دکتر کیارش مهرانی
استادیار دانشگاه و مدرس علوم مالی
یک ضرب المثل قدیمی در وال استریت وجود دارد که می گوید بازار فقط توسط دو احساس هدایت می شود: ترس و طمع. اگرچه این یک ساده سازی بیش از حد است، اما اغلب می تواند درست باشد. با این حال، تسلیم شدن در برابر این احساسات میتواند به سبد سرمایهگذاران، ثبات بازار سهام و حتی اقتصاد در کل آسیب جدی وارد کند. ادبیات آکادمیک گسترده ای وجود دارد که به عنوان مالی رفتاری شناخته می شود، که به موضوع درک روانشناسی بازار اختصاص دارد.
کشمکش بیوقفه بازار سهام بین گاوها و خرسها چیزی است که منجر به افزایش قیمتها و تسریع افت بازار میشود. صرف نظر از سبک تحلیل یا سیستمی که معاملهگران به کار میگیرند، یکی از هدفهای اصلی تلاشهای تجاری آنها، درک میزان کنترل گاوها یا خرسها در هر زمان معین و پیشبینی اینکه چه کسی باید قدرت را در آینده نزدیک تا دور حفظ کند، است. متأسفانه، تمایل طبیعی معامله گران به دنبال کردن جمعیت اغلب مانع از دیدن این موضوع می شود. در اینجا نگاهی خواهیم انداخت به اینکه چگونه روانشناسی بازار و امور مالی رفتاری بازارهای گاو و خرس را به طور انبوه به حرکت در می آورند.
- در حالی که سرمایه گذاران منفرد معمولاً دوست دارند خود را به عنوان تصمیم گیری مستقل و عینی تصور کنند، آنها اغلب در هوس پنهان روانشناسی بازار گسترده تر هستند.
- رفتار جمعیت در بازارها برای قرن ها شناخته شده است، با حباب های مختلف دارایی مانند لاله معروف هلندی که به قدرت توده ها نسبت داده می شود.
- رفتار گلهداری میتواند جرقه رالیهای بزرگ و بیاساس در بازار و فروشهایی را ایجاد کند که اغلب فاقد حمایت اساسی برای توجیه اقدام قیمت هستند.
جنون توده واری
یکی از راههای نگریستن به بازار بهعنوان یک توده بیسازمانده، مجموعه ای از افراد است که تنها هدف مشترکشان تعیین وضعیت آینده اقتصاد – یا توازن قدرت بین خوشبینها (گاوهای نر) و بدبینها (خرسها)) است – و در نتیجه کسب درآمد از یک وضعیت صحیح است. تصمیم تجاری امروز گرفته شده که در آینده نتیجه خواهد داد.
با این حال، درک این نکته مهم است که توده ها از افراد مختلفی تشکیل شده است که هر یک مستعد احساسات رقابتی و متضاد هستند. خوش بینی و بدبینی، امید و ترس – همه این احساسات می توانند در یک سرمایه گذار در زمان های مختلف یا در چندین سرمایه گذار یا گروه به طور همزمان وجود داشته باشند. در هر تصمیم معاملاتی، هدف اصلی این است که این احساسات را درک کنید و از این طریق روانشناسی جمعیت بازار را ارزیابی کنید.
کتاب معروف چارلز مکی در سال ۱۸۵۲، «هذیانهای مردمی فوقالعاده و جنون توده ها»، شاید بیشترین استناد در بحث درباره پدیدههای بازار باشد، از لالهمانیا در هلند قرن هفدهم تا حبابهای دیگر. داستان یک داستان آشنا است: یک بازار صعودی پایدار در برخی کالاها، ارزها یا سهام، عموم مردم را به این باور می رساند که این روند نمی تواند پایان یابد. چنین تفکر خوشبینانهای باعث میشود که عموم مردم در به دست آوردن هدف شیدایی بیش از حد خود را گسترش دهند، در حالی که وامدهندگان برای تغذیه آتش بر روی یکدیگر میافتند.
در نهایت، هنگامی که سرمایه گذاران شروع به فکر می کنند که بازار آنقدر که در ابتدا تصور می کردند قوی نیست، ترس ایجاد می شود. به ناچار، بازار به خودی خود فرو می ریزد زیرا ترس به فروش وحشتناک تبدیل می شود و مارپیچ باطلی ایجاد می کند که بازار را به نقطه ای پایین تر از قبل از شروع شیدایی می رساند و احتمالاً سال ها طول می کشد تا بهبود یابد.
