامه مشوق های اکتشافی است. تمرکز این برنامه بر روی سایت‌های اکتشاف گرین‌فیلد برای شرکت‌هایی با مجوز اکتشاف فعال در پادشاهی با مدت زمان کمتر از ۵ سال خواهد بود. برنامه مشوق‌های اکتشاف برای جذب شرکت‌های اکتشاف مواد معدنی برای کاهش خطر فعالیت‌های اکتشاف معدنی در مواد معدنی استراتژیک و حیاتی در KSA و شرکت در یک سفر مشترک تبادل دانش و رشد متقابل طراحی شده است. این باعث افزایش درک زمین شناسی و تسریع اکتشافات جدید در دوران پادشاهی فعلی می شود.
  • برنامه از سال ۲۰۲۴ تا ۲۰۳۰ خواهد بود.
  • بودجه در نظر گرفته شده برای کل برنامه برابر ۶۸۵ میلیون ریال عربستان است. (۲ میلیون برای هر مجوز)
  • مشوق ها:
آیتم های هزینه ایآستانه، %سرمایه، ریال عربستان(SAR)
حفاری، مطالعات آزمایشگاهی و زمین شناسیتا ۲۵% کل هزینه‌های حفاری و زمین‌شناسی و آزمایشگاهیحفاری، مطالعات آزمایشگاهی و زمین شناسی
نیروی انسانیتا ۲۵% از هزینه های سالانه کارمندان بومی عربستان۱.۵ میلیون (ماکزیمم ۵ درخواست به ازای هر شرکت)
نیروی انسانی: مشوق‌های نقدی اضافی جهت پوشش حقوق سالانه نیروهای بومی خارج از سرفصل صندوق توسعه منابع انسانی(HRDF)۷۰% کل هزینه نیروهای بومی در ۲ سال اول، ۱۰۰% کل هزینه نیروهای بومی بعد از سال دوم۱.۵ میلیون (ماکزیمم ۵ درخواست به ازای هر شرکت)
جمع۲۰-۲۵% از کل هزینه ها۷.۵ میلیون ریال عربستان
  • پرده برداری از پکیج مشوق‌های جدید اکتشافات معدنی درعربستان: وزارت صنعت و معدن و وزارت سرمایه گذاری عربستان سعودی یک برنامه تشویقی برای اکتشافات معدنی ارائه دادند.
  • اهداف:
  • تحریک فعالیت های اکتشاف مواد معدنی در مواد معدنی استراتژیک و حیاتی در عربستان سعودی
  • شناسایی مرزهای جدید پتانسیل معدنی در مناطق
  • افزایش دانش زمین شناسی با جمع آوری داده های نوآورانه با استانداردهایی در کلاس جهانی
  • گسترش قابلیت استعدادهای بومی در زمینه اکتشاف
  • معیارهای واجد شرایط بودن:
  • مجوز فعال اکتشاف مواد معدنی
    • مجوز اکتشاف معتبر با کمتر از ۵ سال
  • برنامه جامع اکتشاف گرینفیلد (ذخایری که قبلا در آن استخراجی صورت نگرفته است)
  • مواد معدنی انتخاب شده و فعالیت هایی که باید انجام شوند را مشخص کنید.
  • فعالیت های برون سپاری شده و نیازمندی های نیروی انسانی را شناسایی کنید.
  • ساختار شکست بودجه دقیق را ارائه دهید.
  • اولویت طبقه A تمرکز مواد معدنی
  • مواد معدنی برای اکتشاف از فهرست اولویت‌بندی‌شده کلاس A انتخاب شوند (مثلاً مس، لیتیوم، نیکل)
  • ظرفیت سازی بومی
  • متعهد به پرورش نیروی انسانی متخصص بومی در بخش معدن باشید.
  • تعهد به ارائه دهندگان بومی خدمات
  • تعامل با ارائه دهندگان بومی خدمات را برای فعالیت های اکتشافی در اولویت قرار دهید.
  • تخصص اثبات شده و سابقه کاری
  • اثبات تخصص کارشناسان فنی با سابقه موفق در اکتشاف گرینفیلد
  • داشتن تجربه در پروژه های اکتشافی End To End در داخل یا خارج از KSA
  • هدف وزارت صنعت و منابع معدنی عربستان، پیشرفت بخش‌های صنعتی و معدنی و کمک به دستیابی به توسعه پایدار در راستای چشم‌انداز ۲۰۳۰ پادشاهی است که گزینه‌های استراتژیک را برای تنوع بخشیدن به اقتصاد ملی و افزایش سهم معدن در تولید ناخالص داخلی اتخاذ کرده است.
  • سازمان زمین شناسی عربستان مسئولیت کلیه کارهای تخصصی زمین شناسی در پادشاهی عربستان سعودی را بر عهده دارد، از کارهای اساسی در نقشه برداری زمین شناسی گرفته تا انجام مطالعات کاربردی زمین شناسی، به ویژه در مورد اکتشافات معدنی و آب های زیرزمینی و توسعه منابع معدنی، از جمله مفاد فرصت های سرمایه گذاری در حوزه مواد معدنی هستند.

[۱] pipeline activity index

[۲] Manara

[۳] Vale Base Metals


[۱] Manara

[۲] Vale Base Metals

قفسی بنام دولت:درس هایی از اقتصاد مصر

دانلود :

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2024/01/قفسی-بنام-دولت-درس-هایی-از-اقتصاد-مصر.pdf

دکتر کیارش مهرانی

استادیار و مدرس علوم مالی

دی ماه ۱۴۰۲

حازم الببلاوی اقتصاددان و سیاستمدار مصری است که از سال ۲۰۱۳ تا ۱۱ مارس ۲۰۱۴ نخست وزیر موقت مصر بود. پس از برکناری رئیس جمهور محمد مرسی و دولت او در ژوئیه ۲۰۱۳، ببلاوی به عنوان نخست وزیر موقت معرفی شد ولی در ۲۴ فوریه ۲۰۱۴، ببلاوی استعفای خود را اعلام کرد.وی کتابی نوشته تحت عنوان ۴ ماه در قفس دولت[۱] و برایم عنوان آن جالب بود. همچنین ایشان کتابهای متعددی درباره دولتهای رانتیر و اقتصاد مبتنی فساد دولتی و توام با آشفتگی در حوزه اعراب یادداشت نموده است که در خور توجه است.

وی درباره کودتای مصر( بزعم وی انقلاب) و دشواری های اقتصادی مصر معتقد است که رشد نمایی جمعیتی چیزی است که مصر دیگر نمی تواند از نظر استراتژیک و تحت اللفظی از عهده آن بربیاید. کتاب وی داستان دوره ریاست او را از ژوئیه تا نوامبر ۲۰۱۱ به عنوان وزیر دارایی و معاون نخست وزیر در امور اقتصادی بیان می کند. ببلاوی ۸۷ ساله، به دلیل تجربه غنی و طولانی خود در زمره معتبرترین اقتصاددانان جهان به شمار می رود. چهار ماه حضور او در کابینه مصر پس از کودتای ۲۵ ژانویه، مصادف با زمانی بود که اقتصاد دچار بحران شده بود و نقدینگی مصر به شدت کاهش یافته  بود و در آینده ای نه چندان طولانی، تقریباً نیمی از ذخایر ارزی مصر در همان دوران بر باد رفت. این کتاب مستندی از تصمیماتی است که وی در دوران نخست وزیری برای نجات اقتصاد گرفته است. ببلاوی توضیح میدهد که: زمانی که من در قدرت بودم هیچ ایده یا قصدی برای نوشتن این کتاب نداشتم، اما از آنجایی که معتقدم تصمیمات آن زمان هنوز هم می تواند موثر باشد و با مشکلات اساسی اقتصادی مصر مقابله کند، تصمیم گرفتم همه چیز را در یک کتاب ثبت کنم. به گفته ببلاوی، پس از کودتای ژانویه ۲۰۱۱، وضعیت اقتصادی مبهم و پیچیده بود، در حالی که انتظارات به شدت افزایش یافته بود. مردم فکر می کردند که اکثر مشکلات زندگی روزمره آنها با برکناری رئیس جمهور فاسد و باند او حل می شود، اما همه چیز به این شکل پیش نرفت. ببلاوی گفت: «من باید همه چیز را روشن می‌کردم و اولویت‌هایم را در ابتدا مشخص می‌کردم و به مردم می‌گفتم که رفع این وضعیت سال‌ها طول می‌کشد. اولین کاری که ببلاوی باید انجام می داد، مهار فشارکمبود نقدینگی در اقتصاد بود. کمبود نقدینگی کل اقتصاد را قفل کرده بود، شرکت‌ها را به اعلام ورشکستگی سوق میداد و توانایی واردات کالاهای اساسی مورد نیاز را به خطر انداخته بود. واردات مصر ۵۰ میلیارد دلار هزینه داشت که عمدتاً نفت، گندم، دارو و قطعات یدکی بود در حالی که صادرات تنها ۲۵ میلیارد دلار بود. این شکاف معمولاً از طریق گردشگری و سرمایه گذاری خارجی جبران می شد که آن سالها به شدت کاهش یافته بود بنابراین نقدینگی اولویت اصلی و فوری وی بود. وزیر سابق و دانشگاهی در کتاب خود از وعده های اعراب برای پمپاژ نقدینگی به اقتصاد مصر صحبت می کند، وعده هایی که هیچگاه عملی نشد. او گفت که عربستان وعده داده بود که سعودیها ۵۰۰ میلیون دلار و قطر نیز مبلغ مشابهی را پرداخت میکنند، اما به دلیل بی ثباتی در مصر به این کمک ها ادامه ندادند. این کتاب تنها به مسائل اقتصادی نمی پردازد، اگرچه به سهم بیشتری از مسایل اقتصادی توجه دارد. ببلاوی همچنین از مواضع سیاسی خود در مقام نخست وزیری، از جمله استعفای خود در پی کشتار ماسپرو، در اعتراض به مدیریت بحران توسط دولت، صحبت می کند.

ببلاوی همچنین بودجه مصر را “غیر طبیعی” توصیف میکند زیرا کسری آن به ۲۷ درصد افزایش یافت، به این معنی که مصر برای ۲۷ درصد از هر پوندی که دولت خرج می کند، کمبود منابع دارد. به زعم وی”حدود ۵۵ درصد از اقلام بودجه به چیزهایی اختصاص می یابد که ما از آنها استفاده نمی کنیم؛ ۲۲ درصد به پرداخت بدهی و ۳۳ درصد به یارانه انرژی اختصاص می یابد و پیش بینی می شود که کسری بودجه در سال های آینده بیشتر  نیزشود.”

بر طبق رویکرد وی مصر کشوری بدون منابع طبیعی است. تنها منبعی که دارد انسان است. این واقعیت به این معنی است که نرخ رشد جمعیتی که ساکنان مصر را هر ۳۰ سال دو برابر می کند، دیگر گزینه مناسبی نیست. ببلاوی میگوید که این جمعیت با این نرخ رشد را به یک فاجعه می کشاند. ببلاوی با انتقاد شدید از مواضع برخی از چهره‌های کابینه مصر و امتناع وام‌های صندوق بین‌المللی پول (IMF) با ادعای تحمیل سیاست‌های خاصی بر مصر و مداخله در امور داخلی، مشروط بودن  به چنین وام‌هایی به عنوان وسیله ای برای تقویت اقتصاد و اجازه دادن به مصر برای بازپرداخت بدهی های خود را رد میکند. به زعم وی وام بد نیست. این فرهنگ باید تغییر کند. حتی اگر از بازرگانان و بانک های مصری وام بگیریم، آنها همچنان وام باقی می مانند. برعکس، وام گرفتن از بانک های مصری به آنها این شانس را می دهد که بدون سرمایه گذاری سود بیشتری کسب کنند. ببلاوی در پاسخ به سوالی درباره ۹ میلیارد دلاری که حسنی مبارک به حساب بانکی خصوصی واریز کرده است، حضار را شگفت زده کرد و گفت که ۹ میلیارد دلار در گزارش ذخیره ارزی سالانه به عنوان ردیف دوم درج شده است که منشأ آن به جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ باز می گردد، زمانی که کشورهای غربی – به ویژه ایالات متحده – به مصر برای نقشش در آزادسازی کویت کمک کردند. مبلغ اولیه ۴.۵ میلیارد دلار بود که حسنی مبارک در یک حساب خصوصی به عنوان ذخیره ای برای مواقع بحران نگهداری می کرد. این اقتصاددان مشهور در پایان سخنان خود تأکید کرد که مصر باید به دنبال منابع جدیدی مانند توسعه تحقیقات انرژی خورشیدی باشد و افزود: تنها راه افزایش تولید در مصر از طریق فناوری است. ببلاوی در کتاب خود تصریح کرد که اگر اقدامی صورت نگیرد، مصر با بحران نقدینگی خطرناکی روبرو خواهد شد و به کابینه مصر توصیه کرد که جلوی “خونریزی” اقتصاد را بگیرند.

سرنوشت اقتصاد مصر

کشور مصر با ۱۱۰ میلیون نفر جمعیت دارای ۴۷۶ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی است که سرانه آن حدود ۴۲۹۵ دلار به قیمتهای جاری میشود.مصر دارای کسری تراز تجاری ۳۷ میلیارد دلاری است که این کسری به  حدود ۹ درصد GDP  میرسد. جالب است که ۴۸ میلیارد دلار صادرات آن عمدتاٌ به کشورهای عربستان(۳.۴ میلیارد دلار)،ایتالیا(۳.۲میلیارد دلار)،اسپانیا(۳ میلیارد دلار)،ترکیه(۲.۹ میلیارد دلار) و آمریکا(۲.۴ میلیارددلار) بوده و در مقابل آن حدود ۸۶ میلیارد دلار واردات داشته است. مصر در سال ۲۰۲۲ حدود ۶۸۳ هزار بشکه در روز نفت خام تولید و ۸۷۷ هزار بشکه مصرف نموده، یعنی تراز مصرف نفت مصر حدود ۱۹۴ هزار بشکه در روز منفی است.مصر با ۴.۴ میلیارد بشکه ذخایر نفت خام در رتبه بیست و هفتم ذخایر نفتی جهان قرار دارد.

اقتصاد مصر قبلاً یک اقتصاد بسیار متمرکز بود که بر جایگزینی واردات در زمان رئیس جمهور جمال عبدالناصر (۱۹۵۴-۱۹۷۰) متمرکز بود. در دوران حکومت رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی (۲۰۱۴–اکنون)، اقتصاد مصر از چشم انداز ۲۰۳۰ که بیشتر بر اساس الگوهای آمریکایی و مدل اقتصاد باز تنظیم شده پیروی می کند. این سیاست با هدف تنوع بخشیدن به اقتصاد است. اقتصاد این کشور از نظر تولید ناخالص داخلی اسمی بزرگترین اقتصاد آفریقا و در رتبه بندی جهانی در سال ۲۰۲۳ در رتبه ۳۸ قرار دارد. از سال ۲۰۰۰، سرعت اصلاحات ساختاری (شامل سیاست های مالی و پولی، مالیات، خصوصی سازی و قوانین تجاری جدید) به مصر کمک کرد تا به سمت اقتصاد بازار محور حرکت کند و باعث افزایش سرمایه گذاری خارجی شد. اصلاحات و سیاست ها رشد سالانه اقتصاد کلان را نسبت به قبل تقویت کرده است. از سال‌های ۱۸۵۰ تا ۱۹۳۰، اقتصاد مصر به شدت به  کشت پنبه‌ متکی بود . در اواسط دهه ۱۸۲۰ در زمان سلطنت محمد علی بیشترین تاکید بر آن بود و با تغییر آبیاری حوضه‌ای به آبیاری دائمی و مدرنیزاسیون این مهم امکان‌پذیر شده بود. کشت پنبه یک عنصر کلیدی در برنامه بلندپروازانه ای بود که حاکم آن دوران مصر برای تنوع بخشیدن و توسعه اقتصاد انجام داده بود. جنگ جهانی دوم انگیزه جدیدی به صنعتی شدن  مصر بخشید. در طول بیشتر مبارزات آفریقای شمالی، مصر یک پایگاه استراتژیک برای نیروهای متفقین بود. مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه، مصر نیز از رونق نفت منتفع و متعاقب آن دچار رکود شد. ارقام موجود نشان می دهد که بین سال های ۱۹۷۵ و ۱۹۸۰ تولید ناخالص داخلی (به قیمت ۱۹۸۰) با نرخ سالانه بیش از ۱۱ درصد رشد کرده است.این دستاورد چشمگیر، نه از سهم تولید یا کشاورزی، بلکه از صادرات نفت، کمک‌های خارجی و کمک‌های بلاعوض حاصل شد. از اواسط دهه ۱۹۸۰، رشد تولید ناخالص داخلی در نتیجه سقوط قیمت نفت در سالهای ۱۹۸۵-۱۹۸۶ کاهش یافت. مصرچندین دوره اقتصادی دیگر نیز به دنبال داشت:

  • بحران بدهی خارجی (۱۹۸۵-۱۹۹۰): بحران بدهی خارجی و برنامه ریزی مجدد و کاهش بدهی به پاریس.
  • اصلاحات اقتصادی (۱۹۹۱-۲۰۰۷): سیاست های اصلاحی برای برآوردن شرایط نهادهای بین المللی از جمله انگیزه های گسترده تر برای نقش بخش خصوصی در تمام فعالیت های اقتصادی
  • بحران مالی پس از بحران جهانی (۲۰۰۸-۲۰۱۱): افزایش قیمت مواد غذایی، به ویژه غلات، منجر به درخواست دولت برای ارائه کمک فوری بیشتر به ۴۰ درصد از جمعیت در “تونل فقر” و ایجاد “یک راه جدید” شد.  مصر با پیامدهای درازمدت عرضه و تقاضا ناشی از بحران مالی جهانی بر اقتصاد ملی روبرو شد.
  • پس از کودتا (۲۰۱۲–اکنون): اقتصاد مصر پس از کودتای ۲۰۱۱ از رکود شدیدی رنج برد و دولت با چالش های متعددی برای بازگرداندن رشد بازار و اعتماد سرمایه گذاران مواجه شد.ذخایر ارزی مصر از ۳۶ میلیارد دلار در دسامبر ۲۰۱۰ به تنها ۱۶.۳ میلیارد دلار در ژانویه ۲۰۱۲  رسید و در نتیجه حمایت پوند مصر در برابر دلار کاهش یافت. نگرانی‌ها در مورد ناآرامی‌های اجتماعی و توانایی کشور برای دستیابی به اهداف مالی، مؤسسات رتبه‌بندی اعتباری را برانگیخت تا رتبه اعتباری کشور را در چندین نوبت کاهش دهند.در سال ۲۰۱۶، مصر ارز خود را شناور کرد و برنامه اصلاحات اقتصادی داخلی را با حمایت وام ۱۲ میلیارد دلاری صندوق بین المللی پول در تلاش برای بازگرداندن ثبات و رشد اقتصاد کلان آغاز کرد. تا اوایل سال ۲۰۱۹، مصر ۱۰ میلیارد دلار از ۱۲ میلیارد درخواست شده را دریافت کرده بود.رشد واقعی از ۵.۶ درصد در سال مالی ۲۰۱۸به ۳.۶ درصد در طول سال مالی ۲۰۱۹/۲۰ کاهش یافت، زیرا بحران کووید-۱۹ باعث کاهش ۱.۷ درصدی سال به سال در طی آوریل تا ژوئن (سه ماهه چهارم-سال مالی ۲۰۱۹/۲۰) شد.بر اساس شاخص جهانی گرسنگی در سال ۲۰۱۹، مصر از سطح متوسطی از گرسنگی رنج می برد ودر سال ۲۰۱۸، در رتبه ۶۱ از ۱۱۷ کشور قرار دارد. مقرون به صرفه بودن، کیفیت و ایمنی غذا همچنان چالش برانگیز است زیرا مصر همچنان به بازارهای جهانی بیش از خویش متکی است.

در مواجه با شوک های جهانی، اقتصاد مصر با بحران هزینه زندگی و تعدیل تراز پرداخت ها مواجه است. رشد اقتصادی در سال ۲۰۲۲ کند بود و پیش بینی می شود که به تدریج بهبود یابد. با وجود حمایت مالی آمریکا و متحدانش و تاکید دولت بر بهبود اوضاع، مصرف به دلیل تورم بالا برای مدتی ضعیف باقی مانده است. مصر به ویژه در برابر تغییرات ناگهانی جریان سرمایه و نوسانات ارز آسیب پذیر است. مقامات مصر باید به مبارزه با تورم و حمایت هدفمند از آسیب پذیرترین قشرها ادامه دهند. سیاست های نهادهای مالی تحت کنترل آمریکا برای بهبود مصر این است که دولت باید بر کاهش بدهی عمومی در میان مدت تمرکز کرده و به طور قابل اعتمادی متعهد شود. این امر به بازگرداندن اعتماد سرمایه گذاران کمک می کند و در نتیجه هزینه های تامین مالی و فشار کاهش ارزش پول را کاهش می دهد. در نهایت، دولت باید دستور کار اصلاحات ساختاری خود، از جمله برنامه واگذاری اخیرا اعلام شده را که نیاز به شفاف سازی بیشتر و اجرای موثر آن دارد، ادامه دهد. این امر فعالیت بخش خصوصی را آزاد می کند و راه را برای رشد پایدارتر هموار می کند.

اقتصاد مصر از یک بحران دوگانه رنج برده است. فعالیت اقتصادی از زمان آغاز جنگ  روسیه علیه با اوکراین کند شده است. مصر با توجه به وابستگی این کشور به واردات مواد غذایی از جمله واردات از روسیه و اوکراین، به ویژه از افزایش قیمت مواد غذایی در بازارهای بین المللی آسیب دیده است. تورم از اوایل سال ۲۰۲۲ افزایش یافته است. این تورم در ابتدا ناشی از قیمت مواد غذایی بود، اما از آن زمان به دلیل کاهش قابل توجه ارزش پول گسترش یافت. تورم در مصر به بالاترین حد خود رسیده و افزایش هزینه های مواد غذایی به طور نامتناسبی مردم را با فقیر بالایی مواجه نموده است. با این وجود، مصرف توسط مجموعه ای از بسته های حمایت مالی حفظ شده است. با وجود کاهش سرعت فعالیت های اقتصادی، نرخ بیکاری (طبق تعریف سازمان بین المللی کار) در طول سال گذشته به سختی تغییر کرده است، در حالی که سهم مشاغل غیررسمی همچنان مهم است. ​جنگ همچنین بر جریان سرمایه تأثیر گذاشت. خروج  بالای سرمایه به مبلغ ۲۰ میلیارد دلار (۴.۷ درصد تولید ناخالص داخلی) در زمان وقوع جنگ رخ داد. در مقابل کسری مزمن حساب جاری مصر و بدهی عمومی دولت مصر که تا ژوئن ۲۰۲۲ به ۸۵.۳ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده بود، اعتماد سرمایه گذاران را به طور قابل توجهی تضعیف شد. این کشور با شرایط بسیار سخت تامین مالی در بازارهای بین المللی مواجه شده است. فشارهای کاهش ارزش ارز همچنان ادامه دارد و کمبود ارز خارجی، عملیات تجاری را مختل کرده است. کسب‌وکارها نیز با شرایط سخت‌تر تامین مالی مواجه شده‌اند. کسب و کارهایی که ارتباطات غیررسمی بیشتری در داخل دولت دارند، از طریق چارچوب نظارتی دست و پا گیر مصر، رانتهای مطلوبی دریافت می کنند که مانعی برای رقابت است. یک سیستم قضایی ناکارآمد و پراکنده و فرهنگ گسترده فساد باعث می‌شود که کسب‌وکارها برای فعالیت به استفاده از واسطه‌ها (معروف به wasta) متکی باشند، و کسب‌وکارهایی که به خوبی مرتبط هستند از رانتهای خاص برخوردار می‌شوند.علیرغم جرم انگاری پرداخت های نامنظم و هدایا، پرداخت های رشوه بخشی ثابت از «انجام کارها» است. بر اساس شاخص ادراک فساد در سال ۲۰۱۷ که توسط شفافیت بین‌الملل گزارش شده است، مصر با رتبه ۱۱۷ ،کشوری فساد در میان ۱۷۵ کشور جهان است. رتبه فساد در مصر از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۷ به طور متوسط ۸۶.۴۸ بوده است که در سال ۲۰۱۲ به بالاترین حد خود یعنی ۱۱۸ رسیده است.  در مصر، نرخ بهره اسمی حدود ۱۹ درصد است اما پرداخت تسهیلات در بسیاری از کشورها به عنوان رشوه تلقی می شود که از دخالت مالی بسیاری از نهادهای خارجی با مصر جلوگیری می کند. فسادگسترده، هزینه کالاهای داخلی و همچنین واردات را بالاتر می برد و قدرت خرید افراد را کاهش می دهد و فقر را تشدید می کند. این کشور فاقد سیاست های عملگرایانه پایدار برای مبارزه با فقر است.گرچه این سیاست ها در تلاش برای کاهش بار اقتصادی برای فقرا اتخاذ شد، اما به نفع ثروتمندان بود و مشکلات بیشتری را برای فقرا ایجاد کرد و بار دولت را افزایش داد. در واقع، ۸۳ درصد یارانه غذا، ۷۶ درصد یارانه برق، ۸۷ درصد یارانه نفت و ۷۶ درصد یارانه شبکه تأمین اجتماعی به جای فقرا به افراد غیر فقیر تعلق گرفت.