درک رفتار توده وار(گله ای)
کلید چنین پدیدههای گستردهای در ماهیت گله واری توده ها نهفته است: روشی که در آن مجموعهای از افراد معمولاً آرام و منطقی میتوانند تحت تأثیر چنین احساساتی قرار گیرند، وقتی به نظر میرسد همسالانشان به شیوهای جهانی خاص رفتار میکنند. کسانی که رفتار انسان را مطالعه می کنند بارها دریافته اند که ترس از دست دادن فرصت برای کسب سود، انگیزه پایدارتری نسبت به ترس از دست دادن پس انداز زندگی است. در سطح بنیادی خود، این ترس از کنار گذاشته شدن یا شکست در زمانی که به نظر می رسد دوستان، اقوام و همسایگان شما در حال انجام آن هستند، قدرت غالب جمعیت را به حرکت در می آورد.
انسانها ذاتاً می خواهند بخشی از جامعه ای متشکل از افراد با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی-اقتصادی مشترک باشند. با این وجود، مردم هنوز فردیت خود را گرامی می دارند و مسئولیت رفاه خود را بر عهده می گیرند. گاهی اوقات می توان سرمایه گذاران را وادار کرد که گله را دنبال کنند، چه از طریق خرید در بالای یک رالی بازار و چه از طریق پریدن از کشتی در یک بازار فروش. مالی رفتاری این رفتار را به تمایل طبیعی انسان به تأثیرپذیری از تأثیرات اجتماعی نسبت می دهد که باعث ترس از تنها ماندن یا ترس از دست دادن می شود.
یکی دیگر از نیروهای محرک پشت رفتار جمعیت، تمایل ما به جستجوی رهبری در قالب توازن نظر تود واری است (از آنجایی که فکر میکنیم اکثریت باید درست باشند) یا در قالب چند نفر کلیدی که به نظر میرسد در حال هدایت توده ها هستند. رفتارشان به دلیل توانایی غیرعادی آنها در پیش بینی آینده است. در مواقع عدم اطمینان (و چه چیزی نامطمئنتر از انتخابهای متعدد پیش روی ما در دنیای تجارت است؟)، ما به رهبران قوی نگاه میکنیم تا رفتار خود را راهنمایی کنند و نمونههایی برای دنبال کردن ارائه کنند. گورو(guru) یا رهبران توده ها و به ظاهر دانای بازار تنها یکی از نمونههایی از آن دسته از افرادی است که ادعا میکند بهعنوان یک رهبر دانای توده ها ایستاده اند، اما ظاهرش اولین چیزی است که وقتی جزر و مد شیدایی در نهایت تغییر میکند، فرو میریزد.
به دلیل قدرت طاقت فرسای توده ها و تمایل به ادامه روندها برای دوره های زمانی طولانی بر اساس این قدرت، معامله گر فردی منطقی با معمایی روبرو می شود: آیا آنها از قدرت انبوهی های خشمگین پیروی می کنند یا سرکشی می کنند. با این فرض که تصمیمات آنها که به خوبی تجزیه و تحلیل شده است بر جنون اطراف غالب خواهد شد؟ راه حل این مشکل در واقع بسیار ساده است: وقتی جمعیت با تحلیل شما مخالفت می کند، آن را دنبال کنید و ضررهای خود را کاهش دهید و زمانی که جمعیت علیه شما مخالفت کردند، از بازار خارج شوید! هم دنبال کردن جمعیت و هم بیرون رفتن چالش های منحصر به فرد خود را دارند.
خطرات پیروی از توده ها
کلید موفقیت پایدار در تجارت، ایجاد یک سیستم فردی و مستقل است که ویژگی های مثبت تجزیه و تحلیل دقیق، غیر احساسی، منطقی و اجرای بسیار منظم را نشان می دهد. انتخاب بستگی به تمایل منحصر به فرد معامله گر به نمودار و تحلیل فنی دارد. اگر واقعیت بازار با اصول سیستم معامله گر سازگار باشد، یک حرفه موفق و سودآور متولد می شود (حداقل در حال حاضر).