شکست در استفاده موثر از کمکهای مالی گذشته توسط صندوق بین المللی پول، مصر را دوباره در همان شرایط اقتصادی در آگوست ۲۰۲۲ از جایی که شروع کرده بود قرار داد. مصر در آگوست ۲۰۲۲ به دنبال وام جدیدی از صندوق بین المللی پول (IMF) بود تا با پیامدهای افزایش ناگهانی قیمت ها مقابله کند که بر حقوق اقتصادی مردم مصر تأثیر مخربی گذاشته بود. در ژوئیه ۲۰۲۲، رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی از متحدان اروپایی خود درخواست کرد تا از او برای متقاعد کردن نهادهای مالی بین المللی (IFI) از جمله صندوق بین المللی پول (IMF) حمایت کنند .به زعم وی “وضعیت در کشور مصر استانداردهای قابل اجرا در این مرحله را تحمل نمی کند”. سوالاتی در مورد اینکه منظور او چه استانداردهایی بود برای تحلیلگران وجود دارد. در همین حال، السیسی به دلیل ارائه تاریخی سیاست‌های اقتصادی که عمدتاً به نفع نخبگان بود، به جای محافظت از مردم در برابر بحران، مورد انتقاد قرار گرفته است. دیده بان حقوق بشر از صندوق بین المللی پول خواست تا سوابق حقوق بشر رژیم السیسی و همچنین عدم استفاده کارآمد از کمک های مالی صندوق بین المللی پول و سایر نهادها را در نظر بگیرد.

همه این مطالب را عرض نمودم تا مغفول نماند که حضور نظامیان در مصر و کودتای السیسی نه تنها به بهبود وضعیت آن کشور کمک نکرده است بلکه وضعیت آنها در حال حاضر بسیار پیچیده تر و دشوار تر از قبل هم شده است.جالب تر اینکه بیش از ۱۰ سال قبل حازم الببلاوی اقتصاددان و سیاستمدار مصری همه این موارد را در کتاب خود با عنوان جالب قفسی بنام دولت پیش بینی کرده بود.دولتهایی که در قفس افکار و عقاید سفت و سخت اقتصاد با رویکرد نظامی آمیخته به  اقتصاد نئولیبرال به شیوه آمریکایی و توام با فرهنگ فساد قرار میگیرند سرنوشت  مشابهی با مصر دارند و قدرت نظامی نمی تواند به توسعه اقتصادی ، سلامت و رفاه  مردم کشور کمک شایسته ای نماید.


[۱] Four Months in the Government’s Cage

چرا باید از شاخصهای کلیدی عملکرد در بخش معدن بیشتر استفاده کرد؟

دکتر کیارش مهرانی
استادیار و مدرس علوم مالی
آبانماه ۱۴۰۲

دانلود:

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2023/11/چرا-باید-از-شاخصهای-کلیدی-عملکرد-در-بخش-معدن-بیشتر-استفاده-کرد؟.pdf

شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) به طور گسترده ای به عنوان ابزاری حیاتی برای اندازه گیری عملکرد یک کسب و کار و شناسایی زمینه های بهبود شناخته می شوند. صنایع معدنی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و کنترل شاخص های کلیدی عملکرد می تواند مزایای قابل توجهی را برای شرکت هایی که در این زمینه فعالیت می کنند به همراه داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهم‌ترین مزایایی را که شرکت‌های ماینینگ می‌توانند با استفاده از این شاخصها به دست آورند و اینکه چرا آنها برای موفقیت در این صنعت رقابتی بسیار ضروری هستند، مورد بحث قرار خواهیم داد. در واقع استفاده از این شاخصها به دلیل ماهیت پرخطر و اثرات زیست محیطی و اجتماعی قابل توجه در صنعت معدن بسیار حیاتی هستند. ردیابی شاخصهای مناسب می‌تواند به شرکت‌های استخراج کمک کند تا به طور کارآمد عمل کنند، ریسک‌ها را مدیریت کنند و مسئولیت را توزیع  کنند.

الف-شاخصهای ایمنی

ایمنی در معدن بسیار مهم است، جایی که کارگران روزانه با خطرات شغلی زیادی روبرو هستند. ردیابی شاخص های ایمنی شرکت ها را قادر می سازد تا ریسک ها را شناسایی ، اقدامات کنترلی را اعمال کنند و اثربخشی آنها را رصد کنند. برخی از KPIهای ایمنی مهم عبارتند از:

  • نرخ فرکانس آسیب زمان از دست رفته (LTIFR)[۱] – میزان صدمات ناشی از زمان از دست رفته در هر میلیون ساعت کار. LTIFR کم و رو به کاهش نشان دهنده بهبود ایمنی است.
  • نرخ فرکانس حوادث ثبت شده کل (TRIFR)[۲] – میزان حوادث قابل ثبت در هر میلیون ساعت کار. صدمات قابل ثبت شامل تلفات، خسارات زمان از دست رفته، صدمات کار محدود و صدمات درمانی است. TRIFR کم و رو به کاهش یک علامت مثبت است.
  • تعداد حوادث – همه حوادث معدن باید اندازه گیری شود. هدف از این شاخص، صفر شدن مرگ و میر ایده آل است. هر گونه مرگ و میر مستلزم بررسی علت و اقدامات پیشگیری است.
  • نرخ آموزش ایمنی – درصد کارگرانی که آموزش ایمنی منظم دریافت می کنند باید به ۱۰۰٪ نزدیک شود. آموزش ناکافی یکی از دلایل اصلی آسیب های معدن است.
  • دفعات بازرسی ایمنی – بازرسی ها و ممیزی های ایمنی منظم باید انجام شود و برای شناسایی ،خطرات باید ردیابی  شود. بازرسی ها باید کل عملیات استخراج از جمله تجهیزات، فرآیندها و رفتار را پوشش دهد.
  • نرخ جلسات ایمنی – جلسات ایمنی منظم به کارگران و مدیریت اجازه می دهد تا در مورد خطرات و کنترل ها ارتباط برقرار کنند. نرخ حضور در جلسات ایمنی یک معیار تعامل مفید است.

با نظارت مستمر این شاخص‌ها و سایر KPIهای ایمنی، شرکت‌های استخراج می‌توانند مسائل ایمنی را در زمان ظهور شناسایی کرده و تصمیم‌های مبتنی بر داده‌ها را برای حذف خطرات و کاهش صدمات اتخاذ کنند. سابقه ایمنی ضعیف نیز بر شهرت و سود تأثیر می گذارد، بنابراین ردیابی KPIهای ایمنی علاوه بر محافظت از کارگران، مزایای تجاری را نیز به همراه دارد.

ب-شاخصهای بهره وری

بهینه سازی، بهره وری و کارایی یک تمرکز کلیدی در صنایع معدنی است که مشمول بر تجهیزات، نیروی کار و مواد گران قیمت میشود. معادن غیرمولد به سرعت غیر اقتصادی میشوند بنابرین فاکتور مهم اقتصادی شدن معادن برپایه بهره وری می باشد. KPIهای بهره وری برای ردیابی عبارتند از:

  • میزان استفاده از تجهیزات معدن – نگه داشتن تجهیزات در استفاده تقریباً ثابت، ضایعات را به حداقل می رساند. استفاده کم می تواند نشانه مشکلاتی مانند خرابی زیاد یا ناکافی بودن اپراتورها باشد.
  • میانگین بار کامیون های معدن – ظرفیت باطله و سوخت کامیون های کم پر شده یک عامل کلیدی در معدنکاری است. کامیون هایی که بیش از حد پر شده اند باعث ریزش و کرانش قطعات می شوند. محموله باید با ظرفیت کامیون مطابقت داشته باشد.
  • توان عملیاتی تأسیسات فرآوری – توان عملیاتی فرآوری مواد معدنی نشان می دهد که چه مقدار مواد قابل فروش تولید شده است. معیارهای کلیدی عملکرد می تواند گلوگاه ها را شناسایی کند.
  • بهره وری نیروی کار – کل تن یا اونس استخراج شده برای هر کارگر کارایی نیروی کار را نشان می دهد. مقایسه عملیات مشابه شکاف های بهره وری را برجسته می کند.
  • معیارهای هزینه هر تن/اونس – هزینه ها به ازای هر واحد کارایی را نشان می دهد و باید از طریق افزایش بهره وری، این نوع هزییه ها پایین نگه داشته شود. نیروی کار، انرژی، مواد، خدمات قراردادی و سایر هزینه ها باید پیگیری و کنترل شود.
  • نرخ جایگزینی ذخایر- با اتمام سپرده منابع معدنی، ذخایر جدید باید جایگزین شوند. نرخ تبدیل منابع به ذخایر باید از نرخ استخراج بیشتر باشد.

نظارت بر شاخص‌های بهره‌وری به مدیران ماینینگ اجازه می‌دهد تا تصمیمات مبتنی بر داده‌ها را برای بهبود کارایی اتخاذ کنند. به عنوان مثال، بار کم کامیون به ناکارآمدی بارگیری اشاره دارد که می تواند از طریق آموزش اپراتور و فرآیندهای جدید برطرف شود. سود ناشی ااز بهره وری به طور مستقیم باعث افزایش ارزش سهامداران می شود.

ج-شاخصهای مسئولیت زیست محیطی

عملیات معدنی اثرات زیست محیطی عمده ای از جمله اختلالات زمین، استفاده از منابع طبیعی و تولید زباله و انتشار عناصر آلاینده دارد. ردیابی شاخص های کلیدی محیط زیست تعهد به شیوه های معدنکاری مسئولانه را نشان می دهد. KPIهای محیطی مهم عبارتند از:

  • رعایت مجوزها – پایبندی به مجوزها و مقررات زیست محیطی باید به ۱۰۰٪ نزدیک شود. تخلفات نشان دهنده تأثیرات کنترل نشده است.
  • شدت انرژی – کل انرژی مصرف شده در هر تن / اونس محصول. شدت انرژی کمتر باعث کاهش هزینه ها و انتشار گازهای گلخانه ای می شود.
  • انتشار گازهای گلخانه ای – کل انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از فعالیت های معدنی و مصرف برق. ممیزی انتشار به ابتکارات کاهش کمک می کند.
  • مصرف آب – مقدار مصرف شده در هر تن / اونس محصول. حفظ آب به ویژه در مناطق مستعد خشکسالی حیاتی است.
  • نرخ های احیا – درصد زمین های دست خورده که با موفقیت بازسازی شده اند نشان دهنده پیشرفت بازسازی است. توانبخشی باید در اسرع وقت آغاز شود.
  • نرخ بازیافت – برای آب، سنگ های زاید، پسماندها و سایر محصولات جانبی معدن. به حداکثر رساندن بازیافت باعث کاهش مصرف و حجم دفع می شود.
  • حوادث زیست محیطی – نشت، انتشار بیش از حد مجاز و انتشار برنامه ریزی نشده باید از طریق کنترل به حداقل برسد. بدتر شدن روند حادثه نسبت به مدیریت ناکافی ریسک هشدار می دهد.

گزارش عمومی عملکرد در مورد این KPI ها نظارت محیطی را نشان می دهد. شفافیت باعث ایجاد اعتماد بین ذینفعان و ایجاد انگیزه برای بهبود مستمر می شود. عملکرد ضعیف نیاز به افزایش سرمایه گذاری و تمرکز مدیریت بر جنبه های زیست محیطی را نشان می دهد. اپراتورهای مسئول استخراج باید متوجه شوند که به حداقل رساندن تأثیرات زیست محیطی یک فرآیند مداوم است و KPI ها به عنوان راهنمای هدف هستند.

د-شاخصهای توسعه اجتماعی

علاوه بر مسائل زیست محیطی، استخراج معادن عمیقاً بر جوامع محلی تأثیر می گذارد، از جمله از طریق جابجایی، هجوم کارگران و چرخه های اقتصادی رونق و رکود. ردیابی KPIهای اجتماعی به مدیریت این تأثیرات جامعه شناسی از طریق برنامه های مسئولیت اجتماعی شرکت کمک می کند. KPIهای اجتماعی مربوطه عبارتند از:

  • نرخ اشتغال محلی – نسبت نیروی کار استخدام شده از جوامع محلی ،از مزایای اقتصادی پایدار حمایت می کند.
  • سرمایه گذاری اجتماعی – مجموع وجوه صرف شده برای بهداشت، آموزش، زیرساخت ها و سایر ابتکارات که توسعه محلی را امکان پذیر می کند.
  • نرخ اسکان مجدد – نسبت خانوارهای آواره که بر اساس طرح های بازسازی معیشت با موفقیت اسکان داده شده اند. اسکان مجدد باید در درازمدت پیگیری شود.
  • شکایات – تعداد شکایات اجتماعی ثبت شده، رسیدگی شده و حل شده نشان دهنده وضعیت رابطه شرکت و جامعه است. تسریع در  حل مسایل ایده آل است.
  • حمایت از تامین کنندگان محلی – هزینه برای کالاها و خدماتی که از کسب و کارهای محلی تامین می شود، رشد اقتصادی منطقه را تقویت می کند.
  • نظرسنجی های اعتماد اجتماعی – نظرسنجی های دوره ای ادراک محلی از عملیات معدن را در بین عواملی مانند اعتماد، رضایت و انصاف می سنجند.

نظارت بر این شاخص‌های کلیدی عملکرد، انگیزه مشارکت معنادار جامعه( نه فقط روابط عمومی) را فراهم می‌کند. معادنی که جوامع میزبان و مردمان منطقه، آنها را منفی می بینند با خطرات ناآرامی و بی ثباتی بیشتری روبرو هستند. سرمایه‌گذاری بر روی مردم محلی نشان‌دهنده مجوز اجتماعی روشن‌فکری برای فعالیت است که با شاخص‌های کلیدی عملکرد اجتماعی-اقتصادی اثربخشی این برنامه ها را روشن می‌کند.

ه-شاخصهای مدیریت ریسک عملیاتی

معدن‌کاری ذاتاً یک صنعت پرخطر است که سرمایه‌گذاری‌های کلان آن در معرض نوسانات بازار کالا و خطرات فنی، زیست‌محیطی و سیاسی بی‌شماری است. ردیابی KPIهای مدیریت ریسک به جلوگیری از تهدیدات برای تداوم و سودآوری کمک می کند. KPIهای ریسک بحرانی عبارتند از:

  • عملکرد بودجه پروژه – مخارج واقعی باقی مانده در بودجه نشان دهنده کنترل ریسک مالی است. مصرف بیش از ح بودجه د ممکن است به معنای خطای برآورد یا اجرای ضعیف پروژه باشد.
  • انحراف تولید نسبت به پیش بینی – تحقق اهداف سه ماهه و سالانه قابلیت اطمینان عملیاتی و سختگیری برنامه ریزی را نشان می دهد.
  • در دسترس بودن تجهیزات – توقف طولانی مدت تجهیزات، بهره وری را مختل می کند. در دسترس بودن باید بین ناوگان محک زده شود.
  • تدارک بسته شدن معدن – تخصیص کامل وجوه برای بسته شدن معادنی که عمر مفید آن ها پایان یافته، قرار گرفتن در معرض ریسک بدهی را کاهش می دهد. سطوح تامین را می توان با هزینه های مورد انتظار مقایسه کرد.
  • پایداری ژئوتکنیکی – پایداری دیوار گودال و سد باطله باید به طور مستمر پایش، اندازه‌گیری و مدل‌سازی شود تا از خرابی جلوگیری شود.
  • امنیت – حملات خشونت آمیز گروه های مسلح متأسفانه در برخی مناطق رایج است. فراوانی و شدت حوادث خطرات امنیتی را کمی سازی می کند.

ثبات سیاسی – سرمایه گذاری های معدنی در برابر اقدامات نامطلوب دولتها (بخصوص در سرمایه گذاری در کشورهای دیگر)مانند لغو قرارداد یا ملی شدن آسیب پذیر هستند. تحلیل ریسک سیاسی محتاطانه  بسیار واجب است.

ردیابی عملکرد در این KPIها، مدیریت ریسک را تقویت می کند و اجازه می دهد اقدامات اصلاحی قبل از تشدید پیامدها انجام شود. معادنی که منتظر فاجعه هستند تا به بهبود کمک کنند، اغلب آسیب های مالی، اجتماعی و اعتباری شدیدی را متحمل می شوند. فعال بودن با KPIهای ریسک، مزایای رقابتی و پایداری عمده ای را به همراه دارد.

ی-شاخصهای بهبود مستمر

آخرین مزیت ردیابی KPIها، امکان معیارسازی عملکرد بین واحدهای تجاری، رقبا و میانگین صنعت است. هیچ معدنی عملکرد کاملی ندارد، بنابراین محک زدن زمینه هایی را برای بهبود نشان می دهد. مقایسه های مفید عبارتند از:

  • معیارهای داخلی – مقایسه منابع داخلی ذخایر معدنی(دیپوسیت)، ناوگان یا امکانات مشابه در سراسر یک سازمان، عملکرد برتر را برجسته می کند.
  • محک زدن با بهترین رقبا – انجمن های صنعتی ناشناس به ماینرها اجازه می دهند بطورمحرمانه نسبت به همتایانشان خود را محک بزنند. موارد پرت باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند.
  • معیارهای بهترین روش – مدیران ارشد یاسد معیارهایی را تعیین می کنند که حداقل استانداردهای لازم برای دستیابی به آنها را به ارمغان آورد. سیستم تولید ناب تویوتا نمونه ای از برتری عملیاتی است.
  • معیارهای تاریخی – KPIهای فعلی یک عملیات باید به نحو مطلوبی با عملکرد گذشته مقایسه شود و پیشرفت را نشان دهد.
  • معیارهای نظری – مبانی فیزیک و مهندسی حداقل مصرف انرژی، زمان از کار افتادن تجهیزات و غیره را دیکته می کنند.

معیارهای منظم به تیم ها و مدیران انگیزه می دهد تا شکاف های عملکردی را از طریق خلاقیت و پذیرش فناوری ببندند. حتی دستاوردهای افزایشی اندک نیز در طول عمر یک معدن انباشته می شود. بهترین اپراتورها به طور مداوم معیارهای خود را از طریق نگرش بهبود مستمر بالاتر می برند.

و-شاخصهای ارزشیابی

ارزشیابی سهام شرکتهای معدنی برای سهامداران و جامعه اهمیت جدی دارد بخصوص در کشورهایی مثل ایران که منابع معدنی بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی و تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند.مقایسه نسبتهای ارزشیابی و شیوه های جدید ارزیابی معادن می تواند شاخصهای برای ارزیابی مقایسه ای عملکرد در بخش معدن را نشان دهد.

  • قیمت به ارزش خالص دارایی ها(P/NAV)

این نسبت مهمترین معیار ارزیابی معدن ، در دوره  زمانی معین است. “ارزش خالص  دارایی ها ” یا ارزش خالص فعلی (NPV) یا ارزش جریان نقدی تنزیل شده (DCF) کل جریان نقدی آینده دارایی معدنی منهای هرگونه بدهی به علاوه نقدینگی است. بر اساس این مدل می توان  جریانهای نقدی را تا پایان عمر معدن(LOM) پیش بینی کرد و جریانهای نقدی را تنزیل کردفرمول به شرح زیر است:

P / NAV = ارزش بازار سهم / [NPV همه دارایی های معدنی – خالص بدهیها]

  • کل هزینه تحصیل (TAC)معدن

معیار دیگری که معمولاً در صنعت معدن برای پروژه های اولیه مورد استفاده قرار می گیرد ، هزینه تحصیل کل یا TAC است. این معیارنشان دهنده هزینه به دست آوردن دارایی ، ساخت معدن و بهره برداری از معدن به صورت اونس است . فرض کنید ارزش بازار سهام یک شرکت سهامی عام ۱۰۰ میلیون دلار است و این شرکت صاحب ۱ میلیون اونس معدن است. بنابراین ، می توانیم دارایی را با ۱۰۰ دلار در هر اونس تحصیل کنیم. می دانیم که هزینه ساخت معدن بر تعداد اونس ۲۰۰ دلار در هر اونس خواهد بود. همچنین می دانیم که متوسط هزینه جانبی برای بهره برداری از معدن حدود ۹۰۰ دلار در هر اونس است. همه موارد فوق به ازای هر اونس TAC 1200 دلار ترکیب می شود.

  • نسبت ارزش شرکت به منابع معدن یا EV/SO($/اونس)

این معیار معمولاً برای پروژه های توسعه ای گرینفیلد مورد استفاده قرار می گیرد ، جایی که اطلاعات دقیق زیادی وجود ندارد (یعنی داده های لازم برای انجام تجزیه و تحلیل DCF کافی نیست). این نسبت بسیار اساسی است و هزینه سرمایه برای ساخت معدن و هزینه عملیاتی برای استخراج فلز را در نظر نمی گیرد. فرمول به شرح زیر است:

EV / منابع معدن = ارزش شرکت / مجموع اونس یا پوند منابع فلزی

  • نسبت ارزش بازار به سود قبل از بهره، استهلاک و مالیات

نسبتی است که ارزش شرکت (EV) شرکت را با درآمد قبل از بهره ، مالیات ، استهلاک و استهلاک (EBITDA) مقایسه می کند. نسبت EV/EBITDA معمولاً به عنوان معیار ارزیابی برای مقایسه ارزش نسبی مشاغل مختلف استفاده می شود. نسبت EV/EBITDA برای مقایسه کل ارزش یک کسب و کار با میزان EBITDA که به صورت سالانه به دست می آورد ، مقایسه می شود. این نسبت به سرمایه گذاران می گوید که EBITDA  چه کسری از ارزش کسب و کار است

  • هزینه های نقدی محصول مشترک و هزینه های پایدار همه جانبه (“AISC“)

استفاده از معیارهای “مجموع هزینه های پایدار(AISC)[۳]” و “مجموع هزینه ها(AIC)[۴]” به طور گسترده توسط شرکت های معدنی به عنوان بخشی از افشای گزارشگری مالی مورد استفاده قرار گرفته است. این معیارها خارج از استانداردهای حسابداری است و به افشای بهتر و بهبود درک سرمایه گذاران کمک کرده است. همه شرکت های درگیر در معادن مس و طلای جهان نیز از این معیار استفاده می  کنند. بسیاری از شرکت های معدنی ممکن است به دلیل تفاوت در اصول اساسی حسابداری و سیاست های اعمال شده و همچنین تفاوت در تعاریف مخارج سرمایه ای پایدار در مقابل توسعه، AISC را متفاوت محاسبه کنند. یادداشت راهنمای شورای جهانی طلا) (WGC شرکت ها را تشویق می کند تا معیارهای AISC و AIC را افشا کنند. معمولاً شرکتهای معدنی برای ارزیابی قیمت تمام شده هر تن کالای فروخته شده از شاخصهای نقدی یا به اصطلاح cash cost استفاده میکنند و برخی از اقلام خارج از بهای تمام شده مانند حقوق و عوارض دولتی،عوارض آلایندگی،مالیات و هزینه های مالی و تشکیلاتی را لحاظ نمیکنند. اینکه هزینه ها بصورت نقدی یا تعهدی محاسبه شود بازهم محل افتراق و بحث است اما معیارهای AISC و AIC این نواقص را جبران میکنند.

معتقدم که AISC معیار جامع تری نسبت به هزینه نقدی به ازای هر اونس/پوند برای عملکرد عملیاتی تلفیقی شرکت با ارائه دید بیشتر، مقایسه و نمایش کل هزینه های مربوط به تولید نقره و مس از عملیات جاری آن است. هزینه‌های سرمایه‌ای پایدار را  میتوانیم این‌گونه تعریف کنیم: «هزینه‌های متحمل شده برای حفظ و نگهداری دارایی‌های موجود در ظرفیت تولیدی فعلی و سطوح برنامه‌ریزی شده ثابت خروجی تولیدی بدون افزایش عمر دارایی‌ها، درآمدهای آتی، یا بهبود در بازیابی یا درجه استخراج و بهره برداری. هزینه سرمایه ای پایدار شامل هزینه‌هایی است که برای بهبود/افزایش دارایی‌ها به حداقل استانداردها برای الزامات قابلیت اطمینان، زیست محیطی یا ایمنی لازم است. تداوم مخارج سرمایه ای شامل تمام مخارج پروژه های جدید شرکت و مخارج معینی در عملیات جاری که ماهیت انبساطی تلقی می شود را شامل نمی شود.

بعنوان مثال، ماینینگ اینتلجنس (miningintelligence.com) هزینه های کل معدن را در سال ۲۰۲۰ گزارش کرده است که در آن معدن مس چاپادا واقع در برزیل با ۱۴۱۱ دلار هزینه کل(AIC) به صرفه ترین معدنکاری مس در دنیا است.در جدول داده های هزینه تمام شده برخی از معادن در سال ۲۰۲۰ ارائه شده است.

شایسته است که شرکتهای معدنکاری بورسی ایران از این روشهای اندازه گیری و سنجش با یک رویکرد مشابه استفاده و مقایسه های مالی و اقتصادی را به سهامداران و مدیران ارشد کشور انعکاس دهند.

نتیجه گیری

این بررسی نشان می‌دهد که چرا ردیابی دقیق KPIها باید در استراتژی و عملیات هر شرکت معدنی نقشی اساسی داشته باشد – آنها نبض عملکرد شرکتهای معدنی هستند. استخراج‌کنندگان پیشرو از داشبوردهای KPI برای نظارت بر تمامی جنبه‌های کسب‌وکارشان در زمان های مناسب استفاده می‌کنند و امکان تصمیم‌گیری مبتنی بر داده‌ها و مسئولیت‌پذیری را فراهم می‌کنند. هنگامی که شاخص های کلیدی عملکرد ایمنی، بهره وری، محیط زیست، جامعه و ریسک بهینه و متعادل شوند، استخراج می تواند به طور پایدار تداوم یابد و در عین حال از کارگران، توسعه محلی و ارزش سهامداران محافظت کند. با جامعه ای که خواستار استخراج مسئولانه است، KPI ها به معیارهای جدایی ناپذیر در تعالی عملیاتی تبدیل شده اند.

منبع:

https://www.spiderstrategies.com/kpi/industry/mining/


[۱] Lost time injury frequency rate (LTIFR)

[۲] Total recordable injury frequency rate (TRIFR)

[۳] all-in sustaining costs

[۴] all-in costs

انتخاب استراتژی و زمین بازی مناسب :شرط موفقیت برای بقای صنعت فولاد در بازارهای جهانی

  چکیده
شرکت ها به دنبال تغییر ات ساختار و مدل های تجاری خود هستند تا ارتباطشان را با جهان پیرامونشان حفظ و انعطاف پذیری خود را ارتقا دهند. نوآوری در مدلهای کسب و کار توجه و علاقه مدیران زیادی را به خود جلب کرده است. صنعت فولاد چین با وجود نیروی کار ارزان قیمت و حمایت دولت، توانسته است بازار را با فولاد ارزان‌قیمت پر کند و کشورهای غربی را با ضرر مواجه کند. فراتر از نیروهای اقتصاد کلان، صنعت فولاد با انبوهی از چالش های خارجی مواجه است. شرکت‌ها مجبورند عملیات خود را تغییر دهند تا نیاز به فولاد قوی‌تر و بادوام‌تر، مجموعه‌ای متنوع‌تر و تخصصی‌تر از محصولات و گریدها و چرخه‌های نوآوری کوتاه‌تر، که امکان افزایش انعطاف‌پذیری در ظرفیت آسیابها را فراهم می‌کند و تحویل و خدمات قابل اعتماد را به شرکای پایین دستی ارائه ‌دهند. به دلیل ماهیت خود، صنعت فولاد محصولاتی را تولید می کند که منجر به انتشار CO2 می شود. در نتیجه، در برخی از کشورهای غربی،  دراین بخش به شدت مقررات را  بازتنظیم – یا بسیار بیش از حد تنظیم کرده اند.سه راه متمایز برای بازی وجود دارد که شرکت‌های صنعت فولاد باید در تلاش برای ایجاد آینده‌ای جدید برای کسب‌وکار خود و بازسازی صنعت باید دست به انتخاب بزنند. هنگام انتخاب زمین بازی ، یک شرکت فولادی می تواند بر تبدیل شدن به یک شرکت نوآور با محور قرار دادن مشتری ، یک متخصص زنجیره تامین یا یک رهبر هزینه تمرکز کند.هریک از این راهبردها شرایط و خصوصیات خود را می طلبد. در این مقاله نگاهی گذرا به این سه راهبرد و نمونه های خارجی آن داریم.  
دکتر کیارش مهرانی
استادیار و مدرس علوم مالی
شهریور ۱۴۰۲
   

شرکت ها به دنبال تغییر ات ساختار و مدل های تجاری خود هستند تا ارتباط خود را با جهان پیرامونشان حفظ و انعطاف پذیری خود را ارتقا دهند. نوآوری در مدلهای کسب و کار توجه و علاقه مدیران زیادی را به خود جلب کرد، به خصوص در سال ۲۰۲۰، با فرا رسیدن همه گیری ویروس کرونا، بسیاری از کسب و کارها را به داشتن تجهیزات خاص وادار کرده است. در دنیای حاضر ، تحول دیجیتال به عنوان یک اولویت برای بسیاری از سازمان‌ها شده و مدل‌های کسب‌وکار برای نوآوری‌های شتاب‌دهنده بسیار مطرح می باشد. با تغییر چشمگیر ترجیحات مشتری و جمعیت شناسی، شرکت ها مجبور می شوند از مدل های کسب و کار سنتی و از قاب درونی خود خارج شوند تا چیزهای با ارزش تری به مصرف کنندگان و مشتریان ارائه دهند. صنعت فولاد جهانی، ستون فقرات حیاتی زنجیره ارزش صنایع است. یک ماده پایه ضروری برای بخش‌های مهمی مانند خودروسازی و هوافضا، ویکی از محورهای نوآوری و رشد اقتصادی است اما علیرغم اهمیت فولاد، برای صنایع امروز به نظر می رسد عدم قطعیت تنها عامل آزار دهنده این صنعت است. این بخش هنوز در هم از عواقب رکود دهه گذشته رنج می برد یعنی زمانی که تعداد پروژه‌های ساختمانی جدید و سرمایه گذاری در زیرساخت‌ها و ماشین‌آلات در سراسر جهان کاهش یافت و سرمایه‌گذاری ها به شدت کاهش یافت. اگر ضعف در تقاضای مشتریان به اندازه کافی بد نبود و باعث بیکار ماندن کارخانه‌ها یا تولید فولاد نمی‌شد، شرکت‌ها مجبور نبودند با مقررات زیست‌محیطی سختگیرانه‌تر، نوسانات در مواد خام و قیمت فولاد پایین و رقابت بیشتر در اقتصادهای در حال توسعه مقابله کنند. بسیاری از تداوم کسری تقاضا به کاهش اخیر رشد اقتصادی چین بستگی دارد. چین مصرف کننده نزدیک به ۵۰ درصد مصرف جهانی فولاد است. در سال ۲۰۱۰، چین از رشد تولید ناخالص داخلی بیش از ۱۲ درصد برخوردار بود. در سال ۲۰۲۳  رشد آن کمتر از ۵ درصد شد. این عملکرد نه چندان مطلوب توضیح می دهد که چرا پیش بینی تقاضای جهانی فولاد تا سال ۲۰۲۵ سالانه تنها ۲.۹ درصد افزایش می یابد. اما چین همچنین فشار عرضه و قیمت را بر بازار فولاد وارد می کند. از زمانی که چین از انزوای اقتصادی خود خارج شده صنعت فولاد قوت خود را به عنوان یک مؤلفه اساسی در پیشرفت یک کشور در حال توسعه به یک ابرقدرت جهانی تغییر داده است. صنعت فولاد چین با وجود نیروی کار ارزان قیمت و حمایت دولت، توانسته است بازار را با فولاد ارزان‌قیمت پر کند و کشورهای غربی را با ضرر مواجه کند. فراتر از نیروهای اقتصاد کلان، صنعت فولاد با انبوهی از چالش های خارجی مواجه است. شرکت‌ها مجبورند عملیات خود را تغییر دهند تا نیاز به فولاد قوی‌تر و بادوام‌تر، مجموعه‌ای متنوع‌تر و تخصصی‌تر از محصولات و گریدها و چرخه‌های نوآوری کوتاه‌تر، که امکان افزایش انعطاف‌پذیری در ظرفیت آسیابها را فراهم می‌کند و تحویل و خدمات قابل اعتماد را به شرکای پایین دستی شان ارائه ‌دهند. به دلیل ماهیت آن، صنعت فولاد محصولاتی را تولید می کند که منجر به انتشار CO2 می شود در نتیجه، در برخی از کشورهای غربی، این بخش به شدت مقررات را  بازتنظیم – یا بسیار بیش از حد تنظیم کرده اند.

در یک نظرسنجی سال ۲۰۱۵ در مورد تهدیدهای مبرم برای رشد شرکت ها، ۸۶ درصد از مدیران عامل صنعت فولاد، مقررات بیش از حد را به عنوان نگرانی اصلی خود ذکر کردند. متعاقب آن نوسان قیمت کالاها (۸۴ درصد)، بار مالیاتی فزاینده (۷۸ درصد) و واکنش ملایم دولت آنها به کسری یا بدهی انباشته شده توسط شرکت های فعال در صنعت (۷۸ درصد) بود.

در پی فاجعه نیروگاه فوکوشیما در ژاپن در سال ۲۰۱۱، آلمان به شدت شروع به حذف تدریجی انرژی هسته ای به نفع منابع تجدیدپذیر کرد. در حین انجام این کار، دولت آلمان صنعت فولاد را از پرداخت هزینه‌های اضافی ناشی از عرضه آنلاین منابع جدید انرژی معاف کرد. با این حال، دولت هنوز در مورد مدت زمان تمدید این مزایا تصمیم نگرفته است.

کارآمدترین انتخاب برای شرکت‌های فولادی امروز، پیش‌بینی و بهره‌برداری از تغییرات است، نه واکنش به آن.

این موضوع ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما تعداد کمی از مشاغل این کار را به خوبی انجام می دهند. برای انجام این کار، شرکت‌های فولادی ابتدا باید به یک هویت متعهد شوند – یعنی بخش بازاری را که در آن می‌توانند به بهترین شکل برای مشتریان ارزش ارائه کنند و در آن می‌توانند خود را متمایز کنند و رهبری بازار را به دست آورند، تعیین کنند. در مرحله بعد، آنها باید آینده خود را با به روز رسانی، اولویت بندی و گسترش قابلیت های متمایز خود شکل دهند تا به آنها اجازه دهند این ارزش پیشنهادی را ارائه دهند – یعنی «روش بازی خود» را پیش از تغییرات انتخاب کنند. آنها باید از دانش لازم در مورد ترجیحات مشتریان خود برای ایجاد تقاضای جدید برای آنچه که بهترین انجام می دهند استفاده کنند. اگر یک شرکت فولادی همه این کارها را به درستی انجام دهد، می‌تواند به یک ابررقیب تبدیل شود  شرکتی که ارزش کافی برای مشتریان و خودش ایجاد می‌کند تا به بخش تجاری‌اش شکل دهد، نه اینکه به حرکات رقبای خود واکنش نشان دهد.

سه راه متمایز برای بازی وجود دارد که شرکت‌های صنعت فولاد باید در تلاش برای ایجاد آینده‌ای جدید برای کسب‌وکار خود و بازسازی صنعت باید دست به انتخاب بزنند. البته، این رویکردها اغلب مکمل هم هستند و برای شرکت‌ها غیرمعمول نیست که در بیش از یک مسیر درگیر شوند، زیرا تلاش می‌کنند قدرت و قابلیت‌های موجود خود را افزایش دهند. یادآوری این نکته مهم است که شرکت های فولادی دیگر نمی توانند برای همه مشتریان همه چیز تولید کنند. آنها باید بر اساس توانایی هایی که می توانند در سطح جهانی ایجاد کنند انتخاب های سختی را داشته باشند.  هنگام انتخاب زمین بازی ، یک شرکت فولادی می تواند بر تبدیل شدن به یک نوآوری مشتری محور، یک متخصص زنجیره تامین یا یک رهبر هزینه تمرکز کند.

نوآوری با محوریت مشتریان

شرکت ها با بهره گیری از دانش خود در مورد نیازهای مشتریان و روندهای نوظهور به دنبال نوآوری هستند. قابلیت های مورد نیاز برای موفقیت در این مقوله شامل نوآوری گسترده محصول و فرآیند و خدمات فنی تخصصی است که مشتری را راضی نگه می دارد. همچنین باید روابط نزدیکی بین تیم‌های تولید و فروش وجود داشته باشد تا اطمینان حاصل شود که استفاده از کارخانه با ترجیحات مشتری مطابقت دارد و به اندازه کافی انعطاف‌پذیر است تا به سرعت محصولات جدید و شاید ناآشنا را ارائه دهد. تمرکز بر نوآوری علاوه بر این مستلزم آن است که شرکت ها یک بخش تحقیق و توسعه چند رشته ای ایجاد کنند که به اندازه کافی چابک باشد تا بتواند با تغییر سلیقه بازار و محدودیت های نظارتی سازگار شود. شرکت‌ها همچنین باید قابلیت‌هایی را برای ایجاد یک تیم مدیریت فروش مؤثر، با نمایندگانی از هر دو انتهای زنجیره ارزش – از فولادسازی تا مرکز خدمات – و بخش‌های تخصصی مانند صفحات سنگین یا ورق‌های فلزی توسعه دهند. شرکت‌ها باید بتوانند از همه چیزهایی که از بخش‌های همسو در سازمانشان یاد گرفته‌اند برای تقسیم‌بندی مشتری مبتنی بر نیازهای با کیفیت استفاده کنند و نوآوری مشتری محور و برنامه‌ریزی محصول را هدایت کنند.

یکی از شرکت هایی که استراتژی خود را بر پایه نوآوری با در نظر گرفتن مشتری قرار داده است، وستالپین[۱] مستقر در اتریش است. اگرچه وستالپین بزرگترین بازیگر در جهان فولاد نیست، اما شهرت خود را به عنوان پیشرو در فناوری ها و فرآیندهای نوآورانه با تمرکز بر تولید فولاد با کیفیت بالا و محصولات تخصصی برای مشتریان خود در صنعت خودرو، راه آهن و ابزارآلات ایجاد کرده است. بخش های وستالپین بر ارائه آنچه مشتریانش می خواهند تمرکز دارد، که در درجه اول به معنای فولادهای با درجه های بالاتر است که سبک تر هستند، در برابر سایش یا خوردگی مقاوم تر هستند و خاصیت ارتجاعی بیشتری دارند. با توجه به اینکه خودروسازان به دنبال راه‌های جدیدی برای کاهش وزن اجزای خودروی خود هستند، این یک نوآوری به‌موقع است.

متخصص زنجیره تامین

شرکت‌هایی که این روش دوم را برای بازی اتخاذ می‌کنند، رویکردی مبتنی بر تقاضا برای ساده‌سازی زنجیره تامین خود دارند. در این فرآیند با ارائه انعطاف‌پذیری بیشتر در زمان‌های تحویل و اندازه سفارش و همچنین منبعی برای فلزات در بسیاری از مناطق جغرافیایی، ارزشی برای مشتریان ایجاد می‌کنند. هدف دستیابی به حداکثر استفاده از زنجیره تامین برای پاسخگویی به نیازهای داخلی و مشتری است. قابلیت‌های مورد نیاز برای این روش بازی شامل ردیابی و پیش‌بینی قابل اعتماد ظرفیت و تقاضا با استفاده از آخرین راه‌حل‌های محاسباتی مبتنی بر سیستم ابری، سیستم‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها و فناوری‌های اتوماسیون است. شرکت‌ها می‌توانند از یک شبکه زنجیره تامین گسترده برای توزیع مسئولیت برای برآوردن الزامات نظارتی استفاده کنند و باید از قابلیت‌های تولید دقیق برای برآورد تقاضا برای دسته‌های کوچک‌تر مواد تخصصی یا سفارش‌های فردی از مشتریان کلیدی استفاده کنند.

متخصص زنجیره تامین بودن مستلزم برنامه ریزی بسیار یکپارچه فروش و عملیات است که به آرامی خواسته های مشتری و مهارت های پیمانکاران را به محصولاتی تبدیل کند که از کف کارخانه خارج می شوند. یک تیم مدیریت زنجیره تامین مرکزی و اختصاصی باید برای نظارت بر مواد اولیه، موجودی ها، مهلت و الزامات مربوط به گروه مشتریان و حمل و نقل و توزیع ایجاد شود. جریان اطلاعات و مواد باید تا حد امکان شفاف باشد، بنابراین بخش‌های مختلف زنجیره تامین می‌توانند به سرعت ادامه داشته باشند. این رویکرد همچنین بر اهمیت استفاده از مزیت زنجیره تامین برای مشارکت در قیمت گذاری رقابتی، با در نظر گرفتن هزینه های کارخانه و هزینه های حمل و نقل شرکت های رقیب تاکید می کند.

تیسن گروپ مستقر در آلمان یکی از تولیدکنندگان بزرگ فولاد اروپا با شرکت های متعدد در سراسر جهان است و از زنجیره تامین گسترده و شبکه بزرگ شرکا و پیمانکاران خود برای به دست آوردن برتری استفاده کرده است. در یک ساختار تجاری تقسیم‌بندی شده که در سال ۲۰۰۹ سازماندهی مجدد شد، این شرکت نه تنها در تولید فولاد، بلکه در مراکز توزیع و خدمات فولاد نیز مشارکت دارد. با چندین کارخانه فولاد، تیسن گروپ می‌تواند فوراً تولید را در بین سایت‌ها تغییر دهد و منابع را از سر به انتها در طول زنجیره تامین خود اختصاص دهد. تیسن گروپ برای توسعه کسب‌وکارهای خود به بهترین شکل ممکن، به دنبال برنامه ای تحت عنوان تحول سبز است تا در زمینه های هیدروژن، مواد شیمیایی سبز، انرژی های تجدیدپذیر، حمل و نقل الکتریکی و زنجیره تامین پایدار فعال بماند. فعالیت‌های این شرکت در پنج بخش شامل: فناوری‌های کربنی، فناوری خودرو، خدمات مواد و فولاد اروپا و سیستم‌های دریایی ساماندهی شده است. تیسن گروپ در سپتامبر ۲۰۲۳ یک برنامه عملکرد جامع را تحت عنوان “APEX” (“پیک”) اجرا کرده که نه تنها بر بهینه سازی سرمایه در گردش خالص و همسویی همه تمرکز دارد بلکه کسب‌وکارها به سطوح رقابتی نزدیک‌تر میشوند و بر اساس معیارهای بازده و ایجاد ارزش سخت‌گیرانه‌تر برای تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری، توسعه بیشتر مدل‌های کسب‌وکار و بهبود فرهنگ عملکرد  ساماندهی شده اند. کسب و کارها همچنان مسئول موفقیت و اجرای اقدامات هستند. برای مدیریت این برنامه، یک دفتر تحول در ستاد تیسن گروپ راه‌اندازی شده که خدماتی از جمله تخصص روش‌شناختی و پشتیبانی فرآیند، بستری برای تبادل و انتقال دانش، و تحلیل‌های رقابتی جامع و مقایسه‌های بهترین عملکرد ارائه میدهد. در این میان، کارشناسان کسب‌وکار در کارگاه‌های متعددی اقدامات انتقادی و عملکردی را در حوزه‌های پنج‌گانه «دارایی/CAPEX»، «مدل‌های تجاری و فروش»، «هزینه مواد»، «سرمایه در گردش خالص» و «منابع انسانی و سازمان» ارائه میدهند.

شرکت روته ارده [۲]بزرگترین تولید کننده آخرین نسل بلبرینگ های چرخشی و عناصر ساختاری در جهان است که چرخش انرژی را ممکن می کند. برنامه‌های توسعه جهانی انرژی بادی از نظر حجم بسیار زیاد است و فرصت‌های رشد آینده برای این شرکت را به همین نسبت فراهم میکند. شرکت نوکالرا یکی از معدود تامین کنندگان در جهان است که قادر به ارائه فناوری هایی برای تولید هیدروژن سبز در مقیاس صنعتی است. این شرکت با بیش از ۶۰۰ پروژه تکمیل شده، یک رهبر بازار در تجارت کلر قلیایی است. در آینده هیدروژن سبز عمدتاً در مناطقی از جهان که برق سبز ارزان در دسترس است تولید خواهد شد. برای رساندن آن به جایی که مورد نیاز است، آمونیاک خود را به عنوان یک وسیله انتقال وام می دهد. Uhde یک کارخانه تولید کننده جهانی برای تولید آمونیاک سبز و گاز طبیعی مصنوعی (SNG) برای استفاده انعطاف پذیر و بدون ۲CO به عنوان منبع انرژی، به عنوان سوخت یا به عنوان یک ماده شیمیایی اساسی در بسیاری از بخش های صنعتی انرژی بر است. یکی از بزرگترین اهرم ها برای کاهش قابل توجه انتشار گاز ۲CO در جهان، تولید سیمان به همراه صنایع فولاد و شیمیایی است. شرکت پولیسیوس نیز با فناوری های سبز خود، از جمله کارخانه های Oxyfuel ، یکی از پیشگامان دگرگونی خنثی از آب و هوا در صنعت سیمان است.

رهبری هزینه

راه سوم برای بازی، تبدیل شدن به یک رهبر هزینه است. این شرکت‌ها به این امید که سهم بیشتری از بازار را عمدتاً برای محصولات کالایی و استفاده ۱۰۰ درصدی از دارایی‌ها حفظ کنند، پایین‌ترین قیمت‌ها را به مشتریان ارائه می‌دهند. شرکت ها با راه اندازی کارخانه های خود در کشورهای کم دستمزد که قوانین انعطاف پذیری در مورد نیروی کار و انتشار کربن دارند، می توانند بیشتر منابع خود را در پالایش جنبه های عملیاتی و تجاری کسب و کار خود صرف کنند. در این رویکرد، فرهنگ شرکتی باید بر تکنیک‌های مدیریت ناب مانند بهبود مستمر، استفاده از کمترین منابع برای استخراج بیشترین ارزش و حذف شیوه‌های اتلاف منابع و بر روی مدیریت ضایعات تأکید دارند. قابلیت های مورد نیاز برای رهبری هزینه شامل نظارت در سطح بالا بر بودجه و شاخص های کلیدی عملکرد است. مهارت‌های تحلیل عملکرد عمیق نیز در جستجوی راه‌های جدید برای کاهش هزینه‌ها حیاتی هستند. برای پایین نگه داشتن هزینه‌ها تا حد امکان، شرکت‌ها باید قابلیت‌های غیر اصلی [۳]را واگذار کنند و دارایی‌ها، لجستیک و خدماتی را که فراتر از تمرکز اصلی کسب‌وکارشان است، برون‌سپاری کنند. آنها باید به طور همزمان روی قابلیت‌های اصلی خود سرمایه‌گذاری کنند: فناوری‌ها، فرآیندها و دانش کارکنان که شرکت‌ها را قادر می‌سازد در جبهه هزینه رقابت کنند و هم زمان محصولی با کیفیت ارائه دهند.

این یک استراتژی رایج برای شرکت های فولادی در اروپای شرقی است. شرکت فولاد نوولیپتسک که باختصار به NLMK مشهور است یکی از چهار شرکت بزرگ فولاد در روسیه با بیش از ۱۷ میلیون تن تولید فولاد خام در سال است. این شرکت یکی از بزرگ‌ترین و سودآورترین شرکت‌ها در بازار فولاد روسیه، مواد خام خود را تامین می‌کند و پرسنل خود را با هزینه بسیار کم استخدام می‌کند و مجبور نیست قوانین سخت‌گیرانه اتحادیه اروپا را رعایت کند. گروه NLMK یک تولید کننده بین المللی پیشرو در محصولات فولادی با کیفیت بالا با مدل تجاری یکپارچه عمودی است.  در واقع این شرکت در حوزه معدن و فولادسازی در مناطق مقرون به صرفه متمرکز شده است. این شرکت همچنین سرمایه گذاری های قابل توجهی برای کاهش تخلیه فاضلاب و کاهش انتشار گازهای گلخانه ای انجام داده است. NLMK با داشتن سهام بزرگ در یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سنگ آهن کشور، در به دست آوردن این منبع کاملاً خودکفا است. این شرکت همچنین از کاهش ارزش روبل در برابر یورو به نفع خود استفاده کرد و محصولات خود را در اروپا با حاشیه سود بالا به فروش رساند.