بنابراین وضعیت ایدهآل برای هر معاملهگری، همترازی زیبایی است که زمانی اتفاق میافتد که جمعیت بازار و سیستم تحلیل انتخابی یک فرد برای ایجاد سودآوری توطئه کنند. این زمانی است که به نظر می رسد مردم سیستم تجزیه و تحلیل شما را تأیید می کنند و احتمالاً همان موقعیتی است که بالاترین سود شما در کوتاه مدت به دست می آید. با این حال، این بالقوهترین وضعیت ویرانگر در میانمدت تا بلندمدت است، زیرا معاملهگر منفرد میتواند با تأیید تحلیلهایشان دچار احساس امنیت کاذب شود. سپس معاملهگر بهطور نامحسوس و غیرقابل برگشت به جمع ملحق میشود، از سیستم فردی خود دور میشود و به تصمیمات دیگران اعتبار فزایندهای میدهد.
به ناچار زمانی فرا می رسد که رفتار جمعیت از جهتی که سیستم تحلیلی معامله گر پیشنهاد می کند، متفاوت می شود و این زمان دقیقی است که معامله گر باید ترمز کند و از موقعیت خود خارج شود. همچنین این سختترین زمان برای خروج از یک موقعیت برنده است، زیرا به راحتی میتوان سیگنالی را که فرد دریافت میکند، حدس زد و فقط کمی سودآوری بیشتری داشت. همانطور که همیشه وجود دارد، دور شدن از سیستم ممکن است برای مدتی مثمر ثمر باشد، اما در دراز مدت، این رویکرد فردی، منظم و تحلیلی است که بر تبعیت کورکورانه اطرافیان شما پیروز می شود.
مخالفت با جمعیت و بیرون رفتن
بهترین تصمیم یک معامله گر زمانی گرفته می شود که یک برنامه مکتوب داشته باشد که دقیقاً تحت چه شرایطی وارد معامله شده و از آن خارج می شود. این شرایط ممکن است به خوبی توسط جمعیت هدایت شود، یا ممکن است بدون توجه به جهت حرکت جمعیت رخ دهد. و مواقعی وجود خواهد داشت که سیستم معامله گر سیگنالی را صادر می کند که دقیقاً خلاف جهتی است که جمعیت در آن حرکت می کند. این وضعیت اخیر است که یک معامله گر باید بسیار محتاط باشد.
به یک معنا، جمعیت در کوتاه مدت هرگز اشتباه نمی کنند. انجام اقدامات لازم، یا تفکر مخالف، استراتژی بسیار بهتری نسبت به تسلیم شدن در برابر یک ذهنیت لمینگ است، به خصوص زمانی که به نظر می رسد شور و نشاط غیرمنطقی بازار را فرا گرفته است. خوش بینی افراطی اغلب با صدرهای بازار همزمان است و بدبینی شدید در پایین ترین سطح بازار کاملاً مشهود است. نکته بدیهی این است که این افراطهای بازار تنها پس از واقعیت قابل شناسایی هستند. به عبارت دیگر، با وضوحی که فقط با نگاه به گذشته حاصل می شود.
سرمایهگذاران باهوش میدانند که زمان فروش زمانی است که قیمتها بسیار بالاتر از آن چیزی است که عوامل بنیادی نشان میدهند و زمان خرید زمانی است که قیمتها بسیار پایینتر از حد مجاز باشد. خوشبینی افراطی را باید در رگهای نزولی و بدبینی افراطی را صعودی نگریست، که برعکس طرز فکر جمعیت است.
وقتی جمعیت به سمتی حرکت میکند که برخلاف آنچه سیستم یک معاملهگر حفظ میکند، بهترین تصمیم معاملهگر این است که خارج شود! به عبارت دیگر، معاملهگر باید سود خود را بگیرد یا متوجه ضرر شود و در حاشیه بماند تا زمانی که یک بار دیگر سیگنال مثبت توسط سیستم صادر شود. بهتر است از مقدار معینی از سود بالقوه چشم پوشی کنیم تا از دست دادن هر مقدار از اصل سرمایه که به سختی به دست آورده ایم.