استراتژی ترکیبی

هیچ شرکت فولادی منحصراً از یک راهبرد خاص برای بازی پیروی نمی کند. به طور کلی، شرکت‌ها بخش‌هایی از هر سه  زمین بازی را می‌پذیرند، اما بر ایجاد قابلیت‌ها در زمینه‌هایی تمرکز می‌کنند که امیدوارند بر آن تأکید کنند. آرسلور میتال مستقر در لوکزامبورگ، بزرگترین تولیدکننده فولاد جهان تا حدودی، نمونه بارز رقیبی است که عناصری از هر سه استراتژی را به عاریت گرفته است تا از نقاط قوت و قدرت بازار خود استفاده کند. این شرکت دارای معادن سنگ آهن و زغال سنگ در سراسر جهان است و کارخانه هایی در چندین قاره دارد. با یک زنجیره تامین کاملا یکپارچه، می‌تواند به سرعت فعالیت‌های جهانی یا خاص کشور خود را تغییر دهد – که تقریباً برای تامین برخی از خودروسازان پیشرو در جهان یک ضرورت است.

 صرفه جویی مقیاس ، این شرکت را به خوبی به عنوان یک رهبر هزینه تبدیل می کند و اجازه می دهد تا از استراتژی های تدارکات تلفیقی برای دستیابی به معامله با تامین کنندگان اصلی استفاده کند. این شرکت همچنین یک گام جلوتر در جهانی سازی فرآیندهای تحقیق و توسعه خود قرار گرفته است به طوری که تیم های تحقیق و توسعه از نزدیک با واحدهای تجاری فردی همکاری می کنند. آرسلور میتال با تشویق برخی از بهترین کارخانه های جهان به رقابت با یکدیگر، از یک سیستم بنچمارک داخلی موثر و مبتنی بر همتا(peer-based benchmarking system.) استفاده می کند. در عین حال، این شرکت هنوز جای پیشرفت دارد. اگرچه این شرکت به عنوان یک متخصص زنجیره تامین گام های بلندی برداشته است، اما همچنان باید توانایی های خود را در این زمینه افزایش دهد تا از شبکه گسترده جهانی خود به طور موثرتر استفاده کند. مانند همه شرکت‌های فولادی، این شرکت نیز باید تلاش‌های دیجیتالی‌سازی خود را – هم به صورت افقی و هم به صورت عمودی در طول زنجیره ارزش خود – برای ادغام بهتر تقاضای مصرف‌کننده و قابلیت‌های تولید، تسریع و اصلاح کند و در نتیجه عملکرد خود را به عنوان یک مبتکر مشتری محور ارتقا دهد.

شرکت‌های فولادی که هنوز در حال توسعه هستند نمی‌توانند مانند آرسلور میتال منابع را به هر سه راه زمین بازی اختصاص دهند. برای آنها، چیزی نزدیک به تخصص – هم در استراتژی و هم در اجرا – امیدوارکننده ترین مسیر به نظر می رسد. این صنعت بسیار فراتر از مرحله ای که فروش کالاها اهمیت دارد، پیشرفت کرده است. سرمایه گذاری در گریدهای بالاتر فولاد و محصولات تخصصی برای مشتریان یا مناطق خاص جایی است که حاشیه سود بالاتری دارد. این محصولات تخصصی با حجمی تقریباً به اندازه عرضه های اولیه یا انبوه به فروش نمی رسند، بنابراین برای این استراتژی نیز عاقلانه است که جنبه های هر سه روش بازی را اتخاذ کرد. شرکت ها باید در مدیریت زنجیره تامین خود انعطاف پذیر باشند و اطمینان حاصل کنند که می توانند تا حد امکان سفارش های کوچک یا سفارشی سازی  اقلیت  خود را انجام دهند. عملیات باید عالی باشد و شرکت ها باید بر ایجاد روابط با مشتریان کلیدی خود تمرکز کنند.

رویکرد تخصصی‌سازی، فضایی را برای تفکر نوآورانه در زنجیره تامین باقی می‌گذارد. به طور خاص، صنعت فولاد باید انقلاب صنعتی ۴.۰ یا استراتژی‌هایی را که با موج پیشرفت‌های دیجیتالی و فناوری‌های پیشرفته پردازش داده‌ها امکان‌پذیر شده است بررسی کند تا پتانسیل تغییر روش‌های بسیاری از شرکت‌ها، از جمله تولیدکنندگان را  فرا بگیرد. تاکنون، بیشتر تلاش‌های دیجیتالی‌سازی در بخش فولاد مشتری محور بوده است ، به عنوان مثال به مشتریان اجازه می‌دهند سفارشات را به صورت آنلاین خریداری کرده و دریافت کنند. اکنون تمرکز باید بر روی سیستم های داخلی باشد. بهره‌برداری از داده‌های بزرگ، مانند دوربین‌ها و سیستم‌های حسگر که بر تولید نظارت می‌کنند، یا تجزیه و تحلیل داده‌هایی که بینش جدیدی در مورد بهره‌وری عملیاتی ارائه می‌دهند، باید به صنعت فولاد اجازه دهد برنامه‌ریزی بهتری برای تولید، کاهش هزینه‌های نگهداری و ادغام از تولید فولاد خام داشته باشد. شرکت ها همچنین باید از شبکه های نوآوری ایجاد شده در دانشگاه ها و مراکز تحقیق و توسعه که به صنعت فولاد فرصتی برای توسعه فناوری ها و محصولات جدید می دهداستفاده کنند. البته انجام این کار به افراد مناسب و کارمندانی با مهارت‌های پیشرفته و دانش فنی برای تسلط بر تجهیزات پیچیده و فراتر از مرحله مفهوم سازی نیز نیاز دارد.صنعت فولاد در آینده با چالش های زیادی روبرو است. اما انتخاب راه درست برای بازی (فعالیتی که می‌تواند با استفاده از پروفایل یک استراتژی مناسب نشات بگیرد)، یا استفاده از ترکیب مناسبی از روش‌های بازی، برای شرکت‌های تاسیس‌شده و تازه‌توسعه‌یافته ضروری است تا بتوانند بر مشکلات موجود غلبه کنند. انقلاب چهارم صنعتی به طور قابل ملاحظه ای مدل های تجاری صنعت فولاد را تغییر خواهد داد، اما چالش برانگیز خواهد بود.


[۱] Voestalpine

[۲] Rothe Erde

[۳] noncore capabilities

بخش یکم:آینده چین تحلیل اکونومیست از امپراتوری گذشته چین تا جاه طلبی های جدید آن

منبع: اکونومیست

https://www.economist.com/news/essays/21609649-china-becomes-again-worlds-largest-economy-it-wants-respect-it-enjoyed-centuries-past-it-does-not

چین  از جهان چه می خواهد؟

متیو بولتون، شریک جیمز وات که موتور بخار را توسعه داد یکی از بزرگترین صنعت گران قرن هجدهم، بدون تردید در مورد اهمیت سفارت بریتانیا در دربار امپراتور چین پی برد. او به جیمز کاب، دبیر شرکت هند شرقی نوشت: «من تصور می‌کنم که موقعیت کنونی مطلوب‌ترین فرصتی باشد که تا به حال برای معرفی تولیدات ما به گسترده‌ترین بازار جهان رخ داده است». او استدلال کرد که در پرتو این فرصت بزرگ، مأموریت جورج مکارتنی[۱] در سال ۱۷۹۳ به پکن باید این باشد که «گزینه بسیار گسترده‌ای از نمونه‌های تمام اقلامی را که هم برای زینت و هم برای استفاده می‌سازیم» را ترویج دهد. با نمایش چنین انتخابی به امپراتور، دربار و مردم، سفارت مکارتنی متوجه می‌شود که چینی‌ها چه می‌خواهند. کارخانه‌های بولتون در بیرمنگام، همراه با دوستانش در صنایع دیگر، پس از آن اقدام به تولید آن‌ها به صورت فله‌ای و ناشناخته به نفع همه کردند. اوضاع اینطور که پیش بینی میکردند نشد. امپراطور هدایای مکارتنی را پذیرفت و برخی از آنها را کاملاً پسندید – الگویی از پادشاه سلطنتی، یک مرد جنگی درجه یک، که به نظر می‌رسید که علاقه‌اش را جلب کرده – اما کل معامله را خراج می‌دانست نه تجارت. دربار دیدار نمایندگان شاه جورج را چیزی شبیه به فرصت هایی می دانست که وزارت تشریفات امپراطور برای فرستادگان کره و ویتنام فراهم میکرد تا احترام و ارادت خود را به فرمانروای جهانیان ابراز کنند. بنابراین امپراتور هیچ یک از پیشنهادات مفتضحانه مکارتنی مبنی بر اینکه پسر بهشت(کنایه از امپراطور چین) و پادشاه جورج باید یکسان تلقی شوند را نداشت. او اظهار خوشحالی می کرد که ادای احترام بریتانیا، اگرچه مسلماً امری عادی است، باید از سوی دعانویسان بسیار دور صورت می گرفت. امپراتور آن را آغاز یک رابطه تجاری جدید نمی دانست و اینطور برداشت کرد: «ما هرگز برای محصولات مبتکرانه ارزش قائل نبودیم و کوچکترین نیازی به تولیدکنندگان کشور شما نداریم… کنجکاویها و نبوغ دستگاه‌هایشان را نمی‌دانم.» درخواست مکارتنی مبنی بر باز شدن بنادر بیشتری در چین برای تجارت (شرکت هند شرقی به گوانگژو محدود بود که در آن زمان به نام کانتون شناخته می شد) و اینکه یک انبار در خود پکن ایجاد شود، به شدت رد شد. چین در آن زمان مانند ژاپن، دنیای خارج را رد نمی کرد. در تمام جبهه ها با بربرها درگیر بود. چین از اینکه یک انقلاب اقتصادی، فناوری و فرهنگی در اروپا در حال وقوع است و در سراسر جهان احساس می شود، بی خبر بود. ظهور بعدی سرمایه داری استعماری بزرگترین چالشی بود که تا به حال با آن روبرو بوده است. امپراتوری چین که مکارتنی از آن بازدید کرد (با وجود چند دوره فروپاشی و تهاجم) پرجمعیت ترین نهاد سیاسی و ثروتمندترین اقتصاد کره زمین برای بیش از دو هزار سال بود. در دو قرن بعد همه اینها برعکس شد. چین نیمه مستعمره، تحقیر شده، فقیر شده و در اثر جنگ داخلی و انقلاب از هم پاشیده شده بود.

امروز و در قرن بیست ویکم این کشور به چیزی تبدیل شده است که مکارتنی به دنبال آن بود: بازار نسبتاً باز که بسیار می خواهد تجارت کند. برای تصاحب بولتون، در دو دهه گذشته مساعدترین شرایطی که تا کنون برای معرفی تولیدات چینی به گسترده ترین بازارهای جهان رخ داده است.این برای چین رونق چشمگیری به ارمغان آورده است. از نظر قدرت خرید، این کشور آماده است تا جایگاه خود را به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان بازپس گیرد. این کشور هنوز هم خانه صدها میلیون نفر فقیر است، همچنین کشوری در قرن بیست و یکم با فرودگاه‌های نورمن فاستر و مزارع خورشیدی درخشان است. حالا چین ملتی است که خیلی چیزها را می خواهد. در کل می داند این چیزها چیست. در داخل کشور، مردم آن خواهان رشد مستمر هستند، رهبران آن  خواهان ثباتی هستند که رشد را به دنبال دارد. در صحنه بین المللی، مردم و حزب کمونیست خواهان یک احترام جدید و نفوذی هستند که در خور شأن ملتشان باشد. بنابراین چین می‌خواهد دوره کنونی به همان شکل باقی بماند – او شرایطی را می‌خواهد که به رشد آن کمک کرده است تا دوام بیاورد – اما در عین حال می‌خواهد به چیز دیگری هم تبدیل شود. رفع این نیاز به تغییر همه چیز و در عین حال ثابت ماندن در هر شرایطی کار دشواری است. این امر با این واقعیت سخت‌تر می‌شود که رهبر لنینیست چین در حال مدیریت تضاد بزرگ بین تغییر و سکون در داخل کشور است، زیرا تلاش می‌کند تا کنترل خود را بر جامعه‌ای که تقریباً به همان سرعتی که از نظر اقتصادی رشد کرده است، خود را از نظر اجتماعی متحول کند و با این واقعیت که چین در یک شکل جنگ طلبانه از ناسیونالیسم غوطه ور است و توسط مردانی اداره می شود که به هر تهدید و هراسی که در نظر گرفته می شود با ادعای نامتناسب پاسخ می دهند و روز به روز خطرناک تر می شوند.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پس از پرسترویکا به رهبران چین نه تنها خطرات اصلاحات سیاسی، بلکه همچنین بی اعتمادی عمیق به آمریکا را آموخت: آیا در مرحله بعدی آنها را تضعیف می کند؟ شی جین پینگ، رئیس جمهور چین از آن زمان به دلیل هرج و مرج ایجاد شده در بهار عربی به وحشت افتاده است. به نظر می رسد که او می خواهد تلاش کند تا حزب را از درون پاک کند تا بتواند به حکومت خود ادامه دهد و در عین حال هر گونه تصوری از تکثر گرایی سیاسی یا یک قوه قضاییه مستقل را رد میکند. این تحکم بر سیاست خارجی چین تأثیر می گذارد.

چین در حال ساخت گذرگاه های هوایی در جزایر مورد مناقشه در دریای چین جنوبی است، سکوهای نفتی را به آب های مورد مناقشه منتقل می کند و حریم هوایی خود را بازتعریف می کند، بدون اینکه برنامه مشخصی برای تبدیل چنین ادعایی به وضعیتی که آن را به عنوان حق خود می داند، بازتعریف کند. این موضوع همسایگان خود را به دردسر می اندازد و آمریکا را نیز آزار می دهد. میل چین برای ایجاد مجدد خود (بدون اینکه کاملاً مشخص باشد چه چیزی ممکن است به دنبال داشته باشد) و عزم آمریکا مبنی بر اینکه اجازه ندهد این تمایل منافع خود و متحدانش را مختل کند (بدون روشن بودن در مورد نحوه پاسخگویی) را کنار هم بگذارید و شما خواهید فهمید که رقابتی سخت در انتظار جهان است. رقابت نامشخصی که می تواند در واقع بسیار خطرناک باشد. شی یین‌هونگ، از دانشگاه رنمین در پکن، یکی از برجسته‌ترین مفسران سیاست خارجی چین، می‌گوید که پنج سال پیش مطمئن بود که چین می‌تواند به طور مسالمت‌آمیز قیام کند، اما  حالا می‌گوید چندان مطمئن نیست که قیام چین مسالمت آمیز باشد.

افول طولانی امپراطوری چین

هنگامی که چین برای اولین بار در سال ۲۲۱ قبل از میلاد متحد شد، رم برای تسلط بر غرب مدیترانه با کارتاژ می جنگید. رم بی محابا پیش می‌رفت و به طرز معروفی سقوط ‌کرد. چین نیز بارها فروپاشید، اما مدلی تنظیم شده بود که همیشه باید دوباره متحد شود. در پایان سلسله هان در سال ۲۲۰ بعد از میلاد، حاکمان آن آموزه های کنفوسیوس را که بر ارزش سلسله مراتب اجتماعی و اخلاق شخصی تأکید می کرد، به عنوان مبنای حکومت نهادینه کردند. توسط سلسله تانگ در قرن هفتم – تقریباً در زمانی که حضرت محمد(ع) به مکه بازگشت – چین یکی از ثروتمندترین و برجسته ترین تمدن های روی زمین بود. قدرت اقتصادی و نظامی آن، قدرت مردم همسایه را کوچکتر کرد. غنای فرهنگی و نظم اخلاقی کنفوسیوس ، برتری چین را برای همگان طبیعی جلوه داد. چین الگوی مورد تقلید بود. کیوتو در ژاپن مانند چانگان قرن هشتم (شیان امروزی) طراحی شده است. کره ای ها و ویتنامی ها خط چینی را پذیرفتند. آموزه های کنفوسیوس پایه فلسفی بسیاری از فرهنگ های آسیایی شد و باقی ماند. همانطور که برای امپراتور درست بود که اوج سلسله مراتب چین را اشغال کند، چین نیز در راس سلسله مراتب جهان قرار گرفت.

مکارتنی در اوج سلسله چینگ به این الگو رسید. در اواسط قرن هجدهم، امپراتور تبت و ترکستان را با لشکرکشی‌های شدید نظامی و نابودی نسل‌کشی زونگارها به امپراتوری آورد و آن را به بزرگترین گستره تاریخی خود رساند. اگرچه زندگی روزمره برای دهقانان تلخ بود، زندگی امپراتوری باشکوه بود. با وجود همه ثروت و با وجود – یا شاید به دلیل – اخراج شاهانه‌اش، مکارتنی احساس کرد که ایالت آنقدرها که حاکمانش می‌خواهند ‌پایه‌دار نیست. او نوشت، این یک «دیوانه و مرد جنگی درجه یک » بود، که می‌توانست «صرفاً به خاطر شکل و ظاهرش» همسایه‌هایش را تحت تأثیر قرار دهد. او چیزی از شکنندگی آن و مشکلات آینده را احساس کرد. او ممکن است زمانی به‌عنوان یک کشتی شکسته حرکت کند و سپس در ساحل تکه تکه شود.»

دلایل ساختاری برای افول بعدی چین و سقوط امپراتوری بسیار مورد بحث قرار گرفته است. برخی به چیزی اشاره می کنند که مارک الوین مورخ، آن را “تله تعادل سطح بالا” می نامد. این کشور با نیروی کار ارزان و مدیریت کارآمد به اندازه کافی خوب اداره می شد که عرضه و تقاضا به راحتی قابل تطبیق بود به گونه ای که هیچ انگیزه ای برای سرمایه گذاری در بهبود فناوری باقی نمی گذاشت. برخی دیگر خاطرنشان می‌کنند که اروپا از رقابت و تجارت بین دولت‌ها سود می‌برد، که ظرفیت آن را برای تسلیحات و اشتهای آن برای بازارهای جدید افزایش داد. همانطور که کنت پومرانز، مورخ آمریکایی، استدلال کرده است، دسترسی به کالاهای ارزان قاره آمریکا عاملی در پیشبرد صنعتی شدن در بریتانیا و اروپا بود که چین از آن لذت نمی برد. خوش شانسی برای داشتن ذخایر زغال سنگ در نزدیکی مراکز صنعتی اروپا بود. زغال‌سنگ چین و کارخانه‌های آن هزاران کیلومتر از هم جدا شدند، مشکلی که امروز نیز همچنان ادامه دارد.

به دلیل برخی یا همه این دلایل و احتمالاً دلایل دیگر، چین به روشی که غرب انجام داد، صنعتی نشد. اروپا در قرون وسطی باروت را از چین آموخته بود، اما در قرن نوزدهم اروپایی ها در استفاده از آن برای رسیدن به مسیر خود بسیار بهتر بودند. در دهه ۱۸۳۰، بریتانیایی ها تلاش کردند تا بازار چین را با تریاک به تسخیر در بیاورند – چیزی که مردم می توانستند هر چه تمایلات قبلی خود را داشته باشند، بخواهند و به آن ادامه دهند. چینی ها سعی کردند تجارت را متوقف کنند. انگلیسی ها جنگی را به آنها تحمیل کردند و پیروز شدند. در معاهده بعدی نانجینگ که در سال ۱۸۴۲ منعقد شد، بریتانیا هنگ کنگ را تصرف کرد و چین را مجبور کرد درهای خود را باز کند. چین در مارپیچ انکار، شکست و نیمه ای از استعمار فرو رفت. شاید تحقیرآمیزترین تاریخ چیندر دهه ۱۸۹۰ باشد جاییکه چین ضعیف در نبرد توسط ژاپنی ها شکست خورد – مردمی که فرهنگشان بر اساس تمدن چینی پایه گذاری شده بود، اما اکنون با فناوری و جاه طلبی غربی که مشتاقانه پذیرفته شده بود، دگرگون شده بود. مرکزیت چین در آسیا غصب شد.

بسیاری از آنچه پس از آن اتفاق افتاده است – انقلاب جمهوری‌خواهان در سال ۱۹۱۱، ظهور و پیروزی مائوئیسم در سال ۱۹۴۹ و اکنون “سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی” – واکنشی به از دست دادن ثروت، قدرت و موقعیت و تمایل به بازیابی احترام به رهبران چین باشد و مردم احساس می کنند که وظیفه کشورشان این است. اصلاح طلبان و انقلابیون اواخر قرن نوزدهم به این باور رسیدند که فرهنگ سنتی چین بخشی از این مشکل است. در تلاشی که قدرت‌های استعماری آن‌ها را از بین نبرند، شروع به حذف بسیاری از میراث فرهنگی چین کردند. برای نجات خود به عنوان یک ملت، بسیاری معتقد بودند که باید خود را به عنوان یک فرهنگ نابود کنند. در سال ۱۹۰۵، سیستم کنفوسیوس که برای دو هزار سال کانون آموزش دولتی بود، کنار گذاشته شد. آخرین امپراتور و کل سیستم امپراتوری در سال ۱۹۱۱ سرنگون شدند. بدون هیچ نهاد مدرنی که از آن حمایت کند، جمهوری جدید به زودی در هرج و مرج فروپاشید.

پس از اینکه مائو در سال ۱۹۴۹ دوباره چین را متحد کرد، کمونیست ها حمله به فرهنگ چین را بیشتر کردند. نهادهای چین و طرز فکری که آنها ایجاد کردند و تجسم یافتند، به طور عمده با ایده هایی از جاهای دیگر جایگزین شدند. این معادل آن بود که اروپایی ها هر گونه بقایای قوانین روم، فلسفه یونان یا اعتقاد مسیحی را بیرون انداختند. در زمان مائو، کنفوسیوس دشمن شد. با این حال، احساس چین به عنوان یک تمدن بزرگ پابرجا بوده و تا به امروز نیز وجود دارد – و این کشور را با یک بحران هویت عمیق که هنوز در تلاش برای حل آن است، رها کرده است.

در طول راه، چین نگاه امپراتوری به جهان را به عنوان منبع ادای احترام کنار گذاشت و دیدگاهی را که در اروپا توسط صلح وستفالیا[۲] معرفی شده بود، پذیرفت: یکی از کشورهای مستقل اساساً معادل که از نظر مقدار ثروت و مکنت از یکدیگر متمایز می شوند. چین اکنون باید خود را به عنوان یک دولت در میان دیگران ببیند. اما در عین حال، به قول لوسیان پای، «تمدنی است که تظاهر به یک دولت می کند». تاریخچه، اندازه آن و احساس قدرت ناشی از رشد چشمگیر دو دهه گذشته، آن را وادار می کند که بخواهد چیزی بیشتر باشد و جایگاهی را که خارجی ها از آن ربوده اند پس بگیرد. مردم و رهبران چین احساس می کنند که زمان کشورشان یک بار دیگر فرا رسیده است.

گسترش مرزهای چین

برای این همه جاه طلبی، چین برای سلطه جهانی متمایل نیست. این کشور علاقه چندانی به سیاست های فراتر از آسیا ندارد، به جز اینکه آنها مواد خام و بازار را برای آنها فراهم می کنند. به عنوان مثال، صحبت از «استعمار نو» چین در آفریقا، بسیار اغراق آمیز است. سرمایه گذاری مستقیم این کشور در آنجا هنوز به مراتب از بریتانیا و فرانسه عقب است و تنها یک سوم سرمایه گذاری آمریکا است. دبورا براتیگام از دانشگاه جانز هاپکینز می‌گوید: اگرچه نفوذ چین بدون شک در حال افزایش است، تعامل آن امپراتوری محور نیست، بلکه معاملاتی است. خانم براتیگام می گوید، زمانی که یک شرکت ژاپنی مرکز راکفلر را در دهه ۱۹۸۰ خریداری کرد، “آمریکایی ها فکر می کردند که تمام منهتن را می خرند.” در مورد چین در آفریقا هم همینطور است. همه چیز در مورد ادراک است.» او در کتابی که در آینده منتشر خواهد شد، به بررسی ۲۰ گزارش رسانه ای درباره تصاحب زمین توسط شرکت های چینی در آفریقا می پردازد که ادعا می شود در مجموع ۵.۵ میلیون هکتار است. او دریافت که رقم واقعی فقط ۶۳۴۰۰ هکتار است.

سرکارگران چینی از کارگران آفریقایی سوء استفاده کرده‌اند، شرکت‌های چینی معادن غیرقانونی را راه‌اندازی کرده‌اند و به طرز آزاردهنده‌ای تجار محلی را با کالاهای ارزان‌قیمت چینی زیر پا گذاشته‌اند. اما اینها مشکلات کسب و کار بد است، نه استراتژی کلان. برخلاف قدرت‌های استعماری اروپا در سال‌های گذشته، چین هیچ چشم‌انداز راهبردی برای دور نگه‌داشتن دیگران از بخشی از قاره‌اش و هیچ «مأموریت تمدن‌سازی» ریاکارانه‌ای ندارد. وقتی متوجه می شود که ممکن است با تصویر خود مشکل داشته باشد، به طور عملی پاسخ می دهد: ساخت بیمارستان، پرداخت هزینه برای برنامه های پیشگیری از مالاریا، احداث راه آهن. در آفریقا و آمریکای لاتین بیشتر بر روی سهامداری در شرکت های محلی تمرکز می کند، نه فقط خرید زمین و منابع. همچنین از طریق تعدادی از مؤسسات کنفوسیوس در سرتاسر جهان که سعی می‌کنند – به روش‌های غالباً مشتی – نشان دهند که چین و فرهنگ آن خوش‌خیم هستند، به استفاده از قدرت نرم دست می‌زند.