ما نمی توانیم همه چیز را کنترل کنیم
اگرچه این یک امر ضروری است، اما تلاش و کوشش نمی تواند شما را از همه چیز نجات دهد. مطالعات نشان دادهاند که سرمایهگذاران بیشتر تحت تأثیر رویدادهای جاری هستند – اخبار بازار، رویدادهای سیاسی، درآمدها و غیره – و سرمایهگذاری بلندمدت و اصول اقتصادی را نادیده میگیرند. علاوه بر این، اگر حرکتی در یک جهت شروع شود، سرمایهگذاران بیشتری را با زمان و شتاب جذب میکند.
تأثیر چنین رفتارهای لمینگ مانند در سالهای اخیر بدتر شده است و دلیل آن انبوه اخبار مالی، اقتصادی و غیره هیجانانگیز است که حساسیت سرمایهگذاران عاقل را بمباران میکند. این گسترش رسانه های مالی به ناچار روانشناسی سرمایه گذاران را تحت تأثیر قرار می دهد و لمینگ ها را به دنیا می آورد.
لمینگ در سرمایه گذاری چیست؟
“لمینگ” اصطلاحی تحقیرآمیز برای سرمایهگذاری است که ذهنیت گلهای را نشان میدهد و بدون انجام تحقیقات خود سرمایهگذاری میکند، که اغلب منجر به ضرر میشود. به کسی که کورکورانه جمعیتی را دنبال می کند – شاید حتی به سمت فاجعه – لمینگ نامیده می شود. در طول قرن گذشته، این اسطوره برای بیان نگرانیهای مدرن در مورد اینکه چگونه فردیت میتواند توسط پدیدههای تودهای، مانند جنبشهای سیاسی یا فرهنگ مصرف، غرق و نابود شود، مورد استفاده قرار گرفته است.
طبق افسانههای شهری، لمینگها جوندگان کوچکی هستند که به داشتن غرایزی معروف هستند که باعث میشود بهطور دورهای از صخرهها بهطور انبوه از صخرهها پرتاب شوند که نتیجه نهایی آن مرگ آنها است.
در واقع لمینگ یک جونده کوچک است که معمولا در قطب شمال یا نزدیک آن در بیوم های تاندرا یافت می شود. در فرهنگ عامه، یک افسانه قدیمی وجود دارد که آنها از صخره ها می پرند و دست به خودکشی دسته جمعی می زنند.
مانند بسیاری از جوندگان دیگر، لمینگها رشد دورهای جمعیت دارند و سپس در همه جهات پراکنده میشوند و به دنبال غذا و سرپناهی میگردند که زیستگاه طبیعی آنها نمیتواند فراهم کند. لمینگ نروژی و لمینگ قهوه ای دو مورد از معدود مهره دارانی هستند که به سرعت تکثیر می شوند به طوری که نوسانات جمعیت آنها آشفته است.. این که چرا جمعیت لمینگ تقریباً هر چهار سال یک بار، قبل از اینکه تعداد آنها به انقراض نزدیک شود، با چنین واریانس زیادی در نوسان هستند، مشخص نیست.
به بیان استعاری، لمینگ، در اصطلاح بازارهای مالی، به سرمایهگذاری اطلاق میشود که به راحتی تحت تأثیر غیرمنطقی بودن قیمتهای بازار قرار میگیرد که احتمال وقوع در افراطها وجود دارد، و از ترس از دست دادن چیزی که به اشتباه باور میکنند(یک فرصت طلایی است)، وارد آن میشود. انجام اقدامات لازم، یا تفکر مخالف، استراتژی بسیار بهتری نسبت به تسلیم شدن در برابر یک ذهنیت لمینگ است، به خصوص زمانی که به نظر می رسد شور و نشاط غیرمنطقی بازار را فرا گرفته است.
پدیده لمینگ در روانشناسی مالی
این به پدیدهای اشاره دارد که در آن انبوهی از مردم، در زمینههای مختلف زندگی، نوع خاصی از رفتار را بدون هیچ دلیلی جز این واقعیت از خود نشان میدهند که اکثریت همسالان خود این کار را انجام میدهند. بسیاری از روانشناسان حتی استدلال می کنند که انسان ها به واسطه طبیعت مشروط به پیروی از گروه بزرگتر به جای ریسک تفکر و عمل مستقل هستند. این نام از اسطوره محبوب جوندگان به نام لمینگ در مناطق قطب شمال گرفته شده است که قرار است رفتار گله ای از خود نشان دهند، به طوری که حتی زمانی که آنها را به موقعیت های آشکارا خطرناکی سوق می دهد که ممکن است به قیمت جان آنها تمام شود، از یکدیگر پیروی می کنند.