کری براون از دانشگاه سیدنی می‌گوید چین «نه یک فرهنگ مبلغان و نه یک ابرقدرت ارزشی است». تلاشی برای وارد کردن افراد دیگر به چین نیست.» لفاظی سیاست خارجی آمریکا – و غالباً محتوای آن نیز – با ادعای قهرمان دموکراسی و آزادی شکل گرفته است. حزب کمونیست کمتر به ارزش های جهانی پایبند است. اتحادها اغلب از ارزش های مشترک رشد می کنند. اگر آنها را نداشته باشید، پیدا کردن دوستان دشوارتر است. هیبت چین می تواند جایگزین قابلیت احترام برای دوستی باشد، و چین شروع به ترساندن جهان کرده است – اما همچنین نگران آن است.

کنفوسیوسیسم متمرکز بر قبیله و ترس ناشی از کمونیسم، چینی ها را متقاعد کرده است که به کار خود فکر کنند: به قول قدیمی ها، برف را از جلوی خانه خود پاک کنید، نگران یخ زدگی سقف همسایه خود نباشید. اگر نگرش مشابهی نسبت به جهان به طور کلی اتخاذ کند، ممکن است به این دلیل باشد که چین با مشکلاتی در مقیاس جهانی در داخل مرزهای خود مواجه است: این کشور بیش از هر کشور دیگری به جز هند، مردم فقیر دارد. وقتی ۱۶۰ میلیون نفر از شهروندان شما با کمتر از ۱.۲۵ دلار در روز زندگی می کنند و بسیاری از مردم شروع به شکایت آشکارتر از مشکلات داخلی کشور شما می کنند، نیازهای توسعه ای آفریقایی ها کمتر ضروری به نظر می رسد.

بر این اساس، در سیاست خارجی چین تنش وجود دارد. این کشور می خواهد تا جایی که می تواند در خارج از کشور دخالت کمتری داشته باشد، به جز تعاملاتی که وجهه آن را به عنوان یک قدرت بزرگ افزایش می دهد. زمانی که منافع خودش در خطر باشد در خارج از کشور عمل خواهد کرد، اما نه برای منافع کلان یا عمومی. نیروی دریایی این کشور شروع به شرکت در عملیات ضد دزدی دریایی در حومه شاخ آفریقا و در حفظ صلح سازمان ملل در آفریقا کرده است. در سال ۲۰۱۱ یک کشتی برای هماهنگی تخلیه ۳۶۰۰۰ کارگر چینی از لیبی فرستاد. ممکن است با درگیر شدن عمیق‌تر شرکت‌هایش در جهان، چنین اقدامات بیشتری دنبال شود، اما تنها در صورتی که کم‌هزینه یا کاملاً ضروری دیده شوند. آگاهی دقیق از ضعف های داخلی خود به عنوان یک مهار عمل می کند، همانطور که آسیبی که چین می بیند توسط نظامی سازی سیاست خارجی آمریکا در سال های اخیر وارد شده است، عمل می کند.

در طیف گسترده‌ای از زمینه‌ها، آنچه که چین با آن مخالف است، بسیار واضح‌تر از آن است که برای آن مخالف است. این کشور مداخلاتی را که قدرت‌های غربی در سوریه و دارفور به دنبال آن بودند وتو کرد و هیچ موضعی در مورد الحاق کریمه به روسیه اتخاذ نکرد (علیرغم داشتن دیدگاهی مبهم نسبت به هر نوع گریز از مرکز در داخل). در اجلاس آب و هوا در سال ۲۰۰۹ در کپنهاگ، چین مطمئن شد که هیچ توافقی به دست نیامده است که حتی ممکن است به کاهش رشد صنعتی خود منجر شود. آنجا و جاهای دیگر خود را آماده انسداد نشان داد اما آماده ساختن نبود. همانطور که یکی از مقامات ارشد سابق در دولت بوش در مورد تعامل چین در G20 می گوید: “آنها دوست دارند که ظاهر شوند، اما ما همچنان منتظر اولین ایده آنها هستیم.” این مقام سابق استدلال می کند که جهان به مشارکت و ابتکار بیشتر چینی ها نیاز دارد، نه کمتر. او می‌گوید رهبران چین از سیستم موجود اتحاد بیزارند، اما هیچ سیستم جایگزینی برای امنیت جمعی ارائه نمی‌دهند. آنها در مورد به اشتراک گذاشتن منابع هیدروکربنی و ماهیگیری در دریاهای چین جنوبی و شرقی صحبت می کنند، اما هیچ پیشنهاد مشخصی ارائه نکرده اند. آنها مداخله غرب در امور داخلی کشورهای در حال توسعه را محکوم می کنند، اما فساد و حکمرانی ضعیف را در کشورهایی تشدید می کنند که آنها سهم فزاینده ای از خود دارند.

عدم مشارکت در یک قدرت در حال رشد غیرعادی نیست. یک جنگ جهانی طول کشید تا آمریکا به طور غیرقابل برگشتی به صحنه جهانی کشیده شود و فقدان یک دستور کار مفصل مانع از این نمی شود که چین بخواهد جایگاه بیشتری داشته باشد. علیرغم اینکه یکی از پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد است – موقعیتی که به عنوان یکی از قدرت های پیروز در جنگ جهانی دوم به دست آورد – از آنچه که آن را فقدان نفوذ خود در سازمان های بین المللی می داند ناامید است و رهبری دیگر را بر عهده دارد.

کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) ۴۲ درصد از جمعیت جهان و ۲۸ درصد از اقتصاد جهانی (در PPP) را تشکیل می دهند، اما آنها تنها ۱۱ درصد از آرای صندوق بین المللی پول را دارند. در ماه ژوئیه، چین بانک توسعه جدید مستقر در شانگهای را رهبری کرد، که همه کشورهای بریکس عضو آن هستند و به نظر می رسد جایگزینی نوپا برای بانک جهانی باشد، که منجر به صحبت در مورد “برتون وودز چینی” شد. چین همچنین یک بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی را برای رقابت با بانک توسعه آسیایی راه اندازی کرده است.

لیویاتان و قلابهای آن

در داخل آسیا، این فعالیت چینی ها است و نه بی تحرکی چینی ها که مردم را نگران کرده است و نگرانی آنها قابل درک است. شاید تحریک‌کننده‌ترین وفاداری چین به ” نهمین خط تیره[۳]” باشد، چرخش قلم در اطراف دریای چین جنوبی. در این محدوده، چین مدعی تمام زمین های خشک و به نظر می رسد، تمام آب و بستر دریا نیز است. در مقابل، قواعد کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها (UNCLOS) تمایل دارند که بسیاری از این موارد را مشمول ادعاهای سایر کشورها بدانند. وانگ گوانژونگ، ژنرال چینی، در سخنرانی در ژوئن در گفتگوی شانگری-لا، که سالانه در سنگاپور برگزار می‌شود، به صراحت گفت که اگرچه چین به برجام احترام می‌گذارد، اما این کنوانسیون نمی‌تواند ماسبق به ماسبق شود. دهه ۱۹۴۰ و جزایر دریای چین جنوبی برای ۲۰۰۰ سال چینی بوده اند.

نیروهای مسلح چین اگر نگوییم از نظر فن آوری درجه یک هستند اما قطعاً بزرگ و چشمگیر هستند، به ویژه به این دلیل که یک نیروی موشکی هسته ای دارند. آمریکا نیز با داشتن نیروها و پایگاه هایی در ژاپن و کره جنوبی به مدت ۷۰ سال قدرت مسلط در غرب اقیانوس آرام بوده است. حضور منطقه‌ای آن از زمان پیروزی در جنگ سرد در ربع قرن پیش، کاهش چندانی نداشته است. باراک اوباما در سفری به آسیا در سال ۲۰۱۱ از “محور” سیاست کشورش دور از خاورمیانه و به سمت آسیا خبر داد.

رهبران چین متقاعد شده‌اند که آمریکا مصمم است از افزایش نفوذ استراتژیک و نظامی کشورشان در آسیا جلوگیری کند و تلاش می‌کند چین را همانطور که زمانی به دنبال مهار و در نهایت درهم شکستن اتحاد جماهیر شوروی بود، مهار کند. طعنه آمیز این است که چین تنها کشوری است که واقعاً معتقد است چرخش در حال وقوع است. کشورهای جنوب شرق آسیا نسبت به این ایده که توجه آمریکا به تازگی به منطقه آنها معطوف شده است تردید دارند و مخالفان وی در آمریکا ادعا می کنند که آقای اوباما برای پیروی از آنچه در سال ۲۰۱۱ گفته بود بسیار کم کار کرده است.

چین برای چندین دهه در دریای جنوبی قاطعانه عمل کرده است، اما از زمانی که آقای شی به قدرت رسیده است، موقعیت این کشور سخت تر شده است. اقدامات اخیر برای تسلط بر دریاها در “اولین زنجیره جزیره” که از اوکیناوا از طریق تایوان تا اسپارتلی امتداد دارد (نقشه را ببینید) تقریباً همه همسایگان کشور را بیگانه کرده است. براد گلوسرمن استدلال می کند: ساخت یک سیاست خارجی که بهتر برای تضعیف منافع بلندمدت چین طراحی شده باشد، دشوار خواهد بود.

انگیزه این حرکت ها بدون شک تا حدی به دلیل تمایل به کنترل منابع بستر دریا است. اما خود چین آنها را به عنوان توسعه طلبی سرزمینی مستقیم نمی بیند. رهبران چین بر این باورند که لفاظی‌های خودشان در مورد جزایر دریای چین شرقی و جنوبی که همیشه بخشی از قلمرو آنها بوده است – سرزمینی که از زمان مرگ مائو، آن‌ها ترجیح داده‌اند که به جای اندازه معمولی قبلی آن تقریباً حداکثر وسعت امپراتوری تحت سلسله چینگ را تعریف کنند و اگر آنها این منافع سرزمینی را به صورت تهاجمی ابراز می‌کنند، رفتاری بدتر از تنها قدرت دیگری که به عنوان همتای خود می‌دانند ندارند. چینی ها توجه دارند که آمریکا به سختی محافظ بی آلایش آن معبد نظم بین المللی جهانی هستند. این کشور از امتیازات و اختیارات قدرت بزرگی که برای ملت خود به دنبال آن هستند، برخوردار است. آمریکا که محدودیت‌های معاهدات بین‌المللی را شاید بیشتر از چین دوست ندارد، خود [۴]UNCLOS را تصویب نکرد و با تعداد انگشت شماری از متحدان، سیستم حقوقی بین‌المللی را برای حمله به عراق زیر پا گذاشت.

چین ممکن است به شباهت هایی بین جاه طلبی های خود و آمریکا در روزهای گذشته توجه کند. اگرچه آمریکا تا اوایل قرن بیستم برای ایفای نقش جهانی منتظر ماند، اما صد سال قبل از آن نقش منطقه ای جاه طلبانه ای را تعریف کرد. در سال ۱۸۲۳ جیمز مونرو “عنوان سیاست خودداری از هرگونه مداخله در نیمکره غربی” توسط کشورهای اروپایی را مطرح کرد. تمام تهاجمات به عنوان اقدامات تجاوزکارانه تلقی می شود. از نظر مفهومی، آنچه چین در شرق آسیا می‌خواهد به نظر می‌رسد شبیه دکترین مونرو است: کاهش نفوذ قدرت‌های خارجی که به آن اجازه سلطه منطقه‌ای بدون مشکل را می‌دهد. تفاوت این است که قاره آمریکا در قرن نوزدهم هیچ قدرت داخلی برای به چالش کشیدن ایالات متحده نداشت و بیشتر کشورهای آن از ایده دور نگه داشتن قدرت های بزرگ اروپایی از این منطقه کاملا راضی بودند. حداقل در سال‌های اولیه آن، آنها ذینفعان دکترین بودند، نه تابعین آن.

اما باید بدانیم که چین کاملاً سازش ناپذیر نیست. در امتداد مرزهای زمینی خود اجازه داده است که برخی اختلافات از بین برود و اندکی بده و بستان ارائه دهد. اما این تا حدی به این دلیل است که دریاهای چین جنوبی و شرقی از نظر استراتژیک مهم‌تر هستند. بخش کلیدی این اهمیت استراتژیک این امکان است که در نهایت، مسئله حاکمیت تایوان به نتیجه برسد. در واقع از جناحین خود در صورت درگیری آینده با آمریکا در این مورد محافظت می کند. وضعیت همیشه بی ثبات در کره شمالی نیز می تواند نقطه اشتعال بین این دو کشور ایجاد کند. وقتی آقای شی در سال ۲۰۱۳ در نشست کالیفرنیا با اوباما گفت که “اقیانوس آرام وسیع فضای کافی برای دو کشور بزرگ مانند ایالات متحده و چین دارد”، این بیانی بود نه چندان از امکان همزیستی مسالمت آمیز که مطمئنا باید وجود داشته باشد. از جدایی ۱۰۰۰۰ کیلومتری آب ناشی می شود، زیرا تصور می شد که غرب اقیانوس آرام یک حوزه نفوذ قانونی چین است. و اگر سخنان آقای شی که در ماه ژوئیه در پکن برای جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا تکرار شد، به نظر می رسید که متضمن تقارن بین کشورها باشد، چین می داند که در واقع از مزایای نامتقارن مختلفی برخوردار است. چین، یک بازیگر واحد است. می تواند بین آمریکا و متحدانش در منطقه شکاف ایجاد کند. هیو وایت، یک آکادمیک استرالیایی، در مقاله‌ای اخیر استدلال می‌کند که با تهدید سایر کشورهای آسیایی به زور، «چین با آمریکا در مقابل ترک دوستان خود و جنگ با چین قرار می‌گیرد».

نیروهای مسلح چین بسیار کمتر از آمریکا مهارت دارند. اما چین از مزیت بازی در خانه لذت می برد. آمریکا تنها از طریق عملیات دریایی و هوایی می تواند بر این دریاها مسلط شود. اگر موشک‌های ضد کشتی چینی تهدیدی جدی برای چنین عملیاتی باشند، می‌توانند تا حد زیادی توانایی آمریکا در طرح قدرت را کاهش دهند، بدون اینکه چین را متحمل هزینه‌ای برای توسعه نیروی دریایی از راه دور خود با چنین توانمندی کنند. بنابراین، نیروهای نظامی دو طرف آنقدرها که تصور می‌شود با شمارش گروه‌های حامل (که چین اولین خود را می‌سازد، در حالی که آمریکا ده، چهار نفر از آنها را در اقیانوس آرام دارد) نامتعادل نیستند.

چین همچنین فکر می کند که عدم تقارن اراده وجود دارد. این کشور آمریکای خسته از جنگ را بعید می بیند که خون و گنج را برای دفاع از صخره های خالی از سکنه که اهمیت استراتژیک مستقیمی ندارند خرج کند. آمریکا ممکن است با صدای بلند صحبت کند، اما عصای بزرگش بدون استفاده باقی خواهد ماند. از سوی دیگر، مردم چین، دیدگاه‌هایشان که نه تنها با تبلیغات، بلکه به واسطه ناسیونالیسمی که به تشویق کمی نیاز دارد، شکل گرفته است، به نمایش قدرت در دریاهای چین بسیار مطلوب نگاه می‌کنند. و مجتمع نظامی-صنعتی آن مشتاق است که برای ساخت چوب های بزرگتر و بهتر از خودش پولی دریافت کند. حتی اگر رهبران حزب بخواهند در آرزوی اعلام شده خود برای یک خیزش مسالمت آمیز موفق شوند و در چارچوب قوانین بین المللی باقی بمانند، روشی که روح کشورشان را شکل داده اند لزوماً به آنها اجازه نمی دهد. این امر به ویژه در مورد ژاپن صادق است، کشوری که نقش قدرت منطقه‌ای در آسیا را در زمانی که چین در قرن نوزدهم ضعیف شد، برعهده گرفت و روابط با آن همیشه پرخاشگر بود. تبلیغات سرسختانه علیه ژاپنی ها در رسانه های چینی به سختی نیاز به تشویق رسمی دارد. رنج چینی ها تحت اشغال ظالمانه ژاپن به خوبی به یادگار مانده است. ژاپن یک پسر شلاق زن مفید برای منحرف کردن توجه از نارسایی های حزب است. رهبران چین نگرانی‌های امنیتی مشروعی دارند و این حق را دارند که به دنبال نقش بین‌المللی بزرگ‌تری برای ملت خود باشند، اما با وسواس در روایت خود از قربانی شدن، نمی‌دانند که خودشان در حال تبدیل شدن به زورگویان آسیا هستند.

چالش اصلی: تغییرناپذیری در چین

اقبال عمومی بر این واقعیت تأکید می کند که قاطعیت رو به رشد چین صرفاً به روابط خارج از مرزهای آن مربوط نمی شود. جوزف فیوزمیت از دانشگاه بوستون می‌گوید: «هرگاه تغییری در سیاست خارجی می‌بینم، همیشه می‌پرسم «در داخل چین چه می‌گذرد؟» آقای شی در حال پاکسازی رقبا و سرکوب فساد استو  بسیاری امیدوارند اصلاحات سخت اقتصادی و مالی را به درستی پیش ببرد.

تحکیم قدرت در داخل و پرتاب وزنه آن در خارج از کشور با هم مرتبط است، اما آنها بازگشت به استکبار امپراتوری مکارتنی را نمی پذیرند. چینی‌ها می‌دانند که اکنون چیزهایی وجود دارد که فراتر از مرزهایشان است – ایده‌ها و بازارها، مواد خام و سرمایه‌گذاری – و به‌خوبی می دانند که باید در بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی تلفیق شوند. چین به دلیل عدم درک جهان بینی وستفالیایی[۵]، به یک فداکار تبدیل شده است و با دیدی به جهان، به عنوان یک کشور بزرگ در میان دولت های کوچک فکر می کند که از مزایای طبیعی برخوردار است. این کشور برابری حاکمان خود با پادشاهان خارجی را پذیرفته است، البته نه لزوماً این ایده که باید قوانینی وجود داشته باشد که همه این شاهزادگان را مقید کند.

حاکمان  چین تاکنون برای حکومت در داخل برابری با کسانی را که میتوانند در داخل حکومت کنند  را نپذیرفته اند و نمی توانند بپذیرند. چین مائوئیست یک دولت قوی و یک جامعه ضعیف ایجاد کرد. اکنون آن دولت قدرتمند باید با جامعه‌ای قوی‌تر نیز سر و کار داشته باشد، که در آن افراد راه‌های جدیدی برای ابراز وجود در مورد همه چیز از جمله نیاز به دولت پاسخگوتر دارند. حاکمان چین بر این باورند که این کشور نمی تواند بدون حکومت تک حزبی به محکمی یک امپراتور در کنار هم بماند (و ممکن است حق با آنها باشد). تعداد فزاینده ای از مردم (و بسیاری از سینولوژیست های[۶] خارجی) معتقدند که تا زمانی که حکومت تک حزبی پابرجاست، نمی تواند کاملا مدرن شود. هم آرزوهای ثروتمندان و هم کینه توزی ستمدیدگان در این بازی یکی است. در مناطق غربی، مناطق مسلمان نشین و تبتی دائماً تحت تأثیر ناآرامی ها هستند. در شرق مرفه تر کشور، قرارداد پس از حادثه تیان آن من – از سیاست دوری کنید و می توانید هر کاری را که می خواهید انجام دهید – در حال فروپاشی است و خشم عمومی از فساد، آلودگی و سایر مشکلات زیاد تر می شود. با این حال، رهبران چین به جای اجازه مشارکت رسمی‌تر مردمی و حرکت به سمت حاکمیت قانون، مشارکت کمتری را در سرکوب آزاد اندیشان مجاز می‌دانند و معتقدند که انجام اصلاحات ساختاری واقعی خطرناک‌تر از انجام ندادن آن است. در واقع ممکن است این تفکر میتواند برضد شکوفایی و بالندگی اقتصادی باشد و با این رویکرد به سختی می توان شکاف های عمیق در کشور را با رفاه صرف  برطرف کرد.

تلاش برای آرام کردن مردم در خانه با لاف‌های خارج از کشور، دستیابی به متحدان و احترام را برای چین دشوارتر می‌کند. مشکل عمیق تری وجود دارد. بسیاری از کشورهای جهان روش غیردموکراتیک اما مؤثری را که چین طی چندین دهه برای مدیریت و رشد خود انتخاب کرده را تحسین و مایلند از آن الگوبرداری کنند. اگر سیاست داخلی چین کمتر با ثبات به نظر برسد، بخشی از این تحسین کاهش خواهد یافت و حتی اگر بتوان همه چیز را در کنار هم ثابت نگه داشت، فعلاً تحسین چین به معنای محبت نسبت به آن یا به احساس هدف مشترک نیست. از نظر اقتصادی و نظامی، چین راه درازی را برای به دست آوردن مجدد مرکزیت در آسیا که در طول بیشتر تاریخ از آن برخوردار بوده باید پیماید. از نظر فکری و اخلاقی اینطور نیست. به گفته ویلیام کربی[۷] از دانشگاه هاروارد، در قدیم «قدرت نرم» چنان قوی بود که «همسایگان خود را به آن تبدیل میکردند». اکنون، آقای شی ممکن است بداند که چگونه در داخل و خارج از کشور خود را ابراز کند و چگونه از او بترسد اما بدون توانایی اعمال قدرت جذب بیشتر، چنین قدرتی همیشه تمایل به بی ثباتی دارد.

اگر چین برای جلب احترام و تأثیرگذاری که می‌خواهد داشته باشد بتواند بحران هویت خود را حل کند و بار دیگر به یک تمدن جذاب تبدیل شود بسیار بهتر خواهد بود تا اینکه صرفاً یک الگوی توسعه رشک‌برانگیز باشد. اما به سختی می توان دید که این اتفاق می افتد مگر اینکه حزب قدرت بیشتری به مردمش بدهد و آقای شی به صراحت گفته است که این اتفاق در زمان او نخواهد افتاد. خطر این است که چین به دنبال قدرت بیشتر در جهان به عنوان جایگزینی برای تغییرات اساسی در داخل باشد. اگر نتواند این تغییرات را ایجاد کند، قدرت جهانی اش همچنان توخالی، غیرجذاب و تهدیدآمیز به نظر می رسد و همسایگانش همچنان به کت عمو سام می چسبند.

چین دیگر آن « مرد دیوانه جنگاور درجه یک» نیست که مکارتنی در سال ۱۷۹۳ توصیف کرد. علیرغم مشکلات فراوان، کشتی شیک‌تر و مدرن‌تری است. بیش از ۲۰۰ سال، از طریق درد و رنج بسیار، هسته اصلی هویت خود را تغییر داده و خود را از یک قدرت درون‌نگر و عقب‌نگر به قدرتی بیرون‌نگر و آینده‌نگر تغییر داده است. از سال ۱۹۷۸، هم انعطاف پذیری و هم عزم و اراده خود را در تلاش مستمر برای کسب ثروت و قدرت نشان داده است. اکنون این اهداف در دسترس هستند و چین در آستانه عظمت ایستاده است. چند دهه آینده ممکن است از همه سخت تر باشد.


[۱] سفارت ماکارتنی همچنین به نام ماموریت ماکارتنی، اولین ماموریت دیپلماتیک بریتانیا در چین بود که در سال ۱۷۹۳ انجام شد. این سفارت به نام رهبر آن، جورج مکارتنی، اولین فرستاده بریتانیا در چین نامگذاری شده است.  اهداف این مأموریت شامل افتتاح بنادر جدید برای تجارت بریتانیا در چین، ایجاد سفارت دائمی در پکن، واگذاری یک جزیره کوچک برای استفاده بریتانیایی ها در امتداد سواحل چین و کاهش محدودیت های تجاری برای بازرگانان انگلیسی در گوانگژو بود. (کانتون). هیأت ماکارتنی با امپراتور کیانلونگ که تمام درخواست های بریتانیا را رد کرد ملاقات کرد. اگرچه این مأموریت نتوانست به اهداف رسمی خود دست یابد، اما بعداً به دلیل مشاهدات گسترده فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی که شرکت کنندگان آن در چین ایجاد کردند به اروپا بازگردانده شدند و این مورد توجه قرار  جهان  قرارگرفت. در سال ۱۷۹۶ فاش شد که یکی از مقامات دادگاه، هشن، بودجه دولتی را می دزدید و این مأموریت را ناکام گذاشت.

[۲] Westphalia

[۳] The nine-dash line

[۴] کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها (UNCLOS) که کنوانسیون حقوق دریا یا معاهده حقوق دریا نیز نامیده می شود، یک توافقنامه بین المللی است که چارچوب قانونی را برای کلیه فعالیت های دریایی و دریایی ایجاد می کند. از ژوئن ۲۰۱۶، ۱۶۷ کشور و اتحادیه اروپا طرفین هستند.

[۵] سیستم وستفالیا که به عنوان حاکمیت وستفالیا نیز شناخته می شود، یک اصل در حقوق بین الملل است که بر آن حاکمیت انحصاری هر کشوری بر قلمرو خود دلالت دارد. این اصل پس از صلح وستفالیا در سال ۱۶۴۸ در اروپا بر اساس نظریه دولتی ژان بودین و آموزه های حقوق طبیعی هوگو گروتیوس توسعه یافت. زیربنای نظام بین‌المللی مدرن دولت‌های مستقل است و در منشور ملل متحد گنجانده شده است، که می‌گوید: هیچ چیز … سازمان ملل را برای مداخله در اموری که اساساً در صلاحیت داخلی هر کشوری است، مجاز نمی‌داند.

بر اساس این اصل، هر دولتی، اعم از بزرگ یا کوچک، از حق حاکمیت مساوی برخوردار است. دانشمندان علوم سیاسی این مفهوم را به معاهدات صلح همنامی که به جنگ سی ساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸) و جنگ هشتاد ساله (۱۵۶۸-۱۶۴۸) پایان داد، ردیابی کرده اند. اصل عدم مداخله سپس در قرن هجدهم بیشتر توسعه یافت. سیستم وستفالیا در قرن ۱۹ و ۲۰ به اوج خود رسید، اما اخیراً با چالش‌های طرفداران مداخله بشردوستانه مواجه شده است. تلاش‌ها برای محدود کردن حاکمیت مطلق با مقاومت قابل توجهی از سوی جنبش‌های حاکمیت‌گرا در کشورهای متعددی مواجه شده است که به دنبال «بازپس‌گیری کنترل» از چنین گروه‌ها و توافق‌های حکمرانی فراملیتی، بازگرداندن جهان به هنجارهای حاکمیت قبل از جنگ جهانی دوم هستند. بیشتر بحث‌ها بر سر ایده‌های بین‌المللی‌گرایی و جهانی‌سازی(internationalism and globalization) است که برخی می‌گویند با دکترین ایده‌آل  این دو شمشیر (یعنی حاکمیت بین‌المللی‌گرایی و جهانی‌سازی )در تضاد است.

[۶] شخصی که علم سینولوژی یا sinologists (= زبان، ادبیات، تاریخ، جامعه و غیره چینی) را مطالعه می کند یا متخصص است

[۷] William Kirby

جدال پرچم داران سرخ بر قبضه اقتصاد جهان

دانلود pdf:

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2023/09/جدال-پرچم-داران-سرخ-بر-قبضه-اقتصاد-جهان-final.pdf

مقدمه

از ۱۹۶۰ تا کنون ؛کشور آمریکا بالاترین تولید ناخالص داخلی را داشته و همواره کشورهایی چون اتحادیه جماهیر شوروی سابق، ژاپن و چین جایگاه دوم را در اختیار داشته اند.تا ۱۹۹۰ و قبل از فروپاشی؛ کشور شوروی همواره رقیب اصلی آمریکا بود و نسبت اقتصادآن به نیمی از اقتصاد آمریکا رسید.بعد از دهه ۹۰ نوبت ژاپن رسید. ژاپن با دو دهه رقابت طولانی توانست به ۷۰ درصد اقتصاد آمریکا برسد اما روایت در سالهای بعدی معکوس شد و چین  مدال نقره را از ژاپن ربود.در حال حاضر  اقتصاد ژاپن به کم تر از ۲۰ درصد و اقتصاد روسیه ( البته به دلیل فروپاشی و سایر عواملی که باید بیشتر بدانیم)به کمتر از ۱۰ درصد اقتصاد آمریکا رسیده است.همانطور که تصویر شماره ۱ نشان میدهد کشورهای دارنده پرچم های سرخ جهانی(با اندک تغییری در شکل دایره یا گوشه ای از  هر نقطه پرچم) همواره در رقابت با آمریکای جهانخوار باز مانده اند. قابل تامل است که عمو سام هم پرچمدار سرخی است که مانند سایر پرچم داران سرخ با اندکی اقماض در راس این هرم قرار دارد و در هر برهه از زمان با انقلاب در تکنولوژی با چاشنی خدعه و نیرنگ، گاه با زمامداری دلار در بتون وودز،گاه با آفریدن رویای آمریکایی بعنوان سبک زندگی انسان مدرن و امروزه هم با تعویض کارخانه های صنعتی از گوشه ای از جهان(مانند ژاپن) به گوشه دیگر(مانند چین) نقش خود را به عنوان امپریالیسم جهان و به روایتی دیگر لیبرالیسم انسان محور(!) حفظ کرده است.

اکنون چین بعنوان بزرگ ترین کارخانه اقتصادی جهان کار میکند. چین میخواهد به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل می شود و خواهان احترامی است که در قرن های گذشته از آن برخوردار بوده است اما نمی داند چگونه به آن دست یابد یا سزاوار آن باشد. ظهور چین ترکیبی از هیبت، ترس ، شک و تردید را القا می کند. اما نقش جهانی آن در آینده چه خواهد بود؟ آیا ما در آستانه  خروج از یک دنیای تک قطبی قرار خواهیم گرفت؟  از طرفی آیا اقتصاد چین شروع به شبیه شدن به اقتصاد ۳۰ سال پیش ژاپن کرده است؟ برخی از تحلیلگران چنین شواهدی را بیان کرده اند. در واقع، هم شباهت ها و هم تفاوت هایی وجود دارد. مشاهده دقیق شباهت ها و تفاوت ها میتواند در پیش بینی آینده اقتصادی چین مفید باشد.کشو ما  ایران نیز در نهایت دست به انتخاب خواهد زد که آیا دوستی با چین را باید تشدید کند یا دشمنی با آمریکا را تضعیف! انتخابی که نتیجه و سرنوشت یک یا چند نسل آینده رقم خواهد زد.

در سال ۲۰۱۲ دولت چین یک هدف بلندمدت را برای خودش تعیین کرد: ساخت چین به یک کشور کاملاً توسعه یافته و مرفه تا سال ۲۰۴۹ یعنی ۱۰۰ سال پس از تأسیس جمهوری خلق چین. با توجه به موفقیت آن از آغاز اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸، این نوع تحول قطعا امکان پذیر ، اما مشکل است و تضمینی برای دستیابی بدان ندارد. چین با چالش های داخلی جدی مانند جمعیت سالخورده، شکاف روستاها-شهرها، سیستم مالی توسعه نیافته، نوآوری های ناکافی، و اتکا به منابع انرژی مبتنی بر کربن مواجه است. علاوه بر این، روابط اقتصادی خارجی چین با تعدادی از شرکای اصلی مناقشه برانگیز شده است که منجر به افزایش موانع تجاری و سرمایه گذاری در هر دو جهت شده است. جمعیت چین ممکن است قبلاً به اوج خود رسیده باشد.

جدول ۱:بر اساس مقادیر متوسط تولید ناخالص داخلی (اسمی- داده‌های موجود در فهرست‌های صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان ملل (به میلیارد دلار)

مهمتر از آن، جمعیت چین برای سنین کار در حال حاضر شروع به کاهش کرده است. انتظار می رود جمعیت سالمندان در چند دهه آینده به طور چشمگیری افزایش یابد . گروه بالای ۶۵ سال تا سال ۲۰۴۹ بیش از دو برابر خواهد شد و به ۴۰۰ میلیون نفر خواهد رسید. قابل توجه این که افراد پیر، ۸۵ سال و بالاتر، بیش از سه برابر می شوند و به حدود ۱۵۰ میلیون نفر می رسند و از همتایان خود در ایالات متحده و اروپا پیشی می گیرند. با این اوصاف کشور چین به راحتی رشد نخواهد کرد و چالشهایی دارد. این مقاله که گردآوری ۶ مقاله سال ۲۰۲۳ در رابطه با آینده چین ،استراتژی های احتمالی آن و نهایتاً شباهتها و تفاوتها ی اقتصاد چین  با اقتصاد ژاپن است به ما کمک خواهد کرد تا درکی عمیق از وضعیت جاری چین و ظهور یا سقوط احتمالی آن در تشابه با گذشته کشور ژاپن باشیم.این مقالات بشرح زیر است:

  • آینده چین: تحلیل اکونومیست از امپراتوری گذشته چین تا جاه طلبی های جدید آن
  • مروری بر کتاب «بازی طولانی: استراتژی بزرگ چین برای جابجایی نظم آمریکا» اثر راش دوشی
  • آیا چین مسیر اقتصادی ژاپن را دنبال می کند؟ زیر خلاصه ای از گفتگو مرسی کو، نویسنده سایت دیپلمات با جورج مگنوس
  • آیا اقتصاد چین نیز مانند ژاپن از «دهه گمشده» رنج خواهد برد؟ نوشته توشیا تسوگامی محقق؛ همکار، موسسه امور بین الملل ژاپن
  • چین می تواند با اقدام سریع از “ژاپنی شدن” جلوگیری کند  ماساکی شیراکاوا یک استاد مهمان برجسته در دانشگاه Aoyama Gakuin در توکیو و رئیس سابق بانک مرکزی ژاپن است.
  • آیا اقتصاد چین مسیر ژاپن را دنبال خواهد کرد؟ بررسی عمیق شباهت ها و تضادهای بین دو قدرت اقتصادی آسیایی و مسیرهای آنها به سوی رونق نوشته: ژیا یوشوان(JIA Yuxuan) و جیانگ جیانگ(Jiang Jiang)و یو لیاجی(Yu Liaojie)

ابتدا قصد داشتم تا که مطالب را بصورت خلاصه و بصورت چکیده ارائه دهم ولی بر آن شدم تا مجموعه کاملی از آن را در اختیار همکاران و دوستانم قرار دهم تا شاید با حوصله بیشتر به این موضوعات حاِئز اهمیت بپردازند.

می توانید هر کدام از مقالات را بصورت مستقل انتخاب و مطالعه کنید. تنها هدفم اشتراک گذاشتن یافته ها و موضوعات جذاب روز است.از برخی از اشتباهات برگردان و نوشته هایی که ممکن است دارای نظم کافی و وافر نباشد چشم پوشی نمایید و عذر تقصیرم را بپذیرید.

توسعه یا تاراج:درس هایی  از اقتصاد و معادن مس کنگوبرای برنامه هفتم توسعه

دکتر کیارش مهرانی
استادیار و مدرس علوم مالی
شهریور ۱۴۰۲

دانلودpdf:

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2023/09/توسعه-یا-تاراج-درس-هایی-از-اقتصاد-و-مس-کنگو.pdf

                            مدتی است که فضای اقتصادی کشور در حال تهیه و تنظیم برنامه هفتم توسعه است. به نظر میرسد ارقام زنجیره صنعت مس ایران بدون پشتیبانی تاریخی ، فرهنگی و اقتصادی کشور در محیط برنامه هفتم توسعه مطرح و قاطبه کارشناسان را در آسمانی تاریک و راز آلود در معمای توسعه فرو برده است.  یکی از ارقام مربوط به هدف برنامه هفتم توسعه ، تولید ۱.۴ میلیون تن کاتد مس در پایان برنامه(در مقایسه با تولیدتقریبی ۳۰۰ هزار تن فعلی) و ۱.۸ میلیون تن ظرفیت محصولات مسی است. با توجه که بیش از ۹۸ درصد صنعت مس ایران تحت اداره شرکت ملی صنایع مس ایران است و بدون توجه به نظام حاکمیت شرکتی به ویژه عواملی که پس از خصوصی سازی سهام ملی صنایع مس ایران در بورس ایران اتفاق افتاده است نمی توان تحلیل درستی از اقتصاد این صنعت عظیم داشت با اینحال، تکیه بر ارقام و اعداد ذهنی ،مسیری روشن برای دستیابی به توسعه را ناممکن می نماید.طبق کارشناسی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ارقام این صنعت در تولید محصول کنسانتره در پایان برنامه هفتم ۳ برابر(از ۱.۲ به ۳.۳  میلیون تن)،مس کاتد ۵برابر(از ۳۰۰ هزار تن به ۱.۴ میلیون تن) و محصولات مسی ۷ برابر(از ۲۵۰ هزار تن به ۱.۸میلیون تن) بسیار خوش بینانه بوده و تحقق آن منطقی به نظر نمیرسد. از آنجاییکه برخی از کارشناسان تصور دارند که با توسعه معادن کشور(بخصوص معادن مس ) و استفاده از ابزار سرمایه گذاری در این حوزه قادریم  توسعه اقتصادی را به ارمغان آوریم عدم توجه به سایر عوامل کلیدی موفقیت و بسترهای لازم برای توسعه می تواند مسیر نادرستی را پیش روی سیاستگذاران قرار دهد لذا ذکر رویدادها و تجربه سایر کشورهایی که شرایط مناسبی از منظر منابع معدنی و طبیعی دارند اما به شکستهای داخلی و عدم توسعه یافتگی رسیده اند خالی از لطف نیست. با تکیه بر برخی رفتارها و تجارب بین المللی ، مسیر توسعه صنعت مس کشور شفاف تر شده و با اتکا به کارشناسی اقتصادی و پرهیز از رویکردهای صرفاً ذهنی و عوام پسندانه میشود توسعه ای پایدار و یکپارچه در این صنعت را متصور بود. در این مقاله و در گام نخست به تجربه کشور کونگو می پردازیم تا ببینیم چرا و چگونه کونگو به توسعه صنعت مس پرداخته است و آیا این توسعه منتج به رشد اقتصادی و کاهش ضریب جینی کشور گردیده است یاخیر. از طرفی، تجربه کونگو میتواند درس کوچکی برای توسعه این صنعت باشد تا از برخی خطاها و اشتباهات تاریخی درس بگیریم.   

نظریه نفرین منابع  طبیعی

یکی از موضوعات کشورهایی که پایه های اقتصاد آنها وابستگی بالایی به به منابع طبیعی  دارد این است که علیرغم وفور مواد معدنی و منابع اقتصادی خدادادی(مانند مس و سنگ آهن) و دسترسی های فراوان به منابع مالی، این صنایع بجای توسعه اقتصادی و رشد پایدار با پدیده ای تحت عنوان «نفرین منابع  طبیعی[۱]»  یا پارادوکس فراوانی  مواجه میشود.طبق نظریه های علمی، در دسترس بودن منابع طبیعی (NR) به ویژه فلزات گرانبهاکه بعنوان یک دارایی (یا منبع ثروت ملی) ارزش ساز برای کشور ها محسوب میشود بطور بالقوه هم میتواند موهبت الهی و هم میتواند نفرین الهی محسوب شود. فرضیه «نفرین منابع»  یا پارادوکس فراوانی نشان می‌دهد که کشورهای کمتر توسعه یافته(مانند کنگو) که سطح غنایی از منابع طبیعی را دارند، عملکرد نسبتاً بدتری (یعنی نرخ رشد پایین‌تری) از تعدادی از کشورهای توسعه یافته(مانند ژاپن ، کره جنوبی و آلمان) دارند که منابع طبیعی لازم را ندارند،  یعنی این کشورها سطوح بالایی از رشد را تجربه کرده‌اند. “نفرین منابع طبیعی ” زمانی غالب می شود که کشورهای مورد نظر نتوانند از در دسترس بودن منابع طبیعی بهره مند شوند. مهم است که بدانیم چه عواملی باعث شده است که  این کشور ها دچار نفرین منابع میشوند. “نفرین  منابع طبیعی”  شبیه با “بیماری هلندی”   است که کاریکاتوری گمراه کننده از کشورهای غنی و دارای منابع طبیعی را به تصویر میکشد و  این روند در کشورهای متعددی از سراسر جهان از جمله ونزوئلا  (نفت)، آنگولا (الماس، نفت)، جمهوری دموکراتیک کنگو (کبالت، مس والماس) و کشورهای مختلف دیگر تجربه شده است. همه این کشورها «منابع نفرین شده» ای داشته اند که با سوء مدیریت و ناتوانی در فهم سرمایه گذاری  قادر به توسعه نبوده اند. این ایده که منابع ممکن است بیشتر یک نفرین اقتصادی باشد تا یک موهبت، در بحث هایی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ درباره مشکلات اقتصادی کشورهای کم درآمد و متوسط ظاهر شد. در سال ۱۹۹۳، ریچارد اوتی برای اولین بار از واژه نفرین منابع استفاده کرد تا توضیح دهد که چگونه کشورهای غنی از منابع معدنی قادر به استفاده از این ثروت برای تقویت اقتصاد خود نیستند و چگونه این کشورها، برخلاف ذهنیت های عمومی، رشد اقتصادی کمتری نسبت به کشورهایی داشتنه اند که منابع طبیعی فراوانی ندارند. یک مطالعه تأثیرگذار در سال ۱۹۹۵ توسط جفری ساکس و اندرو وارنر نشان داد که همبستگی قوی بین فراوانی منابع طبیعی و رشد اقتصادی ضعیف وجود دارد.از سال ۲۰۱۶، صدها مطالعه اثرات ثروت و منابع را بر طیف گسترده‌ای از نتایج اقتصادی ارزیابی کرده‌ و توضیحات زیادی در مورد چگونگی، چرایی و زمان احتمال وقوع نفرین منابع ارائه کرده‌اند. از سال ۲۰۰۹، دانش پژوهی در مورد نفرین منابع به طور فزاینده ای به سمت توضیح اینکه چرا برخی از کشورهای غنی از منابع موفق می شوند و چرا برخی دیگر موفق نمی شوند، تغییر کرده است. تحقیقات نشان می‌دهد که نحوه مصرف درآمد منابع، سیستم حکومتی، کیفیت نهادی، نوع منابع و صنعتی‌سازی اولیه در مقایسه با سایر عوامل برای توضیح موفقیت‌ها و شکست‌ها قابل استناد است. صندوق بین‌المللی پول ۵۱ کشور را به عنوان « کشور دارای منابع غنی» طبقه‌بندی می‌کند که به کشورهایی گفته می‌شود که حداقل ۲۰ درصد صادرات یا ۲۰ درصد درآمد مالی را از منابع طبیعی تجدیدناپذیر به دست می‌آورند. ۲۹ کشور از این تعداد دارای درآمد کم و متوسط پایین هستند. ویژگی های مشترک ۲۹ کشور عبارتند از (۱) وابستگی شدید به ثروت منابع برای درآمدهای مالی، فروش صادراتی یا هر دو. (ب) نرخ پس انداز پایین، عملکرد رشد ضعیف،درآمدهای منابع بسیار ناپایدار. در این مقاله نمونه ای از این نظریه بهراه دلایل ومستندات تاریخی آن تشریح خواهد شد.


وضعیت اقتصادی و سیاسی کنگو:گذشته و آینده آن

الف- وضع سیاسی

کنگو کشوری است که دارای بیش از ۹۵ میلیون نفر جمعیت است و بیش از ۲۰۰ گروه قومی آفریقایی در آن زندگی میکنند. فرانسه زبان رسمی کشور کنگویی ها است و کاتولیک ها با پنجاه درصد بزرگترین گروه مذهبی را تشکیل می دهند. کنگو در سال ۱۸۸۵ توسط پادشاه بلژیک لئوپولد دوم مستعمره شد و تا زمان استقلال در ۱۹۶۰ به عنوان کنگو بلژیک شناخته می میشد. در دهه های اخیر، سیا در جمهوری دموکراتیک کنگو، به ویژه در رابطه با ملاحظات و برنامه های ترور نخست وزیر سابق پاتریس لومومبا دخالتهای گسترده ای داشته است. حتی قبل از استقلال کنگو، دولت ایالات متحده تلاش کرد تا با شناسایی و حمایت از افراد طرفدار ایالات متحده، انتخاب یک دولت طرفدار غرب را تسهیل کند. سیا همچنین بخش مهمی از تلاش های ایالات متحده برای کمک به جوزف موبوتو بود که کنترل کنگو را در سال ۱۹۶۵ به دست گرفت و نام کشور را به زئیر و خود موبوتو سسه سکو تغییر داد.

پاتریس لومومبا رهبر جنبش ملی کنگو بود و توانست در مدت کوتاهی کشور کنگو را از استعمار بلژیک خلاص کند ولی در نهایت با اسید و آتش ترور شد. بعد از کشته شدن وی، کنگو برای سال‌ها به دست یکی از دیکتاتورهای خونخوار، یعنی موبوتو سسه سوکو  افتاد. او در طول حکمرانی خود ذخایر معدنی کنگو را بر باد داد و ۳۲ سالی که رئیس‌جمهور این کشور بود، به روایتی اختلاسی نزدیک به ۵ میلیارد دلار را بنام خود ثبت نمود. از طرف دیگر از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۲ این کشور درگیر جنگ داخلی شد. این جنگ منجر به کشتار ۴ میلیون نفر و آوارگی ده‌ها میلیون نفر شد. کنگو دارای معادن بسیار زیادی است که سرنوشت کشورش را به این معادن گره زده است. ارزش منابع معدنی این کشور نزدیک به ۲۴ تریلیون دلار برآورد میشود و مورخان این کشور ،این ثروت زیرزمینی و این موهبت الهی  را یکی از دلایل مهم به وجود آمدن جنگ‌های داخلی در این کشور میدانند.موهبتی که مردم کنگو آنرا نفرین کشور تلقی می‌کنند چون جز نکبت و بی ثباتی،دستاوردی برایشان نداشته است.

پس از کودتای موبوتو در سال ۱۹۶۵، دولت وی برنامه‌هایی برای ملی کردن UMHK انجام داد. نبرد بین دولت و UMHK به مصالحه ای در سال ۱۹۶۷ خاتمه یافت که به موجب آن عملیات UMHK توسط یک شرکت دولتی تازه تأسیس به نام [۱](Gécamines) تصاحب شد، اما عملیات روزانه به یک شرکت مدیریت خصوصی که توسط شرکت مدیریت خصوصی UMHK سابق ایجاد شده بود واگذار شد.

این ترتیب، طرحی را برای دستیابی مداوم دولت موبوتو به نگرانی‌های اقتصادی خصوصی ارائه کرد – که به عنوان “زئیری شدن” اقتصاد معر.ف شد. موبوتو درآمد شرکت‌های دولتی جدید را تصاحب کرد و از آن برای جمع‌آوری ثروت شخصی و ایجاد یک شبکه حمایتی گسترده استفاده کرد. در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، او همچنین کنترل شرکت‌های دولتی را به شبکه‌هایی از همکارانی که به وفاداری آنها نیاز داشت تقسیم کرد. او به شرکت های خصوصی خارجی نیز امتیازاتی ارائه کرد. به طور فزاینده ای، اقتصاد به ابزاری برای ماشین سیاسی موبوتو تبدیل شد.

در ابتدا، آژانس های بین المللی مانند صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی، و همچنین متحدان موبوتو در غرب، چشمان خود را بر تصاحب شخصی او از اقتصاد و کاهش بهره وری و صادرات مرتبط با آن بستند. با این حال، کاهش قیمت مس در اواسط دهه ۱۹۷۰ منجر به ممیزی از شرکت های دولتی شد که سطوح بالایی از اختلاس را نشان داد. با این وجود، موبوتو یک متحد مهم جنگ سرد برای کشورهای غربی باقی ماند و تا ۲۰ سال بعدی موسسات مالی بین‌المللی و متحدان غربی او به یافتن راه‌هایی برای حفظ اقتصاد در حال سقوط وی ادامه دادند.

با این حال، همانطور که اقتصاد کنگو در شوکهای پی در پی غرق می شد، بودجه برای حفظ شبکه های حمایتی ملی، منطقه ای و محلی موبوتو ناکافی می شد. هم مدیران دولتی و هم مالکان خصوصی بنگاه ها به طور فزاینده ای برای حفظ ثروت خود به اخاذی و زور متوسل می شدند. واحدهای ارتش و همچنین شبه‌نظامیان خصوصی، قدرت رسمی دولتی را در بسیاری از نقاط کشور در اختیار داشتند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افزایش تقاضا برای اصلاحات دموکراتیک در سراسر جهان، متحدان غربی موبوتو سرانجام برای اصلاحات در کنگو فشار آوردند.

تا آن زمان این کشور در بحران بود. بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۵، اقتصاد دارای نرخ رشد منفی ۸.۴۲ درصدی سالانه بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ ارزش پول ملی به پایین ترین حد خود سقوط کرد. متوسط درآمد سرانه به شدت کاهش یافت و بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بیش از نصف شد و کنگو به یکی از کم درآمدهای جهان تبدیل شد. دولت که تقریباً ورشکست شده بود، هیچ خدماتی به مردم ارائه نمیکرد و به طور فزاینده ای کار خود را در یک اقتصاد موازی غیررسمی یا بازار سیاه انجام می داد. وقوع درگیری های داخلی در اواخر دهه ۱۹۹۰ عمیقاً شکست های اقتصاد را تشدید کرد که متعاقباً به بزرگترین بحران سیاسی اجتماعی کنگو تبدیل شد.