این «ذهنیت گله وار» معمولاً شانس از دست دادن پول را افزایش میدهد، زیرا سرمایهگذاران یا خیلی زود بازار را ترک میکنند یا خیلی دیر وارد بازار میشوند، زمانی که قیمتها از قبل برای کسب سود بسیار بالا هستند. برای مقابله با “ذهنیت گله ای”، بسیاری از سرمایه گذاران پیچیده، مانند معامله گران معکوس، هنگامی که احساس می کنند حرکت بازار به دلیل هجوم لمینگ ها است، به شیوه ای مخالف واکنش نشان می دهند. برای مثال، اگر سرمایهگذاران در جنون خرید باشند، مخالفان میفروشند و زمانی که لمینگها میفروشند، این سرمایهگذاران به جای آن خرید میکنند.
برای جلوگیری از تبدیل شدن به یک سرمایه گذار لمینگ، باید احساسات خود را تحت کنترل داشت. به عبارت دیگر، جدا از تحلیلی که برای قرار دادن معامله حیاتی است. سرمایهگذاری که در انجام این کار موفق باشد، احتمالاً میتواند فعالیت لمینگ را شناسایی کرده و با حرکت برعکس، از آن برای سود بهرهبرداری کند.
مطالعات نشان دادهاند که سرمایهگذاران بیشتر تحت تأثیر رویدادهای جاری هستند – اخبار بازار، رویدادهای سیاسی، درآمدها و غیره – و سرمایهگذاری بلندمدت و اصول اقتصادی را نادیده میگیرند. علاوه بر این، اگر حرکتی در یک جهت شروع شود، سرمایهگذاران بیشتری را با زمان و شتاب جذب میکند. تأثیر چنین رفتارهای لمینگ مانند در سالهای اخیر بدتر شده است و دلیل آن انبوه اخبار مالی، اقتصادی و غیره هیجانانگیز است که حساسیت سرمایهگذاران را بمباران میکند. این گسترش رسانه های مالی به ناچار روانشناسی سرمایه گذاران را تحت تأثیر قرار می دهد و لمینگ ها را به دنیا می آورد.
راهکارهایی برای جلوگیری از لمینگ شدن
به یک برنامه پایبند باشید.
اهداف خود را بشناسید.
استراتژی را انتخاب کنید که با اهداف شما همسو باشد.
ریسک خود را به حداقل برسانید
تسلیم حرص یا ترس نشوید.
شخصیت سرمایه گذاری خود را درک کنید.
در منطقه آسایش سرمایه گذاری خود بمانید.
به رویکرد سرمایه گذاری خود پایبند باشید.
در هیاهوی رسانه ها، تبلیغات و تبلیغات “پورن مالی” غرق نشوید.
روانشناسی جمعی و رفتار گله داری برای بازارها چه معنایی دارد؟
هنگامی که قدرت طمع یا ترسی که در بازار بیداد می کند بر مردم غلبه می کند، واکنش های بیش از حد ممکن است رخ دهد که قیمت ها را مخدوش می کند. در طرف حرص و طمع، حباب های دارایی می توانند بسیار فراتر از اصول بنیادی متورم شوند. با توجه به اندازه ترس، فروش می تواند طولانی شود و قیمت ها را بسیار پایین تر از جایی که باید باشد کاهش دهد.
چگونه می توان از افتادن در دام قربانیان جنون توده وار جلوگیری کرد؟
بهترین راه این است که تصمیمات سرمایه گذاری را بر اساس معیارهای درست و عینی بگیرید و اجازه ندهید احساسات تسلط پیدا کنند. راه دیگر اتخاذ یک استراتژی متضاد است که به موجب آن، زمانی که دیگران دچار وحشت هستند، خرید میکنید – زمانی که داراییها در حال فروش هستند، آنها را جمعآوری میکنید، و زمانی که سرخوشی منجر به حباب میشود، میفروشید. در پایان روز، این طبیعت انسان است که بخشی از یک جمعیت باشد، و بنابراین مقاومت در برابر اصرار برای انحراف از برنامه شما دشوار است. سرمایه گذاری های غیرفعال و مشاوران روبود راه های خوبی برای دور نگه داشتن دست شما از سرمایه گذاری هایتان ارائه می کنند.