در آغاز قرن بیست و یکم، کنگو اقداماتی را برای تثبیت وضعیت اقتصادی خود انجام داد. به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۱، به سمت یک اقتصاد بازار محور حرکت کرد. با مشارکت صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، اصلاحات ساختاری دیگری برای آزادسازی اقتصاد، توقف تورم فوق العاده و تشویق جو اقتصاد کلان با ثبات تر انجام داد. در سال ۲۰۰۲، این کشور برای اولین بار در بیش از یک دهه، رشد مثبت تولید ناخالص داخلی (GDP) را تجربه کرد، و اقتصاد در طول باقی مانده از اوایل دهه ۲۰۰۰ به رشد خود ادامه داد.

ب-وضع اقتصادی

فراوانی مواد معدنی در استانهای کنگو به ویژه کاتانگا از جمله عواملی بود که قدرت های اروپایی را در قرن نوزدهم به کنگو جذب کرد. مواد معدنی موجود در کاتانگا عبارتند از مس، کبالت، روی، کاسیتریت (منبع اصلی قلع فلزی)، منگنز، زغال سنگ، نقره، کادمیوم، ژرمانیوم (عنصر شکننده ای که به عنوان نیمه هادی استفاده می شود)، طلا، پالادیوم (یک عنصر فلزی که به عنوان یک عنصر استفاده می شود. کاتالیزور و در آلیاژها)، اورانیوم و پلاتین. منطقه غرب دریاچه کیوو حاوی کاسیتریت، کلمبوتانتالیت، ولفرامیت (منبع تنگستن)، بریل، طلا و مونازیت (فسفات فلزات سریم و توریم) است. دریاچه کیوو همچنین دارای ذخایر عظیمی از گازهای طبیعی متان، کربن و نیتروژن است. در جنوب مرکزی کنگو ذخایر سنگ آهن و الماس های با کیفیت جواهر وجود دارد، در حالی که مناطق مرکزی غنی از الماس های صنعتی هستند. در شمال شرقی ذخایر طلا، زغال سنگ و سنگ آهن وجود دارد. در مناطق شمال غربی نیز ذخایر احتمالی طلا، مونازیت و الماس وجود دارد. سواحل کنگو حاوی بوکسیت، طلا و ذخایر فراساحلی نفت است. ذخایر سنگ آهکی که در سراسر کشور وجود دارد از غنی ترین ذخایر آفریقا محسوب می شود. ذخایر جنگلی کنگو بیش از نیمی از کشور را پوشش می‌دهد و از بزرگ‌ترین جنگل‌های آفریقا است. شکار وحشی مکمل رژیم غذایی محلی است و یک آیتم مهم در تجارت محلی است. رودخانه ها، دریاچه ها، باتلاق ها و اقیانوس ها دارای ذخایر عظیم ماهی هستند. تخمین زده می شود که منابع برق آبی این کشور حدود یک هشتم ظرفیت جهانی و شاید نیمی از ظرفیت بالقوه آفریقا را تشکیل می دهد. این پتانسیل فوق العاده از تپه های زیاد در امتداد رودخانه های سیستم کنگو ناشی می شود. انرژی حرارتی را می توان از جنگل ها و ذخایر زغال سنگ و نفت به دست آورد.

 عنوانآخرین اطلاعات ۲۰۲۲
جمعیت۹۵میلیون نفر
 GDP (ppp)۱۲۸.۵ میلیارد دلار
GDP سرانه( براساس قدرت خرید)۱۳۳۸ دلار
 GDP (nominal)۵۵میلیارد دلار
GDP سرانه( براساس قدرت اسمی)۵۷۷دلار
ضریب جینی۴۲ درصد

جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC)، تقریباً به اندازه اروپای غربی است و دومین کشور بزرگ آفریقا و یازدهمین کشور بزرگ جهان است. جمهوری دموکراتیک کنگو با جمعیتی در حدود ۱۰۸ میلیون نفر و با ۶۴ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی(با روش قدرت خرید) و  ۱۲۹ میلیارد دلار تولید ناخالص اسمی یکی از فقیر ترین کشورهای جهان است. کنگو هشتاد درصد ذخایر سنگ‌های کولتان را که دو فلز با ارزش تانتالوم و نیوبیوم از آن استخراج می‌شود در خود جای داده و بزرگ‌ترین تولیدکننده کبالت و دومین تولیدکننده بزرگ الماس در دنیا و بزرگ‌ترین تولیدکننده مس آفریقا است. مواد معدنی نقطه اتکای اقتصاد کنگو است، مس، کبالت، روی و الماس حدود ۶۰٪ از صادرات این کشور را تشکیل می‌دهند. ‏از سوی دیگر این کشور مواد غذایی، ماشین‌آلات معدن‌کاری، تجهیزات حمل‌ونقل و سوخت وارد می‌کند. در سال ۲۰۲۰ صادرات کنگو ۷.۷ میلیارد دلار به اروپا، چین، آفریقای جنوبی و آمریکا بوده است. عمده ترین صادرات جمهوری کنگو شامل نفت خام (۳.۵۷ میلیارد دلار)، مس تصفیه شده (۲.۲۲ میلیارد دلار)، کشتی های با حمل ویژه (۵۰۵ میلیون دلار)، نفت تصفیه شده (۳۰۳ میلیون دلار) و چوب خام (۲۴۸ میلیون دلار) است که بیشتر به چین (۳ میلیارد دلار)، امارات متحده عربی (۱.۵۳ میلیارد دلار)، اسپانیا (۵۶۸ میلیون دلار)، ویتنام (۳۴۱ میلیون دلار)، و ایتالیا (۲۶۴ میلیون دلار). صادر می شود.

صادرات کنگو

۲۲.۳۵۴ میلیارد دلار (تخمین ۲۰۲۱)

۱۳.۹۳۲ میلیارد دلار (تخمین ۲۰۲۰)

۱۵.۱۷۳ میلیارد دلار (تخمین سال ۲۰۱۹)

صادرات – شرکا : چین ۵۳ درصد، امارات متحده عربی ۱۱ درصد، عربستان سعودی ۶ درصد، کره جنوبی ۵ درصد (۲۰۱۹)

عمده ترین صادرات جمهوری کنگو شامل نفت خام (۳.۵۷ میلیارد دلار)، مس تصفیه شده (۲.۲۲ میلیارد دلار)، کشتی های با حمل ویژه (۵۰۵ میلیون دلار)، نفت تصفیه شده (۳۰۳ میلیون دلار) و چوب خام (۲۴۸ میلیون دلار) است که بیشتر به چین (۳ میلیارد دلار)، امارات متحده عربی (۱.۵۳ میلیارد دلار)، اسپانیا (۵۶۸ میلیون دلار)، ویتنام (۳۴۱ میلیون دلار)، و ایتالیا (۲۶۴ میلیون دلار). صادر می شود.

واردات کنگو

۲۲.۱۹۳ میلیارد دلار (تخمین ۲۰۲۱)

۱۴.۵۵۷ میلیارد دلار (تخمین ۲۰۲۰)

۱۶.۸۹۲ میلیارد دلار (تخمین ۲۰۱۹)

واردات – شرکا: چین ۲۹ درصد، آفریقای جنوبی ۱۵ درصد، زامبیا ۱۲ درصد، رواندا ۵ درصد، بلژیک ۵ درصد، هند ۵ درصد (۲۰۱۹)

بیشترین واردات جمهوری کنگو شامل کشتی های مسافری و باری (۱۲۱ میلیون دلار)، گوشت طیور (۱۱۰ میلیون دلار)، کشتی های با حمل ویژه (۸۳.۵ میلیون دلار)، روغن پالم (۷۰.۳ میلیون دلار) و اتومبیل (۶۹.۴ میلیون دلار) است که بیشتر از چین (۵۹۴ میلیون دلار)، فرانسه (۳۰۶ میلیون دلار)، ایالات متحده (۱۴۵ میلیون دلار)، هند (۱۰۷ میلیون دلار) و ایتالیا (۱۰۱ میلیون دلار) است.

در سال ۲۰۲۰، کنگو با تولید ۹۵۰۰۰ تن یا نزدیک به ۴۱ درصد کبالت جهان، بزرگترین تولید کننده کبالت جهان بود. جمهوری دموکراتیک کنگو با تولید ۳.۷ میلیون قیراط ششمین تولیدکننده الماس صنعتی در سال ۲۰۲۰ بود. این کشور دارای یکی از با کیفیت ترین ذخایر مس در سطح جهان است، به طوری که در برخی از معادن تخمین زده می شود که دارای عیار بالاتر از ۳ درصد است و به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین جهانی ۰.۶ تا ۰.۸ درصد است. شرکت‌های معدنی بین‌المللی که برای معادن با عیار بالا و کم هزینه  کنگو جذب سرمایه گذاری می‌شوند، به‌طور فزاینده‌ای جذب کمربند مسی کنگو در بخش جنوبی این کشور می‌شوند. جالب است که بدانیم معادن مس کنگو توسط شرکتهای چینی و گلینکور اروپایی-آمریکایی تاراج میشوند و طی ۱۷ سال آینده تهی خواهند شد . با برنامه هایی که وجود دارد این چپاول با سرعت بیشتری همراه خواهد بود و با توسعه ظرفیت های جاری به کمتر از ۱۰ سال خواهد رسید. در واقع کشور کنگو که بیش از ۶۰ سال است که مستقل شده و از بیرق بلژیک خارج گردیده با نوع دیگری از استعمار نوین مواجه شده است: استعمار چینی – اروپایی.

ارقام مقایسه ای تولید مس کاتد کنگو با استرالیا و شیلی که غولهای ذخیره مس محتوی جهان هستند نشان میدهد که اگر کنگو برنامه درستی برای حفظ منابع بین نسلی خود داشت باید سالانه بین ۱۵۰ هزار تن(مشابه با رفتار استرالیا) و ۳۴۰ هزار تن (مشابه با رفتار شیلی) تولید می نمود که متاسفانه با الگوی مشارکت دولتی ۲۰ درصد مالکیت دولت و واگذاری ۸۰ درصدی به شرکتهای خارجی این مدل از تاراج با سرعت بیشتری شتاب گرفته است. ارقام جدول زیر نشان میدهدکه استرالیا که شریک استراتژیک آمریکاست با ۹۳ میلیون تن ذخیره قطعی مس ، سالانه ۹۰۰ هزار تن تولید مس محتوی دارد و جالب اینکه استرالیا فقط ۴۵۰ هزار تن کاتد مس تولید میکند. کشور دیگر شیلی است که با ۲۰۰ میلیون تن ذخیره قطعی، سالانه ۲.۲ میلیون تن کاتد مس تولید میکند.همین ارقام نشان میدهد که کنگوی مظلوم که تحت تاراج است با۳۱ میلیون تن ذخیره قطعی مس ، سالانه ۱.۵ میلیون تن مس کاتد تولید میکند که با طرح های توسعه آتی در حدودکمتر از ۱۰ سال آینده تهی خواهد شد.

در حالی که اکثر شرکت‌های معدنی ایالات متحده، اروپا و استرالیا در دهه گذشته به دلیل بی ثباتی های سیاسی از کمربند مس کونگو کناره‌گیری کرده اند شرکت گلینکور سوییس یکی از استثناهای مهمی است که سرمایه‌گذاری هنگفتی در دو معدن بزرگ مس و کبالت کنگو انجام داده و در کنار آن غول‌های معدنی چین در این زمینه شروع به  حفاری گسترده ای نموده اند.

در کنگو، یک معدن جدید که توسط میلیاردر رابرت فریدلند رهبری می‌شود، به سرعت در حال افزایش تولید بر اساس برنامه‌ای است که تا سال ۲۰۲۴ آن را به سومین تولیدکننده بزرگ جهان تبدیل می‌کند. BHP، بزرگترین شرکت معدنی جهان، مذاکراتی در مورد خرید یکی دیگر از  معادن کنگو که تحت مالکیت فریدلند است انجام داده است. بلومبرگ سال گذشته گزارش داد که پروژه های مس که با معدن جدید کاموا-کاکولا همسایه است قرار است به خارجی ها واگذار شود. اکثر استخراج مس و کبالت در مقیاس صنعتی توسط سرمایه گذاری های مشترک مختلف بین یک شرکت خارجی و Gécamines متعلق به دولت کنگو به عنوان شریک اقلیت انجام می شود. برای بیش از یک دهه، شرکت‌های چینی میلیاردها دلار برای خرید معدن‌کاران آمریکایی و اروپایی در کمربند کبالت کنگو هزینه کرده‌اند که منجر به کنترل ۱۵ معدن از ۱۹ معدن کبالت در این کشور شده است. این درجه از حضور چین در جمهوری دموکراتیک کنگو با سیاست «ساخت چین ۲۰۴۹»  توسط رئیس جمهور چین شی جین پینگ، یک طرح گسترده برای تبدیل شدن چین به یک ابرقدرت تولیدی در چندین حوزه، با تاکید بر خودروهای برقی، مطابقت دارد.

شرکت‌های معدنی کبالت چین در جمهوری دموکراتیک کنگو با مقاومت کمی مواجه شدند، اما اکنون با توجه به اینکه دولت کنگو در حال بررسی گسترده قراردادهای معدنی چین است، با چالش مواجه اند. این چالش ناشی از سال‌ها فساد اداری است یعنی اینکه توسعه مس و کبالت فقط برای تامین مالی هزینه های سیاسی دولت( نه مردم کونگو) صورت گرفته و با ۱.۸ میلیون مس محتوی،نه تنها اقتصاد کونگو را متحول نکرده است بلکه با سرانه تولیدناخالص داخلی ۵۵۷دلاری جزو فقیرترین کشورهای جهان است. چین ظاهرا متعهد شده است در ازای دریافت حق استخراج کبالت، میلیاردها دلار برای زیرساخت‌ها، از جمله مدارس و جاده‌ سازی در سراسر این کشور هزینه کند، اما نتوانسته است این کار را انجام دهد. شرکت‌های محلی کنگو همچنین ادعا می‌کنند که خریداران چینی در حال دستکاری ماشین‌هایی هستند که غلظت کبالت را در سنگ معدن آن اندازه‌گیری می‌کنند و میزان کبالت استخراج‌شده را به میزان واقعی گزارش نمی‌کنند. در سنوات قبلی دادگاه کنگو کنترل معدن Tenke Fungurume، دومین سایت بزرگ معدن کبالت در جهان و مولیبدن چین را متوقف و تصاحب کرد. این اتفاق پس از آن رخ داد که شرکت معدنی جی کامینسا، که ۲۰ درصد از سهام این معدن را در اختیار دارد متوجه شد که چین حق الامتیاز  مولیبدن را  با کم‌ تراعلام نمودن برداشتها به جیب خود زده و با دزدی و چپاول، میلیون‌ها دلار از پرداخت حق‌الامتیاز واقعی سر باز زده است. این شرکت در حال حاضر در مظان اتهام جدی دولت کونگو قرار دارد. رهبران مولیبدن چین باید صبورانه منتظر بمانند زیرا شرکت حسابداری در Mazars در حال حسابرسی این موضوع و ارزیابی میزان چپاول است.

انتظار در میان مردم کنگو این است که مولیبدن چین، همراه با دیگر شرکت های معدنی بزرگ چین، به آرامی از نظر قانونی مجبور به کناره گیری از مدیریت معادن کبالت در جمهوری دموکراتیک کنگو شوند. رئیس جمهور کنگو، فلیکس شیسکدی، وعده داد که با معادن تحت مدیریت کنگو، مردم را در نهایت با دریافت دستمزدها و حق امتیاز بالاتر از صنعت داخلی کبالت بهره مند نماید. این تغییر استراتژیک در قدرت، در صورت موفقیت، می‌تواند اقتصاد جمهوری دموکراتیک کنگو را بهبود بخشد و با سلب قدرت چانه‌زنی از شرکت‌های چینی، قیمت‌های جهانی کبالت را متعادل کند.

کنگو در شاخص سرمایه انسانی در سال ۲۰۲۰ از بین ۱۷۴ کشور در رتبه ۱۶۴ قرار دارد که منعکس کننده سال های طولانی درگیری و شکنندگی و توسعه محدود است. شاخص سرمایه انسانی  این کشور ۰.۳۷ است که کمتر از میانگین منطقه آفریقای شمالی یعنی ۰.۴ است. این بدان معناست که یک کودک کنگویی که امروز به دنیا می‌آید، می‌تواند انتظار داشته باشد که تنها ۳۷ درصد از فرصتهای رشد خود را در مقایسه با آنچه که از یک تجربه کامل و باکیفیت دارا بودن مدرسه و شرایط بهداشتی مطلوب بهره می‌برد به دست آورد. با توجه به نرخ باروری بسیار بالا، تعداد کودکان با کوتاهی رشد ۱.۵ میلیون نفر افزایش یافته است. نزدیک به ۲۳ میلیون کودک در سال ۲۰۲۰ به دلیل همه گیری کووید-۱۹ واکسیناسیون معمول را از دست دادند که بالاترین رقم در بیش از یک دهه گذشته است. این نگرانی وجود دارد که قطع موقت ارائه مراقبت های بهداشتی اولیه ممکن است منجر به یک بحران سلامت در کنگو شود.

راه طولانی توسعه زیرساختها برای کنگو

قرارداد عظیم “منابع زیرساختی” بین چین و جمهوری دموکراتیک کنگو (تحت عنوان  مشارکت سیکومینز[۲] )توسط کارشناسان مورد انتقاد قرار گرفته است و گروه های جامعه مدنی کنگو از آنچه که عدم شفافیت در مورد مذاکرات جاری می نامند ناراحت هستند. ژول آلینگته کی، حسابرس دولتی بازرسی مالی کنگو، گفت: «این غیرقابل قبول است که ما باید این همه امتیاز می دادیم در حالی که کشور در ازای آن چیزی دریافت نکند. او به توافقنامه ای اشاره می کند که در سال ۲۰۰۸ بین چین و جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC) امضا شد که بر اساس درخواست دولت کنگو برای تعادل بخشی مجدد و عادلانه تر سود، دوباره در حال مذاکره است. قرارداد چین و کنگو برای توسعه زیرساختها، معامله ای است بین جمهوری دموکراتیک کنگو و چین که در آن چین مجاز است در ازای سرمایه گذاری  در زیرساختهای کنگو کبالت، مس و سایر مواد معدنی را استخراج کند. این قرارداد با عنوان “معامله قرن” بزرگترین قراردادی است که چین با یک شریک آفریقایی انجام داده است. در ازای توسعه زیرساخت‌ها به مبلغ ۳ میلیارد دلار – از بیمارستان‌سازی  گرفته تا جاده سازی – شرکای چینی به ذخایر کبالت و مس به ارزش حدود ۹۳ میلیارد دلار در اطراف کولوزی در جنوب شرق جمهوری کنگو دسترسی پیدا کرده اند. سرمایه گذاری مشترک شامل ۶۸ درصد سهام برای گروه شرکت های چینی  و ۳۲ درصد برای Gécamines، شرکت ملی معدن کنگو است. این قرارداد تحت ریاست جوزف کابیلا امضا شد و در آن زمان نگرانی‌هایی را در میان سازمان‌های جامعه مدنی و نهادهای مالی بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول (IMF) ایجاد کرد. کابیلا قصد داشت که بدون افزایش بدهی خارجی ، سرمایه گذاران را در جمهوری کنگو وارد کند. پس از انتخاب رئیس جمهور اتین شیسکدی، در ماه مه ۲۰۲۱ تصمیم گرفت توافقنامه سیکومینز را به طور کامل مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. در ۱۵ فوریه ۲۰۲۳، ژول آلینگته کی، رئیس بازرسی کل امور مالی کنگو (IGF)، گزارش حسابرسی را منتشر کرد که نشان می‌دهد طی ۱۵ سال گذشته تنها ۸۲۲ میلیون دلار واقعاً برای توسعه سرمایه‌گذاری زیر ساختها در مقابل با ۳ میلیارد دلار  تعهدی هزینه شده است. شیوه ای که این توافق ایجاد کرده است شبیه یک استعمار اقتصادی غیرقابل قبول است. کنگو از سیکومینز می خواهد که در سال ۲۰۲۳ حداقل یک میلیارد دلار به شرکای کنگوی خود بدهد تا تاخیر در سرمایه گذاری های زیرساختی توافق شده در قرارداد را برطرف کند. اما سفارت چین گزارش حسابرسی را رد کرد و ادعا کرد که با واقعیت مطابقت ندارد. چینی ها میگویند که این سرمایه گذاری مشترک یک مشارکت برد-برد است. سیکومینز همچنین به محتوای گزارش اعتراض کرد. تشیسکدی برای اولین سفر رسمی خود به چین در ماه مه ۲۰۲۳، بررسی معاهده سیکومینز را به منظور مطلوبیت بیشتر برای منافع کنگو مطرح کرد. برای کنگو، مذاکره مجدد این قرارداد شامل افزایش سهام سیکومینز از ۳۲ درصد به ۷۰ درصد و کاهش سهام چین از ۶۸ درصد به ۳۰ درصد است. کنگو خواستار این است که کارهای زیرساختی به طور مساوی توسط شرکت های کنگویی و چینی انجام شود. برای آنها غیرقابل قبول است که همه کارها به شرکت های چینی داده شود که بیش از حد هزینه می کنند و سود قابل توجهی به جیب می زنند. مواد معدنی استخراج شده توسط سیکو مینز به شرکت های چینی که سهامداران سیکومینز نیز هستند، به نصف قیمت فروخته می شود. بنابراین، این منجر به زیان ۷ میلیارد دلاری برای Gécamines، شریک کنگویی شده است.

جامعه مدنی کنگو از پیشرفت هایی که تاکنون انجام شده راضی نیست. کارشناسان میگویند که در سال ۲۰۰۸ کسانی که بر سر قرارداد مذاکره کردند در قبال نتیجه فاجعه بار آن مسئولیت دارند. رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، وزیران  وقت  از جمله حاضریین بودند و باید از آنها شکایت کرد و تاوان ظلمی که در حق مردم کنگو انجام شده است را  باید بپردازند. در  گزارش حسابرسی اشاره شده است که ۸۲۲ میلیون دلار منتسب به توسعه زیرساخت توسط سیکومینز تا حد زیادی متورم است و آنچه را که در زمین انجام شده منعکس نمی کند. بیمارستان Cinquentenaire کینشاسا و ۱۱۴ میلیون دلار هزینه شده برای بازسازی آن به عنوان مثال ذکر می شود. انجمن حقوق بشر اسادو میگوید این به معنای سرمایه گذاری ۲۰۰ هزار دلاری برای هر تخت است که بسیار غیر متعارف است. همچنین ده میلیون دلار برای ساخت ورزشگاه بوکاوو در نیاتنده در نظر گرفته شده است. حسابرس دولت میگوید در واقع ۳ میلیون دلار برای ورزشگاه هزینه شده است در حالی که باید در سال ۲۰۱۹  این ورزشگاه آماده می شد که هنوز هم  در حال ساخت است. فرودگاه های گوما و بوکاوو هرگز بازسازی نشدهاست. سدهای برق آبی کاکوبولا و کتنده هرگز ساخته نشدند و از ۳۶۵۶ کیلومتر جاده وعده داده شده فقط ۵۳۶ کیلومتر ساخته شده است. یکی از مشاوران وزارت دارایی کنگو در سال ۲۰۱۱ به سازمان حمایت از شاهدان جهانی گفت که جمهوری دموکراتیک کنگو در هنگام مذاکره در مورد معامله در موقعیت بسیار ضعیفی قرار داشت، “مانند یک مرد بیمار”.

شاخص ظرفیت های تولیدی(PCI)

یکی از مهمترین شاخص های توسعه در صنایع معدنی  استفاده مناسب از ظرفیت بهینه تولیدی است. ظرفیت بهینه تولیدی در علم اقتصاد  برای کشورهای در حال توسعه نظیر ایران به ظرفیتی میگویند که به استفاده مطلوب از سرمایه (که مشخصه آن کمیابی است)  در یک سطح تولیدی دارای مقیاس قابل قبول برای تامین نیازهای اولیه کشور( ازجمله جلوگیری از واردات و خروج ارز)بی انجامد.  در خصوص “ظرفیت تولید” تعاریف و روش های مختلفی توسط مهندسین و اقتصاددانان ارائه شده است  البته تعریف اقتصاد دانان با تعریف مهندسین بسیار متفاوت است، زیرا چیزی که از نظر فنی و تکنولوژیکی امکان پذیر است ممکن است از نظر اقتصادی مطلوب نباشد. بطور ساده ،ظرفیت تولید را می توان حداکثر سطح تولید ممکن برای یک بنگاه یا جایی که نسبت سرمایه به تولید در حداقل قرار داشته باشد تعریف نمود. تفاوت بین ظرفیت تولید از نگاه مهندسی و ظرفیت تولید از نگاه اقتصادی را ظرفیت خالی اضافی عمدی یا برنامه ریزی شده و تفاوت بین ظرفیت تولید اقتصاد دانان و میزان تولید واقعی را ظرفیت تولید خالی اضافی غیر عمدی و ناخواسته می گویند.

شاخص ظرفیت های تولیدی (PCI) که توسط آنکتاد معرفی شده ابزاری پویا و کاربردی برای کشورهای در حال توسعه است تا  در درک وضعیت ظرفیت تولیدی خود و چگونگی بهبود آن اقدام کنند. یکی از اهداف آنکتاد در تهیه گزارش‌های PCI، شناسایی اندازه‌گیری و محک زدن ظرفیت‌های تولیدی در سطح جهان و ترسیم شکاف‌های بین اقتصادهای توسعه‌یافته و درحال توسعه و همچنین بین کشورهای درحال توسعه است. اختلافات در توسعه اقتصادی در کشورها و مناطق نتیجه شکاف در ظرفیت‌های تولیدی آنهاست. آنکتاد تاکید دارد بهره‌گیری از ظرفیت‌های مولد کشورها اساسا به ایجاد، حفظ و استفاده از ظرفیت‌های تولیدی برای پیشبرد توسعه بستگی دارد. این نیاز به تغییر از طریق مداخلات مبتنی‌بر رویکردهای منسجم در کل اقتصاد برای از بین بردن محدودیت‌های توسعه نیاز دارد. البته مهم است که این اقدامات و مداخلات در سطح داخلی باید مورد حمایت قرار گیرد.

آنکتاد بر اساس کار طولانی مدت بر روی ظرفیت های تولیدی کشورهای موفق مطالعه کرده است و پس از جمع بندی نظرات کارشناسان برای ایجاد رشد اقتصادی فراگیر و پایدار و دستیابی به توسعه پایدار ، این ظرفیت را ضروری میداند. ظرفیت‌های تولیدی، منابع تولیدی، قابلیت‌های کارآفرینی و پیوندهای تولیدی هستند که مجموعاً توانایی یک کشور را برای تولید کالاها و خدماتی که به رشد و توسعه آن کمک می‌کند، تعیین می‌کنند. این شاخص می‌تواند به تشخیص حوزه‌هایی که ممکن است کشورها در آن‌ها پیشتاز باشند یا عقب بمانند، کمک کند، جایی که سیاست‌ها کارایی را می خواهد علاقه مند است تا نقاط اصلاح پذیر را تعیین کند. این یک نقشه راه برای اقدامات و مداخلات سیاستگذاری آتی تحت هشت مؤلفه اصلی قرار میگیردکه توسط نهادهای مهم اقتصادی پیشنهاد می شود:

  • سرمایه انسانی
  • سرمایه طبیعی
  • فناوری اطلاعات و ارتباطات
  • تغیییرات ساختاری
  • انرژی  لازم مانند آب،برق و گاز
  • نظام حمل و نقل
  • مؤسسات و نهادهای اقتصادی لازم بخش خصوصی

بعنوان مثال ، ظرفیت شاخص تولیدی کشور کنگو در رتبه ۱۸۰ کشورهای جهان قرار دارد و تقریباً ضعیف ترین و بدترین عملکرد را داشته است.جالب است که کنگو بجز منابع طبیعی و توسعه بخش خصوصی( که به نظر میرسد ارکان غارتگر اقتصاد کنگو هستند) در هیچ یک از شاخصها حتی در میان کشورهای هم تراز آفریقایی نیز قرار ندارد.

درسهایی از اقتصاد و توسعه معادن کنگو

چند نکته کلیدی و درس بزرگ را میتوان از اقتصاد معادن مس و کبالت کنگو تجویز کرد تا در ۴ دام خطرناک زیر قرار نگیریم:

اول: تعیین ظرفیت بهینه تولید با لحاظ نیاز های داخل و ترکیب مناسب صادراتی برای دوره های بلندمدت

گلنکور و شرکتهای چینی به دنبال تاراج معادن مس و کبالت کنگو هستند و ظرفیت نصب شده در معادن مس کنگو نشان میدهد که هر قدر این تاراج با سرعت و شتاب بیشتری همراه شود برگشت سرمایه سریع تر میشود.ظرفیت بالای تولید باید با نیازهای داخلی و امکان صادرات کالا صورت پذیرد و توسعه آن باید با توجه به وضعیت ژئوپلتیک منطقه میسر گردد.مس جزو کالاهای استراتژیک و حیاتی است و در شرایط تحریم میتواند تحت رصد نهادهای کنترلگر جهانی قرار گیرد. درحال حاضر،بیش از نیمی از کاتد مس صادر میشود و در بهترین شرایط قبل از تحریم، ریجستری کالا در بازارهای بین المللی(لندن،نیویورک و شانگهای بعنوان ۳ بازار بزرگ ریجسیتری) به دلیل شرایط نظام سلطه و استکبار جهانی ممکن نبوده و محصول مس کاتد با کیفیت ایران را که در سطح استانداردهای جهانی با پرمیوم مناسب است با پرمیوم حداقلی در بازارهای صادراتی خریداری میکنند.

دوم: اتلاف منابع بین نسلی بدون داشتن استراتژی بلندمدت

کشورهای تولید کننده مس در جهان ترکیب مناسبی از بهره برداری از معدن، تبدیل محصول نهایی و صادرات را با توجه به نیازهای داخلی و امکانات صادراتی برنامه ریزی می نمایند.باید بین ظرفیت تولید فعلی و آتی یک برنامه راهبردی و هدف دار داشته باشیم و با نظر خواهی از دست اندرکاران و کارشناسان خبره این صنعت به یک راهبرد موردتوافق در بلندمدت دست یابیم.استراتژی توسعه صنعت مس اتفاقی خلق نمیشود و باید بر مبنای تحلیل دقیق جغرافیای سیاسی منطقه و کشورهای موثر دارای منابع معدنی و نهایتاً امکانات مالی کشور  تهیه و تنظیم شود.

سوم: انتقال تکنولوژی های با راندمان پایین و اتلاف منابع مالی بلندمدت

در دام شرکتها و تجهیزات  خارجی بی کیفیت نیافتیم چرا که آنها با خرید مس و تهی کردن منابع معدنی کشورها قصد دارند تا تکنولوژی های بی کیفیت تولید مس و با راندمان پایین را که بسیار ارزانتر از مشابه با کیفیت آن در بازارهای بین المللی است با قیمتی بسیار گزاف به کشورهای هدف سرازیر نمایند. بیشتر معادن کنگو( بجز معدن دیکولووه   155 هزار تن کاتد، معدن تنکه ۲۰۹ هزار تن، معدن کامفوندوا ۴۰۰ هزار تن) دارای ظرفیت کمتر از ۱۰۰ هزار تن مس کاتد هستند. در واقع شرکتهای چینی و اروپایی با برندهای ارزان تر با حداقل راندمان و اتلاف منابع با تکنولوژی های با کارایی پایین تر به دنبال حداکثر بهره برداری و سرعت سودسازی خود هستند.

چهارم:جلوگیری  ازتوسعه شتابزده و تجهیز معادن بدون لحاظ ساختارها و مکانیزمهای نوین مدیریتی

 نحوه مدیریت این معادن و دستکاری در ارقام تخلیه معادن منتج به فساد اداری گسترده در کنگو به خصوص بخش معدن شده است.مردم کنگو نه تنها از این منابع سرشمار بهره ای از منظر ثروت نبرده اند بلکه منابع بین نسلی نیز به تاراج رفته است. هرچند انتقال تکنولوژی و ماشین آلات جدید، فناوری بهتر و سرمایه گذاری بیشتر در زیرساخت ها به افزایش بازده صنایع کمک میکند اما افزایش شدید و پایدار در بهره وری (یعنی افزایش کارایی کارگران) نیروی محرکه توسعه اقتصادی است. درواقع سرمایه به عنوان مهم‌ترین منبع رشد اقتصادی توسعه نیست و این موضوع که با منابع مالی ، توسعه سریع رخ میدهد نشان‌دهنده انحراف از دیدگاه های جدید و توجه صرف به رویکرد سنتی توسعه است که در آن سرمایه‌گذاری  با سرمایه حرف اول را می‌زند.آموزش و توسعه مهارت نیروی انسانی و دسترسی به نظامهای مدیریتی نوین و سیستم های اطلاعاتی است که رقابت پذیری بین المللی صنعت را به ارمغان می آورد. نظر میرسد برای رقابت پذیری مسیری بلندمدت لازم داریم تا با صرف هزینه های آموزش و مهارت آموزی کارکنان و تهیه زیرساختهای ارتباطی و اطلاعاتی بتوانیم به بهره وری لازم دست یابیم.

 جمع بندی

سرمایه گذاری در معادن فرایندی است که نیاز به صبوری و بردباری و تفکر طولانی مدت و دقت لازم برای بهر برداری طی دوره ای بلندمدت و بیش  از ۱۰ سال را می طلبد. تجربه کونگو درسی جدی است تا معدنکاران در سرابی از ابهام اقتصادی فرو نرفته و از طرحهایی که سرمایه بین نسلی را به نقاط نامشخصی هدایت میکنند و با استانداردهای جهانی نیز مشابهت و مطابقت ندارد اجتناب جدی کنند.امروزه بیش از چند صد میلیارد دلار در دل طرح هایی رفته است که کمتر از ۱۰ درصد پیشرفت فیزیکی دارند و اقتصاد کشور را با مشکل جدی همراه کرده اند. سرمایه گذاری لازم برای یک تن کاتد مس که از معدن (کنسانتره) حاصل میشود بسته به عوامل محیطی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار است و برای ایجاد ۱.۱ میلیون تن کاتد جدید نیاز به ۱۱ تا ۱۵ میلیارد دلار سرمایه گذاری جدید و توسعه سرمایه گذاری در زیرساختها در یک دوره بلندمدت ۱۰ ساله لازم دارد. صرف نظر از دسترسی به تامین منابع مالی این مهم، امکان این حجم از سرمایه گذاری قطعاً در دوره  5 ساله بدون لحاظ و دقت به موارد ۴ گانه فوق با ابهام جدی همراه است.


[۱] Resource curse

[۲] Sicomines

[۳] Productive Capacities Index

سرمایه داری وابستگان(Crony capitalism)

دکتر کیارش مهرانی
استادیار و مدرس علوم مالی
شهریور ۱۴۰۲

دانلود pdf مقاله از لینک زیر:

http://kmehrani.ir/wp-content/uploads/2023/09/سرمایه-داری-وابستگانکرونیسم.pdf

در نظام های سرمایه داری، سرمایه داری وابستگان(Crony capitalism) یا به اصطلاح کرونیسم(cronyism) که همانا پارتی بازی ، رفیق بازی و رانت سازی معنی میدهد نتیجه دخالت بیش از حد دولتها در بازار است که ناگزیر به ترکیبی سمی از شرکت ها و مقامات دولتی می انجامد که بخش های اقتصادی را اداره می کنند.
اولین استفاده گسترده از اصطلاح “سرمایه داری وابستگان” در دهه ۱۹۸۰ برای توصیف اقتصاد فیلیپین تحت دیکتاتوری فردیناند مارکوس به وجود آمد و نمونه تقریباً مشابه آن در دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ شمسی در ایران شکل گرفت. به برخی از همکاران رئیس جمهور سابق فیلیپین، فردیناند مارکوس کمیسیون‌ها، پروژه‌ها و بودجه‌های دولتی اعطا شد که بسیاری از آنها بعداً به دلیل فساد، سوء استفاده از بودجه و بی‌توجهی به قانون اساسی فیلیپین مورد تحقیق قرار گرفتند. به دوستان وی موقعیت‌های استراتژیک هم در دولت و هم در بخش خصوصی داده شد تا مارکوس‌ها کنترل صنایع اصلی کشور را در دست بگیرند.برخی از اقتصادان ها این دوره را به دوران غارت مارکوس می نامند که ویژگی این دوره به شرح زیر بود:
• ایجاد انحصار و تحت کنترل قرار دادن آنها
• اعطای وام به نزدیکان از بانک ها و/یا موسسات مالی دولتی؛
• تصرف اجباری شرکت های مختلف دولتی یا خصوصی با مبلغ اسمی
• حمله مستقیم به خزانه داری عمومی و موسسات مالی دولتی؛
• صدور احکام یا دستورات ریاست جمهوری که به دوستان خود امکان جمع آوری ثروت را می داد.
• رشوه و پورسانت از سوی شرکت‌هایی که در فیلیپین تجارت کردند.
• استفاده از شرکت های پوسته ای و شرکت های ساختگی برای پولشویی در خارج از کشور؛
• کاهش کمک های خارجی و سایر اشکال کمک های بین المللی؛ و
• پنهان کردن ثروت در حساب های بانکی خارج از کشور با استفاده از نام مستعار یا نام رمز
سرمایه داری وابستگان ، یک سیستم اقتصادی است که در آن کسب و کارها نه در نتیجه سرمایه گذاری آزاد، بلکه بیشتر از طریق انباشت سرمایه بر اساس وابستگی بین یک طبقه تجاری با طبقه سیاسی رشد می کنند. این نوع سرمایه داری، غالباً با دستکاری روابط قدرتهای دولتی توسط دارندگان منافع تجاری (به‌جای رقابت و بدون محدودیت) در کسب مجوزها، با اخذکمک‌های مالی ، گرفتن معافیت‌های مالیاتی یا سایر اشکال مداخله گونه دولت بر سر منابعی که منافع تجاری در آنها نفوذ ناروا اعمال می‌کند به دست می‌آید. به عنوان مثال، امتیاز معدن برای تامین مواد اولیه یا انعقاد قرارداد برای فعالیتهای عمومی به گروهی خاص داده میشود، در این صورت نه صرفاً از طریق کسب درآمد در بازار، بلکه از طریق ویژه گزینی( به معنی واقعی رانت) و با استفاده از انحصار اقتصاد به گردش می آید. در این مدل سرمایه داری،کارآفرینی و شیوه‌های نوآورانه که به دنبال پاداش دادن به ریسک است از نطفه خفه می‌شود، زیرا ارزش افزوده کمی توسط کسب‌وکارهای فاقد وابستگی ایجاد می‌شود.منابع مالی عمدتاً به سرمایه داران وابسته به دولت، سیاسیون و رسانه های تحت فرمان سرازیر می شوند و زمانی که این نوع روابط با اقتصاد پیوند میخورد اقتصاد سالم را مخدوش و جامعه را تا حدی تحت تأثیر قرار می دهد که آرمان های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بجای خدمت به مردم در خدمت به فساد قرار میگیرد. سبک ترین شکل سرمایه داری وابستگان، سرمایه داری رفاقتی است که شامل تبانی بین بازیگران بازاری است که به طور رسمی توسط دولت تحمیل یا به گونه رازآلودی در بین دوستان نزدیک به دولتمردان توزیع می شود. در حالی که شاید در این نوع نظام اقتصادی به ظاهر رقابتی سبک وجود دارد ، اما در درخواست یارانه یا کمک یا جانب گیری مقررات، توسط یک جبهه واحد (که گاهی انجمن صنفی یا گروه تجاری صنعتی نامیده می شود) از دولت بصورت مستمر در اقتصاد به چشم میخورد. اصطلاح سرمایه داری وابستگان عموماً زمانی استفاده می شود که این شیوه ها یا بر اقتصاد به عنوان یک کل واحد تسلط می یابد یا بر ارزشمند ترین صنایع کشور مستولی میشوند . در این نظام،قوانین و مقررات بصورتی عامدانه مبهم بوده و تکرار این ابهام در چنین سیستم هایی رواج فراوان دارد. به طور دقیق تر چنین قوانینی عملاً مانع بسیاری از فعالیت های تجاری می شود، و در عمل فقط به طور نامنظم اجرا می شوند. شبح اعمال چنین قوانینی به طور ناگهانی بر یک تجارت، انگیزه ماندن را بعنوان لطف مقامات سیاسی ایجاد می کند. رقبای دردسرساز که از حد خود فراتر میروند اگر بخواهند این قوانین را به طور ناگهانی زیر پا بگذارند یا نادیده بگیرند نتیجتاً حذف تجاری یا منجر به جریمه یا حتی زندانشان می شود. حتی در کشورهای دموکراتیک پردرآمد با سیستم‌های حقوقی تثبیت‌شده و آزادی مطبوعات، دولت فربه تر معمولاً با افزایش فساد سیاسی همراه است. اصطلاح سرمایه داری وابستگان در ابتدا به کشورهای درگیر در بحران مالی آسیایی در سال ۱۹۹۷ مانند اندونزی، کره جنوبی و تایلند اطلاق میشد. در این موارد، از این اصطلاح برای اشاره به این که چگونه اعضای خانواده رهبران حاکم بدون هیچ توجیه غیرسیاسی بسیار ثروتمند می شوند استفاده می شد. این اصطلاح برای سیستم الیگارشی در روسیه نیز به کار رفته است. دخالت مستقیم بیشتر دولتها در یک بخش خاص نیز می‌تواند به حوزه‌های خاصی از سرمایه‌داری وابستگان منجر شود، حتی اگر اقتصاد به عنوان یک کل واحد رقابتی باشد. این امر در بخش‌ منابع طبیعی از طریق اعطای امتیازات معدن یا حفاری رایج‌تر است اما از طریق فرآیندی به نام تسخیر نظارتی که در آن سازمان‌های دولتی مسئول تنظیم یک صنعت توسط آن صنعت کنترل می‌شوند، ممکن میشود. دولت ها اغلب با حسن نیت، سازمان های دولتی را برای تنظیم گری صنایع ایجاد می کنند با این حال، اعضای یک صنعت از وابستگان علاقه بسیار زیادی به اقدامات نهادهای نظارتی داشته و بقیه شهروندان فقط اندکی تحت تأثیر قرار می گیرند در نتیجه، بازیگران فعلی صنعت تحت کنترل ناظر قرار گرفته و بجای جلوگیری از منافع غیر معمول تبدیل به انتقال دهنده منافع نامتعارف میشوند.
از نظر سیاسی، سرمایه داری وابستگان هم برای بنیادگرایان راست بازار و هم برای شکاکان بازار چپ تحقیر می شود. اولی هر سیاست دولتی را که بر تخصیص منابع تأثیر می گذارد – از جمله سیاست صنعتی، اقدام مثبت، و دستورات ESG (حکومت زیست محیطی-اجتماعی) – را وابستگی و مبتنی بر رفاقت(بجای آزادی و رقابت) می داند زیرا منافع آن برای گزیده ای از افراد و مشاغل و به ضرر سایرین و عموم است و تنها در صورتی می توان آن را از بین برد که سیاست های توهین آمیزی که تجارت و سیاست را به هم مرتبط می کند را بتوان لغو کرد. گروه دوم یا بدبینان بازار، معتقدند که «بازار» به خودی خود ناقص است، بنابراین منابع را به اشتباه تخصیص می دهد که معمولاً بر اساس روابط قدرتهای موجود در جامعه، از جمله «تسخیر دولت» توسط صاحبان منافع تجاری که ممکن است شامل رشوه و فساد آشکار باشد یا نباشد ایجاد میشود.
شاخص سرمایه داری وابستگان
شاخص سرمایه داری وابستگان ، شاخصی است که توسط روزنامه بریتانیایی اکونومیست منتشر شده است که مدعی محاسبه درآمد و معیشت مردم یک کشور یا شهر خاص با اقتصاد سرمایه داری « تحت تأثیر سرمایه داری های وابستگان » را می سنجد. این یک سنجه از سرمایه داری وابستگان است که در سال ۲۰۱۴ طراحی شده است. هدف این شاخص این است که یک روند اندازه گیری در تعداد رانت خواران اقتصادی را بسنجد. فرض بر این است که به دلیل سیاست های سیاسی دلخواه مقامات دولتی، سرمایه گذاران در حال افزایش ثروت و منافع خود هستند. در نتیجه، به جای تولید ثروت بیشتر برای کل جامعه، بخش بزرگی از ثمره کار مردم را به دست می آورند.
روشی که اکونومیست تخمین می زند این است که با داده های فوربس شروع کرده است. این مجله تقریباً چهار دهه است که فهرست سالانه ثروتمندان جهان را منتشر کرده است. در سال ۱۹۹۸ تخمین زد که ۲۰۹ میلیاردر با ثروت کل یک تریلیون دلار، معادل ۳ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی وجود دارد. امسال این نشریه جزئیات ۲۶۴۰ میلیاردر به ارزش ۱۲ تریلیون دلار یا ۱۲ درصد تولید ناخالص داخلی را منتشر کرد. اکثر موارد ذکر شده در بخش های رانت جویی فعالیت نمی کنند. با تعدیل افزایش قیمت ها – یک میلیارد دلار در سال ۱۹۹۸ اکنون معادل ۳.۳ میلیارد دلار است و در مجموع ۸۷۷ میلیاردر (به قیمت سال ۱۹۹۸) با ثروت جمعی ۹ تریلیون دلار وجود دارد.
اکونومیست منبع ثروت را به بخش‌های رانت‌جو و غیر رانت‌جو طبقه‌بندی می‌کند. رانت اقتصادی مازادی است که پس از کسر کردن سرمایه و هزینه های نیروی کار و در صورتی که رقابت کامل وجود میداشت باید به سمت صفر می شد. رانت خواری در بخش های نزدیک به دولتها از جمله بانکداری، ساخت و ساز، املاک و منابع طبیعی رایج است. گاهی اوقات ممکن است رانت جویان با دستیابی به زمین، مجوزها و منابع، درآمد خود را بطور غیر طبیعی افزایش دهند. آنها ممکن است برای محدود کردن رقابت بالابی کردن با دولتها برای تدوین قوانین دنج کارتل تشکیل داده و ثروت اضافی برای خود خلق کنند.

بر اساس آخرین برآورداز شاخص سرمایه داری وابستگان ، که برای اولین بار تخمین زد که ثروتمندان تقریباً یک دهه پیش چقدر از صنایع رانت جویانه سود می برند، ثروت سرمایه داران وابستگان از ۳۱۵ میلیارد دلار یا ۱ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی در ۲۵ سال پیش ، اکنون به ۳ تریلیون دلار یا تقریباً ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی روبه افزایش گذاشته است. حدود ۶۵ درصد افزایش برای آمریکا، چین، هند و روسیه بوده است. به طور کلی ۴۰ درصد از ثروت سرمایه داری وابسته از کشورهای خودکامه ناشی می شود و ۹ درصد از تولید ناخالص داخلی آنها را تشکیل می دهد. صدها میلیاردر در سرتاسر جهان وجود دارند که اعتقاد بر این است که ثروت آنها عمدتاً از بخش هایی نشأت می گیرد که اغلب دارای معاملات ناپسند با دولتها هستند.
شاخص سرمایه داری وابستگان در سال ۲۰۲۳ نیز منتشر شد. روسیه، با فاصله زیاد، بالاترین رتبه را داشت و ثروت میلیاردرهای بخش‌های وابسته به ۱۹ درصد تولید ناخالص داخلی آن ‌رسید. در ۲۰ سال گذشته، پایتخت بریتانیا به قدری مورد استقبال الیگارش های روسی قرار گرفته است که به “لندنگراد[۱]” معروف شده است. لندنگراد نام مستعار لندن است که اشاره ای به حضور زیاد روس ها در بریتانیا دارد. بسیاری از روسهای وابسته به دولت عمارت های غول آسا خریده اند. ثروت هنگفت بسیاری از همکاران ولادیمیر پوتین مشکل سرمایه داری وابستگان را بیشتر برجسته کرده است. چین کاهش قابل توجهی در شاخص خود را ثبت کرده است، به طوری که کل ثروت میلیاردرها از بخش های وابسته از تقریباً نصف در سال ۲۰۱۰ به حدود یک چهارم در سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است.

آمریکا بار ، سرمایه‌دارترین کشور در شاخص اکونومیست است . ثروت میلیاردرها از بخش های وابسته به ۱۹ درصد تولید ناخالص داخلی می رسد. با این حال، تأثیرات جنگ اوکراین واضح است. ثروت وابستگان از ۴۵۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ به ۳۸۷ میلیارد دلار در سال جاری کاهش یافته است. تنها یک پنجم از ثروت میلیاردرهای روسی از بخش‌های غیر وابسته به دست می‌آید که نشان می‌دهد اقتصاد آن چقدر مخدوش است. بر اساس این گزارش، ثروت سرمایه‌داران وابسته هندی در بخش‌هایی مانند بانک‌داری، دفاعی، صنایع استخراجی و ساخت‌وساز، نزدیک به ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل می‌دهد که از ۵ درصد در دهه گذشته افزایش یافته است. در سال ۲۰۲۱، هند در رتبه هفتم این شاخص قرار داشت.